تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۸۵ - ۱۵:۳۶

ابوالفضل ابوالحسنی: ابراهیم حاتمی‌کیا بیش از تمام هم‌نسلانش، فیلمساز روز است.

دغدغه او برای مطرح‌کردن سؤالاتی که حس می‌کند مسأله روز جامعه است، باعث شده تا فیلم‌هایش بیش از دیگر فیلمسازان، با واکنش مواجه شود؛ واکنش‌هایی کاملاً‌ متفاوت که نیش و نوش را به صورت توأمان به همراه دارند.

اخیراً اعلام شد که آخرین فیلم او (به نام پدر) وارد شبکه نمایش خانگی شده است.

حاتمی‌کیا از «آژانس شیشه‌ای» به این سو،‌ به بررسی رابطه نسل خود با نسل‌سومی‌ها پرداخته است.

اختلاف نظر میان حاج کاظم و فرزندش که در «آژانس شیشه‌ای» به عنوان یک قصه فرعی وارد سینمای حاتمی‌کیا شد، در «موج مرده» درام اثر را رقم زد و حالا «به نام پدر» از منظری دیگر به بررسی رابطه نسل جبهه و جنگ و فرزندان‌شان پرداخته است.

نوشته‌ حاضر به بهانه «به نام پدر» به نقد دیدگاه‌های حاکم بر فیلم‌های اخیر حاتمی‌کیا پرداخته است.

****

به نسل سوم بگو اگر به‌راحتی «ایت‌بال» و «اسنوکر» می‌بازد، نسل دیروز دست و سر و جان باخته است.

به دختران و پسران بگو که اگر امروز با آسودگی در کافی‌شاپ، کاپوچینو می‌نوشند، به خاطر دفاع 20سال پیش پدرانشان است.

مشکل اینجاست که در فیلم‌های ایشان، ‌دشمن چنان فانتزی تصویر می‌شود- البته اگر اصلا تصویر شود- که جوان امروز می‌پندارد با دست به ریش کشیدن و قربان صدقه رفتن می‌شد قال قضیه جنگ را کند.

آقای کارگردان!‌ اگر هنرش را داری- که داری- فضای آن سال‌ها را آن‌طور که بود، به پرده بیاور، نه آن گونه که مطابق سلیقه کسی باشد.

تو آنچه شرط بلاغ است بگو؛ به پند و ملال گرفتن کسی نیندیش که اگر کسی پندگیر باشد، یک اشارت، او را بس است و بهانه‌گیر را هزار فیلم 90دقیقه‌ای اقناع نکند.

اصلاً بیایید در این زمینه، فیلمسازی را از غربی‌ها یاد بگیریم. در این 60سالی که از پایان جنگ جهانی دوم می‌گذرد، فیلمی دیده‌اید که جنایات متحدین را توجیه کند یا به جنگ و دفاع متفقین تعریض و کنایه‌ای داشته باشد؟

آیا فیلمی در انتقاد به عملکرد متفقین ساخته شده است؟ هر فیلمی که در این ژانر، مخصوصاً‌ از تلویزیون پخش شده، متفقین- به‌ویژه انگلیسی‌ها- را فرشته‌خو، باهوش و پیروز و متحدین را – علی‌الخصوص آلمان‌ها- دیوصفت، شرور و مغلوب نمایانده است.

جریان «پرل هاربر» را شاید همه ندانند. پرل هاربر، بندری آمریکایی بود که در جریان جنگ دوم توسط نیروی هوایی ژاپن بمباران شد.

این موضوع چند سال پیش- پس از گذشت شصت سال- توسط هالیوود فیلمی می‌شود به همین نام و برایش کلی تبلیغ و سروصدا و جنجال می‌شود تا در آن توجیهی برای بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، به دست مردم آمریکا و جهان داده شود.

50سال پیش از این نیز استعمار برای یکی از باهوش‌ترین و کارآمدترین مهره‌هایش در جنگ اول، یعنی «لارنس عربستان» فیلمی به نامش ساخت.

لارنس مهندس انقلاب عربی بود که نتیجه آن، واپاشی دولت عثمانی بود؛ همان دولتی که اروپا همیشه در کابوس وحشت از آن به سر می‌برد و وین- قلب اروپا- صدای چکمه سربازانش را از یاد نمی‌برد.

لارنس از دل عثمانی، سه کشور عربستان، عراق و اردن را بیرون کشید و با کمک دوستش در وزارت مستعمرات انگلیس(وینسون چرچیل) مقدمات تشکیل یک دولت یهودی را در فلسطین فراهم آورد.

اداره آن سه کشور را به دو خاندان سعودی و هاشمی واگذارد و جالب اینکه به نحو بی‌سابقه‌ای، این کشورها به نام دو خاندان درآمد؛ عربستان سعودی و اردن هاشمی(پادشاهی عراق بعدها توسط کودتا سرنگون شد).

لارنس در آن فیلم، قهرمان استقلال امت عرب و رهایی آن از بندگی امپراتوری عثمانی نمایانده شد.

حاتمی‌کیای عزیز!‌ و دیگر عزیزان هنرمند!‌ اصلاً‌ موضوع جنگ را چندگاهی واگذارید و وانهید و به سراغ موضوعات دیگر بروید.

مگر ما در جامعه‌مان کم گرفتاری داریم؟ مگر معضلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و...مان پایان یافته است؟ در هر کدام از این زمینه‌ها هزار مشکل برای به رخ کشیدن هست.

لطفاً‌ نگویید مسائلی مانند مواد مخدر دیگر کهنه و دستمالی و مبتذل شده‌اند. تا وقتی که اینها وجود دارند، معضلاتشان هم کهنه‌بشو نیستند؛ همان‌طور که هر روز یک نوع جدید از این مواد اختراع می‌شود، شما نیز هر روز یک نگاه جدید به آن داشته باشید.

خوب که دقت کنید، مملکت ما هنوز و هر روز گرفتار جنگ است؛ جنگ برای جوانان که گرفتار تخدیر ماهواره و اینترنت نشوند؛ جنگ برای امنیت که حادثه اهواز و تاسوکی تکرار نشود؛ جنگ با مفسدان اقتصادی که مال مردم را به یغما نبرند؛ جنگ با قلدران یکه‌تاز دنیا که به بهانه فعالیت‌های هسته‌ای، چند سال است که روزبه‌روز عرصه را به ما تنگ‌تر می‌کنند؛ جنگ برای اصلاح ساختار قضائی؛ جنگ برای ریشه‌کنی فساد اداری؛ جنگ برای بازسازی هر چه سریع‌تر بم؛ جنگ برای باسوادکردن بچه‌های بشاگرد و...

و متأسفانه ما در اکثر این عرصه‌ها و جبهه‌ها خیلی هم خوب نمی‌جنگیم و پیروز نیستیم. تازه اینها جنگ‌های داخل مرزند.

تقابل‌های بین‌المللی که بسیار سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌نمایند و از این دیدگاه، نظریه‌های «برخورد تمدن‌های» هانتینگتون و «گفت‌وگوی تمدن‌های» خاتمی، هر دو صحیح به نظر می‌آیند؛ با این توجه که هر برخوردی لزوماً‌ جنگ با توپ و تانک و هواپیما نیست و هر گفت‌وگویی حتماً‌ دوستانه و صمیمانه نیست.

کشور ما چهار سال است که در جبهه انرژی هسته‌ای مشغول جنگیدن با غرب است. آیا تا به حال کارگردان اسم‌ورسم‌دار و صاحب سبکی این جبهه را به تصویر کشیده است؟ آیا کارگردانی به فکر دفاع از کشور در این عرصه و در قالب یک فیلم قابل اکران در غرب بوده است؟

آیا خبر ساخته‌شدن فیلمی در این موضوع توسط یک انگلیسی صهیونیست داغمان نمی‌کند؟

صهیونیسم برای دفاع از هولوکاست و برای اقناع افکار عمومی جهان، بیشترین پول را خرج می‌کند و بهترین کارگردان(استیون اسپیلبرگ) را استخدام می‌‌کند تا برایش «فهرست شیندلر» را بسازد.

ما برای کدامیک از اصولمان چنین کرده‌ایم و فیلمی جهانی ساخته‌ایم؟

فکر نمی‌کنید که غربی‌ها در این زمینه‌ها از ما بسیار اصولگراتر باشند؟ فکر نمی‌کنید که بر سر اصولشان و در برخورد با ما و عموماً‌ جهان اسلام، گاردشان که بسته است، هیچ، حالت کاملاً‌ تهاجمی دارند؟ آیا این موضوع از درودیوارشان هویدا نیست؟

سیاستمدارش در شیپور جنگ صلیبی می‌دمد، قانونگذارش حجاب از سر زن مسلمان برمی‌دارد، نویسنده‌اش آیات شیطانی می‌بافد، خاخامش قرآن تحریف‌شده چاپ و توزیع می‌کند، پاپش اسلام را دین جنگ و شمشیر می‌خواند، هنرمندش کاریکاتور کذایی می‌کشد و فیلمسازش در فیلمی مستهجن، از زنی بهره می‌گیرد که روی بدنش، آیات قرآن خالکوبی شده است.

آیا همه اینها عرصه‌های تقابل و جنگ نیست؟ آیا اینها قابل فیلم‌شدن نیست؟ ‌دوستانی که خودشان را محدود به فیلمسازی در ژانر جنگی و مخصوصاً‌ جنگ ایران و عراق کرده‌اند، بد نیست که به این موضوعات نیز بیندیشند.

افکار عمومی جهان پیشکش، حداقل مردم کشورمان و جهان اسلام را به این جریانات آگاه کنیم.

به مسلمان اندونزیایی بگوییم که در لبنان و فلسطین چه می‌گذرد. چشم امت عرب را به آنچه امرا و رئیسان جمهور مادام‌العمرشان به آن چشم بسته‌اند، باز کنیم.

به مسلمانان اروپا بفهمانیم که چرا ایران به دنبال انرژی هسته‌ای است. کاری کنیم که روز قدس سال آینده فیلم «بازمانده» برای دهمین بار پخش نشود.

آقای حاتمی‌کیا! حاج کاظم آژانس شیشه‌ای، به‌درستی آن آژانس را جبهه جنگ تشخیص داد ولی در انتخاب اسلحه ژ3 برای آن جبهه به خطا رفت.

تو که اسلحه‌ات را خوب می‌شناسی، جبهه‌ات را نیز بشناس. قدت را بر‌افراز و چشم‌هایت را بگشا. جبهه‌ای آن طرف‌تر- یا این‌طرف‌تر- از مرز ایران و عراق را نیز بنگر.