اخلاق خوب و اخلاق بد به نوبه خود مانند همه‌چیز دیگر این جهان، علل و اسباب دارد. اگر بخواهیم اخلاق خوب را تحصیل و با اخلاق بد مبارزه کنیم باید به‌علت اینها پی ببریم. در ادامه تلاش شده است با اتکا به کتاب «اخلاق به روایت استاد مطهری» اثر دکتر محمد کوکب، این مسئله را از منظر استاد مطهری مرور کنیم.

همشهری آنلاین- محمد کرمانی: اخلاق خوب و اخلاق بد به نوبه خود مانند همه‌چیز دیگر این جهان، علل و اسباب دارد. اگر بخواهیم اخلاق خوب را تحصیل و با اخلاق بد مبارزه کنیم باید به‌علت اینها پی ببریم. از این‌رو در ادامه تلاش شده است با اتکا به بخش‌هایی از کتاب «اخلاق به روایت استاد مطهری» اثر دکتر محمد کوکب، این مسئله را از منظر استاد شهید مرتضی مطهری مرور کنیم. کوکب در صفحات ۱۱۵تا  ۱۲۵ کتاب خود بخش‌های مختلفی از آثار استاد مطهری را بررسی کرده تا علل و اسباب مفاسد اخلاقی را از منظر این دانشمند بی‌نظیر اسلام احصا کند. در ادامه گزارشی از زحمات او تقدیم شده و منبع آثاری که از آیت‌الله شهید مرتضی مطهری استناد شده، در پرانتز آمده است. هر چند بشر، هم استعداد خلق‌وخوی خوب دارد و هم استعداد خلق‌وخوی بد، اما اخلاق خوب به طبیعت و فطرت بشر نزدیک‌تر است. همانطوری که تن بشر ممکن است سالم و ممکن است بیمار بوده باشد اما سلامت به طبیعت جسم انسان نزدیک‌تر است (یعنی دستگاه خلقت به‌حسب طبع اولی خود جسم را سالم می‌سازد، اگر احیانا بیماری پیدا شد در اثر علل و اسباب خارجی و میکروب‌ها و ضایعات و عفونت‌هاست)، طبیعت و فطرت روحی بشر نیز بر راستی و درستی و تقوا و عدالت و آزادی و کرامت است؛ دروغ و خیانت و ناپارسایی و ستم و دون‌صفتی و پستی و امثال اینها در اثر یک سلسله انحرافات و علل و اسباب خارجی پدید می‌آید. پس آن چیزی که ضروری و لازم است شناختن علل و اسبابی است که روحیه‌ها را منحرف و بیمار می‌سازد.

١. محیط فاسد

یکی از آنها محیط فاسد و آلوده است. محیط یعنی مجموعه‌ای از انسان‌ها و آثار آنها که هر فردی خواه‌ناخواه با آنها مواجه است. محیط اگر فاسد و منافی اخلاق پسندیده باشد، اخلاق افراد را فاسد می‌گرداند... طبیعت روحی و اخلاقی آدمی مانند آب است، تحت‌تأثیر اشیای مجاور قرار می‌گیرد؛ بستر آلوده، یعنی محیط اجتماعی آلوده وی را آلوده می‌کند و او را به شکل و طبیعت خود درمی‌آورد. لذا یکی از وظایف و فرایض اسلامی ما اصلاح محیط و ایجاد محیط مساعد است که به نام «امربه‌معروف و نهی از منکر» خوانده می‌شود و همچنان که ملاقات دست یا جامه آلوده، آب زلال را فاسد می‌کند - هر چند بستر آب یعنی مجرای آب، پاک بوده باشد - معاشران فاسدالاخلاق و تعلیم‌ها و تلقین‌های گمراه‌کننده نیز روح را فاسد می‌کند؛ هر چند محیط عمومی فاسد نباشد. معاشرت و هم‌نشینی اثر شگفت دارد. معاشر خوب، تأثیر خوب می‌بخشد و معاشر بد تأثیر بد. رسول اکرم فرمودند: «هرکس همان روش و رویه را دارد که معاشرش دارد».  امام‌علی(ع) فرمودند: «هم‌نشینی با اهل هوا و هوس، فراموش‌خانه ایمان است.» (حکمت‌ها و اندرزها، ج ۲، صص۱۹۰-۱۹۲)

این درست است که محیط فاسد و هم‌نشین بد باعث فساد اخلاق می‌شود ولی نباید این واقعیت انکارناپذیر، رافع مسئولیت انسان در اصلاح محیط اجتماعی خود و یا عدم‌تأثیرپذیری از محیط در اثر استقامت روحی بشود؛ به‌عبارت دیگر، انسان باید تا حد امکان از محیط فاسد (طبی یا اخلاقی) دوری اختیار کند ولی در درجه اول باید قوه مقاومت را در خودش افزایش دهد. خیلی فرق است بین عابدی که در کوهساری، از دنیا به غاری قناعت کرده و بین یوسف صدیق که در اندرون خاندان سلطنتی مصر قرار می‌گیرد و موردعلاقه بانوی زیبای حرم قرار می‌گیرد و نمی‌گذارد دامنش آلوده شود. (یادداشت‌ها، ج ۱۴/ ص ۲۴۸)

عینا مثل بدن انسان، یک بدن سالم است از راه اینکه موجبی برای بیماری و انحراف وجود ندارد، ولی اگر کوچک‌ترین موجبی پیدا شود بدن مقاومت خود را از دست می‌دهد زیرا ضعیف است، با مختصر سرماخوردگی ۴۰درجه تب می‌کند، باید همیشه از سرما و گرما و غذاهای سنگین پرهیز کند، همیشه در حال پرهیز باشد. ولی یکی هست که قوی است و مصونیت دارد، در محیط‌های میکروب‌خیز می‌رود و سالم درمی‌آید، برای اینکه مقاومت طبی دارد. مقاومت اخلاقی نیز مقاومت طبی است. در عین حال نباید خیال این موضوع سبب غرور و تجری بشود و به خیال مقاومت طبی یا اخلاقی، انسان خودش را در معرض مخاطرات طبی یا اخلاقی قرار دهد. (یادداشت‌ها، ج ۱۴/ ص ۲۴۸)

۲. افراط و تفریط در «کار»

یکی دیگر از علل مفاسد اخلاق، افراط و تفریط در کار است. بیکاری و همچنین تلاش زیادتر از حد، به نوبه‌خود یکی از علل خرابی روحیه و فساد اخلاق است. بیکاری منشأ پاره‌ای از اخلاق رذیله از قبیل غیبت و فتنه‌انگیزی و دون‌همتی و شهوت‌پرستی است و تلاش زیاد، منشأ پاره‌ای دیگر از آنها از قبیل تندخویی، عصبانیت و کم‌حوصلگی است. (حکمت‌ها و اندرزها، ج ۲/ صص ۱۹۲ و ۱۹۳) یکی از فواید کار، حفظ آبرو و حیثیت اجتماعی و مورد حقارت واقع‌نشدن است؛ یعنی کار همانطوری که از نظر خود شخص احترام ذات می‌دهد، از نظر اجتماع نیز احترام می‌دهد. اگر انسان، احترام ذات را از دست داد به فساد اخلاق کشیده می‌شود و چون به‌واسطه عدم‌احترام اجتماعی، شخصیت اجتماعی را از دست داده مانعی برای فساد و گناه نمی‌بیند. ضعفای بیکارها، غیبت و سخن‌چینی می‌کنند، اقویای آنها آدم‌کشی و بی‌ناموسی، ضعفا مردارخوار می‌شوند و اقویا شکارچی. (حکمت‌ها و اندرزها، ج۲/ صص ۱۷۶- ۱۷۹)

٣. فقدان عدالت اجتماعی

یکی دیگر از علل مفاسد اخلاق، فقدان عدالت اجتماعی است. اگر عدالت اجتماعی در جامعه نباشد، خواه از این جهت که رسوم و مقررات و سنن آن اجتماع منشأ بی‌عدالتی‌ها شده باشد و جامعه را منقسم کند به طبقه مرفه و مترف و طبقه محروم و بدبخت، و یا از این جهت که عدالت و دادگستری ضعیف باشد و برخی بر جان و مال و آبروی برخی دیگر ستم کند، اخلاق اجتماعی مردم فاسد می‌شود زیرا انسان وقتی می‌تواند اخلاق خوب و سالم داشته باشد که روح و روانی آرام داشته باشد؛ اگر به‌علتی آرامش روحی به‌هم بخورد (خواه به‌علت نازپروردگی یا محرومیت و احساس غبن یا ستمگری و جباری یا مظلومیت و عقده انتقام) دیگر قادر به حفظ تعادل روحی - که مادر همه اخلاق پسندیده است- نخواهد بود. (حکمت‌ها و اندرزها، ج ۲/ صص ۱۹۲ و ۱۹۳)

البته افراد استثنایی هستند که مظلومیت و محرومیت در آنها تأثیر ندارد اما آنها به همین دلیل، فوق‌العادگی‌ای دارند که این‌جور مصونیت‌های روحی در آنها هست. ایمان قوی، جلوی تأثیر بسیاری از عامل‌ها را در روح می‌گیرد. افراد استثنایی که پدر امت‌اند تحت‌تأثیر محرومیت‌ها واقع نمی‌شوند، مظلومیت و محرومیت در آنها تأثیر ندارد، در عین مظلومیت و محرومیت مثل پدری که همیشه خیر فرزندان خودش را می‌خواهد باز آنها بر امت را می‌خواهند؟ (بیست گفتار، صص ۷۶ و ۷۷)

۴. عدم‌صحت و سلامت بدن

بیماری تن و محرومیت از سلامت نیز به نوبه‌خود در برهم‌زدن تعادل روحی سهم بسزایی دارد. سلامت و امنیت علاوه بر اینکه ۲نعمت بزرگ خدا هستند، شرط اخلاق خوب به شمار می‌روند؟. (حکمت‌ها و اندرزها، ج ۲/ ص ۱۹۳) سعادت در حفظ تعادل احتیاجات روح و بدن است. هر یک از روح و بدن نیروهایی و احتیاجاتی دارد و باید بین این نیروها و این غریزه‌ها و تأمین این احتیاجات، توازن و تعادل برقرار شود تا کشور وجود انسان در امنیت و آرامش به سر برد و بحرانی در آن ایجاد نشود و فاصله‌ای شبیه فاصله طبقاتی در اجتماع، در روح پدید نیاید. باید غذاها و مواد لازم روح و بدن، به تناسب برسد و اگر نه کشور وجود انسان خراب و ویران می‌شود. اهمیت اسلام به رعایت همین تعادل است. (یادداشت‌ها، ج ۱۳، ص ۲۹)

۵. جهل و نادانی

جهل و نادانی و توجه نداشتن به آثار اخلاق نیک و اخلاق زشت، یکی دیگر از علل اخلاق رذیله است. غالب بدبختی‌های انسان همان‌هاست که خودش به‌دست خودش با نیت خیرخواهی برای خودش به‌وجود آورده است، از روی جهالت و نادانی به خیال اینکه به‌خودش خیری برساند، شری رسانده است. لذا گفته‌اند: دشمن به دشمن آن نپسندد که بی‌خرد/ با نفس خود کند به مراد و هوای خویش (کلیات سعدی، مواعظ). (حکمت‌ها و اندرزها، ج۱/ ص۱۳۴)

شرایط تحصیل اخلاق نیک مجموعا از این قرار است: ایمان و عقیده، معلم شایسته، کتاب‌های نافع، کار صحیح به‌اندازه، میانه‌روی در استفاده از لذات، سلامت، عدالت اجتماعی، محیط سالم و معاشر خوب. (حکمت‌ها و اندرزها، ج ۲/ ص ۱۹۳)

تمدن و فساد اخلاق

یکی از موضوعات اجتماعی که مربوط به علم جامعه‌شناسی است و در عصر ما مورد ابتلاست و باید تجزیه‌وتحلیل و تعلیل بشود، این است که در زمان ما، پیشرفت تمدن و علوم و صنایع با شیوع مفاسد اخلاقی (از شراب‌خواری و قمار و بی‌عفتی و هوا و هوس‌رانی زیاد) همراه شده. بین آنها تلازم است یا نه؟ یک نظریه می‌گوید دومی [یعنی فساد اخلاق] معلول اولی [یعنی پیشرفت تمدن] است. سابقا علت عدم‌مفاسد اخلاقی، از یک طرف بودن معتقدات دینی به‌عنوان سد معنوی و از طرف دیگر نبودن وسایل شهوت‌رانی بود.

ولی پیشرفت علم سد دین را متزلزل کرده و برای بسیاری از مردم یعنی همان‌ها که به روح تمدن آشنا هستند این سد را از بین برد و صنایع هم وسایل لذت و کامرانی و هوس‌رانی را فراهم کرد. ولی نظریه صحیح‌تر این است که بین فساد اخلاق و پیشرفت تمدن ملازمه‌ای نیست. یک دلیل، اینکه در بسیاری از کشورهای پیشرفته در علوم و صنعت، جلوی بسیاری از مفاسد را گرفته‌اند. علم هم نتوانسته دین را از بین ببرد، بلکه اگر در نواحی‌ای درنظر سطحی‌بین‌ها با دین جنگیده، در مراحل عمیق‌تری آن را تأیید کرده. روی هم رفته می‌توان گفت تناقض علم امروز با دین، بیشتر از تناقض علم دیروز یعنی فلسفه و طبیعیات دیروز با دین نیست.

و اما بودن و نبودن وسیله نیز به نوبه‌خود بی‌اثر نیست ولی به‌موازات آن، امروز وسیله ترویج و تبلیغ دین و اخلاق هم کم‌وبیش به همان نسبت جلو رفته، مطبعه‌ها [چاپخانه‌ها] و رادیوها و فیلم‌ها برای هر دو دسته آماده است، وسایل مسافرت و حمل‌ونقل سریع برای هر دو دسته موجود است. (یادداشت‌ها، ج ۱۵، صص ۳۵۹ و ۳۶۰) اساسا اگر نیروی روحی و اخلاقی موجود نباشد، تمدن نیز پیشرفت نخواهد کرد. اگر به تاریخ مراجعه شود روشن می‌شود که مخترعین و مکتشفین بزرگ و علما و فلاسفه و مصلحین و ادبا و نویسندگان و شعرای عالی‌مقام و تمام آن کسانی که به پیشرفت مدنیت کمک کرده‌اند و آثار سودمندی از خود باقی گذاشته‌اند همان‌ها هستند که از دایره هوا و هوس قدم بیرون گذاشته‌اند و پایبند اصول اخلاقی بوده‌اند. (حکمت‌ها و اندرزها، ج ۲/ صص ۱۱ و ۱۲)

در حقیقت علت اصلی به‌هم‌خوردن تعادل این است که کسانی که خود را حامل پیام انبیا و جانشین آنها می‌شمارند، برخلاف خود انبیا - که حکیمانه رفتار می‌کردند و اندازه عقول و ظرفیت‌ها را درنظر می‌گرفتند و به روح تعلیمات دینی توجه داشتند نه به قالب و چهارچوب - اینها توجه ندارند... پس عله‌العلل این است که پرچم‌داران دین و اخلاق از وظیفه خودشان کوتاهی کرده‌اند. (یادداشت‌ها، ج ۱۵، ص ۳۶۰)

تأثیر متقابل مادیت اعتقادی و مادیت اخلاقی

مادی‌گری گاهی اعتقادی است و گاهی اخلاقی. مادیت اخلاقی یعنی اینکه شخص هرچند از نظر اعتقاد، معتقد به ماورای طبیعت است ولیکن از نظر اخلاق و عمل، مادی است. مادیت اخلاقی یکی از علل و موجبات مادیت اعتقادی است. به‌عبارت دیگر، شهوت‌رانی‌ها و افسارگسیختگی‌ها و غرق‌شدن در منجلاب شهوت‌پرستی یکی از موجبات گرایش‌های فکری مادی است. آیا ممکن است کسی اعتقاد الهی داشته باشد ولی عملش جلوه‌گاه اعتقادش نباشد و از نظر عمل، مادی باشد؟ و آیا ممکن است کسی از نظر اعتقاد، مادی باشد ولی از نظر عمل، مادی نباشد و زندگی‌اش زندگی منزه و بی‌آلایش از تندروی و تجاوز و ستم باشد؟ بالاخره آیا انفکاک مادیت اخلاقی از مادیت اعتقادی امکان‌پذیر است؟ پاسخ این است که آری امکان‌پذیر است و زیاد واقع می‌شود، اما چیزی نیست که دوام یابد و روی آن بتوان حساب کرد.

این دو نحو مادیت (مادیت اعتقادی و مادیت اخلاقی) علت و معلول یکدیگرند و از نوع علت و معلول‌های متقابل هستند؛ یعنی هرکدام، هم علت دیگری واقع می‌شوند و هم معلول آن. وقتی انسان فکرش به اینجا منتهی شد که جهان بدون هدف است و هوش و عقل و ادراک در آن وجود ندارد و خلقت افراد انسانی هم تصادفی است و خلقتی است براساس عبث و پرونده انسان‌ها نیز پس از مرگ به‌کلی بسته می‌شود، طبعا به فکر می‌افتد «پس دم را باید غنیمت شمرد، تا کی در فکر خوب و بدبودن و عمر را بیهوده تلف‌کردن؟» طرز تفکر بیهوده‌شماری هستی و حیات و آفرینش طبعا به مادیت اخلاقی منتهی می‌شود. عکس این حالت نیز ممکن است. یعنی همانطور که مادیت اعتقادی منجر به مادیت اخلاقی می‌شود، مادیت عملی و اخلاقی نیز در نهایت امر منجر به مادیت اعتقادی می‌شود؛ یعنی همانطور که فکر و اندیشه روی اخلاق و عمل اثر می‌گذارد، اخلاق و عمل نیز روی فکر و اعتقاد و اندیشه اثر می‌گذارد. (علل گرایش به مادی‌گری، صص ۱۷۱-۱۷۴)

منبع: روزنامه همشهری