همشهری آنلاین: سید محمد خاتمی که به برای شرکت در اجلاس "مجع تعامل" به عربستان دعوت شده بود در خصوص نقش دین در جامعه و صلح سخن گفت.

به گزارش همشری آنلاین متن سخنان سیدمحمد خاتمی رئیس مرکز گفت‌و‌گوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها بدین شرح است:

به نام خدا
عالیجنابان
رؤسا و اندیشمندان

در آغاز مایلم تشکر خود را از شورای تعامل که این جلسه مهم را در عربستان سعودی برگزار می‌کند ابراز نمایم و از میهمان نوازی برادران سعودی قدردانی کنم. برای اینجانب فرصت مغتنمی است که در این مجمع در مورد مسائل حاد جهان، نقش دین در جامعه و زمینه‌ای صلح و تفاهم با شما تبادل نظر کنم.

وقتی به تاریخ رجوع می‌کنیم نمی‌توانیم نقش دین را در ایجاد، بسط و پویایی تمدن‌ها و منشائیت ادیان در ارزش‌ها و انگاره‌های والای انسانی انکار کنیم؛ ولی از این نکته نیز نمی‌توان چشم پوشید که در مواردی تنازعات تلخ و خونین منشاء دینی داشته‌اند یا نگرش دینی در بسط و تداوم آن نقش داشته‌اند. هرچند به نظر من جنگ‌ها و خشونت‌ها و درگیری‌ها عمدتاً منشاء اقتصادی و سیاسی داشته‌اند.

یکی از عوامل بروز خشونت وجود هویت‌های محتلف و دارای تصلب است که هرکدام، اثبات خود را در نفی دیگری می‌داند و صاحب هویت دارای چنان خودبینی و تعصب است که برای رهایی از چنگ هویت ”دیگر“ یا به چنگ آوردن آن، راهی جز توسّل به زور و فریب نمی‌بیند.

در هویت بخش بودن دین تردیدی نیست و گوهر محوری دین ”امر قدسی“ است، ولی همواره امکان سرایت ”قداست امر متعالی“ به هویت دینی افراد و جوامع -که امری انسانی است- وجود دارد. اگر چنین شود، دینداری می‌تواند مبدل به عاملی برای عدم تسامح و ابزار خشونت در برابر هویت‌هایی شود که آنها را نامقدس یا نسبت به هویتِ خود فرودست می‌بیند. ولی چنین واقعه‌هایی را باید ناشی از تلقی نادرست انسان‌ها – که موجودات تاریخی هستند - از دین - که در ذات خود فراتاریخی است - دانست و به عبارت دیگر این امر ناشی از تحریف دین است نه برخاسته از ذات دین.

به حکم تعلق به آیین اسلام، در اینجا می‌کوشم از منظر اسلام، اشاراتی به موضوع کنم تا آشکار شود که دین در ذات خود نه تنها عامل ستیز و خشونت نیست، بلکه می‌تواند سبب لطیف‌ترین رواداری‌ها و اخلاقی‌ترین روابط میان انسان‌ها گردد.

قرآن کریم شاخصه ایمان و شخصیت مؤمنان را چنین بیان می‌کند:

”وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ ...“ سوره بقره، آیه 285

مؤمنان همگی به الله، فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبران او ایمان دارند (و بر این اصل پای بند‌اند که:) میان هیچ یک از پیامبران تفاوتی نمی‌گذاریم.

بر پایه این آیه شریفه مؤمن کسی است که به همه پیامبران – و نه تنها پیامبر اسلام- و همه فرشتگان و کتاب‌های آسمانی ایمان و باور دارد و برای اینکه در این بینش جامع تردیدی نماند تأکید می‌کند که هیچ تفاوتی میان پیامبران نیست.

با چنین دیدی، مؤمن به اسلام خود را در چارچوب هویتی می‌یابد که مؤمنان به ادیان دیگر در آن قرار دارند، هویتی که نه تنها موجب تسامح، بلکه سبب ایجاد نوعی یگانگی میان پیروان ادیان مختلف می‌شود.

به عبارت دیگر، در اسلام همچون همه ادیان و آیین‌ها، وجود هویت ایمانی که مؤمنان را در یک دایره مشخص قرار می‌دهد انکارناپذیر است. ولی این دایره با دوایر دیگر متقاطع و متنازع نیست، بلکه می‌تواند متداخل باشد و نوعی انس و الفت و محبت را اساس رابطه با هویت‌های دیگر قرار دهد. اسلام همچنین همه پیروان ادیان دیگر را دعوت می‌کند تا در دایره‌ای وسیع تر از دایره هویت خاص گرد هم آیند:

” قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَیَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ ...“ سوره آل عمران، آیه 64

بگو ای اهل کتاب پیرامون کلمه سواء که میان ما و شما است فراهم آییم: هان جز خدای را نپرستیم و چیزی را بر او انباز نگیریم و پاره‌ای از ما پاره دیگر را ارباب نگیریم.

به این ترتیب ترسیم کننده هویتی فراگیر است که دو پایه دارد: ”یکتاپرستی“ و ”آزادی و آزادگی“.

و اما در باب نسبت میان اسلام و مسیحیت، نه تنها گفت‌و‌گو ممکن است، بلکه فراتر از گفت و گو، همزیستی و بالاتر از همزیستی، همراهی و همکاری برای صلح بشری در این لحظه حساس و پرتنش تاریخی ضروری است.

گفت‌و‌گوی اسلام و مسیحیت درباره صلح به ایجاز و زیبایی در این آیه قرآن کریم، از قول حضرت عیسی علیه السلام بیان شده است:

وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا - سوره مریم، آیه 33

سلام من بر روزی که زاده شدم و روزی که می‌میرم و روزی که زنده برانگیخته می‌شوم.
کلمه ”سلام“ هم به معنی صلح و هم به معنی درود است. سلام به معنی عدم آلودگی به آفات ظاهری و باطنی است. معنی این کلمه قرآنی، با معنی کلمه دیگری در قرآن، یعنی کلمه ”امن“ کاملاً نزدیک است. فرق آن دو در این است که ”سلام“ مفهومی عام و مطلق است، اما ”امن“ همیشه نسبی است، مثلاً امنیت داشتن از جنگ یا در امان بودن از بیماری.

جمله منقول از حضرت عیسی (ع) چون در قرآن آمده است پس مرتبط با اسلام است و چون به نقل از حضرت عیسی است، با مسیحیت مرتبط است و موضوع کلام حضرت عیسی علیه السلام صلح است و این یعنی تصویر خلاصه‌ای است از گفت‌و‌گوی مسیحیت و اسلام درباره صلح.
صلحی که در اینجا و در بسیاری از منابع مهم دینی از آن سخن رفته است عیناً به معنی صلحی که از زمره اصطلاحات علوم سیاسی است نیست، گرچه متضمن آن نیز هست.

قرنی که بر ما گذشت، قرنی سرشار از خشونت بود. چه به صورت دو جنگ جهانی، چه جنگهای منطقه‌ای و چه جنگ سرد و چه به صورت اوج گیری پدیده زشت تروریسم که نمونه‌ای از آن را در اولین سال هزاره سوم میلادی در نیویورک و واشنگتن شاهد بودیم، امری که به نوبه خود سبب شد تا جنگ افروزان، فضای بین‌المللی را به فضای جنگ زده و نفرت آفرین تبدیل کنند.

اگر قرن گذشته، قرن دست آوردهای بزرگ علمی، فنی و اجتماعی بود، قرن تولید خشونت و نفرت نیز بود.

نفرت و خشونت چون دو قطب در تأثیر و تأثر متقابل، لحظه به لحظه یکدیگر را تقویت کردند. این دو پدیده، زندگی را در شرق و غرب عالم بر انسان سخت کرد و دلهره ناشی از ناامنی، لذت زندگی را از جهانیان گرفت. کافی است به علل و زمینه‌های وضعیت پیش آمده بنگریم تا دریابیم که دین و فرهنگ در پدید آمدن این وضعیت تأثیر نداشته است. بلکه تهی شدن زندگی از اخلاق و معنویت و رو آرودن به ”سودانگاری“ مفرط که خود ناشی از غفلت از دین و معنویت و اخلاق است، عامل مهم پدیدآمدن این وضع ناگوار بوده است و این در حالی است که سیر کمالی عقلانی و اجتماعی بشر می‌بایست زمینه ساز بهبود زندگی و تصحیح روابط میان انسان‌ها، چه در عرصه‌های ملی و چه بین‌المللی باشد، ولی همیشه آرمانها و ایده‌های بشر با واقعیت تطبیق نمی‌کند.

از آنجا که خود آدمی با گذشت زمان و از راه آزمون و خطا متحول می‌شود، لذا جان آدمی امری کمال پذیر و افزون شدنی است. چنانکه در همین فضای تنگ و ویرانگر جنگ و خشونت، ما صدای صلح و گفت‌و‌گوی میان تمدن‌ها را شنیدیم و با اجماع جامعه جهانی، سال 2001 میلادی، از سوی سازمان ملل متحد، سال گفت و گوی تمدن‌ها نام گرفت و این امر نشانه پیروزی بزرگ خرد بر خشم و محبت بر نفرت، لااقل به لحاظ ذهنی و معنوی بود.

قرنها باید زمین با خون آدمیان بی‌شماری آبیاری می‌شد تا امروز فضیلت و رجحان گفت‌و‌گو بر جنگ به آسانی و سادگی نزد همگان پذیرفتنی باشد. گرچه به روشنی می‌دانیم که فاصله‌ای بسیار زیاد میان پذیرش ذهنی این مسأله که امروز بدیهی جلوه می‌کند تا تحقق واقعی آن در مناسبات و روابط بین‌المللی وجود دارد.

تاریخ و حوادث تلخ آن را هر ملتی باید کم و بیش به تجربه بیاموزد و شاید یکی از وجود تراژیک بودن هستی آدمی در همین واقعیت نهفته شده است.

اگر می‌شد از متون مقدس و از تاریخ بی‌واسطه درد و اشک و تجربه آموخت، بسیاری از فجایع بزرگ ناشی از جنگ‌ها و درگیری‌ها قابل اجتناب بود. اگر می‌توانستیم بی‌تجربه بیاموزیم تنها همین چند جمله از کتاب مقدس تمام بشریت را کفایت می‌کرد:

”او در میان اقوام داوری خواهد کرد و اقوام بسیاری را سرزنش خواهد کرد و ایشان شمشیرهای خود را برای خیش و سرنیزه‌های خود را برای اره‌ها خواهند شکست. قومی بر قوم دیگر شمشیر نخواهند کشید و دیگر جنگ نخواهد بود“ کتاب اشعیای نبی، 2:4

نکته بسیار مهم گفت‌و‌گو در مورد مسائلی است که به شرط لازم برای تحقق صلح و عدالت در جهان تبدیل شده است و از جمله آن مسائل حیاتی، گفت‌و‌گو و کوشش جدی و عملی برای تحقق صلح و جلوگیری از تروریسم و جنگ‌های نظامی وسیع است. جنگ‌هایی که امروز (و لااقل تا دیروز) با نیرنگ سعی می‌شد سبعیت و بربریت مهیب آن را در سایه تذکر و توجه دائمی به سبعیت و بربریت دیگر یعنی ”تروریسم“ درحاشیه و سایه قرار دهند.

ولی آنچه مسأله مهم همه ما و جهان آشفته کنونی است، خشونت و جنگ است که از یک سو ناشی از سوء تفاهم‌های مزمن و از سوی دیگر منشاء نفرت و نا امنی است. ‌در حالی که هر دو دین بزرگ جداً پیروان خود و بشریت را به صلح و همزیستی فراخوانده اند.

اسلام نیز مانند مسیحیت و یهودیت بر خداگونه بودن انسان صحه گذاشته است و بر آن است که خداوند انسان را به صورت خود آفریده است. خداگونه بودن انسان تنها فضیلت و مزیت نیست، بلکه مستلزم کوشش خستگی ناپذیر اخلاقی است برای دستیابی به صلح عمومی و غلبه بر نفرت و دشمنی و اینچنین است که می‌توان دنیایی را تصور کرد که مسیحی و مسلمان و یهودی و دیگران تسلیم شیطنت‌هایی نشوند که سودانگاران و جنگ افروزان به کار می‌بندند تا آنها را در برابر هم قرار دهند، بلکه می‌توانند در کنار هم قرار گیرند و برای صلح مبتنی بر عدالت و بهزیستی و تأمین زندگی خوب نه تنها برای پیروان ادیان خود، که برای همه انسان‌ها تلاش کنند.

استقرار صلح علاوه بر لوازم و زمینه‌های اجتماعی نیازمند جان‌های صلح طلب است. صلح زمانی مستقر خواهد شد که آدمیان بتوانند قلب خود را چونان ملکوت آسمانی سرزمین حکومت بی‌شریک و بلامنازع خداوند سازند.

با سلطنت پروردگار بر قلوب مردمان است که اسباب جنگ و نفرت یکسره برچیده خواهد شد. تنها سلطنت خداوند که همان سلطنت گسترده دامن محبت است – محبت به خدا، محبت به انسان و محبت به همه جهان به مثابه مظهر جمال و جلال خداوند- قادر است ما را برای همیشه از ترس و حرص و نفرت و خشونت آزاد کند و اراده‌های خودپرست و منفعت طلب یکایک ما را به عزم استواری برای ایثار و دوستی و شفقت مبدل سازد.

اکسیر اعظم که کیمیاگران در پی آن بودند محبت خداوند است. با نام پر از لطف او است که بر جنگ پیروز خواهیم شد و زندگی ما معنی و لطافت و بهجت می‌یابد.

نام خداوند را که نام همه کمالات و خیرات و زیبایی‌ها و حقایق است نباید و نمی‌توان سرلوحه جنگ و نفرت قرار داد و جاهلانه سخن از جنگ‌های صلیبی گفت. جهان ما نباید چندان از حیث اخلاقی سقوط کند که گوش خود را بر فریاد مظلومانِ ضعیف ببندد، که اگر چنین کند به گسترش تنشی دامن زده است که چه بسا کمتر کسی از لهیب‌های آن جان سالم به در برد.

در ورای اختلافاتی که عمدتاً تاریخی و فرعی است می‌تواند و باید با گفت و گو بر پایه مشترکات از جهنمی که دوری از حق و عدالت آفریده است رهایی یابیم.‌

‌دین ما اسلام نام دارد و اسلام با ”سلام“ و ”صلح“ هم ریشه است. اعتقاد به اسلام مستلزم تسلیم و تفویض اراده‌های منفعت طلب و خودپرست و ستیزه‌جوی جزئی به اراده سراسر خیر و محبت خداوند است و مگر حضرت موسی و حضرت عیسی و همه پیامبران بزرگ خدا پیروان ادیان خود را به همین امر مهم فرا نخوانده اند؟ پس مسلمان حقیقی و مسیحی و یهودی حقیقی کسی است که دعوت خداوند را برای ورود به سرزمین صلح پذیرفته است.

سلام یکی از زیباترین کلمات قرآنی است و خداوند این کلمه زیبا را از جمله در ارتباط با عیسی مسیح علیه السلام به کار می‌برد و اینچنین دروازه صلح را به روی همه ما می‌گشاید.