بعد از فتح فاو، ما ماجرای مک‌فارلین را داریم که طراحی آمریکا برای نزدیک شدن به ایران بود.

 بعضی صاحب‌نظران می‌گویند در ماجرای مک‌فارلین، فرصتی برای جمهوری اسلامی پیش آمد که مسؤولان با عملکرد بد خود، این فرصت را به تهدید تبدیل کردند؛ زیرا پس از آن ماجرا، آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که باید از ایران قطع امید کنند و همة امکانات و توان دنیا را به کار بگیرند تا ایران شکست بخورد. شما این بحث تبدیل فرصت به تهدید را قبول دارید یا نه؟

این که گفتید بعد از فاو، آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند، این‌طور نیست و یک مقدار زودتر است. یعنی ما از برخی از تجهیزات آمریکایی که پیش از آمدن مک‌فارلین تهیه کرده بودیم، در عملیات فاو استفاده کردیم.

جریان از مدت‌ها پیش آغاز شده بود و در همان فاو، تعداد زیادی از تانک‌های عراق را با تاوها زدیم.

این‌ هم که آمریکایی‌ها سیاست‌شان را عوض کرده بودند، ما سند خیلی محکمی نداریم. آغاز قضیه، نامه‌ای است که آقای قربانی‌فر به آقای کنگرلو، مشاور نخست‌وزیر وقت، می‌نویسد.

قربانی‌فر دلال سلاح، به آقای کنگرلو می‌نویسد جلسه‌ای در خانة آقای رابرت دول، از سران جمهوری‌خواه بود، که ریگان و بوش [پدر] هم در آن بودند.

در آن جلسه می‌گویند: «اگر از عراق حمایت کنیم و پیروز شود، سودش را روس‌ها خواهند برد. بنابراین، بهتر است از جنگ استفاده کنیم و به ایران کمک کنیم.»

ما فقط نامة قربانی‌فر را داریم. این که واقعا تغییر مسیر یا یک تاکتیک و کار دیگری بوده، هنوز روشن نیست. به هر حال، وقتی این نامه رسید، ما در جلسة سران قوا بحث کردیم. گفتیم آزمایشی وارد می‌شویم، ببینیم آن‌ها از ما چه می‌خواهند.

آن‌ها نخستین چیزی که مطرح کردند، این بود که کمک کنید تا گروگان‌های ما در لبنان آزاد شوند. ما هم به آن‌ها گفتیم نیازهای ضروری ما را که در بازار سیاه پیدا نمی‌شود، به ما بدهید.

چند قلم را صورت دادیم که تاو، موشک‌های هاگ، لامپ‌های رادارها و موارد دیگر بود که برای تهیة آن‌ها خیلی محدودیت داشتیم.

آن موقع، وضع ما به حدی بد بود که لامپ رادار هاگ را گاهی به خارک و گاهی به تهران  می‌بردیم که سیستم هاگ را فعال نگه داریم. این مراحل که پیش رفت، خبر دادند هیأتی از آمریکایی‌ها می‌خواهند برای مذاکره بیایند.

بحث این بود که همراه خود، یک کشتی از نیازهای ما را می‌آورند. البته به ما نگفته بودند که رئیس هیأت، مک‌فارلین است. اصلا اعضای هیأت را معرفی نکرده بودند. هواپیما که در فرودگاه نشست، خبر دادند که پیام ویژه‌ای از آقای ریگان آورده‌اند.

به امام(ره) هم گفته بودیم که هیأتی می‌آید و کارشناسان ما با آن‌ها صحبت می‌کنند. دو نفر از مجلس و اطلاعات سپاه با این‌ها مذاکره کردند. تا این‌ که آن‌ها خلاف قرار عمل کردند و چیزهایی که قرار بود بدهند، ندادند یا کم دادند.

مثلا قرار بود پنج‌ هزار تاو بدهند، اما پانصد عدد دادند. بعضی چیزها، مثل لامپ‌های رادار هم که برای ما خیلی مهم بود، ندادند. بعدها معلوم شد حتی قیمت اقلام را گران داده بودند و می‌خواستند پول اضافی را در نیکاراگوئه برای ضدانقلابیون خرج کنند!

به هر حال، ما اگر می‌خواستیم خصومت کنیم، می‌توانستیم آن‌ها را نگه داریم. آن‌ها با روادید تقلبی آمده بودند.

ما این کار را نکردیم. احتمال این‌که آمریکا می‌خواست با یک تحلیل جدید با مسأله برخورد کند، هست. و احتمال هم دارد که درست نباشد. اگر درست بود، باید سخاوتمندانه‌تر عمل می‌کردند.

در تمام مدتی که طول کشید تا گروگان‌ها آزاد شوند، 14 میلیون دلار به ما جنس دادند. ما خیلی بیش از این می‌خواستیم. این‌ها باعث تردید جدی بود. به هر حال، ممکن است فرصت خوبی بوده باشد، اما علائم منفی در آن زیاد بود.

این هم خیلی درست نبود که ما طوری عمل کنیم که بعدا همه ‌چیز به نام آمریکا تمام شود. این برای کشور، تاریخ و همة ما معلوم بود که نیروهای ما با ایثار و شهادت‌طلبی، این پیروزی‌ها را به دست آوردند و قطعا با این اخبار، آن‌ همه فداکاری آلوده می‌شد.

در حالی‌که در همان عملیات فاو، آمریکایی‌ها اطلاعات ما را به عراق داده بودند و الان هم روشن شده است که داده‌اند.

از مصاحبه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با «همشهری ماه» مهر81