چهارشنبه ۲۹ تير ۱۳۸۴ - - ۳۷۵۲
مشكلات پايتخت در يكصد سال پيش
دشواري هاي نوشيدن يك جرعه آب
002589.jpg
غالبا گربه مرده و سگ مرده در جاهايي كه روي نهرها پوشيده است، كم كم متلاشي و جزء اجزاي جامده آن آب مي شود و تصور بفرماييد اين آب موصوف باقي در انبار آبهاپس از يكي دو ماه چه حالتي پيدا خواهد كرد
اداره جليله بلديه به طوري كه كرارا اخطار نموده و از انجمن هاي محترم پايتخت طلب معاضدت و مساعدت كرده و عامه را براي پيشرفت مكنونات خيريه و اصلاحات لازمه و رفع موانع و برداشتن پرده هاي زخيم عوايق دعوت فرموده مصادف با يك عجز موقتي شده كه شهدالله فعلا نمي تواند .... اصول تكاليف وظايف خويش را به موقع اجرا بگذارد چرا؟
زيرا گذشته از استدلالات تاريخي و وقايع ماسلف كه شاهد مدعي و گواه صادق است تجربيات كنوني نيز بر وضيع و شريف عالي و داني ترك و تاجيك ظاهر داشت و به ثبوت پيوست كه در تغيير و تبديل هر مختصر وضعي بر پرگرام و اسلوب جديد اعم از شخصي ونوعي مشكلاتي رخ مي دهد و حوادثي توليد مي شود كه جز به وسيله دخول از ابواب و طرق آن با هزاران جد و جهد نمي توان به انهدام آن عوارض موفق شد. مگر دارالشوراي كبرا با ملازمت آن ترتيبات غيبيه و توجه خواص و ترقي خواهان سي كرور نفوس و ممارست همسران و سروران ملت و آن زحمات فوق الطاقه وكلاي غيور در اين مدت متمادي توانسته است عشري از اعشار وظايف مقرره را كه اهم آن وضع قوانين ادارات دولتي است ايفا و به سر حد انجام گسيل دارد؟
غرش هاي رعد استبداد، تراكم ابرهاي مخالف هوا، حبس نفسانيه دايگان مهربا ن تر از مادر، حرص و طمع مفسدين، شقاوت وبي باكي مغرضين، اختلاف همه و اغراض شخصي مگر مي گذارد كه متصديان امور و خيرخواهان جمهور دريابند كه چاره كار چيست؟ و درمان درد كدام؟ تصفيه چه امري اوجب است؟ و تعمير كدام يكي از خرابي هاي ملك اصوب، فتح ابواب فلاح و نجاج به چه نحو ميسر؟ و سد طرق فقر و احتياج به چه قسم متمكن خواهد شد؟ پياپي از اطراف اقامه موانع مي شود و لشكر حوادث هجوم مي آورد به قسمي كه فقط اوقاتشان صرف مدافعه اتفاقات موحشه و عوارض مدهشه است.
اما با اين همه رجاي واثق است كه در كنف مراحم حضرت حجه عصر عجل الله فرجه قدم هاي متحدانه و هيجان غيورانه فرزندان نعم الخلف اين آب وخاك و حسن تدابير و صفاي نيات و مسكل عاقلانه معدودي از اولياي بي غرض كافي كه اعتلاي ملك و ملت را وجه همت خود ساخته مجالي براي سو ء قصد دشمنان آزادي و آسايش نوع باقي نگذار.
باري از مطلب دور افتاديم، غرض از تقديم اين مقدمه و بيان دلايل انكارناپذير، پيچيدگي و خمودگي كارها و غيره بسط در آن رشته نبود فقط غرض ما آن بود كه بعضي نكات است بايد گوشزد و خاطر نشان كارگزاران امور نموده و حسب حال را به طريق اجماع ترقيم كرد كه هر وقت موفق به انجام اصلاحات مكنونه شدند روي الاقتضا آنچه لازمه مداقه است در رفع و علاج آن نموده و عاجلا موجبات آسايش اخوان ديني و برادران وطني را فراهم نمايند. علي هذا به موقف حضور وكلاي شوراي بلديه معروض مي دارد، مهمترين وظايف بلديه به اتفاق مطلق عقلا و دانشمندان عصر، مراعات ادامه حفظ الصحه عمومي است و آن تا حدي مشروط است به تنظيف آب و مكان زيرا اغلب امراض ناشي از بي مبالاتي در امر آب و مكان است و برحسب تحقيق و تدقيق كافه اطباي حاذق، ميكروب غالب امراض از آب كثيف توليد مي شود و كثافت مكان نيز قهرا هوا را عفن مي كند، ممد او خواهد شد. حفظ الصحه شعبات مختلف دارد كه اهم آن همين مسئله تصفيه آب و تنظيف كوچه ها و دقت در لطافت هواست. هر كس از وضع ممالك خارجه و بيش اطلاع حاصل نموده باشد مي داند كه آب در تحت مراقبت هيات مخصوصي است و بدوا آبهاي آشاميدني را در محل حبس مي كنند تا تصفيه هاي طي شده و به توسط لوله هاي آهن در تمام نقاط و خانه هاي شهر حتي طبقات اعلي صعود مي دهند و فاضلاب طبقات فوقاني اماكن كثيفه طبقات تحتاني را شست و شو مي نمايد. اما فعلا ما با فقدان سرمايه اين انتظامات و ترتيبات را (اگرچه كم كم انشاءالله درصدد خواهيم بود) از اداره بلديه متوقع نيستيم لكن به مفاد (مالايدرك كله لايترك كله) علاج فوري مي خواهيم كه در آتيه انشاءالله نتايج حسنه به ظهور برسد. وضع آبهاي اين شهر (محرمانه بماند) خيلي مغشوش است اولا در اين شهر بزرگ كه پايتخت و مركز و قلب مملكت است، اغلب محلات در غالب فصول عموما و در تابستان خصوصا وقتي نيست كه از فرط بي آبي در غايت عمسرت و كربت دچار و فرياد العطش بر اين گنبد دوار نداشته باشند. هركس آب بخواهد بايد چند روز دست از شغل و كار خود كشيده دنبال استاد ميراب از هر سو راه در نوردد و به هر قهوه خانه و مجامع عمومي در تك و پو شود تا به فيض حضور ميراب محله يعني آقاي مطلق العنان نائل گردد و پس از كرنش ها و تملق ها و تقديم مبلغي باج سبيل و چند شبي متوالي بيخوابي و تحميل تشددات و تغييرات فوق الطاقه و تهيه شام و ملزومات ميراب باشي واتباع( زد و خورد با همسايه ها) يك حوض و يك آب انبار آبي كه مركب است از مواد عفنه و كثيفه و لزجه مشروب شود و به عبارت آخر آبي كه تحصيل كرده جوهري است كه هيچ شيمي گري موفق به تشخيص و تمييز اجراي آن نمي تواند شد.
ثانيا روي مجاري و انهار اغلب باز است و تمام خاكروبه ها و كثافات در آن ريخته مي شود و در وقت عبور آب از خانه ها هر قسم كهنه و پارچه كثيفي را در اين آب تغسيل مي كنند و غالبا گربه مرده و سگ مرده در جاهايي كه روي نهرها پوشيده است مي ماند و كم كم متلاشي و جزء اجزاي جامده آن آب مي شود و اين آب موصوف البته باقي در انبار آبها مدتي ذخيره شود، آن وقت تصور بفرماييد آبي كه از هر قسم فضولات شهري امتزاج يافته پس از يكي دو ماه حبس چه حالتي پيدا خواهد كرد.
البته قدري هم هوا حفظ گرم كند خداي نخواسته، مورث (وارث) توليد هرگونه مرضي خواهد شد. باري بايد فعلا فكري كرد كه دست تعدي و اجحاف ميراب محل كوتاه بشود و محلاتي كه به قدر كفاف آب ندارند  آب تهيه نموده و به آنها اقلا هفته (اي) يك بار آب برسانيد كه رفع احتياجاتشان بشود و در رفاه باشند و روي نهرها هم به طور صحيح محكم پوشانيده بشود و خرج آن را از اربابان بيوت(خانه ها) علي قدر سهم هم دريافت نموده و در جلو هر خانه(دريچه) نصب كرده و صاحب آن خانه قفل نمايد كه حتي الامكان آبها با هوا تلاقي نكنند و كثافات در او ريخته نشود و از نايب و ميراب محل التزام سخت گرفت كه هنگام عبور آب محارست نمايد كه كسي چيزي در نهرها نشويد. حال هر قسم صلاح بدانند و اقدام در رفع اين مفاسد بنمايند، البته موجب اجر اخروي و دنيوي خواهد بود. (والسلام علي من التبع الهدي)
محمدحسين ابن عبدالوهاب طهراني
روزنامه تهران – شماره 54
26 محرم الحرام 1326 ه.ق

سالي سه بار حكم به امتحان آنها مي شود
002604.jpg
درست يك سال پس از افتتاح دارالفنون گزارشي راجع به آن در نمره نود و هشتم وقايع اتفاقيه مورخه پنج شنبه پنجم ماه ربيع الاول 1269 انتشار يافته است كه از جهت اطلاع بر جريان كار مدرسه شايد مطالعه آن سودمند باشد. اينك آن گزارش:
مدرسه دارالفنون كه حسب الامر اقدس پادشاهي در ارگ مباركه سلطاني ساخته شده و معلمين نمساوي (اتريشي) و غيره، اطفال شاهزادگان عظام و امرا و خوانين را در آنجا تعليم مي دهند، در اين اوقات كمال انتظام را به هم رسانده و ترقيات كلي به جهت متعلمين حاصل گرديده است، به طوري كه در زمان اندك مانند كساني كه سالها كار كرده باشند،  هر يك در فني كه تعليم گرفته اند كمال مهارت را به هم رسانده اند و چون از دو ماه قبل از سال سيچقائيل كه اول بناي مدرسه مزبوره بود، تفصيل امورات متعلقه به مدرسه در روزنامه نوشته نشده بود. لهذا اجمالا سطري از آن نوشته مي شود كه آگاهي اجمالي است. در اين مدت اگرچه هر روز شاگردان به درس خود حاضر مي شوند و لكن بنايي مدرسه كه بنائي عالي و طرحي جديد مشتمل بر 50 حجره منقش مذهب وسيع بود به اتمام نرسيده بود، در اين روزها به اتمام رسيده و هشت علم را كه هر يك محتاج اليه امور مملكت و سپاهي و رعيت است به قانون ساير دول در آنجا تعليم مي دهند و معلمين نمساوي (اتريشي) و غيره را كه حاضر نموده اند به جهت هر يك به تفصيل ذيل شاگردان از اخلاف و نتايج شاهزادگان عظام و امرا و عظما مقرر داشته اند و به جهت بعضي از آنها مواجب برقرار فرموده و سايرين را انعام مستمري و ماهانه مرحمت فرمودند و لباس زمستاني از ماهوت و تابستاني از خار او نهار مطبوخ (طبخ شده) رنگين معين داشته و در سالي سه بار حكم به امتحان آنها مي شود و در هر امتحاني به اندازه ترقي انعام و نشان مرحمت مي شود. در امتحان اول كه شد يك ثلث از شاگردان به انعام و نشان ممتاز شده و باقي نيز فراخور ترقي از انعام اعليحضرت پادشاهي بهره مند گرديدند.
تاريخ موسسات تمدني جديد در ايران
جلد اول صص۴ – 293

مشدي حسن نترس، من رجبعلي ام
002583.jpg
باغ وحش طهران قديم ابتدا در خيابان اكباتان امروز بود، ولي بعدها حيوانات اين باغ را به دوشان تپه منتقل كردند. در دوشان تپه چون ناصرالدين شاه مرتبا به سراغ حيوانات مي رفت، به همين جهت متصديان امر از لحاظ غذا و مراقبت كوشش لازم را به كار مي بردند، اما تدريجا باغ وحش فراموش گرديد و در نتيجه عدم رسيدگي و شايد هم دزدي متصديان از غذاي حيوانات بسياري از آنها تلف شدند، از جمله يك شير و يك ببر. مي گويند در اين گيرو دار روزي ناصرالدين شاه هوس كرد كه براي بازديد به باغ وحش برود و متصديان از اين قضيه به وحشت افتادند، زيرا شير و ببر كذايي مورد توجه او بود. به هر حال ناصرالدين شاه به باغ وحش آمد و دستور داد شير و ببر را براي تماشا در يك قفس بيندازند، متصديان مربوط ناگزير پوست هاي اين دو حيوان درنده را به تن دو نفر از آدم هاي باغ وحش مي كنند تا قضيه برملا نشود. اتفاقا مردي كه در پوست شير رفته بود وقتي به نزديك ببر قلابي رسيد نزديك بود از وحشت و ترس قالب تهي كند. متصديان مربوط هم دچار بيم و ترس شدند كه مبادا نيرنگشان كشف شود ولي كار از كار گذشته بود و بالاخره به امر ناصرالدين شاه شير و ببر به هم نزديك شدند، در اين احوال مردي كه در پوست ببر رفته بود و گويا جريان را مي دانست وقتي وحشت طرف مربوطه را ديد در گوشش آهسته گفت: مشدي حسن نترس، من مش رجبعلي هستم.
طهران عهدناصري صص 51-250

هواي ناسالم تهران در تابستان
002598.jpg
تهران در عهد سلاطين ايلخاني يعني جانشينان چنگيز مغول جنبه ييلاقي داشته،  چون آب و هواي آن از شهر ري بهتر و داراي كيفيتي عالي تر بوده است، به همين علت اكثر فرمانروايان و حكام ايلخاني در تابستان به تهران كوچ مي كردند.
اما امير تيمور لنگ به هنگام يورش هاي ويرانگرانه اش وقتي به شهر ري مي آمد به تهران نيز سري مي زد و گويا به ميهمانسرايي كه در عهد و دوران ايلخانان ساخته شده بود فرود مي آمد. اين مطلب در سفرنامه (كلاويخو) اسپانيائي به طور كامل آمده است.
او مي نويسد: تهران در ناحيه اي واقع است كه به نام ري معروف مي باشد، شهر تهران محلي است بسيار پهناور و بر گرد آن ديواري نيست و جايگاهش خرم و فرح زاست كه در آن همه وسايل آسايش يافت مي شود، اما آب و هواي آن در تابستان گرم و ناسالم است. در جاي ديگر كلاويخو مي نويسد: ... روز يكشنبه ششم ژوئن 1404 ميلادي برابر با 25ذي الحجه 806 هجري بعد از ظهر به شهري رسيديم كه طهران نام داشت در آنجا بابا شيخ را در انتظار خويش يافتيم و در حقيقت به پيشواز ما آمده بود و ما را به شهر و ميهمانسرايي برد كه تيمور خود به هنگام گذشتن از اين حدود در آن سكونت مي كرد و در واقع بهترين خانه شهر بود.
طهران عهد ناصري
صص 15 – 14

به جاي مقدمه
002592.jpg
چال ميدان و چال حصار چگونه به وجود آمدند؟
دو محله  اي كه به نام چال ميدان و چال حصار معروف گرديد به اين علت به وجود آمد كه براي ساختن برج ها و حصارهاي شهر از اين دو محل شروع به خاكبرداري كردند تا خاك هاي آن را به مصرف ساختن برج ها و باروهاي شهر برسانند و در نتيجه اين خاكبرداري و گود شدن زمين ها، چاله هايي به وجود آمد كه محلات نزديك آن را چال ميدان و چال حصار ناميدند. چال حصار در محله سنگلج در اطراف گذار مستوفي بوده است.
002580.jpg
مدرسه مروي
اين مدرسه معروف در خيابان ناصريه و در بازار مروي بنا گرديد.
صحن آن مربع مستطيل و داراي حجره ها و سه جايگاه تدريس و يك كتابخانه مشتمل بر كتب قديم و چند باغچه مشجر و حوض بزرگ بود و نيز اتاق هايش گنجايش اقامت و تحصيل 200 نفر طلبه به طور شبانه روزي را داشت.
در قسمت جنوبي صحن، ايوان و شبستان مسجد وسيعي است، مشتمل بر محرابي بلند كه آب انبار بزرگي براي استفاده عمومي در جلوخان و زير آن بنا شده است.
مدرسه مروي در عداد اولين دار العلم هاي قرن سيزده و چهارده معارف ايران بود.
خان مروي باني اين مدرسه از دانشمندان صاحبدل و روشن ضمير بود و مدرسه را به خاطر آن تاسيس كرد كه در آن علم و حكمت تدريس گردد.
002610.jpg
نخستين ارتباط تلفني ايران با خارجه
نخستين ارتباط تلفني ايران با خارجه به وسيله تلفن با سيم، با بغداد بود و چون اين ارتباط تامين شد از روز 31 تيرماه 1327 شمسي ارتباط تلفني بيسيم بين تهران و لندن ايجاد گشت و بر طبق آيين نامه تلفني بين المللي كه در سال 1938 در قاهره تجديد نظر شده بود مقرر گرديد كه رابطه تلفني بيسيم بين تهران و لندن و لندن و تهران و برن برقرار شود.
از روز دوشنبه 19 بهمن ماه آن سال نيز ارتباط تلفني با آن كشور از راه لندن برقرار گشت به اضافه، مكالمات تلفني از راه لندن با بلژيك و هلند و لوكزامبورگ. قيمت مكالمه نيز به همان ميزان تعيين گرديد.
روز پنج شنبه 21 بهمن 1327 ش ارتباط تلفني با بوئنوس آيرس از راه برن، براي نخستين بار به عمل آمد و نتيجه آزمايش كاملا رضايتبخش بود.
در سال 1334 ش با كشورهاي يونان، آلمان شرقي، تركيه و يوگسلاوي ارتباط تلفني بي سيم برقرار گرديد.
تاريخ موسسات تمدني جديد در ايران
جلد سوم - ص 21
خان و جواهر
آقا محمد خان صندوقچه جواهر داشته است كه هر شب آقا اسماعيل روي رختخواب او مي گذارده تا خان بخواهد و بدوند ببرند. شبي مصاحبه خان با صندوقچه به درازا مي كشد.
آقا اسمعيل نگران مي شود، با ترس و لرز از كنار پرده سرقت نظري مي كند، مي بيند جواهر پياده است كه خان روي لحاف ريخته و صورت خود را به آن مي مالد.
گزارش ايران
مخبر السلطنه هدايت - ص 41

امروز
شايعه اي جدي در شهر
شرح وقايع اتفاقيه تهران از 6 تا 13 مارس( 19 تا 26 اسفند 1287 تا 7 فروردين 1288، 27 صفر تا 4 ربيع الاول 1327)
حادثه تكان دهنده اي در شاه عبدالعظيم به وقوع پيوست. در 11 مارس (24مارس، 4فروردين 1420) چند نفر مسلح به خانه كليد دار مسجد كه بست نشستگان در آنجا بودند، وارد مي شوند و شروع به تيراندازي مي كنند كه در نتيجه پسر مرحوم مجتهد آشتياني به نام ميرزا مصطفي و خدمتكارش و دو نفر ديگر به قتل مي رسند. دو نفر ديگر هم زخمي مي شوند كه از آدم هاي ميرزا مصطفي بوده اند.
خبر اين حادثه بهت آور، در پايتخت پيچيده است. با شنيدن اين خبر تمام نمايندگان خارجي، بويژه كاركنان سفارت تركيه كه گروهي از بست نشستگان را در سفارتخانه دارند، نگران شده اند. پيش بيني مي شود كه قتل چهار نفر ياد شده از طرف كاخ بوده و اجرا كننده آن هم،  به نظر مي رسد معاون والي تهران، مفاخر الملك باشد كه شخصيت مشكوكي دارد و براي اين كارها مناسب است. اين حادثه، در ايران غير عادي بوده و اهميت اصولي به خود گرفته است. زيرا كه در ايران، از زمان قديم، بست نشينان در اماكن مقدسه حرمت و مصونيت داشتند و اين حركت، گراميداشت مكان هاي ديني را نقض كرده است. نمايندگان خارجي اين عمل را تقبيح كرده اند. نمايندگان امپراتوري بريتانيا به دولت ايران اعتراضيه اي جدي تسليم و بركناري مفاخر الملك را از كار، درخواست كرده اند. بست نشينان سفارت تركيه به تمام نمايندگي هاي خارجي طومارهايي فرستاده و ضمن اعتراض به اين حادثه،  درخواست كرده اند كه به شاه و دولت فشار آورده شود تا قاتلين و مسببين فاجعه را تنبيه و از وقوع حوادث مشابهي در آينده نيز جلوگيري كنند.
مجلس مشاوره شاه كه بنا بود در 12 مارس ( 25 مارس، 5 فروردين 1341) تشكيل شود، با شكست كامل رو به رو شد. بعد از حادثه شاه عبدالعظيم نمايندگان بست نشينان و حزب ليبرال و مشاركت در جلسه مشاوره را مردود دانستند. همزمان، نمايندگان نسبتا سرشناس مردم، نمايندگان دربار سلطنتي و نمايندگان روحانيون نيز از حضور در جلسه مشاوره، سر باز زدند. در نتيجه فقط 40 نفر در جلسه مشاوره حضور يافته بودند كه اكثريت قاطع آنان مرتجعين دو آتشه بودند.
صدراعظم پس از خواندن دستخط شاه، از مدعويني كه حضور داشتند درباره قطع شورش هاي داخل كشور ياري خواست. ظهير الاسلام امام جمعه تهران و مير هاشم در نطق هاي خودشان قانون اساسي را شديدا محكوم كرده و آن را مغاير و مخالف با اسلام خواندند....
كوشش يكي از حاضران مجلس مشاوره، به نام آقا ميرزا عبدالقاسم كه طرفدار قانون اساسي بود و به مدافعه از آن پرداخت، بي نتيجه ماند. زيرا نطق او با داد و فرياد مخالفين چندين بار بريده شد، چنان كه حتي نگذاشتند سخنانش به پايان برسد. ميرهاشم در نطق خود عليه فعاليت ترك ها در اروميه سخن گفت: از طرف حزب اعتدال كه در راس آن وزير امور خارجه سعد الدوله قرار دارد، اصلا سخنراني نشد. شورا هيچ قراري نگذاشت و تصميمي نگرفت و كار خود را بدون نتيجه تمام كرد.
به محض اينكه صدر اعظم، شورا را به بهانه اينكه وقت نماز خواندن است، ترك كرد، شركت كنندگان هم از كاخ كه شورا در آنجا تشكيل شده بود بيرون رفتند. حادثه شاه عبدالعظيم تاثير بدي بر عناصر ليبرال پايتخت گذاشت. در شهر شايعه اي جدي در جريان است، مبني بر اينكه قتل ميرزا مصطفي، مقدمه سركوبي و تحميل زور از طرف دربار مي باشد.
كتاب نارنجي
گزارش هاي سياسي وزارت خارجه روسيه درباره انقلاب مشروطه ايران
صص 126 - 125
فضولي به تو ميراث است
گفت: خوب طهران را چطور ديدي؟
گفتم: در طهران چيزي نيست كه آدمي از ديدنش خشنود باشد.
گفت: چطور نيست
گفتم: در اين شهر باوجود مرد توانگري مانند شما (حاج محمد حسن امين الضرب) بايستي تاكنون براي ترويج تجارت وطن تزييد امتعه و محصولات آن كومپاني ها و بانك ملي تشكيل يافته، از اينجا تا تبريز يك راه آهن درست بكنند كه براي شما موجب مزيد منفعت و براي وطن، اسباب آبادي و به جهت هموطنان، مايه تزييد روابط تجارت و راحتي باشد. گذشته از آن در اين شهر بزرگ كه پايتخت است چند نفر از توانگران و بزرگان يكجا جمع نشده ايد كه به اتفاق بيمارخانه اي براي اطفال يتيم و بي كس ملت بر پا داريد كه در دنيا براي شما موجب سربلندي و افتخار و در آخرت وسيله رحمت شود. گفت: ماشاءالله ابراهيم بيك، هي مسلسل از اين مطالب بزرگ مي شماري. پول كجاست؟ اينها همه با پول مي شود.
گفتم: حاجي عمو، اين چه فرمايش است 20 سال است كه تمام مداخل ايران سپرده به دست شماست. در مصر از خودت شنيدم كه يكپارچه جواهر يكصد توماني را به ديوان و اهل درخانه به 500 تومان مي فروشي و گذشته از آن در بازارهاي پايتخت و تمام شهرهاي ايران هر جا بنگري جوال جوال، خرمن خرمن پول سياه است كه ريخته ايد. مردم مي گويند 25 كرور پول سياه را شما به ايران پاشيده ايد. سرمايه اينها نهايت 300 هزار تومان است. ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا. ديدم از هر طرف حضار مجلس لب به دندان گرفته، اشارت مي كنند كه خموش. حاجي هم معلوم است كه از اين صحبت متغير خواهد شد به كمال غيظ از جا برخاسته، گفت: فضولي به تو ميراث است.
سياحت نامه ابراهيم بيك
جلد نخست، ص 94

طهرانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
علمي
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |