تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۸۵ - ۱۶:۳۹

دکتر ناصر کرمی: زاگرس: هر بار که نخستین سوز باد زمستانی وزیدن آغاز می‌کند، بایسته است زاگرس را به‌خاطر بیاوریم که از نو در تطاول آن‌که زاگرس‌نشینان برای رهایی از سرما راهی جز درافکندن بلوط‌ها به آتشگاه‌های‌شان ندارند بر خود خواهد لرزید.

زاگرس هر سال عریان‌تر از پیش می‌شود. به‌خاطر فرسایش شتابناک دامنه‌های زاگرس است که ایران دومین کشور رودررو با فرسایش خاک در جهان به‌شمار می‌آید. و طرفه است اگر بدانیم دامنه‌های زاگرس فرود می‌آیند به دشت‌هایی که نفت در اعماق آنها تلنبار است و گاز از هر روزنه آن فواره می‌زند به بیرون.

البرز

نام دیگر البرز است، اما نه کوهستان البرز، همین دبیرستانی که کاسه چکنم به دست گرفته‌اند برای حفظ یا ویران کردنش. دبیرستان البرز بخشی از هویت تاریخی تهران است، این نیست که فقط مکانی ذهیروک (نوستالژیک) باشد برای آنها که در آنجا درس خوانده‌اند.

مشکل ویرانی یک مدرسه نیست. مشکل این است که در همان راسته، از میدان فردوسی تا میدان انقلاب روزگاری متاع دانش و خرد بود که دادوستد می‌شد و امروز آنچه که بیشتر دست به دست می‌گردد آن فیلم کذایی است. پس بیهوده نیست که کتابفروشی‌های بزرگ یک به یک تعطیل می‌شوند و البرز هم رودررو می‌شود با کابوس تغییر کاربری.

مسعود بختیاری

قدری تلخ می‌شود این ستون امروز، اما حیف است که نام آخر، مسعود بختیاری نباشد. سرشناس‌ترین خواننده موسیقی فولکلوریک ایران که هفته پیش جان سپرد.

مرگ او می‌تواند نقطه پایان عصر کوچ‌نشینی در ایران تلقی شود. چون که او آخرین راوی و نماد این عصر بود. عصری که از چهار هزار سال پیش در ایران آغاز شده و اکنون با یکجانشینی اجباری کوچ‌نشینان واپسین روزها را می‌گذراند. مرگ مسعود غافلگیرکننده بود، انگار زود بود که مخاطبان زاگرسی‌‌اش را در سوز بادها رها کند و برود. و انگار هنوز بودند ترانه‌هایی که آرزو داشتیم با صدای سحرآمیز مسعود بشنویم‌شان...

برای زاگرسیان او همان بود که لورکا برای اندلس است. و انگار این آواز مشترک همه راویان دوران‌های از دست رفته است که: ترانه‌ای که نخواهم سرود من هرگز خفته است روی لبانم، ترانه‌ای که نخواهم سرود من هرگز... بالای پیچک کرم شب‌تابی بود و ماه نیش می‌زد با نور خود بر آب ... چنین شد پس که من دیدم به رویا ترانه‌ای را که نخواهم سرود من هرگز ... ترانه‌ای پر از لب‌ها و راه‌های دوردست ... ترانه ساعات گم شده در سایه‌های تار ... ترانه ستاره‌های زنده در روز جاودان.