میرزا یوسف آشتیانی چندین محله تهران را آباد کرد، محله که نه تپه‌های اطراف تهران را که به رسم آن زمان، برخی را بعد از آبادانی به نام او و کسانش خواندند. یوسف‌آباد، نصرت‌آباد، عباس‌آباد، امیرآباد، ونک و فرحزاد. بهجت‌آباد هم آباد شده میرزایوسف است. سرسبز، آباد و بسیار وسیع که بعد از آبادانی به نام بهجت‌الملوک، دختر میرزایوسف، خوانده شد.

همشهری‌آنلاین -نصیبه سجادی: مستوفی‌الممالک، وزیر دست به خیر رضاشاه، درویش مسلک بود و مردمدار و چون ثروت بسیار داشت در خرید زمین‌های اطراف گشاده‌دستی می‌کرد. او باغ‌های بسیاری در زمین‌های بهجت‌آباد ساخت و دستور داد از بهجت‌آباد تا مِلک دیگرش یوسف‌آباد، خیابانی پهناور بکِشند و در دو سوی خیابان درخت بکارند. این راه بسیار زیبا و چشم‌نواز شده بود و تا سال‌ها تفرجگاه پایتخت‌نشینان بود.

پارک بهجت‌آباد و عاشقانه‌های شهریار

اما نامی که فراتر از نام بهجت‌آباد قرار گرفته و ذهن را به خواندن تاریخ یک محله و مردمانش ترغیب می‌کند پارک آن است، آن هم به دلیل گره خوردن با نام «محمدحسین بهجت تبریزی»، «بوستان بهجت‌آباد». این پارک محل قرارهای عاشقانه شهریار جوان بوده با «ثریا».

شاعر معاصر ایران را کمتر کسی است که نشناسد و اشعارش را نخوانده یا نشنیده باشد. شاعر شعرهای آتشین بسیار که سوزناک‌ترین‌شان، آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرای او، به ترنم صدای استاد بنان و زیور موسیقی آراسته شده است.

شهریار زمانی که برای خواندن درس پزشکی به تهران می‌آید همراه مادرش در خیابان ناصرخسرو کوچه مروی خانه‌ای اجاره می‌کند و عاشق دختر صاحبخانه می‌شود و بعد از قرار و مدار مادرها با هم نامزد می‌شوند. آن دو روزهای زیادی برای گردش به بهجت‌آباد می‌رفتند. گویی ثریا در آخرین دیدار خلف وعده می‌کند و هرگز سر قرار نمی‌آید.

شهریار هم غمنامه‌ای به دو زبان، فارسی و آذری می‌سراید : "بهجت‌آباد است و شب نیمه‌ است و من چشم‌انتظار/ انتظاری آخرین کز آخرین دیدار یار.

پرچم بهجت‌آباد همچنان بالاست

نخستین آپارتمان‌های پایتخت برای تشویق تهرانی‌ها در بهجت‌آباد ساخته شد، البته آن زمان استقبال زیادی از آن نشد. این آپارتمان‌ها اکنون میان تهرانی‌ها طرفدار زیاد دارد چون در بهترین بخش محله در بلوار کشاورز (بلوار الیزابت) ساخته شده با اتاق‌ها و تراس‌های بزرگ که خیلی‌ها را برای خریدن این خانه‌ها همین حالا نیز تشویق می‌کند، به‌رغم قدیمی بودن‌شان.