در سفر از آستارا تا مخدومقلی، همسفر با خزر در کناره دریا از سه استان ایران می‌گذرید، در حالی ‌که در هر قدم چشم به دریا دارید، دل به جنگل‌های سرسبز می‌سپرید و با مردمان آذری، گیلکی، دیلمی، طالقانی، طبری و ترکمن همکلام و با زبان‌های تالشی، گیلکی، مازندرانی، ترکی و ترکمنی و... آشنا خواهید شد.

همشهری آنلاین، این مسیر سبزی است که حتی اگر فرصت یا حوصله طی همه آن را ندارید، پیمودن بخشی از آن را هم نباید از دست داد.

سفرتان را از آستارای ایران شروع می‌کنید. می‌گویم آستارای ایران، چرا که در آن سوی ‌مرزها و در کشور آذربایجان نیز، جایی به نام آستارا هست که توسط رود آستاراچای از هم جدا شده‌اند. ساحل آستارا جای خوبی است برای نیرو گرفتن تا سفری چند روزه را آغاز کنید و خرید در بازار مرزی شهر هم خالی از لطف نیست. از آستارا و از جاده‌ ساحلی به سمت لیسار بروید. در لیسار امکان استفاده از پلاژهای خانوادگی و برپاکردن چادرهای سفری مهیاست و می‌توان از تفریحات دریایی بهره برد و حتی شبی را در اینجا اتراق کرد و گوش به آهنگ دریا سپرد.

از لیسار به سوی تالش (هشتپر) و اسالم بروید. می‌توان این مسیر را تا رضوانشهر ادامه داد. اما اگر می‌خواهید یکی از زیباترین مسیرهای فرعی این سفر را دریابید، باید دل به ‌جاده‌ اسالم - خلخال بسپارید و در میان درختان بلند انبوه به یکی از قهوه‌خانه‌های میان راه سر بزنید، اندکی بنشینید و یک کاسه آش دوغ داغ را مزه‌مزه کنید.

از رضوانشهر، هم می‌توان به ارتفاعات و ییلاق زیبای ماسال رفت و هم می‌توان از طریق صومعه‌سرا و فومن به دیدار روستای ماسوله و قلعه رودخان شتافت. در مسیر اصلی، مرداب انزلی را در پیش دارید. می‌توان سوار قایق شد و به دریا رفت و خنکای بهار تازه از راه رسیده را بر سر و صورت حس کرد. اقامت شبانه در پلاژهای بندرانزلی بعد از دیدار از کشتی‌های پهلوگرفته در بندر، خالی از لطف نیست.

 جاده‌ ساحلی را در پیش بگیرید و از کیاشهر و رودسر و چابکسر، خود را به رامسر برسانید. اگر هم زمان بیشتری دارید می‌توانید از شهرهای رشت و لاهیجان بازدید کنید. می‌توانید در رشت بر مزار میرزاکوچک‌خان فاتحه‌ای بخوانید و در بازار روز گشتی بزنید و در یک رستوران خوشنام، میرزاقاسمی یا باقلاقاتق نوش‌جان کنید. در لاهیجان می‌توانید به دیدار بنای زیبای مقبره‌ شیخ‌زاهد گیلانی بروید. باز هم اگر زمان دارید می‌توانید از لاهیجان به سیاهکل و از آنجا و از مسیری دلفریب، به سوی دیلمان افسانه‌ای بروید و شبی را در این ارتفاعات و در یک خانه‌ با معماری سنتی گیلانی تا صبح سپری کنید.

رامسر به اندازه‌ کافی از شهرت برخوردار است نیازی به توصیف و تعریف ندارد. از طریق این شهر می‌توان به جواهردشت و جواهرده رفت یا تن به گرمای آب‌معدنی‌های متعدد اطراف شهر سپرد و جسم را روحی تازه بخشید.  

از رامسر تا تنکابن تنها ۳۰ دقیقه با اتومبیل راه در پیش دارید. در گذر از تنکابن، دیدار از دوهزار و سه‌هزار را نباید از دست داد. در سه‌هزار به یکی از مراکز پرورش ماهی قزل‌آلا بروید، خودتان با قلاب ماهی صید کنید و روی آتش برای ناهار سرخش کنید.

تنکابن را به مقصد چالوس و نوشهر و نور و محمودآباد ترک کنید. در طول این مسیر شاید دلتان بخواهد از طریق عباس‌آباد به کلاردشت بروید و شبی را در هوای پاک کوهستان بگذرانید. شاید هم وقتش را داشته باشید تا از چالوس به سمت مرزن‌آباد و از دوراهی دوآب به روستای کندلوس بروید. کندلوس روستای زیبایی است که در بهاران بر زیبایی‌اش افزوده می‌شود، خانه‌های روستایی‌اش دیدنی است و موزه‌اش ستودنی. از کندلوس می‌توان از مسیری زیبا و دل‌انگیز به سمت پول و کجور رفت و نهایتا از رویان در نزدیکی نور خود را به جاده‌ ساحلی (جاده‌ اصلی سفرمان) رساند.  

حالا که در نزدیکی شهر نور هستید شاید بخواهید که دوباره از مسیر اصلی خارج شوید و بعد از طی مسیر چند ساعته خودتان را به بلده برسانید و از آنجا به یوش بروید و در خانه‌ نیما یوشیج مهمان شوید و ابیاتی از او را زمزمه کنید.   مسیر ساحلی از محمودآباد به طرف بابلسر می‌رود. بابلسر ارزش یک شب اقامت را دارد و پیاده‌روی در ساحل هنگام طلوع آفتاب حالتان را خوش می‌کند. شهرهای آمل و بابل از دریا فاصله دارند اما به سادگی در دسترس هستند.  

از بابل به ساری و نکا و بهشهر بروید. توصیه می‌کنیم طعم لذیذ غذاهای اهالی دریای مازندران را در نکا بچشید. در بهشهر سراغ کاخ شاه‌عباس را بگیرید و از دیدار دریاچه‌ کوچک زیبایش حظ ببرید. در اینجا گردشگاهی زیبا وجود دارد که اگر از دستش بدهید، ضرر کرده‌اید. شاه‌عباس این کاخ را برای مادرش که از اهالی بهشهر بود، ساخت. اینجا یک نمونه عالی و منحصر به فرد از طراحی باغ ایرانی است که البته از باغ و کاخ چیزی جز خرابه باقی نیست اما خاطره‌اش هنوز هست.

از بهشهر به سمت گلوگاه و بندرگز و کردکوی که بروید، خلیج گرگان را می‌بینید. در آن‌طرف خلیج گرگان، شبه‌جزیره میانکاله قرار دارد. میانکاله یکی از پناهگاه‌های حیات وحش ایران و یکی از معدود ذخیره‌گاه‌های زیست‌کره در ایران ماست و هرساله میزبان پرندگان مهاجر بسیاری است که این مکان را برای استراحت و تجدید قوا انتخاب می‌کنند.  

به سمت بندرترکمن که بروید، رسما وارد منطقه ترکمن‌نشین ایران شده‌اید و با یکی دیگر از اقوام ایرانی روبه‌رو خواهید شد. اینجا لباس‌ها و گویش‌ها متفاوت می‌شود. اگر وقت داشته باشید می‌توانید به سمت گرگان و گنبدکاووس بروید و از دیدنی‌هایی همچون بنای بی‌نظیر گنبدکاووس دیدار کنید. برای اینکه همه‌ ساحل دریای مازندران را طی کرده و سفر را به خوشی به اتمام برسانید، باید خودتان را به گمیش‌تپه و مخدومقلی در نزدیکی مرز برسانید. حالا دیگر از مرز تا مرز را طی کرده‌اید ولی شیهه‌ اسبان ترکمن صدایی است که به شما یادآوری می‌کند اینجا ایران است.

 مسیر فرعی ۱ /  از کویر تا دریا در دو ساعت

(مسیر فرعی آستارا – مخدومقلی)

در این مسیر از شهری در ساحل کویر به شهری در ساحل دریا سفر خواهید کرد. دو ساعت رانندگی می‌کنید، درحالی‌که دشت و کوه و جنگل و دریا به نوبت برایتان دست تکان می‌دهند.

شاید به جرات بتوان گفت که مسیر ۱۶۵ کیلومتری دامغان ـ دیباج ـ گلوگاه ـ بندر گز، نزدیک‌ترین راهی باشد که می‌توان با پیمودن آن، از یک شهر در شمال دشت کویر به شهری در جنوب دریای مازندران رسید.  

در این مسیر گرچه جاده مناسب نیست اما در خلوت عرفانی‌اش می‌توان آتش دشت را پشت سر گذاشت و به هوای کوهستان تن در داد و خاک جنگل را بویید و در انتها به نظاره آب دریا نشست.  

با طی طریقی این‌چنینی، نبض سفر به شماره می‌افتد و مسافر، گونه‌ای از سلوک روحانی را تجربه می‌کند که هرگز انتظارش را نداشته. فاصله ابتدا و انتهای مسیر چنان نزدیک و چنان متفاوت است که هر مسافری - چه بخواهد و چه نخواهد- در دام افسونش گرفتار خواهد آمد.

دامغان شهری است پرجاذبه که روزگاری در مسیر جاده ابریشم و در خراسان بزرگ، جای داشته. این شهر که روزگاری خودش پایتخت بوده، امروز در میانه راهی قرار دارد که از یک سو به تهران- این پایتخت پر طمطراق- می‌رسد و از سوی دیگر به مشهد، پایتخت شیعیان ایران. این دامغان ما یک دستش به دامن البرز استوار است و دست دیگرش سر کویر را نوازش می‌کند.

۳۰ کیلومتر به سوی شمال که بروید، به چشمه علی می‌رسید؛ مکانی خوش برای دمی نشستن و چای نوشیدن و گپ زدن و آسودن. از چشمه علی باید به سمت دیباج برانید. تا اینجا جاده مشکلی ندارد اما از این به بعد، مسیر یا خاکی است یا آسفالتش مناسب نیست.  

به اطلس راه‌های ایران که نگاه کنید، راه را آسفالته ترسیم کرده‌اند اما واقعیت ندارد؛ جاده خاکی باعث می‌شود که سرعتتان پایین بیاید ولی امکان رانندگی وجود دارد. شاید نتوانید با سرعت ۲۰۰ کیلومتر بر ساعت برانید اما تا ۶۰ کیلومتر می‌توانید.

دیباج را که پشت سر بگذارید، طبیعت تصمیم می‌گیرد که به رنگی دیگر درآید. آهسته آهسته رنگ سبز بهاری رخ می‌نماید و نسیم لطیف شده‌ای که از دریای مازندران، خرامان گذر کرده و از لابه‌لای البرز خود را تا به اینجا رسانده، گیاهان را نوازش می‌کند و شما را هم.  

از «گشت دشت» تا «سرخ گریوه» جاده خلوت خلوت است؛ تنها صدای پرندگان است که در گوشتان می‌ماند و شاید هم صدای نفس کشیدن عمیق زمین که از خواب زمستانی بیدار می‌شود.

ادامه که می‌دهید، روستاهایی آرام با مردمانی کشاورز و دامدار را می‌بینید که در فاصله‌ای نه‌چندان دور از جاده به آن نوع از زندگی مشغولند که ما گاهی که نه، بیشتر از گاهی، حسرتش را می‌خوریم.

به سفید چاه که برسید، بی‌شک از زیبایی‌ها مشعوف شده‌اید اما قبرستان سفیدچاه بهت‌زده‌تان می‌کند. میخکوب می‌شوید و شاید که نتوانید برای چند لحظه چیزی بر زبان بیاورید، نترسید، این حالت طبیعی است.  

از اینجا به بعد، درختان جنگل هیرکانی رخ می‌نمایند. جاده‌ای باریک در میان سبزهای بالابلند، شعف‌انگیز است؛ جاده‌ای که همچون ریل ترن هوایی پارک‌های تفریحی، پیچ و تاب فراوان دارد و قرار است در سراشیبی تندی که دارد، هیجانمان را به اوج برساند.  

هنگامی که به انتهای سرازیری جاده می‌رسیم، درختان همچون پرده سینما کنار می‌روند و چشم‌اندازی گسترده از شهر کردکوی و خلیج گرگان نمودار می‌شود. در این لحظه به راحتی مسیری که به سوی میانکاله می‌رود دیده می‌شود؛ همان مسیری که خلیج گرگان را از دریای مازندران جدا می‌کند.  

اگر مشتی از خاک کویر را از دامغان با خود آورده باشید، اکنون می‌توانید در بندر گز، تنها ده کیلومتر آن‌طرف‌تر از اینجایی که حالا هستید، آب و خاک را به عقد هم در آورید و حل شدن در هم این دو عنصر را به نظاره بنشینید.


مسیر فرعی ۲ / بالاتر از جنت

دورترک در بالا دست، نزدیک خورشید، در میان مه، بر فراز ابر، زیر بال پرنده، رو به نسیم، عروسی زیبا، تن‌آسوده است. در نزدیکی رامسر- عروس شهرهای شمال- دو راهی‌ای هست که یکراست می‌رود به سوی کوه، به سوی کوه سبز. در جاده رامسر - تنکابن، تابلوی «جنت‌رودبار» را جست‌وجو کنید.

دل به این مسیر که بسپارید و مدتی که بروید به جنگل‌های «دالخانی» می‌رسید؛ درختان بلندی خواهید دید و جاده‌ای که بسان مار در آن میان، ‌رو به بالا می‌خزد. می‌توانید یک نیمروز را در میان این درختان سپری کنید و دل بسپارید به صدای جیرجیرک‌ها و آواز بلبلان. اگر باز هم به مسیرتان ادامه دهید به جنت‌رودبار می‌رسید. جنت رودبار، یک رودبار دیگر است؛ غیر از رودبار قصران و غیر از رودبار منجیل. بومی‌ها معتقدند که اینجا چون از رودبار منجیل سرسبزتر است، اسمش شده جنت رودبار. می‌توانید در خانه‌های مردم محلی شبی به یاد ماندنی را سپری‌کنید.

مسیر فرعی ۳ / اشکور را فراموش نکنید

چشمک چشمه‌سارها، خروش رودها، رازآمیزی غارها و آبی کم‌نظیر آسمان، همه‌ آن چیزی نیست که شما را افسون اشکور می‌کند؛ باید بروید و ببینید این سرزمین و مردمش را و گوش بسپارید به افسانه‌هایش. اشکور در امتداد سلسله کوه‌های البرز قرار دارد، از جنوبی‌ترین نقطه شهرستان رودسر آغاز می‌شود و تا جنوبی‌ترین نقطه شهرستان رامسر ادامه دارد. محدوده اشکور از جنوب به قزوین، از مغرب به املش و رودبار الموت و از شرق به بخش کوهستانی شهرستان‌های رامسر و تنکابن و از شمال به دامنه‌های کوهستانی رحیم‌آباد و رامسر متصل است.  

اشکور منطقه‌ای کوهستانی است که تاریخ کهنی دارد و در کتاب‌های حدود العالم، تاریخ گیلان و دیلمستان از آن یاد شده و این سرزمین را محل اقامت بعضی از طوایف اشکانیان می‌دانند.  

از تفرجگاه‌های این منطقه می‌توان به جنگل لولمان (لولمان دامان)، قلعه شهبازی، ‌تپه شاه‌کوه، چند غار که سکونتگاه انسان‌های اولیه بوده‌اند و همچنین جنگل‌های ذربین اشاره کرد.  

در منطقه اشکور مراسم و آیین‌هایی برگزار می‌شود که بعضی از آنها عبارتند از «الهی خور دتاوه»، رابچره، عروس‌گُلی، طبری خوانی، شیلان‌کشی، مراسم شیردوشان و کت زدن شیر، رسم یشماق (رو گرفتن، مچه گرفته) نوعروسان، فندق‌چینی و همچنین اجرای بازی‌های محلی به نام‌های قیش بازی، لافند بازی، گوله بله‌ بازی، گودره بازی، اَچان اَچان و ... در سفر به گیلان، اشکور را فراموش نکنید.

منبع: سرزمین من