شب‌های سرد کارتن‌خواب‌ها کش می‌آید، کند می‌شود اما خیال صبح ندارد. سرد و تاریک است و در همان یک شب، هزار و یک اتفاق می‌افتد و هزار و یک بالا و پایین دارد تا خورشید طلوع کند ولی بعضی از این شب‌ها گرم و روشن است.

همشهری آنلاین - نگین پذیرا: هنوز هستند افرادی که در کوچه‌پسکوچه‌های شهر پرسه می‌زنند تا بی‌خانمانی گرسنه نخوابد. ۷ ماه می‌شود گروه مردمی «پردیس پاک» (پایان کارتن‌خوابی) شکل گرفته‌است و هر هفته سری به محله‌هایی می‌زند که در گوشه و کنار آن کارتن‌خوابی چمباتمه زده و چشمش دنبال بچه‌های گروه می‌گردد تا غذای گرمی جسمش را جان ببخشد و همدمی برای درددل‌های روح خسته‌اش باشد. با «ساناز داودی‌زاده» که ۳۲ سال دارد و از اعضای هیات موسس گروه مردمی «پردیس پاک» است به گفت‌وگو نشستیم تا از همت و تلاش بچه‌های این گروه برایمان بگوید.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

قصه از کجا شروع شد؟

پردیس پاک (پایان کارتن‌خوابی) دغدغه آنهایی است که فکر و ذکرشان تهیه غذا برای بی‌خانمان‌هاست. گروهی که تصمیم گرفتند چند نفری برای کارتن‌خواب‌ها غذا تهیه کنند و به همین دلیل راهی بوستان «شوش» شدند. تهیه و توزیع و رسیدگی به کارتن‌خواب‌ها با چند نفر جوابگو نبود. عزم ملی می‌خواست. «ساناز داودی‌زاده» یکی از فعال‌ترین اعضای این گروه است که یک ماه پس از راه افتادن گروه به آن ملحق شده و حالا جزو ۵ نفر مؤسس است. او می‌گوید: «مردم در کار خیر فعالیت‌های خوبی دارند و خیریه‌های تخصصی زیادی در حال فعالیت هستند. از جمع‌آوری جهیزیه تا کمک به زنان سرپرست خانوار. پردیس پاک تمرکز کارش را روی پایان کارتن‌خوابی گذاشته است و در شروع کار هدف اصلی‌اش توزیع غذا بین کارتن‌خواب‌هاست.» او می‌افزاید: «گروه ابتدای شکل‌گیری فقط برای جلوگیری از مرگ کارتن‌خواب‌ها و بی‌خانمان‌ها در اثر گرسنگی شکل گرفت و توزیع غذا بین کارتن‌خواب‌ها در میدان شوش آغاز شد و اعضای گروه چهارشنبه هر هفته بیش از ۲ هزار غذا بین کارتن‌خواب‌ها توزیع می‌کردند.»

معجزه شد

از او درباره اتفاق تلخی که برایش افتاده می‌پرسم، مکث می‌کند. چشم‌هایش را می‌بندد و انگار خاطرات جلو چشمش آمده است. می‌گوید: «حاشیه بوستان شوش، چاه آب و فاضلاب بود بعد از پیاده شدن از ماشین تنها یک قدم برداشتم و یک لحظه انگار همه چیز از یادم رفت. یک لحظه بود. همه چیز تاریک شد و تمام. زمانی‌که توی چاه بودم. خیال هم نمی‌کردم ۱۸‌متر را عمودی پایین آمده‌ام. تا زمانی‌که بچه‌های گروه از بالای چاه صدایم کردند. تازه متوجه شدم از کدام مسیر افتاده‌ام. در چاه اصلی فاضلاب‌ گیر افتاده بودم. حفره‌ای بزرگ بود و هوا داشت. آتش‌نشانی و امداد رسیدند. صدایشان می‌آمد: «اینجا افتاده. مُرده. ‌» خراشی هم برنداشته بودم و تنها پاهایم درد می‌کرد. یکی از امدادگران که پایین آمد و حال و روزم را دید تعجب کرد و پرسید: «چه‌طور اومدی اینجا؟ ‌» می‌خندد. تلخ‌ترین خاطره زندگی‌اش را شیرین تعریف می‌کند: «آنقدر خوب بودم که امدادگران باور نمی‌کردند ۱۸ متر سقوط کرده‌ام؛ خیال می‌کردند با پای خودم وارد چاه شده‌ام. کارتن‌خواب‌هایی که تمام مدت درگیری ذهنی‌ام شده‌اند. گرچه ته خط زندگی هستند. اما افرادی که معمولاً چیزی برای از دست دادن ندارند و تنها یک لحظه یک دعای آنها معجزه می‌کند. برای من هم معجزه شد. تمام مدتی که داخل چاه بودم حضور خدا را احساس می‌کردم. یک نفر مراقبم بود تا آسیب نبینم. زنده بودنم معجزه بود. هرکسی با خدای خود معامله‌ای می‌کند. خدا با من معامله کرد. زنده مانده‌ام تا کمکی باشم برای شب‌ها و روزهای کارتن‌خواب‌ها.» 

رویدادی مهم‌تر از توزیع غذا

داودی‌زاده می‌گوید که بعد از چند هفته توزیع غذا، بین اعضای گروه و کارتن‌خواب‌ها ارتباط دوستی شکل گرفت: «دلمان برایشان می‌تپید و بیشتر از همیشه نگرانشان بودیم و از آنجایی که آنها هم به ما اعتماد کرده بودند شروع به پیگیری مشکلات بعدی آنها کردیم و پای گروه به مهم‌ترین رویداد زندگی کارتن‌خواب‌ها باز شد؛ ترک مواد و فرستادن آنها به کمپ. حالا وظیفه‌ای مهم‌تر از توزیع غذا روی دوش گروه بود و غذا بهانه‌ای شد تا به کارتن‌خواب و درددل‌هایشان نزدیک‌تر شویم.»

در هفته‌های بعد پزشک و آرایشگر به گروه اضافه شدند. حالا پزشکان زخم‌های کارتن‌خواب‌ها را هنگام توزیع غذا پانسمان می‌کنند و معالجه را همانجا سرپایی انجام می‌دهند و آرایشگران سر و صورتشان را پیرایش می‌کنند. گروه گسترش پیدا کرده و به چند کارگروه تقسیم شده است. کار گروه‌های غذا، کمپ و درمان.  

بهار کارتن‌خواب‌ها در راه است

داودی‌زاده می‌گوید: «کم‌کم توزیع لباس و پتو هم به برنامه‌ها اضافه شد اما مهم‌ترین قسمت کار ما بخش کمپ و ترک اعتیاد است که به مرور شکل گرفت و تبدیل به یکی از بخش‌های پرمخاطب شد. کارتن‌خواب‌ها به واسطه اعتمادی که به اعضای گروه پیدا کرده‌اند داوطلب با اعضای گروه کمپ برای ترک اعتیاد راهی کمپ می‌شوند و مرحله بعد از پاکی کارتن‌خواب‌ها، اشتغال و بازگشت به زندگی عادی است که به یکی از اصلی‌ترین اهداف گروه تبدیل شده است.» داودی‌زاده می‌گوید: «بعد از ترک، چشم امیدشان به ما و قرار است که مددجویان پس از پاک شدن راهی طرح بهاران شهرداری شوند تا ضمن اسکان، در آنجا مشغول به کار شوند. گروه پردیس پاک هم در نظر دارد اشتغال را مجزا پیگیری کند.»

ترک اجباری بی‌فایده‌ است

داودی‌زاده معتقد است که دستگیری کارتن‌خواب‌ها و ترک اجباری آنها فایده‌ای ندارد. می‌گوید: «هنوز هم در منطقه در هر گوشه و کناری کارتن‌خواب‌ها نشسته‌اند. آنهایی که دستگیر شده‌اند هر کدام ۳ ماه ترک اجباری دارند. ترک اجباری بی‌فایده است. این افراد باید خودشان بخواهند که ترک کنند.»

او از واکنش اهالی هم می‌گوید: «بعضی‌ها می‌گفتند چرا نباید به کارتن‌خواب‌ها که نه جایی برای زندگی دارند و نه چیزی برای خوردن غذا داد؟ چرا مردم شهر آنقدر ظالم شده‌اند؟ بعضی‌ها هم حق را به اهالی محله می‌دادند. ‌به هر حال زندگی کارتن‌خوابی آسیب‌های فراوانی برای فرد و جامعه دارد. سبک زندگی کارتن‌خوابی خلاف است. فساد اخلاقی دارند و اغلب در گوشه و کنار خیابان تزریق می‌کنند. مریضی و بیماری دارند، گرچه بیماری آنها مسری نیست اما به هر حال آلودگی دارد. من به مردم منطقه بیشتر حق می‌دادم. خودتان را جای اهالی بگذارید. هیچ کس دوست ندارد خانواده‌اش با چنین صحنه‌هایی مواجه باشد و در کوچه و زیرپنجره اتاقش کارتن‌خواب‌ها برای غذا خوردن صف ببندند.»

 جامعه‌ای بدون فقر

داودی‌زاده درباره نصب یخچال در میدان شوش برای توزیع غذا بین کارتن خواب‌ها می‌گوید: «هدف از نصب یخچال‌ها در شهر فرهنگسازی رفع گرسنگی است تا بتوانیم جامعه‌ای بدون فقر و گرسنگی داشته باشم.» او درباره شب‌های توزیع غذا و اعتراض اهالی می‌گوید: «چند هفته بوستان‌های شوش و هرندی و انبارگندم غذا را توزیع کردیم. تا اینکه اهالی محله اعتراض کردند. نیروی انتظامی تعدادی از کارتن‌خواب‌ها را به دلیل اعتیاد و زشت کردن چهره شهر دستگیر کرد و کارتن‌خواب‌ها پراکنده شدند و توزیع غذا به مشکل خورد.

از طرفی توزیع غذا در گرمخانه‌ باید یک دست می‌بود و غذاهای ما متنوع بود. چون هر شخصی داوطلب یک نوع غذا سفارش می‌داد. نمی‌شد غذاها را در گرمخانه توزیع کرد و در کمپ‌های ترک اعتیاد هم هزینه‌ای برای غذای هر مددجو از گروه گرفته می‌شد. بعد از اعتراض اهالی، شهرداری سوله مدیریت بحران را در اختیار ما قرار داد تا برای توزیع غذا در آنجا مستقر شویم اما بعد از ۲ هفته توزیع غذا متوجه شدیم این شیوه هدف گروه نیست. کارتن‌خواب‌ها و افرادی که احتیاج داشتند خیلی به سراغمان نیامدند و پیدایمان نکردند.»

 مادر مهربان گروه

«نخستین بار که برای توزیع غذا آمده بودم تصور هم نمی‌کردم جایی در این شهر عده‌ای شب را این‌طور در گوشه و کنار خیابان صبح کنند. اشکم ‌بند نمی‌آمد و تحت‌تأثیر قرار گرفته بودم. یکی از بچه‌ها صدایم کرد تا بین کارتن‌خواب‌ها غذا پخش کنم. ۲۰ غذای اول را که دادم نفس عمیقی کشیدم و تصمیم گرفتم با دادن غذا جمله‌ای بگویم و تکرار می‌کردم: «نوش جونتون. نوش جونتون.» اینها را «اکرم نظری» می‌گوید که به مادر گروه معروف است و کار خود را در کارگروه کمپ دنبال می‌کند. با خانواده‌های مددجویان تماس می‌گیرد و علاوه بر توزیع غذا روزهایی را به کمپ می‌رود. او می‌گوید: «خیلی از بچه‌هایی که دیروز کارتن‌خواب بودند و اعتیاد داشتند حالا در بین ما هستند و روزهای چهارشنبه به ما، کمک و روزهای پاکی‌شان را اعلام می‌کنند. ‌یکی می‌گوید ۳۳ روز پاکی. آن یکی ۳ ماه پاک است و... این بهترین حس دنیاست. می‌گویم: ‌آفرین به همتت.»

نظری می‌گوید: «آقا مصطفی یکی از همین کارتن‌خواب‌ها بود. سال‌ها اعتیاد داشت. روزی که با او آشنا شدم گفت: ‌زن و بچه دارم و دوست دارم کنارشان باشم. گفتم: ‌من قول می‌دهم به زن و بچه‌ات رسیدگی کنم تا بهبود پیدا کنی و سر خانه و زندگی‌ات برگردی. هفته‌ای یکبار به خانواده‌اش سر می‌زدم و تا آنجا که در توانم بود مایحتاج زندگی‌شان را تأمین می‌کردم. امروز او را صحیح و سالم تحویل خانواده‌اش دادیم. سرکار می‌رود و می‌دانم روزهایی را هم باشگاه می‌رود و ورزش می‌کند.» 

پاک بمان

گروه پردیس پاک بیشتر از ۵۰۰ نفر را به کمپ‌های ترک اعتیاد معرفی کرده‌ است که از این تعداد ۲۰۰ نفرشان پاک شده‌ و به کانون خانواده برگشته‌اند. طول درمان در کمپ ۳۱ روز است. اما گاهی مددجو آمادگی خارج شدن از کمپ را ندارد نه تنها شرایط جسمی‌اش هنوز مناسب نیست بلکه قدرت برقراری ارتباط و وارد شدن در جامعه را ندارد. نظری می‌گوید: «در طول درمان با خانواده‌هایشان تماس می‌گیریم. بعضی از خانواده‌ها راضی نمی‌شوند و جلب رضایت آنها زمان می‌برد. گاهی پیش می‌آید که ۲ دوره طول درمانشان را تمدید می‌کنیم تا در کمپ بمانند و حال بهتری پیدا کنند.»

به گفته نظری خیلی از کارتن‌خواب‌های معتاد، شهرستانی بودند و بعد از پاکی به شهرهای خودشان برگشتند. او می‌گوید: «در گروه یک نفر مسئول خرید بلیت‌های شهرستان است. بعد از پاکی، بلیت اتوبوس یا قطار برایشان می‌گیریم و خودمان راهی‌شان می‌کنیم تا به فضای خانواده‌هایشان برگردند. از کرمانشاه، اراک، خمین، مازندران، کرمان و... مددجو داشته‌ایم. با خانواده‌هایشان تماس می‌گیریم که راهی شده‌اند تا سر خانه و زندگی‌شان برگردند تا به پیشوازشان بروند. رهایشان نمی‌کنیم. وعده بی‌خود هم نمی‌دهیم. وعده آزادی می‌دهیم.»نظری می‌افزاید: «برخورد اول بیشتر خانواده‌ها این بود که ترک نمی‌کند یا دوباره برمی‌گردد اما به ما اعتماد و برایمان دعا کردند. شرمنده‌مان می‌کنند و می‌گویند: ‌خیالشان راحت است که حداقل ما کنار بیمارشان هستیم.»

 مواظب سلامتی‌ات باش

نظری می‌گوید: «همیشه به یکی از بچه‌های هرندی می‌گفتم: ‌با بچه‌های گروه مشارکت کن. تو همت خوبی داری. می‌توانی ترک کنی. از کمپ بیرون آمدی خودم برایت دنبال کار می‌گردم و هوایت را دارم. بیشتر از ۶ سال کارتن‌خواب بود. چند هفته با او صحبت کردم و خودش خواست ترک کند. چند روزی در کمپ بود اما روزی که به دیدنش رفتیم از مسئولشان شنیدم نیمی از روز بیرون رفته و مواد مصرف کرده اما دوباره به کمپ برگشته. گریه کردم. نمی‌توانستم جلو اشک‌هایم را بگیرم و حرفی بزنم. به بچه‌ها گفته بود از من خجالت می‌کشد. موقع رفتن فقط یک جمله به او گفتم: ‌مواظب سلامتی‌ات باش. سلامتی از هر چیزی واجب‌تر است. قول داد که صحیح و سالم باشد. ترک آنها تازه اول راه ماست.» 

___________________________________________________

منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۲ به تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۱۰