سالها از آن روزها گذشته که در زمین خاکی محله بریانک فوتبال بازی میکرد. آن زمان نمیدانست که روزی از بازیکنان لیگ برتر فوتبال میشود. شلوغ و پرهیاهو که صدای فریادش تا چند کوچه آن طرفتر به گوش میرسید. هر روز شال و کلاه میکرد و بیتوجه به اعتراض مادر، کتانی به پا از خانه خارج میشد.
اول از همه سراغ مجید و مجتبی میرفت و زمین خاکی را باچیدن چند آجر به جای دروازه، برای بازی آمده میکرد. «اصغر طالبنسب»، از فوتبالیستهای شاخص تیم استقلال، ساعتی را مهمان ما در دفتر همشهری محله است. اهل درس و مدرسه نیست و بیشتر از آن حواسش به بازی است.
مادر دوست دارد تحصیلاتش را ادامه دهد و برای خودش کسی شود ولی او اینطور نیست و همین مسئله مادر را رنج میدهد. تذکرهای مادر و پدر نیز چارهساز نیست. سختگیری والدینش او را بیشتر مشتاق میکند. زمین خاکی نزدیک خانهشان پاتوق خوبی برای بازی است.
همان زمینی که امروز به همت شهرداری منطقه، باشگاه ورزشی شهدای بریانک شده است. طالبنسب از آن روزها یاد میکند: «بعضی از روزها شاید قریب به صدها نفر در این زمین جمع میشدند تا بتوانند مسابقه فوتبال تیمهای هم محله را تماشا کنند. من هم دوست داشتم از نزدیک بازی آنها را ببینم اما جمعیت، اجازه این کار را به من نمیداد.
من هم کم نمیآوردم و روی پا میایستادم.» شخصیت ورزشیاش در محله بریانک شکل میگیرد. به گفته طالبنسب، هر بچهای همپای خودرا انتخاب میکند اگر درسخوان است با بچههای درسخوان دوست میشود و اگر علاقه به شیطنت دارد، یکی مثل خودش را پیدا میکند.
طالبنسب نیز دوستانش را از بچههای ورزشی انتخاب کرده است. مجید ملازم و مجتبی قدیمی، دوستان دوران کودکیاش هستند که الان در باشگاههای ورزشی مربیگری فوتبال میکنند.
تیم استقلال
سال 1372 از کانون میثم تمریناتش را به طور رسمی آغاز میکند. صیادی، فربد صیامی و مهدی قره داغی مربیهایی هستند که زحمت زیادی برای پیشرفتش کشیدهاند. دوره سربازی در باشگاه نیروی زمینی و بعد هم پاس تهران، سپاهان اصفهان و .... از آنجایی که داییاش حبیب صادقی، از بازیکنان تیم استقلال است، برای بازی در این تیم، تشویق میشود.
میگوید: «به غیر از دایی، پسرخالههایم نیز فوتبالیست بودند. داییام در حین بازی، کمرش به شدت آسیب دید و دیگر نتوانست ادامه دهد. او در حال حاضر مربی یکی از مدرسههای فوتبال است. من با دیدن آنها، برای تمرینات بیشتر تشویق میشدم.»
تلافی نمیکنم
اهالی از رفت و آمدهای او در محله دل خوشی ندارند. محله سنتینشین است و هر رفتاری مورد پسند نیست. بارها این قضیه را به او متذکر شدهاند. او یکی از فوتبالیستهای مطرح تیم سپاهان اصفهان است و همسایهها بیخبرند تا اینکه بازیاش را در برنامه تلویزیونی تماشا میکنند و نگاهشان نسبت به او عوض میشود.
با احترام خاصی با او برخورد میکنند. از او میپرسم: «به ذهنت خطور نکرد رفتار سرزنشآمیز هممحلهایها را با رفتاری متقابل تلافی کنی؟» اما او جواب میدهد: «هیچ وقت در مقام تلافی برنیامدم. ایستادن من در سرکوچه برایشان غیرقابل قبول بود. فکر میکردند قصد دارم دردسر درست کنم.
یک سو تفاهم بود. این را متوجه شدند. همین برایم کافی بود. «علیرضا منصوریان» بازیکن برجسته تیم استقلال نیز از اهالی همین محله است. طالبنسب علیرضا را خوب میشناسد ولی علیرضا جسته گریخته از هم محلهای بودنش با طالبنسب آگاه شده است. عضو سپاهان است که علیرضا باب دوستی را با او باز میکند. طالبنسب توضیحات بیشتری میدهد:
«در اردوی تمرینی شرکت کرده بودیم که علیرضا به من گفت میدانی بچه یک محله هستیم؟ گفتم بله میدانم. گفت من پاس همدانم. خواستی بیا آنجا که من نرفتم. علیرضا از بچههای با معرفت محله ماست. هر کاری که برای پیشرفت ورزش محله نیاز باشد، انجام میدهد.»
سالهای دور از ورزش
ورزش نسبت به سالهای گذشته خیلی تغییر کرده است. آن موقع بچهها به سختی میتوانستند وسیلهای برای ورزش تهیه کنند. طالبنسب میگوید: «برای اینکه بتوانیم یک کتانی بخریم باید چند ماهی از قید خرید کردن میگذشتیم؛ اما حالا بچهای را میبینی که کتانی گران قیمتی به پا دارد بدون اینکه ارزش آن را بداند.
سطح توقعات بالا رفته. ما به بازی در یک زمین 70 ـ 80 متری قانع بودیم ولی حالا اینطور نیست. بچهها را برای تمرین به باشگاه میبرم با اینکه آنها را تشویق میکنم ولی زیاد استقبال نمیکنند. در صورتیکه زمان ما نه تنها کسی ما را ترغیب نمیکرد، بلکه مانعمان هم میشدند.
«تعداد باشگاههای فوتبال بهاندازه کافی وجود دارد که او برای تمرین نزدیکترین باشگاه به محل زندگیاش را انتخاب کند. طالبنسب به وضعیت کنونی تیمهای باشگاهی اشاره میکند: «تیمهای باشگاهی نسبت به گذشته کم شده است. تا چند سال پیش، امکانات برای ورزش فوتبال آنقدر بود که نزدیکترین باشگاه را برای تمرین انتخاب میکردیم.
حالا سال به سال از تعداد آنها کاسته میشود . مثلاً شهرستان قم با آن جمعیت یک تیم فوتبال باشگاهی دارد و تهران با حداقل چند میلیون جمعیت جوان فقط 2 تیم باشگاهی استقلال و پیروزی.»
حسین آقا فرشته
حسین فرشته، از کاسبهای قدیمی محله بریانک و صاحب آرایشگاه فرشته است. فامیلیاش فرشته نیست و بچهها او را به اسم مغازهاش صدا میکنند. طالبنسب، از مشتریهای قدیمی اوست. میگوید: «از بچگی برای کوتاه کردن موهایم پیش حسین آقا فرشته میرفتم. یک چوب داشت که زیر پایمان میگذاشت تا قدمان بلندتر شود.
هنوز هم آن چوب را دارد.» مشهور بودن خوب است اما بعضی مواقع دردسرساز است. خرید برایش معضلی است چرا که نه میتواند جنسی را که نمیخواهد پس دهد و نه تخفیف بگیرد.او میگوید: «اگر این کار را بکنی گویا اشتباه بزرگی انجام دادهای.»
همشهری محله - 11