مداحان طاهری را خیلی‌ها می‌شناسند. از محسن و مرتضی گرفته تا محمد طاهری و سبک جدید روضه خوانی‌اش. اما شاید خیلی‌ها نمی‌دانند که وقتی حاج محمدتقی طاهری آداب مداحی را یاد پسرانش می‌داد، دخترش بتول هم گوشش را برای شنیدن تیز می‌کرد و حالا در ۶۰ سالگی یکی از مداحان معروف شهرری است.

همشهری آنلاین-عطیه اکبری: شاید خیلی‌ها ندانند که بتول طاهری که روزگاری در محضر پدر، به دور از چشم بقیه درس مداحی را یاد گرفته حالا نه فقط ذاکر اهل‌بیت(ع) که مربی مداحی و مادر مهربان برای دختران جوان و خواهر بزرگ‌تر برای خانم‌هایی است که گاهی از همه جا رانده و به آرامش باطنش پناه می‌آورند. پسرش «مهدی خادم» پا جای پای مادر و دایی‌ها گذاشته و حالا روی منبر روضه‌خوانی درس‌های مادر را پس می‌دهد. حاج «مصطفی خادم» ۶۸ ساله، کاسب معروف بازار فرش هم با همه تواضعش سال‌هاست هیئت‌داری می‌کند و آشپز بی‌تکلف هیئت‌های عزاداری شهرری است. چند روز مانده به ماه محرم سراغ خانم طاهری و خانواده‌اش رفتیم تا برایمان دفتر خاطراتشان را یکی یکی ورق بزند.  

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

تو مداح می‌شوی 

چند روز بیشتر به ماه محرم باقی نمانده است. در خانه طاهری‌ها صدا به صدا نمی‌رسد. صدای پسرها در خانه گم می‌شود. مادر همان‌طور که مشغول پختن غذاست گوشش را به روضه‌خوانی پسرها می‌سپرد اما نمی‌داند اینکه روضه حضرت زینب(س) را با این سوز و گداز می‌خواند و لابه‌لای نوحه‌خوانی، مادر صدای بغض فروخورده‌اش را می‌شنود مرتضی است یا محسن. گوشش را کمی تیزتر می‌کند. صدای ضعیفی به گوشش می‌رسد. از لای در، اتاق پشتی را نگاه می‌کند. این بتول است که دو زانو نشسته، روضه حضرت قاسم(ع) را از روی دفترچه نوحه‌های حاجی با سوز و گداز می‌خواند و گریه می‌کند. خجالت می‌کشد مبادا برادرها صدایش را بشنوند و بفهمند که خواهر کوچکشان هم دلش می‌خواهد مداح شود. اما وقتی برای شرکت در کلاس‌های تفسیر به خانه خانم مشیری در شهرری آمد، بانو مشیری او را تشویق کرد و گفت: مداح خوبی می‌شوی. پا جای پای پدرت و برادرهایت بگذار و برای خانم‌ها نوحه‌خوانی کن. از آن روز ۳۵ سال می‌گذرد و حالا خیلی ازخانم‌ها با نفس حق خانم طاهری در مجالس زنانه اشک می‌ریزند و حسین حسین زمزمه لبانشان می‌شود. حالا خانم‌های علاقه‌مند درس مداحی را در کلاس خانم طاهری یاد می‌گیرند و الحق که فاطمه خانم خیلی خوب دین خود را به پدر ادا کرد و روشنگر راه جوانان شد.  

مهدی خادم در کنار مادر

مداحی موروثی

مداحی در خانواده طاهری‌ها موروثی شده است. از جد خانواده، حاج نادعلی طاهری و پسرش حاج محمدتقی طاهری به آقا مرتضی، محسن و محمد طاهری و از بین دخترها هم به بتول خانم رسیده و حالا نوه‌ها هم پا جای پای بزرگان مداحی گذاشته‌اند و این روزها خیلی‌ها با سوز و گداز و نفس حق «مهدی خادم» در شهرری اشک از چشمانشان جاری می‌شود. هر چند او حالا مداح شدنشان را مدیون مادرش می‌داند. سر و کله زدن‌ با مادر در خانه ساده و زیبایشان در شهرری از همان کودکی در خاطرش مانده است. هنوز یادش هست که مادر گاهی مهر مادرانه را نصیبش می‌کرد و دستی روی سرش می‌کشید. گاهی او را روی پایش می‌نشاند. دفتر مداحی را باز می‌کرد و با هم شعرخوانی می‌کردند. آن روزها مهدی سن و سال زیادی نداشت و۷ ساله بود اما فاطمه خانم دوست داشت پسرش پا جای پای خودش و دایی‌هایش بگذارد و مداح اهل‌بیت(ع) شود. برای همین هم از بچگی در کنار ادا کردن حق مادری در تربیت او، برایش معلم مداحی هم بود. او را همراه دایی‌هایش می‌فرستاد تا به مجلس آقای کافی برود. مهدی که کوچک بود حاج محمدتقی دستش را می‌گرفت و با خود به روضه‌های خانگی زنانه می‌برد. نخستین بار در همان سن ۷ سالگی در هیئت رهروان شهدا بود که بلندگو را دستش دادند، او روضه حضرت علی اصغر(ع) را با همان لحن کودکانه خواند و اشک از گوشه چشمان هیئتی‌ها روانه شد.  

ادب را پیشه مداحی کن


 مادر به پسرش نصیحت می‌کند:« گلویت که خشک و صدایت لرزان شد، کمی از تربت آقا امام حسین(ع) را در گلویت بریز. اول از همه ادب را پیشه مداحی کن. وقتی جمعیتی مستمع تو شده‌اند و با روضه‌ات اشکی از گوشه چشمانشان جاری می‌شود، باد به غبغب نیندازی که اگر لطف آقا امام حسین(ع) نباشد سوز صدایت هم رفته رفته از بین می‌رود. اگر جوان لاابالی به هیئتت آمد ابروهایت را برایش در هم نکش، اگر این جوان را پا منبری امام حسین(ع) کردی هنر کردی. این روزها حرف‌های عجیب و غریبی به گوشم می‌رسد مهدی جان! شنیده‌ام بعضی از جوان‌ها بعد از تمام شدن هیئت دور هم می‌نشینند و قلیان می‌کشند. در هر هیئتی که هستی جلوی این اتفاقات را بگیر پسرم!»

حالا در آستانه ماه محرم دل مادر بیش از پیش می‌تپد. هرشب در خانه خانواده خادم وقتی سفره غذا را جمع می‌کنند و دور هم می‌نشینند بتول خانم با آقا مهدی گپ می‌زند و نصیحت‌های مادرانه را در فضای پر مهر خانه، نثار پسرش می‌کند. بتول طاهری می‌گوید: «این روزها آسیب‌های جامعه مداحی زیاد شده است. یادم می‌آید زمان پدرم، مداح‌ها فقط مداحی نمی‌کردند، حواسشان به اوضاع و احوال شرکت‌کنندگان در هیئت هم بود. امر به معروف و نهی از منکر نخستین اصل مداحی بود اما حالا این اتفاقات خوب کمرنگ شده است و انگار بعضی‌ها اصل موضوع را فراموش کرده‌اند.» مهدی خادم که تا این لحظه شنونده است، نگاه پر مهری به‌صورت مادر می‌اندازد و می‌گوید: «من هرچه دارم از دعای مادرم است. زمانی در مدرسه عضو گروه تئاتر بودم. یک روز کارگردان تئاتری به مدرسه‌مان آمد و وقتی بازی‌ام را دید گفت می‌خواهم در یک فیلم سینمایی بازی کنی. مادرم اجازه نداد بازیگر شوم و گفت مهدی جان! تو باید نوکر امام حسین(ع) شوی. از آن روز سال‌ها می‌گذرد و حالا هر وقت اشکی را که از گوشه چشم شنونده‌ای در میان روضه‌خوانی‌هایم سرازیر می‌شود می‌بینم از ته دلم می‌گویم قربان نفس گرم و دعای مادرم! ‌» 

من جیره‌خوار حسینم 


گاهی وقت‌ها خدا لطفش را در حق خانواده‌ای تمام می‌کند. این لطف بی‌مثال شامل حال خانواده بتول طاهری هم شده است. یک طرف نفس گرم بتول خانم ۶۰ ساله است، روضه‌خوانی‌های بی‌مثالش که زبانزد مجالس روضه زنانه است و دعای خیری که همیشه بدرقه راهش می‌شود. یک طرف آقا مهدی خادم که پا جای پای دایی‌های مداح و پدربزرگش گذاشته و یک طرف هم حاج مصطفی خادم، کاسب سرشناس شهرری که سال‌هاست هیئت‌داری می‌کند و خودش را جیره‌خوار امام حسین(ع) می‌داند. حرف‌های حاج مصطفی هم شنیدنی است. کاسب فرش‌فروشی که با وجود تمول مالی سال‌هاست آشپز هیئت است و حالا در ۶۸ سالگی و در آستانه ماه محرم، تمام قد، بدون هیچ تکلفی خودش را آماده نوکری امام حسین(ع) در آشپزخانه هیئت‌ها می‌کند. از بچگی خادم آقا بوده و وقتی از خاطراتش می‌گوید روزهای نوجوانی‌اش را به یاد می‌آورد که در دسته عزاداری طیب حاج رضایی سقا بود و خلق‌الله‌را سیراب می‌کرد. حاج مصطفی می‌گوید: «خدا را شاکرم که خودم، همسرم و فرزندانم نوکری آقا را می‌کنیم و امیدوارم خدا این نعمت را از ما نگیرد.» 

حواستان به مستمع باشد


مرتضی، محسن و محمد دور پدر حلقه می‌زدند و حاجی آداب مداحی را یادشان می‌داد. می‌گفت مداح باید حواسش به مستمع باشد. مبادا مستمع را خسته کنید بابا جان. مبادا آنقدر روضه‌خوانی را طولانی کنید که نماز صبح مردم قضا شود و نتوانند به موقع از جایشان بلند شوند. مبادا برای صاحب مجلس تعیین تکلیف کنید و برای زمزمه ذکر اهل‌بیت(ع) کیسه بدوزید وطلب پول آنچنانی کنید که اگر این‌طور باشد من حلالتان نمی‌کنم. مبادا صدای بلندگوی هیئت را آنقدر زیاد کنید که خواب بر خلق‌الله‌در خانه‌هایشان حرام شود که اگر این کار را کردید اجرتان ضایع شده و حق‌الناس بر گردنتان می‌ماند. بتول از لای دراتاق، پدر را تماشا و نصیحت‌های زیبایش را آویزه گوشش می‌کرد. آن وقت‌ها هیچ تصوری از مداحی نداشت و اصلاً فکرش را نمی‌کرد که روزی مداح شود. فقط دوست داشت حرف‌های آقاجان را بشنود. اما با همان سن و سال کم نصیحت‌های پدرانه را آویزه گوشش کرد و امروز همه آن داشته‌ها را در کلاس مداحی به دختران جوانی آموزش می‌دهد که می‌خواهند ذاکر اهل‌بیت(ع) شوند.  

 شب روضه‌خوانی خانم رقیه(س)

 
شب جمعه بود و به رسم همیشگی خانه طاهری‌ها، ذکر یا رقیه(س) از لبان حاج محمدتقی نمی‌افتاد. زیر لب زمزمه می‌کرد و سفره را می‌انداخت. به رسم همیشه مادر چند بشقاب غذا بین همسایه‌ها تقسیم می‌کرد. خواهرها یک طرف و محسن و مرتضی و محمد هم یک طرف سفره می‌نشستند و غذا می‌خوردند. حاج محمدتقی می‌گفت پنجشنبه‌ها سفره به نیت خانم رقیه در این خانه پهن می‌شود و بعد از خوردن غذا هم نوبت روضه‌خوانی است. بچه‌ها سن و سالی نداشتند. از بین دخترها بتول گوشش را به شنیدن نوای ذکر یا حسین پدر تیزتر می‌کرد و در همان عالم بچگی زیر لب با او نواخانی می‌کرد. محسن ومرتضی و محمد هم هر ۳با هم زیر لب می‌خواندند. خیلی‌ها وصف پنجشنبه شب‌های خانه طاهری‌ها را شنیده بودند و می‌دانستند اگر مهمان این خانه شوند نفس حق حاج محمدتقی و نوای یا حسین و یا رقیه‌اش دلشان را می‌لرزاند و اصلاً پنجشنبه شبی نبود که خانه طاهری‌ها بدون مهمان باشد. حاج محمدتقی از همان ابتدا می‌دانست بتول سوای دخترهای دیگرش است. می‌دانست وقتی چشم در چشمانش می‌دوزد و با او زیر لب نوحه‌خوانی می‌کند یعنی دلش با دل پدر یکی است و از بین دخترها او راه پدر را ادامه می‌دهد.  

 عطر خوش مادری 

در همه سال‌های عمرم چه زمانی که کودک بودم و در عالم بچگی مثل همه بچه‌ها دلم را به وعده وعیدهای مادرم خوش می‌کردم، چه حالا که ۳۰ ساله شده‌ام، حتی یک دروغ از او نشنیده‌ام. یادم نمی‌آید وعده‌ای از زبان مادر شنیده باشم و به آن عمل نکرده باشد. برای همین همیشه ستایشش ‌کنم. با آنکه استاد است و برای صدها نفر کلاس مداحی برگزار می‌کند اما در خانه، اول یک مادر مهربان است. هیچ‌وقت هیچ چیزی را به من تحمیل نکرد و آنقدر صلابت مادرانه‌اش زیاد است که از کودکی عاشق پوشش او شدم و به اختیار و آزادی عمل خودم پوشش چادر را انتخاب کردم. بزرگ‌ترین درسی که از مادرم در این سال‌ها یاد گرفته‌ام مسئولیت‌پذیری است. گاهی تعجب می‌کنم که چطور با همه دلمشغولی‌ها و خستگی‌ها خنده از گوشه لبانش محو نمی‌شود و عطر خوش غذایش همیشه در خانه می‌پیچد.

 مداح خیراندیش 


خدا نکند بشنود دختر دم بخت یتیمی لنگ جهیزیه‌اش است. خدا نکند بشنود بچه کسی سرطان دارد و خانواده‌اش از فراهم کردن پول عمل او ناتوان شده‌اند. آنقدر به این در و آن در می‌زند و از آبرو و اعتبارش خرج می‌کند تا مشکل را حل کند. حدیث معروفی از امام حسن(ع) هست که می‌فرمایند: «هر آنچه برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند.» رفتار خانم طاهری مصداق بارز این حدیث است. وقتی تصمیم می‌گیرد جهیزیه دختر دم‌بختی را تهیه کند به همه می‌گوید فکر کنید دختر خودتان است. دور جنس بی‌کیفیت را خط بکشید. برای همه خانم‌هایی که در کلاس مداحی شرکت می‌کنند مادر مهربان و خواهر بزرگ‌تر می‌شود و گاهی دیده‌ام که با تمام خستگی‌اش بعد از تمام شدن کلاس مداحی مدت‌ها پای درد دل دختران و بانوان جوان می‌نشیند. با همسرانشان تلفنی صحبت می‌کند و گاهی آنها را دعوت می‌کند که به حسینیه بیایند. بعضی وقت‌ها از این همه سعه صدری که در وجود این زن ۶۰ ساله است تعجب می‌کنم.  

-------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ به تاریخ ۱۳۹۵/۷/۵