چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۸۴
بخش پاياني تأثير ميزان مذهبي بودن بر تماشاي تلويزيون
انگيزه تماشا
004257.jpg
ابراهيم حقيقي
در شماره قبل صفحه رسانه، بخشي از تحقيق نيل اف هاميلتون و آلن ام. رابين در زمينه تاثير ميزان مذهبي بودن بر تماشاي تلويزيون چاپ شد، در اين بخش ضمن ارايه هدف از تحقيق، مطالبي درباره كليات مذهبي بودن، افراد استفاده  كننده از رسانه ، فرضيه هاي تحقيق، روش و ابزارهاي سنجش و نمونه گيري مطرح شد و در ادامه تحقيق نيز درباره تماشاي برنامه هاي خشن و مبتذل، فهرست برنامه ها و انگيزه هاي تماشاي آنها توسط مخاطبان مطالبي بيان شد.
حال در ادامه، نتايج اين تحقيق ميداني با گذشت ۱۸ سال از انتشار آن ارايه مي شود. ناگفته نماند انگيزه طرح چنين تحقيقي در جامعه نومحافظه كار آمريكايي با شيوه هاي جامعه شناختي و روانشناختي آن خود از منظري ديگر قابل بررسي است.

نتايج تحقيق  مذهب و تلويزيون
فرضيه اول مبني بر اين بود كه مذهبيون محافظه كار انگيزه هاي تماشاي واپسگرايانه شديدتري (مانند: پرهيز از تماشاي برنامه هاي حاوي ابتذال و خشونت، و تماشاي تلويزيون تنها به صرف راهنمايي هاي اخلاقي) نسبت به مذهبيون غيرمحافظه  كار خواهند داشت كه فرضيه در همه موارد تأييد نشد، تنها در مورد يك گويه (يا يك مورد) مذهبيون محافظه كار اشاره كردند كه آنها بيشتر از گروه مذهبيون آزاديخواه از تماشاي برنامه هاي حاوي ابتذال پرهيز كرده اند. نتيجه عمده در مورد دو عامل انگيزشي واپسگرايانه، مانند پرهيز و راهنمايي اخلاقي، قابل توجه نبودند، با وجود اين، تحليل كواريانس به تفاوت هاي موجود در بين گروه هاي سني و پرهيز از تماشاي برنامه هاي حاوي ابتذال و خشونت و تفاوت هاي موجود بين گروه هاي جنسي و راهنمايي هاي اخلاقي اشاره كرده است. به طوري كه افراد مسن تر به نسبت بيشتر از افراد جوان از تماشاي برنامه هاي حاوي ابتذال و خشونت پرهيز مي كردند و مردان به نسبت بيشتر از زنان تلويزيون را با هدف راهنمايي هاي اخلاقي تماشا مي كردند. همبستگي هاي بخشي كه براي آزمون حالت طولي بين طيف اعتقاد مذهبي و دو انگيزه واپسگرايانه يعني پرهيز از تماشاي برنامه هاي حاوي ابتذال و خشونت و راهنمايي هاي اخلاقي به كار برده شدند، چندان قابل توجه نبودند.
تماشاي برنامه؛ جهت گيري غيراخلاقي
سومين فرضيه مبني بر اينكه محافظه  كاران احتمالاً كمتر از غير محافظه كاران برنامه هاي با جهت گيري غيراخلاقي را تماشا مي كنند نيز تأييد شد. آنكووا تأثير مهمي براي گروه هاي مذهبي به دست داد. تحليل از طريق آزمون شفه نيز نشان داده است كه مذهبيون محافظه كار نسبت به هر دو گروه مذهبيون ميانه رو و آزاديخواه كمتر برنامه هاي غيراخلاقي را تماشا مي كنند. در اين خصوص جنسيت متغير مهمي بود؛ به طوري كه زنان به نسبت بيشتر از مردان به تماشاي برنامه هاي مبتذل مي پرداختند. به علاوه، همبستگيِ بخشيِ مهمي بين طيف اعتقاد مذهبي و تماشاي برنامه هاي مبتذل نيز اين فرضيه را تأييد كرد.
برنامه  هاي خشونت آميز
چهارمين فرضيه مبني بر اينكه مذهبيون محافظه كار احتمالاً نسبت به مذهبيون غيرمحافظه كار كمتر به تماشاي برنامه هاي حاوي خشونت مي پردازند، رد شد. هر چند آزمون آنكووا نتايج مهمي را براي گروه هاي مذهبي نشان داده بود، لكن آزمون شفه تفاوتي بين آزاديخواهان كه كمتر برنامه هاي حاوي خشونت  را تماشا كرده بودند و ميانه روها تشخيص داده است. همچنين نه تنها كوارپاش در گروه هاي سني و جنسي قابل توجه نبود، بلكه همبستگي بخشي بين طيف اعتقاد مذهبي و تماشاي برنامه هاي حاوي خشونت نيز به چشم نخورد.
نگرش ها نسبت به تلويزيون
فرضيه پنجم پيش بيني كرده بود كه محافظه كاران نسبت به غيرمحافظه كاران وابستگي كمتري به تلويزيون خواهند داشت.
آزمون آنكووا هيچ گونه تفاوت معناداري بين گروه هاي مذهبي به دست نداد. با وجود اين، نمرات ميانگين ها در جهت تأييد پيش بيني فرضيه پنجم بود.سن و تحصيلات كوارپاش قابل توجهي بودند. به طوري كه افراد مسن و پاسخگويان داراي سطح تحصيلي پايين تر نسبت به جوانان و پاسخگويان داراي سطح تحصيلي بالاتر اظهار داشته اند كه تلويزيون در زندگي  آنها از اهميت بسياري برخوردار بوده است.آزمون همبستگي بخشي به لحاظ طولي همبستگي منفي ضعيفي بين طيف اعتقاد مذهبي و وابستگي به تلويزيون نشان داد كه تأييد محدود اما مختلطي را در مورد اين فرضيه ارائه كرد.
واقع گرايي
فرضيه ششم مبني بر اينكه مذهبيون محافظه كار نسبت به مذهبيون غيرمحافظه كار تلويزيون را كمتر واقع گرا مي دانند، تا حدي تأييد شد.آزمون آنكووا تفاوت هايي را بين گروه هاي مذهبي به دليل واقع گرايي تلويزيون نشان داد. آزمون شفه نشان داد كه ميانه روها نسبت به محافظه كارها بيشتر معتقدند كه تلويزيون واقع گراست سن متغير حايز اهميتي بود بدين شكل كه پاسخگويان مسن تر نسبت به پاسخگويان جوان تر بيشتر معتقدند كه تلويزيون واقع گرا تر مي باشد. همبستگي بخشي منفي بين طيف اعتقاد مذهبي و درك از واقع گرايي تلويزيون چندان حايز اهميت نبود.
بحث و نتيجه گيري
براساس رويكرد استفاده و رضامندي و نيز براساس تحقيق گذشته كه استدلال كرده بود مذهبي بودن بر بسياري از حوزه هاي زندگي و ارزش هاي خانوادگي و روابط جنسي تأثير مي گذارد، ما بر آن بوديم تا ارتباطي بين مذهبي بودن و استفاده از تلويزيون به دست آوريم. فرضيه هاي ما در بعضي موارد تأييد شدند. براساس نظريه استفاده و رضامندي، يافته هاي ما معيارهاي انتخابي را براي تماشاي برنامه ها نشان مي دهد كه از طريق آن مذهبيون محافظه كار كمتر برنامه هاي با جهت گيري غيراخلاقي را براي تماشا انتخاب مي كنند.براساس ارزش هاي اجتماعي و اعتقادات، مذهبيون محافظه كار براي پرهيز از برنامه هاي تلويزيون كه محتواي آنها را به لحاظ اخلاقي اهانت آور مي دانند، دست به گزينش برنامه هاي مورد نظر مي زنند. اين الگو در مورد برنامه هايي كه جهت گيري مبتذل دارند روشن بود اما براي برنامه هاي حاوي خشونت مصداق نداشت. براين اساس، نتايج ما تا حدودي با يافته هاي روبرتز، كه نشان داده بود هيچ تفاوت معناداري بين اكثريت اخلاقي اعضا و كل افراد در كل تماشا وجود ندارد، مغايرت دارند. مطالعه ما نمي خواهد مذهبيون محافظه كار را با كل افراد مقايسه كند بلكه در صدد است تا دو حد مورد نظر در مطالعه اخير را اصلاح نمايد. روبرتز بين برنامه هاي حاوي ابتذال و برنامه هاي حاوي خشونت هيچ تفاوتي قايل نيست و نيز از برنامه هاي ويژه اي كه به لحاظ تجربي ثابت شده بود داراي محتواي ابتذال و خشونت بالايي هستند، استفاده نكرده بود. يافته هاي ما بيشتر همسو و هم جهت با گفته  هاي آتكين است به اين معنا كه مذهبيون محافظه كار به برنامه هاي غيراخلاقي چندان علاقه اي ندارند و اينگونه برنامه ها را بر اساس پيش فرض هاي خود گزينش مي كنند. همچنين مذهبيون محافظه كار بيشتر نگران برنامه هاي غيراخلاقي تلويزيون هستند تا برنامه هاي خشونت آميز. اتفاقاً ارتدكس هاي معتقد به كتاب مقدس بر كمتر مبتذل بودن برنامه  ها تاكيد مي ورزند تا بر خطرات ناشي از برنامه هاي خشونت آميز. يا اين امكان وجود دارد كه بينندگان برنامه هاي خشونت آميز تلويزيوني را براي پرهيز از خشونت تماشا مي كنند. در حالي كه ابتذال به عنوان تخطي از پرهيزگاري و نيكوكاري ديده مي شود زيرا بسياري از اعمال جنسي كه در تلويزيون به نمايش در مي آيد بر اعمالي خارج از حيطه ازدواج تأكيد دارد. با توجه به اينكه هر كدام از تبيين ها مي تواند درست باشد، مذهبي بودن يك عامل اجتماعي روانشناختي برجسته ايي است كه بر انتخاب و توجه به برنامه هاي مختلف رسانه ها تأثير مي گذارد.در ضمن درباره محدوديت هاي تحقيق نيز بايد به مطلبي اشاره كنيم.ابتدا، از آنجا كه نمونه ما محدود به افرادي بود كه به كليسا تعلق داشتند، احتمالاً ما از يافتن ساير انگيزه هاي تماشاي برنامه هاي حاوي خشونت بازمانده ايم. با وجود اين ما معتقد بوديم اختلاف هاي فاحش برنامه هاي غيراخلاقي حتي مي توانست بيشتر باشد، تا جايي كه ما مي خواستيم مذهبيون محافظ كار را با غيرشاغلين مقايسه كنيم.دوم، شرايط مطلوب اجتماعي پاسخگويان ممكن است بر اطلاعاتي كه براساس دسته بندي هاي كليسايي گزارش شده بود، تأثير گذاشته باشند. به ويژه در زمينه ارزيابي هاي مربوط به تماشاي برنامه ها به منظور اطفاي شهوت و برنامه هاي حاوي جهت گيري ابتذال و تماشاي برنامه هاي حاوي خشونت اين تأثير وجود داشته است.سوم اين كه پرسش هاي مربوط به تماشاي تلويزيون براي پرهيز از برنامه هاي غيراخلاقي و حاوي خشونت ممكن است براي همه پاسخگويان روشن نبوده باشد.
آبلمن اين پرسش ها را براي تماشاي برنامه هاي مذهبي به كار برده است. هنگامي كه اندازه گيري راهنمايي هاي اخلاقي به عنوان دليلي براي مثلاً  تماشاي تلويزيون به شمار آيد، ممكن است پاسخگويان اين گونه فرض كنند كه اين تنها عطف به برنامه هاي فهرست شده اخير در پرسشنامه باشد. كه البته با توجه به چند اختلاف  گروهي به دست آمده، اين امر مي توانست نمره هاي انگيزه هاي واپسگرايانه تماشا را كاهش دهد.يافته ها براي اين امر اشاره دارند كه مذهبي بودن متغير شخصيتي اجتماعي بسيار مهمي است. به هر صورت، تا به حال تحقيقات معدودي در اين باره كه چگونه مذهبي بودن بر تماشاي تلويزيون تأثير مي گذارد، انجام شده است، اما واضح است كه مذهبي بودن مي توانست بر چارچوب ذهنيت «تفسيري» بينندگان و شنوندگان به منظور درك پيام هاي رسانه ها بر انگيزه  ها، گرايش ها و انتخاب محتواي برنامه هاي مورد نظرشان تأثير بگذارد.يافته هاي ما پرسش هايي را نيز براي تحقيقات بعدي مطرح مي كند.اول اينكه ما نيازمند تحقيقاتي هستيم تا صحت و سقم يافته هاي ما را مبني بر اينكه مذهبيون محافظه كار كمتر برنامه هاي جهت دار مبتذل را تماشا مي كنند، بررسي كند.دوم، ما بايد بررسي كنيم كه چه روابطي بين تماشاي برنامه هاي مذهبي تلويزيون و تماشاي برنامه هاي قابل پخش ويژه و تلويزيون كابلي اجاره اي وجود دارد. آيا آن افراد، برنامه هاي مذهبي تلويزيون را همان طور كه آبلمن اشاره كرده است، به خاطر پرهيز از ابتذال و خشونت تماشا مي كنند؟ يا همان طور كه گربنر و هم دانشكده اي هاي وي بررسي كرده اند.

نقد برنامه  مستند شبكه ۴
من از ايل عشقم
ناهيد دالايي
ايران كشوري است بزرگ و پهناور با اقوام و گروه هاي نژادي گوناگون كه درگوشه گوشه اين ملك مي زيند. از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب اين سرزمين هنوز رازهاي نامكشوف بسيار است. آنچه كه در اين گونه گوني و تنوع اهميت دارد، وقوف و آگاهي به تفاوتها و مشتركات اين خرده فرهنگ ها و قوم هاست. چه حتي تفاوتها و اختلافات خرده فرهنگي نيز در صورت وقوف آگاهانه مي تواند به انسجام و دانش كاربردي بينجامد كه نتيجه محتوم آن حصول به نوعي احترام و عزت به اقوام ايراني است.
«من از ايل عشقم» نيز همچنانكه نام و عنوانش فرياد مي كند به ايلات و عشاير جنوب و مركزي ايران مي پردازد. ايلات و عشايري كه ردپاي آنان را مي توان در استان هايي چون فارس، كهكيلويه و بويراحمد، لرستان و چهارمحال و بختياري يافت كه خصوصاً در صد سال اخير دچار مشكلات بسياري شده اند. مشكلاتي كه بيشتر ريشه در سوءتفاهمات اوليه نسبت به شيوه حيات و زيست ايلياتي دارد. من از ايل عشقم، در حقيقت نگاهي عاشقانه به ايل و عشيره دارد. در واقع واضح است كه كارگردان، نويسنده، محقق و مجري طرح اين مستند (كه شايد خود رگ و ريشه ايلياتي داشته باشد) با ميل و رغبت دنبال علاقه اش رفته و اثري در ستايش قشقايي ها و بختياري ها خلق كرده است.
سازنده اثر در وهله اول به تاريخچه و پيشينه ايلات و عشاير و بخصوص همين دو ايل اصيل ايراني مي پردازد و اين مسير به روستاها، كوه ها و دشت ها، حتي شهرهاي كوچك و بزرگ هم سر مي زند. ارائه اطلاعاتي محلي و در مواردي جزئي از آثار به جا مانده از ايلات و عشاير در طول قرون و اعصار و حتي اشاره اي به دوران صفويه و شكل گيري اين سلسله از ميان ايلات كه به هر حال اطلاعات جذابي است. نحوه ارائه اطلاعات نيز به شيوه نريشن است. صداي پرطنين و گوش نواز ناصر ممدوح و گوينده ديگر با فضاي اثر همخوان است و به نوعي مي توان گفت به اثر وجهه و اعتبار بخشيده است.
اما بخش هاي ديگر من از ايل عشقم، پرداختن به زندگي امروز عشاير است. نحوه كوچ، ييلاق- قشلاق كردن، مصائب و سختي ها، جذابيت ها خوش گذشتن ها و ... است.
با ديدن اين تصاوير بي برو برگرد به ياد فيلم كلاسيك و به يادماندني «علفزار» ساخته ارنست شود ساك و مديان سي كودپر مي افتيم كه در آن يك كوچ كامل ييلاق _ قشلاق به زيبايي به تصوير كشيده شده است. و اتفاقاً از همين وجه مهم ترين كاستي «من از ايل عشقم» هويدا مي شود: ضعف بصري و البته اين ربطي به دوربين ويدئويي يا ۳۵ ميلي متري ندارد. سازندگان «علفزار» عظمت را در خود عمل غريزي كوچ ديده اند و نه كادر دوربين. اين مستند يك چيز كم دارد و آن اين است كه بايد در كنار پرداختن به ريشه ها و شجره و عشيره اي يا روابط خانواده ها و اقوام قدري بيشتر به خود مقوله كوچ و مسير كوچ مي پرداختند. آنچه كه جادوي آن فيلم ماندگار است، استحكام، ايجاز و بداعت است كه مي توانست اين مستند را علاوه بر وجوه اجتماعي و قوم شناختي به يكي از آثار ماندگار تلويزيون تبديل كند.

تازه  هاي رسانه
004251.jpg
كودكان و رسانه ها ـ ديدگاه ها و چشم اندازها
تأليف و تنظيم: سيسيليا فون في ليتزن و كاتارينا بوكت؛ ترجمه معصومه عصام، تهران: سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه اي، ۱۳۸۴
دفتر مبادلات بين المللي كودكان و خشونت در رسانه ها، چهارمين كتاب سال خود را با عنوان «كودكان و رسانه ها- ديدگاه ها و چشم اندازها» در اختيار علاقه مندان قرار داده است. اولين كتاب سال اين دفتر با عنوان «كودكان و خشونت رسانه اي» در سال ۱۹۹۸ به چاپ رسيده است.پيشگفتار؛ حقوق كودكان؛ محيط تحول رسانه اي، برنامه هاي تلويزيوني كودكان- روند كنوني؛ آگهي هاي تجارتي (تبليغات)؛ بيم ها و اميد ها؛ دسترسي كودكان به رسانه ها؛ كودكان تا چه اندازه از رسانه ها استفاده مي كنند؟؛ تفاوت هاي فزاينده در استفاده از رسانه ها؛ كودكان چه محتوايي را در رسانه ها ترجيح مي دهند؟  با تصوير كودكان؛ پذيرش و تأثير رسانه ها؛ آگاهي جهاني رو به  رشد؛ آموزش رسانه اي- سواد رسانه اي- ارتباطات؛ كودكان، مدرسه و كار؛ آفريقا؛ آسيا؛ استراليا؛ اروپا؛ آمريكاي لاتين؛ آمريكاي شمالي؛ سازمان ها و شبكه هاي ذي ربط (نمونه ها)؛ تأثيرات خشونت رسانه اي؛ نظارت و خودنظارتي؛ پيمان نامه ها و قطعنامه هاي بين المللي و منطقه اي كودكان و رسانه ها و ضميمه ها.كتاب حاضر در آبان ۱۳۸۴ در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه به چاپ رسيده و از مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه اي صدا و سيما قابل دسترسي است.
004254.jpg
ادبيات فولكلور ايران
اين كتاب بيشتر حاصل پژوهش و يافته هاي تحقيقي ايران شناس برجسته چك، پروفسور يان ريپكا است كه در سال ۱۹۵۶ با عنوان «تاريخ ادبيات ايران» به زبان چكي منتشر شده است. اين مجموعه ارزشمند قبلاً در بخش هاي ششگانه مختلف، تاريخ ادبيات اوستايي، تاريخ ادبيات فارسي از پيدايش تا آغاز سده بيست، ادبيات نوين ايران در قرن بيستم، ادبيات تاجيكي، ادبيات فولكلوري ايران و نگاهي به سلسله هاي پادشاهي ايران منتشر شده است اما بخش ادبيات فولكلور ايران به همت محقق توانمند چك آقاي پيري سيپك با همت محمد اخگري از زبان آلماني به فارسي برگردانده شده است.يان ريپكا در مقدمه ترجمه آلماني اين كتاب افزوده است كه نتايج پژوهش هاي ايران شناسي در روسيه و بلوك شرق انجام پذيرفته و البته به آثار و پژوهش هاي ايران شناسان غربي نيز اهميت داده شده است. چاپ اول اين كتاب در سال ۸۴ با ترجمه محمد اخگري و در ۱۴۰ صفحه با شمارگان ۲ هزار نسخه با همياري مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه اي صدا و سيما و انتشارات سروش منتشر شده است.

رسانه
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  رسانه  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |