زن جوانی با مراجعه به پلیس از همسرش به دلیل اغفال زنان و دختران جوان با ترفندهای مختلف در فضای مجازی شکایت کرد.

به گزارش همشهری آنلاین، زن جوانی که قصد دارد از دومین همسرش طلاق بگیرد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: ۱۶ ساله بودم که به طور سنتی پای سفره عقد نشستم و با «کرامت» ازدواج کردم. او تک پسر خانواده اش بود و ۵ خواهر بزرگتر از خودش داشت که همه آنها ازدواج کرده بودند.

در این شرایط تصور می‌کردم خانواده کرامت مرا خیلی دوست خواهند داشت چرا که تنها عروس خانواده آنها بودم ولی متاسفانه شوهرم فقط در جستجوی محبت دیگران بود و خودش به هیچ کس محبت نمی کرد. در واقع جوانی لوس و بی مسئولیت بارآمده بود و تنها اوقاتش را بارفیق بازی می گذراند. بارها به مادر شوهرم گلایه کردم تا او را از رفتارهای زشت بازدارند اما متاسفانه آنها به جای آنکه شوهرم را نصیحت کنند، همیشه مرا مقصر رفیق بازی های او جلوه می دادند و دوست نداشتند به فرزندشان بالاتر از«گل» بگویند.

در این وضعیت وقتی دچار مشکلات مالی شدیم، به ناچار کاری در بیرون از منزل برای خودم دست و پا کردم تا حداقل مخارج روزمره زندگی را تامین کنم ولی خیلی زود فهمیدم که شوهرم به دلیل همین بازی ها در دام اعتیاد گرفتار شده است و مواد مخدر صنعتی مصرف می کند.

از سوی دیگر دخترخاله ام نیز با همسرش دچار اختلافات خانوادگی شده و در آستانه طلاق بودند به همین دلیل هم من به منزل آنها رفت و آمد می کردم تا شاید بتوانم از متلاشی شدن زندگی دخترخاله ام جلوگیری کنم ولی در اثنای همین رفت و آمدها با پسر عمویم به درددل نشستم. او نیز بیشتر اوقات به منزل دخترخاله ام می آمد چراکه با شوهر او دوست صمیمی بود.

من که خودم مشکلات زیادی داشتم، سفره زندگی ام را گشودم و اختلافات شدیدی را که با شوهرم داشتم، برای «رحمت» بازگو کردم. او هم که به تازگی از همسرش جدا شده بود، بنای دلسوزی گذاشت و مرا تشویق به طلاق کرد. رحمت جوانی چرب زبان و خوش چهره بود به همین دلیل هم مرا چنان فریب داد که خودم هم نفهمیدم چگونه در دام او افتادم.

خلاصه «رحمت» به من قول داد که اگر از «کرامت» طلاق بگیرم، با من ازدواج می کند و پسرم را هم به فرزندی می پذیرد. من هم که از اعتیاد و رفتارهای غرورآمیز شوهرم خسته شده بودم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و با وجود مخالفت های خانواده و اطرافیانم از «کرامت» جدا شدم و با او ازدواج کردم اما هنوز ۳ ماه بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که «رحمت» دیگر اجازه نداد فرزندم با ما زندگی کند.

از طرف دیگر نیز او فقط با فضای مجازی اینستاگرام و تلگرام سرگرم بود و تصاویری از خودش با پوشش های مختلف می گذاشت و خود را دکتر، مهندس و غیره معرفی می کرد و بدین ترتیب دختران و زنان جوان را به دام می انداخت و از آنان سوءاستفاده می کرد. او مانند روباهی حیله گر در فضای مجازی نفوذ کرده بود و زندگی بسیاری از زنان رابه آشوب می کشید.

من هم از این وضعیت اطلاع داشتم اما به روی خودم نمی آوردم چراکه نمی خواستم بیشتر از این دچار تالمات روحی و روانی شوم. «رحمت» هم که می دانست من به خاطر حفظ آبرو به خانواده ام چیزی نمی گویم، از این شرایط نهایت سوءاستفاده را می کرد و تنها به فکر خوش گذرانی های خودش بود.

من هم با کارگری هزینه های زندگی را می پرداختم تا این که یک روز وقتی به طور اتفاقی زودتر از همیشه به خانه بازگشتم، ناگهان چند دختر وپسر جوان را در کنار شوهرم دیدم که به طور زننده ای مشغول خوش گذرانی بودند. با دیدن این صحنه دردناک،دیگر دوام نیاوردم.

با دستور سرهنگ جواد یعقوبی (رئیس کلانتری سپاد مشهد) بررسی های تخصصی و کارشناسی مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی برای واکاوی این ماجرای تلخ آغاز شده است.

منبع: خراسان