اگر فصل گرم را برای تماشای یوش انتخاب کنید، طبیعت سبزتر و آب و هوا بیشتر با شما یار باشد، اما دیدن یوش در یک صبح نمناک و مهآلود پاییزی و در حال و هوایی که نیما در آن متولد شده، تجربهای است فراموش ناشدنی.
همشهری آنلاین: شاید اگر کوههای بلند، درههای عمیق با رودهای پرآب، جنگلهای سبز و روستای مهآلود یوش با تمام زیباییهای اطرافش نبود، علی اسفندیاری زاده این روستا، روزگاری نیما یوشیج شعر فارسی نمیشد.
كافي است كمي به سمت ارتقاعات برويد تا خانه نيما را در چشمانداز يوش ببينيد. خانه نيما مثل نگين در ميان خانه ديگر روستاييان آرام گرفته.تنديس نیم تنه نیما در ورودی موزه به بازدیدکنندگان خانه خوشآمد میگوید. در خانه که شروع به گشتن کنید، از عینک گرفته تا دوربین دوچشمی نیما كه از او به یادگار مانده را خواهید دید.یوشامروز بیشتر، مسنترها ساکن یوشند. بعضي از همشهريهاي نيما خاطره دوري از مردي به نام علي اسفندياري دارند اما امروز همهشان او را ميشناسند.یوشدر يوش چند كوچه سنگفرش شده است، زمین سنگفرش و مرد روستایی سوار بر حیوان از تصاوير تكراري يوشند.نمایی از داخل خانه نیما.اینجا خانه كودكيهاي نيماست كه امروز تبديل به موزه نيما شده است. اين خانه در گذشته سه ورودي داشته است اما امروز فقط يك ورودي دارد.یوشدرختان سپیدار بلند در بعداز ظهری پاییزی، در قاب دوربین عکاس بیرنگ شدهاند. اگر هرکس هم نیما را از روزهای دیر به یاد نیاورد، همین درختان پیر، قدمهای آهسته شاعری را به یاد دارند که طبیعت را اینقدر زیبا وارد شعر فارسی کرد.یوش