پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره ۳۶۲۵ - Jan 27, 2005
در پي مصالحه با اولياي دم
افسانه آزاد شد
001044.jpg
گروه حوادث: صدايش گرفته بود. مثل هميشه، اما از لرزش آن مي شد فهميد كه چقدر خوشحال است. «بعد از هشت سال و نيم ساعت يك و سي دقيقه ظهر روز چهارشنبه هفتم بهمن ماه ۸۳ افسانه نوروزي از زندان آزاد شد.
هنوز چند قدمي از شعبه دور نشده، برگه اي را محكم در دست گرفته است. مي پرسم: چه شد كه آزاد شدي؟مي گويد: اگر آيت الله هاشمي شاهرودي نبودند، معلوم نبود چه بر سرم مي آمد ، من هر چه دارم از ايشان و وكيلم، آقاي خرمشاهي است. دستور ايشان باعث شد كه پرونده من دوباره به جريان بيفتد. آقاي خرمشاهي هم پيگيري كردند و حالا من بعد از هشت سال پيش بچه هايم بر مي گردم.
محمد جواد ياوري معاون قضايي رييس كل دادگستري استان هرمزگان در گفت و گو با خبرنگارهمشهري گفت: در اقدامات قبلي در مورد پرونده خانم افسانه نوروزي، ما توانستيم طي سه سند اخذ رضايت از خانواده اولياي دم مرحوم مقدم داشته باشيم، به اين شكل كه آنها از قصاص صرف نظر و تراضي خود را با ديه اعلام كردند. برهمين مبنا ديروز با رييس كل دادگستري استان هرمزگان، آقاي كدخدايي در جزيره كيش حضور پيدا كرده و مقدمات جلسه ديروز- چهارشنبه- را فراهم كرديم تا كليه اولياي دم مقتول از كرج و تهران به جزيره كيش منتقل شوند. از سوي ديگر امكان انتقال متهم پرونده از زندان رجايي شهر كرج به كيش را نيز فراهم كرديم.
وي در خصوص مصالحه منجر به آزادي افسانه نوروزي گفت: مصالحه طرفيني است. خوشبختانه با ديد بزرگوارانه اولياي دم، علي رغم سند امضا شده در دفترخانه ۴۰۲ تهران مبني برگذشت از قصاص و دريافت ۵۰ ميليون تومان براي اعلام رضايت در ديه، امروز با حضور افسانه نوروزي و وكيل ايشان، اين قضيه هم حل شد.
ياوري، رييس هيات حل اختلاف استان هرمزگان در مورد مبلغ مورد توافق و شيوه پرداخت آن گفت: مبلغ مورد توافق معادل ديه شرعي و نيز خساراتي كه به خانواده وارد شد، بود. اين مبلغ را نيز رياست دادگستري استان از محل ستاد ديه استان هرمزگان جمع آوري و پرداخت كردند.
وي افزود: باصدور قرار موقوفي تعقيب، پس از هشت سال با درايت مسئولان قضايي استان، افسانه نوروزي به آغوش گرم خانواده اش بازگشت.
پايان يك پرونده جنجالي
وقتي روز ۱۶ تير ۱۳۷۶ افسر نيروي انتظامي در محل كارش حاضر نشد، به خانه سازماني اش مراجعه كردند. خانه به هم ريخته بودواتاق خوابي به هم ريخته و خون آلود. زير رختخواب ها جسد صاحب خانه را يافتند.
به دستور فرمانده آگاهي كيش خانه پلمب شد تا كارشناس ارشد پليس آگاهي برسد.
تيم كارشناسان آگاهي كشور كه از تهران به كيش اعزام شد، با رؤيت صحنه قتل و كشف جسد، اثربرداري از آن محل را آغاز كرد. مقتول در كنار يكي از سه تختخواب آن اتاق افتاده بود. اولين گمانه زني تيم كارآگاهان وقوع جنايتي ناموسي بود.
مأموران پليس با تحقيقات اوليه رد زوجي را به دست آوردند كه از چند روز قبل به خانه مقتول آمده بودند. چند پرسش ساده كافي بود تا نام و نشان اين زوج و فرزندانشان را مشخص كند و پس از سه روز جست وجو زن و شوهر مورد نظر دستگير شدند. مصطفي جهانگيري، دوست مقتول، به همراه افسانه نوروزي، همسرش، تحويل قاضي نيابت در تهران شدند و پس از بازجويي اوليه، مقدمات انتقال آنها به بندرعباس فراهم شد.
كارآگاهان كه درگيري ميان مقتول و عامل جنايت را حدس زده بودند، با رؤيت زخم دست افسانه، بازجويي از او را آغاز كردند. از همان بازجويي نخست، افسانه به قتل اعتراف كرد و انگيزه اش را دفاع از ناموس خود دانست.
براساس نظريه پزشكي قانوني، در بدن مقتول، بريدگي هايي با جسمي نوك تيز و برنده  ايجاد شده و علت مرگ قطع عروق گردني و خونريزي وسيع ناشي از بريدگي هاست. پزشكي قانوني تعداد ضربات را تقريباً ۲۵ ضربه اعلام و اضافه كرد بخشي از بدن مقتول نيز به صورت ناقص بريده شده است.
چهار مرحله تحقيقات پليسي درباره قتل افسر نيروي انتظامي در كيش انجام گرفت و در پي آن شعبه اول دادگاه عمومي كيش اقدام به صدور رأي براي افسانه كرد:
با عنايت به اقارير صريح و متعدد او به مباشرت در قتل عمد و با عنايت به  نظريه پزشكي قانوني، معاينه محل و كشف آلات جرم... اتهام انتسابي قتل عمد مرحوم [...] با طراحي قبلي و شركت در سرقت پول... محرز و مسلم است مستنداً به بند الف ماده ۲۰۶ و مواد ۲۰۷ و ۲۱۹... به قصاص نفس (اعدام) در محوطه زندان... محكوم مي گردد...
شعبه ۱۶ ديوان عالي كشور نيز رأي صادره از شعبه اول دادگاه عمومي كيش را تأييد كرد. در اين تأييديه آمده است: «در خصوص تقاضاي تجديد نظر خانم افسانه نوروزي از حكم شماره ۳۳۷۰ ۳/۸/۷۹ صادر از شعبه اولِ دادگاه عمومي جزيره كيش، با بررسي دقيق اوراق پرونده، قتل عمد سرگرد [...] حسب اقارير كامل و صريح متهم مذكور توسط وي انجام گرفته و در حال دفاع نبوده فضلاً از دفاع مشروع بلكه قتل عمدي با سبق تصميم بوده لذا حكم معترض عنه مطابق موازين اصول دادرسي صادر گرديده و با رد تقاضاي تجديد نظرخواه حكم معترض عنه بدين وسيله ابرام مي گردد.»
پرونده به درخواست وكيل مدافع افسانه و در اجراي ماده ۲۶۸ قانون آيين دادرسي كيفري (سابق) به دادستان كل كشور سپرده شد اما وي نيز رأي را تأييد كرد.
سرانجام در حالي كه افسانه ششمين سال دوري از خانواده و فرزندانش را مي گذراند در يك روز پاييزي حكم اعدام به او ابلاغ شد.
در اين ميان واژه «ترديد» ي كه رئيس قوه قضاييه در پي نوشت نامه درخواست نمايندگان زن مجلس شوراي اسلامي براي رسيدگي مجدد پرونده به كار برد، پرونده شش ساله را دگرگون كرد. در آن پي نوشت، آيت الله شاهرودي چنين نوشت: «بسمه تعالي. جناب شيرج، قبلاً نيز عرض كرده ام، بنده هم نسبت به صحت حكم اين پرونده و ابرام آن در ديوان عالي ترديد دارم، پرونده را بخواهيد تا بررسي دقيق حقوقي و فقهي گردد.»
۱۱۹۰ برگ بازجويي، تحقيقات و نظر كارشناسي بار ديگر به دستور رئيس قوه قضاييه به داديار ديوان عالي كشور سپرده شد تا در اجراي ماده ۲ وظايف و اختيارات رئيس قوه قضاييه، مصوب ،۱۳۷۸ به منظور رسيدگي لازم و اقدام قانوني و اعلام نتيجه به ديوان عالي كشور فرستاده شود.
با نقض حكم اعدام افسانه نوروزي توسط قضات ديوان عالي كشور، بار ديگر پرونده به جريان افتاد و اول دي ماه سال جاري اولين جلسه از دور دوم رسيدگي به پرونده آغاز شدو پس از آن مادر مقتول به عنوان اولياي دم با مراجعه به  دادگاه كيفري كيش از افسانه اعلام رضايت كرد. اعلام رضايتي كه پس از گذشت ۳۷ روز منجر به آزادي افسانه شد. امروز با بازگشت افسانه به تهران آخرين سطور ماجرايي ۲۷۶۰ روزه رقم خواهد خورد.

با اجتماع در مقابل مجتمع جنايي تهران
اولياي دم ۱۶ قرباني پاكدشت تقاضاي ديه كردند
001038.jpg
گروه حوادث: آنها ۹ نفر بودند. جمع شده بودند مقابل درهاي سفيد رنگ مجتمع جنايي تهران. تصاوير فرزندانشان را در دست داشتند و گريه مي كردند. گريه اي نه از سر دلتنگي كه از سر خشم. خانواده هاي قربانيان حادثه پاكدشت صبح ديروز نسبت به منتفي شدن حكم پرداخت ديه و همچنين حكم اعدام متهم رديف دوم اين پرونده، اعتراض كردند و با حضور در دايره اجراي احكام مجتمع جنايي، تقاضاي پرداخت ديه كردند.
«فرزندانمان را از دست داديم، با وقاحت از بلا هايي كه بر سر آنها آورند، حرف زدند. حالا فقط بايد ۱۵ سال زندان را بگذرانند. ما از كوتاهي و يا ارفاق به متهمان اين پرونده كه فرزندانمان را به طرز فجيعي به قتل رسانده اند ، نمي گذريم و از مسئولان مي خواهيم در اين باره مسامحه نكنند. دستگاه قضايي بايد براي حكم ۱۵ سال زنداني متهم رديف دوم توجيه قانع كننده اي داشته باشد ، چرا كه هرگونه ساده انگاري در اين احكام موجب گستاخي كساني مثل بيجه و باقي مي شود و امنيت را تهديد مي كند.»
آنها همين طور به تعلق نگرفتن ديه به خانواده هاي قربانيان معترض بودند. «به ما وعده دادند كه ديه فرزندانتان را مي دهيم. فكر كرديم مرهمي مي شود بر زخم جگرمان. حالا مي گويند كه آن را هم نمي دهند. اعدام نمي كنند، ديه هم نمي دهند؟»
آنها همچنين اعلام كردند كه از قصاص گذشته اند و تقاضاي پرداخت ديه دارند. اين اعلام در حالي است كه پيش از اين نيز خانواده ۷ تن از قربانيان تقاضاي ديه كرده  بودند. به اين ترتيب تنها خانواده سه تن از قربانيان تقاضاي قصاص كرده اند كه در صورت تغيير نظر آنان بحث قصاص در پرونده شعبه ۷۴ كيفري استان منتفي خواهد بود.
دبير دريابيگي وكيل متهم رديف اول پرونده درمورد منتفي شدن پرداخت ديه گفت: «در جلسه شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان ،تعدادي از خانواده هاي اولياي دم تقاضاي ديه كردند و تعدادي تقاضاي قصاص كردند، كه منجر به صدور حكم اعدام و پرداخت ديه براي متهم شد. اما پس از آن پرونده اي نيز در شعبه ۱۱۵۴دادگاه عمومي و انقلاب با اتهام افساد في الارض تشكيل شد كه در آنجا از باب محاربه و افساد في الارض ايشان به اعدام محكوم شد. بدين ترتيب بر فرض محال كه همه اولياي دم پرونده متشكله در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان مطرح كنند كه از قصاص گذشته اند و ديه مي خواهند و او هم ديه همگي را پرداخت كند، بيجه باز هم به استناد حكم صادره در شعبه ۱۱۵۴اعدام خواهد شد. طبيعتاً او پولي براي پرداخت ديه ندارد و البته وجهي هم براي اين پرداخت وجود ندارد.»
دريا بيگي در مورد امكان اعتراض به حكم و توقف اجراي حكم گفت: «موجبي براي توقف اجراي حكم وجود ندارد. زيرا راه دفاعي براي ايشان وجود ندارد. بيجه در دادگاه كيفري استان صراحتاً به جرايم ارتكابي خود اعتراف كرده است و حكم اعدام او در ديوان عالي كشور تأييد شده است. از طرف ديگر حكم افساد  في الارض او نيز در ديوان عالي كشور تأييد شده و ديگر موجبي براي اعتراض وجود ندارد.»

دستگيري دو كودك ربا در كمتر از چهار ساعت
001041.jpg
گروه حوادث: روز دوشنبه شخصي به نام علي كه صاحب يك كارخانه آب گرمكن سازي است به كلانتري ۱۰۱ تجريش مراجعه كرد و اظهار داشت فرزند ۷ ساله اش به نام بهنام حدود ساعت ۱۵ توسط زن و مرد جواني ربوده شده است.
به گزارش خبرنگار ما، شاكي اعلام كرد كه هنگامي كه فرزندش در حين برف بازي در مقابل منزلشان واقع در خيابان شريعتي- خيابان برادران واعظي- بوده، توسط زن و مرد جواني كه سرنشين يك پرايد يشمي رنگ بوده اند، ربوده شده است و آدم ربايان براي تحويل كودك درخواست سي هزار دلار كرده اند.
براساس اين گزارش به محض اطلاع، سردار طلايي فرمانده انتظامي تهران بزرگ كميته ويژه اي از كارآگاهان خبره پليس آگاهي را براي بررسي موضوع تشكيل داد و خود نيز شخصاً پيگير قضيه شد و از نزديك كنترل و هدايت تمامي امور را به دست گرفت.
اين كميته ويژه به خانواده كودك براي برخورد در تماسهاي تلفني با آدم  ربايان آموزشهاي لازم را داد. پس از آخرين تماس آدم ربايان براي تحويل گرفتن پول درخواستي، چند نفر از كارآگاهان متخصص پليس به همراه سر كلانتر يكم با هدايتهاي لازم از رئيس پليس تهران بزرگ، به محل اعزام شدند. گفتني است شماره خودرو و آدم ربايان نيز توسط شخصي كه صحبت هاي يكي از متهمان را در باجه تلفن شنيده بود، از طريق تماس با مركز فوريتهاي پليسي ۱۱۰ در اختيار پليس قرار گرفت. اين خبر حاكي است آدم ربايان كه يك پيك موتوري را براي تحويل گرفتن پولها فرستاده و خود نيز در محل ديگري در يك خودروي كرايه اي منتظر بودند، در كمتر از چهار ساعت با شگردهاي پليسي در تقاطع بزرگراه رسالت و خيابان كرمان دستگير شدند.كودك نيز كه توسط آنان بالاي پل سيد خندان رها شده بود، توسط پليس پيدا شد و به خانواده اش تحويل داده شد. شايان ذكر است، متهمان با نامهاي سهيل و نسرين در بازجويي هايي كه از ايشان به عمل آمد، اتهام را قبول كردند.سهيل بيان كرد كه من كارمند پدر كودك بودم و چون مبلغ چهار ميليون تومان به ايشان بدهي داشتم، دست به اين كار زدم.

جزييات قتل زن جوان از زبان برادرش
گروه حوادث: مردي كه مدعي است خواهرش را به دليل فساد اخلاقي به قتل رسانده است روز گذشته در دادگاه كيفري استان محاكمه شد.
به گزارش خبرنگار ما، سي ام بهمن ماه سال گذشته جسد يك زن جوان در خانه اش واقع در چهارراه مرتضوي كشف شد. مقتوله با فشار دستمال يزدي به دور گردنش جان سپرده بود. در كنار جسد مقاديري ترياك سوخته نيز پيدا شد.
جسد مذكور به دستور بازپرس كشيك قتل به پزشكي قانوني انتقال يافت. مأموران دايره ۱۰ آگاهي تحقيقات خود را براي شناسايي عامل يا عاملان جنايت آغاز كردند.در بررسي هاي نخستين پليس معلوم شد مقتوله چندي پيش از همسرش جدا شده و به صيغه مرد ديگري درآمده است.
همسر صيغه اي مقتول به آگاهي فراخوانده شد و مورد بازجويي قرار گرفت. وي در جريان بازجويي به افسر پرونده گفت: «من از چگونگي قتل خبري ندارم ولي احتمال اين كه محمود، برادر مقتوله وي را كشته باشد زياد است.»
محمود در دايره ۱۰ آگاهي مورد بازجويي قرار گرفت. وي به قتل عمدي خواهرش اعتراف كرد و در خصوص انگيزه ارتكاب اين جنايت گفت: «خواهرم دچار فساد اخلاقي بود. از زماني كه از همسرش جدا شد با چندين مرد در ارتباط بود. چندين مرتبه وي را نصيحت كردم ولي هيچ فايده  اي نداشت، روز حادثه به منزل او رفته بودم كه تلفن همراهش زنگ زد. متوجه شدم با يك مرد در حال گفت وگو است. بعد از اين كه تماس تلفني وي به پايان رسيد بر سر همين موضوع با وي درگير شدم و در نهايت يك دستمال يزدي را دور گردنش حلقه كرده و با فشار آن اورا خفه كردم.»روز گذشته رضوانفر با ارائه كيفرخواست در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان در مقام دفاع قرار گرفت و قاضي ياورزاده و چهار مستشارش به نام هاي رحيمي، باقري، سبزواري و شريفي قرار است ظرف ۱۰ روز آينده حكم را در خصوص پرونده صادر كنند.

قتل يك زن در تهرانپارس
گروه حوادث: جسد يك زن جوان عصر روز گذشته در منزل مسكونيش كشف شد.
به گزارش خبرنگار ما، عصر روز چهارشنبه مرد جوان بعد از پايان كار روزانه اش به منزلش بازگشت، وقتي در خانه را گشود، سكوت خانه برايش غيرعادي به نظر رسيد. همسرش را صدا زد ولي كسي به وي پاسخ نگفت. خروج همسرش كه يك زن ۲۲ ساله بود بدون اطلاع وي براي مرد غيرطبيعي بود. وقتي كفشهايش را از پا درآورده و وارد اتاق نشيمن شد ناگهان با همسرش كه بر روي زمين افتاد بود مواجه شد. در ابتدا تصور كرد همسرش خوابيده است ولي وقتي كمي جلوتر آمد با چهره كبودشده همسر جوانش مواجه شد. زن جوان در اثر خفگي جان سپرده بود.مرد بعد از آنكه موفق شد كمي بر اعصاب خود مسلط شود موضوع را به مركز فوريت هاي پليسي ۱۱۰ خبر داد.
ماموران كلانتري ۱۲۶ در محل حاضر شدند. تحقيقات اوليه پليس انجام گرفت. مراتب به اطلاع بازپرس حسيني رسيد. ماموران دايره ۱۰ آگاهي مركز براي بررسي صحنه جنايت به محل اعزام شدند.
جسد توسط ماموران تشخيص هويت مورد بررسي قرار گرفته و درنهايت به دستور بازپرس پرونده جسد به پزشكي قانوني انتقال يافت.
در تحقيقات بعدي مطرح شد هيچ گونه سرقتي از محل جنايت انجام نگرفته است.
بررسي بيشتر در اين خصوص در دايره ۱۰ آگاهي مركز و دادسراي امور جنايي تهران ادامه خواهد يافت.

ارجاع پرونده حادثه انفجار گاز افسريه به هيأت كارشناسي
ايرنا: در پي  اعتراض  وكيل  شركت  آب  و فاضلاب  تهران  به  نظريه  كارشناس  در خصوص  انفجار گاز در افسريه، اين  موضوع  جهت  رسيدگي  و اعلام  نظر به  هيأت  سه نفره  كارشناسان  ارجاع  خواهد شد.
شركت  آب  و فاضلاب  استان  تهران  اعلام  كرد: كارشناس  اوليه  در نظريه  خود شركت  آب  و فاضلاب  را ۸۰ درصد و شركت  گاز را ۲۰ درصد در حادثه  مقصر شناخته  بود كه  با اعتراض  روبرو شد. هيأت  سه  نفره  كارشناسان  علت  حادثه  انفجار گاز را بررسي  و نظريه  خود را به  بازپرس  اعلام  خواهد كرد.

قاضي اجراي احكام ديوان عدالت اداري:
حكم ۳۰۰ پرونده پس از اخطار انفصال
از خدمت اجرا شده است
فارس: قاضي اجراي احكام ديوان عدالت اداري گفت: از زمان تأسيس واحد اجراي احكام در ديوان عدالت اداري، حكم ۳۰۰ پرونده ارجاع شده به اجراي احكام ديوان بعد از اخطار ماده ۲۱ (اخطار انفصال از خدمت) به مرحله اجرا در آمده است.
محمد حسين پور درباره اين پروند ه ها گفت: بيشتر اين پرونده ها در ارتباط با شهرداري ها، تأمين اجتماعي و هيأت هاي حل اختلاف كار بوده است كه با ارسال اخطار ماده ۲۱ و مذاكره با طرفين پرونده حكم قطعي ديوان به مرحله اجرا در آمده است.
حسين پور با بيان اينكه با اجرايي شدن حكم اين پرونده ها از مراجعات روزانه بيش از ۶۰۰ نفر به ديوان جلوگيري شده است، گفت: خوشبختانه روند اجرايي اجراي احكام ديوان عدالت رو به رشد بوده است و اميدواريم در آينده نزديك هيچگونه پرونده اي در ديوان نداشته باشيم كه حكم آن اجرا نشده باشد.
حسين پور افزود: تمامي پرونده هاي ارجاع شده به اجراي احكام ديوان عدالت اداري به ترتيب نوبت تعيين شده در دستور كار قرار مي گيرد.
وي گفت: تمامي پرونده هاي سال هاي گذشته نيز كه حكم قطعي ديوان در آنها به مرحله اجرا در نيامده بود، ساماندهي شده و در حال رسيدگي است.

در دادگاه كيفري استان
ربايندگان دختر جوان به زودي محاكمه مي شوند
گروه حوادث: سه مرد جوان كه براي رسيدن به اهداف شيطاني دختري را مورد آزار و اذيت قرار داده بودند، در شعبه ۷۷ دادگاه كيفري استان محاكمه خواهند شد.
به گزارش خبرنگار ما، رسيدگي به اين پرونده در پي شكايت پدر دختر ۲۲ ساله اي به نام فهيمه در تاريخ ۲ اسفند ۸۲ به اداره آگاهي در دستور كار ويژه قرار گرفت. پدر فهيمه در حالي كه وحشتزده بود به ماموران گفت روز ۱۲ اسفند زماني كه دخترم به خانه نيامد، با تلفن همراهش چندين مرتبه تماس گرفتيم اما پاسخ نداد تا اين كه ساعتي بعد فرد ناشناسي با خانه مان تماس گرفت و گفت: در قبال آزادي دخترم مي بايستي ۴۵۰ هزار تومان به آنها بدهم.
با اعلام گزارش، موضوع در دستور كار ويژه قرار گرفت و كارآگاهان با انجام رديابي هاي ويژه و تماس ربايندگان دختر جوان روز سوم اسفند با وي قرار ملاقاتي در فلكه دوم صادقيه گذاشتند. اما زماني كه پدر فهيمه به محل قرار رفت هيچ كسي براي گرفتن پول به محل قرار نيامد. فرداي آن روز دوباره دختر جوان با تماس تلفني كه با پدرش داشت به او گفت يك آژانس گرفته و در حال آمدن به ميدان آزادي است. به آنجا بيايند و او را نجات دهند.
پدر فهيمه سريع خود را به ميدان آزادي رساند و دخترش را كه در گوشه اي از ميدان ايستاده بود، پيدا كرد. دختر جوان بعد از ديدن پدرش جريان ربوده شدنش را به پدرش گفت و هر دو به دايره ۱۱ اداره آگاهي تهران مراجعه كردند. فهيمه به ماموران گفت: ساعت ۵/۷ بعد از ظهر در ميدان نور منتظر ماشين بودم. تا اين كه يك دستگاه خودرو پيكان كه سه سرنشين مرد داشت جلويم نگه داشت و من سوار شدم. پس از طي مسافتي كوتاه ناگهان يكي از پسرها كه عقب نشسته بود سرم را به پايين كشيد و با چاقو مرا تهديد كرد كه هيچ سروصدايي نكنم. سپس دهانم را بست و مرا به منطقه يافت آباد انتقال دادند. زماني كه به محل مورد نظر رسيدند يكي از آنها پياده شد و ظاهراً متوجه شد كه شرايط مناسب نيست به همين خاطر مرا با ماشين به باغي در چهاردانگه بردند و در داخل اتاقي زنداني كردند.
فهيمه در ادامه افزود: دقايقي بعد، سه مرد جوان به زور مرا مورد آزار و اذيت قرار دادند و فرداي آن روز هم توسط دو كارگر افغاني كه در باغ بودند مورد تعرض قرار گرفتم. در آن باغ يك كارگر افغاني ديگر هم بود كه هيچ كاري به من نداشت. به همين خاطر فرداي آن روز از وي خواستم تا به من كمك كند و مرا از اين محل دور كند او هم برايم آژانسي گرفت و من به ميدان آزادي آمدم.
در پي به دست آمدن اين اطلاعات، كارآگاهان به همراه دختر جوان محل را مورد شناسايي قرار دادند و توانستند فردي به نام مصطفي (۱۹ ساله) را شناسايي و به همراه دو كارگر افغاني به نام هاي شكور و اوصف دستگير كنند.
مصطفي در بازجويي ضمن اعتراف به ربودن و آزار و اذيت دختر جوان گفت: اين كار را با همدستي دو تن از دوستانش به نام هاي داود و حسين انجام داده است.
به اين ترتيب محل سكونت دو جوان خلافكار شناسايي و آنان نيز دستگير شدند. متهمان اين پرونده پس از بازجويي تكميلي و صدور كيفرخواست از سوي قاضي دادسراي امور جنايي تهران قرار است به زودي در شعبه ۷۷ دادگاه كيفري استان محاكمه شوند.

رضا رشتي در تهران به دام افتاد
گروه حوادث: ساعت ۱۱ شب دوشنبه مأموران كلانتري ۱۰۷ فلسطين در حين گشت زني در خيابان شريعتي محدوده سه راه  طالقاني متوجه شدند سرنشين يك دستگاه پيكان سفيدرنگ با يك اسلحه كمري از پشت سر راننده را تهديد مي كند.
به گزارش خبرنگار ما، مأموران به سرعت وارد عمل شدند كه در ابتدا سرنشين خودرو با شليك دو تير به سمت آنان با تهديد، راننده را مجبور به فرار كردو در نهايت، پليس با استفاده از واحدهاي گشت  كمكي و با شليك چند تير هوايي و زميني موفق شد پيكان را متوقف و متهم را دستگير كند. بر اساس اين گزارش راننده پيكان به مأموران گفت: فرد مسلح خود را بهزاد معرفي كرد و در تهرانسر به عنوان مسافر سوار خودروي من شد و قصد سرقت ماشين مرا داشت.
در بازرسي بدني از متهم، از وي يك اسلحه كلت كمري، ۵ تير فشنگ جنگي، يك چاقو، ۲ كارت اتومبيل و موتورسيكلت و مقداري وجه نقد و تراول چك كشف و ضبط شد.
اين گزارش حاكي است متهم بيان كرد: «اسلحه را از كرمانشاه خريداري كرده و تاكنون چند دستگاه خودرو و موتورسيكلت سرقت كرده است. در تحقيقات بعدي متهم خود را رضا. معروف به «رضا رشتي» معرفي كرد و مشخص شد مدارك خودرو و موتورسيكلت متعلق بافردي با هويت «م.ي» است.
همسر مالك خودرو و موتور به پليس گفت: وي چهارشنبه هفته گذشته از منزل خارج شده و تاكنون برنگشته كه در همين زمينه پرونده اي نيز در پليس آگاهي مفتوح است.
با هماهنگي مأموران كلانتري ۱۵۰ تهرانسر در خصوص محل سوار كردن متهم در بلوار گلها توسط راننده پيكان، خودرويي كه سند آن در جيب متهم پيدا شده بود در همان محل كشف شد.بر اساس اين گزارش پليس در حال بررسي موضوع است.

سرقت مسلحانه از آژانس هواپيمايي
گروه حوادث: دو سارق مسلح كه نقاب بر چهره داشتند عصر روز سه شنبه يك آژانس هواپيمايي را مورد دستبرد قرار دادند.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت ۱۸ و ۵۰ دقيقه روز سه شنبه مردي وارد آژانس هواپيمايي واقع در ميدان فردوسي شد. مرد با تظاهر به اينكه قصد خريد بليط دارد مقابل يكي از فروشنده ها نشست، هنوز دقايقي از ورود به آژانس نگذشته بود كه ناگهان مردي با چهره اي كه با نقاب پوشانده شده بود با در دست داشتن كلت كمري وارد آژانس هواپيمايي شد. مرد نقابدار با داد و فرياد، حاضران در آژانس هواپيمايي را تهديد كرد كه اگر دستورات وي را عملي نكنند تيراندازي كرده و آنان را مي كشد. فروشنده ها با چهره هايي وحشتزده به او نگاه مي كردند. در اين ميان ناگهان مردي كه در ابتدا به عنوان خريدار بليط وارد آژانس شده بود نقابي بر چهره خود كشيد و او نيز با نشانه گرفتن كلت كمري كه از جيب خود خارج كرد به همگان فهماند كه همدست سارق مسلح نقابدار است و سارقان مسلح درخواست گشوده شدن گاوصندوق آژانس هواپيمايي را كردند.
وقتي در گاوصندوق باز شد، سارقان يك ميليون و ۶۰۰ هزار تومان وجه نقد را به همراه دو ميليون و ۷۰۰ هزار تومان تراول چك و ۴ فقره چك شخصي از داخل گاوصندوق برداشته در زمان خروج از آژانس تمامي فروشندگان را با تهديد اسلحه به داخل آبدارخانه هدايت كرده و بعد از برداشتن يك دستگاه گوشي تلفن همراه كه بر روي ميز يكي از فروشندگان بود،متواري شدند.
فروشندگان بعد از اطمينان از خروج سارقان از آژانس هواپيمايي، در آبدارخانه را شكسته و بعد از خروج با مركز فوريت هاي پليسي ۱۱۰ تماس گرفتند. مأموران كلانتري ۱۰۷ در محل حاضر شدند. تحقيقات اوليه صورت گرفت.
ادامه تحقيقات پليسي براي شناسايي سارقان مسلح و كشف مخفيگاه آنان زير نظر بازپرس اصغرزاده در دادسراي امور جنايي تهران ادامه خواهد يافت.

حادثه در جهان
حبس ابد براي معلم
گروه حوادث: معلم يك مدرسه ابتدايي كه همسر خود را با ضربات تبر به قتل رسانده بود، روز گذشته از سوي دادگاه عالي ميشيگان به حبس ابد بدون امكان آزادي به قيد التزام محكوم شد.
نانسي سيمن پيش از قرائت حكم نهايي توسط منشي دادگاه، در گفتگويي چند دقيقه اي با اعضاي هيأت منصفه و قاضي، صدور حكم گناهكار را براي خود ناعادلانه و عاري از هر گونه تحقيق و بررسي خوانده و اعلام كرد كه بي شك به اين حكم اعتراض خواهد كرد.
به گفته مأمور تحقيق پرونده، روز حادثه نانسي از همسرش مي خواهد كه براي خريدن تبر به بيرون برود زماني كه مقتول از رفتن به خريد سر باز مي زند، نانسي از خانه بيرون رفته و پس از بازگشت با تبري كه خريده بود همسرش را به قتل مي رساند. پليس چند روز پس از اين حادثه، جنازه همسر نانسي را در صندوق عقب ماشينش پيدا مي كند.
با اين وجود، نانسي ادعا مي كند، زماني كه همسرش قصد مضروب كردن وي را با چاقو داشته است وي براي دفاع از خود مجبور به استفاده از تبر شده است.
نانسي در اين خصوص به دادگاه گفت: سرنوشت من درست مانند سرنوشت ساير زناني است كه مورد آزار و اذيت همسرشان قرار مي گيرند. از كاري كه انجام دادم پشيمان نيستم؛ چرا كه اگر من او را نمي كشتم او مرا مي كشت. من تنها از خودم دفاع كردم.
با اين وجود دادستان پرونده اعتقاد دارد كه اقدام نانسي به مخفي كردن جنازه همسرش به خودي خود امكان دفاع از خود را از بين مي برد.
به گفته كارشناسان رواني، نانسي به نوعي سندرم رايج در ميان زنان مبتلا است كه در طول سال هاي زندگي مشترك هرگز به پليس مراجعه نكرده و يا از آزار و اذيت هايي كه مي شده شكايت نمي كرده است.

مي خواهيم از پدرانمان شكايت كنيم
گروه حوادث: هر دو جوان به نظر مي رسند. دختر گوشه چادرش را كشيده توي صورتش و پسر سرش را پايين انداخته. نزديكشان كه مي روم هيچ كدام سر بلند نمي كنند.
- آمده ايد جدا شويد؟
دختر سراسيمه جواب مي دهد: نه، ما از زندگيمان راضي هستيم.
- پس اينجا چه مي كنيد؟
صداي پسر را به سختي مي شنوم: مي خواهيم ازپدرانمان شكايت كنيم و آرام ادامه مي دهد: پدران ما با هم دوستان قديمي و شريك بودند. تقريباً با هم بزرگ شديم. همسايه بوديم و مدام در رفت و آمد. تا اين كه درس من در دانشگاه تمام شد و تصميم به ازدواج گرفتم. اولين پيشنهاد مادرم مريم بود و من با اشتياق پذيرفتم. بعد از چند بار گفت و گو با مريم فهميدم كه با هم تفاهم كامل داريم. عروسي بدون هيچ مشكلي سر گرفت. مخارج عروسي طبق سنت برعهده پدرانمان بود و ما نگراني نداشتيم. اما شروع زندگي مشترك بدون سرمايه نمي شود. با پدرم صحبت كردم و قرار شد كه او يكي از آپارتمان هايش را به عنوان دفتر كار در اختيارم قرار دهد تا مستقلاً كارم را آغاز كنم. پدر مريم هم پيشنهاد داد كه در يكي از آپارتمان هايش زندگي خود را شروع كنيم تا فشار مالي زيادي نداشته باشيم.
همه چيز به خوشي پيش رفت اما حالا كه دو سال از زندگي ما مي گذرد و ما در انتظار تولد كودكمان هستيم، ديگر نمي توانيم اين طور ادامه دهيم.
مريم صحبت هاي همسرش را ادامه مي دهد: از يك سال قبل پدر من در يك مورد كاري به پدر محمد شك كرد. به همين خاطر شروع كرد به دقت بيشتر در حساب و كتاب ها. اين كار به پدر محمد سنگين آمد، او مي گفت كه بعد از ۴۰ سال شراكت نمي تواند اين رفتار پدرم را تحمل كند. پدرم كه اين استدلال را شنيد مطمئن شد كه كاسه اي زير نيم كاسه است. دعوا بالا گرفت و ما شديم واسطه دعوا.
محمد با چهره اي برافروخته ادامه مي دهد: تا وقتي با هم در صلح و صفا هستند ما زندگي آرامي داريم. اما به محض اين كه دعوا بالا مي گيرد، يا بايد خانه را خالي كنيم يا دفتر را تحويل بدهيم. هر چه در اين مدت پس انداز داشتيم بابت پيش خريد يك خانه پرداخته ايم و هنوز تا سه سال ديگر بايد اقساط سنگين را بپردازيم، به همين دليل نمي توانيم خانه و يا دفتر كار ديگري اجاره كنيم. با وساطت بزرگان فاميل قرار شد، سند اين دو آپارتمان را به نام من و مريم كنند اما روزي كه محضر رفتيم، با هم دعوايشان شد و از اين كار منصرف شدند.
مريم اشك گوشه چشمش را پاك كرد و گفت: حاضرم در زيرزمين خانه مادربزرگم زندگي كنم ولي آرامش داشته باشم. با اين همه حرص و جوش كه هر روز مي خورم، نمي دانم آيا بچه ام سالم است يا نه. حالا آمده ايم تا دادگاه تكليف ما را روشن كند. يا اين خانه و دفتركار مال ما هست يا نيست. مرگ يك بار شيون هم يك بار.

حوادث
اجتماعي
اقتصادي
دانش انفورماتيك
بـورس
خارجي
سياسي
داخلي
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش انفورماتيك   |   بـورس   |   حوادث   |   خارجي   |   سياسي   |   داخلي   |  
|  شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |