پس از پیروزی انقلاب ما بلافاصله چند انتخابات با مشارکت بالا را پشت‌سر گذاشتیم که پرداختن به آنها می‌توانست در حوزه مستندسازی‌ دنبال شود که اینها غالبا در ذیل مستندهای دوران انقلاب تعریف شده‌اند.

همشهری- مسعود پویا: سینمای ایران و انتخابات جز در یک مقطع خاص (انتخابات سال ۸۸) خیلی با یکدیگر همپوشانی نداشته‌اند. قبل از پیروزی انقلاب و در حکومت پهلوی چون اساسا انتخابات مفهومی نداشت و موضوعی نبود که جامعه را درگیر خودش کند، جز یک نمونه مهم در دهه ۵۰، فیلمی که انتخابات، آن هم در هر سطحی، بخش مهمی از ماجرا باشد وجود ندارد یا اگر هم  وجود دارد چنان در غبار فراموشی گرفتار شده که در اذهان باقی نمانده است. موضوع هم این نیست که قبل از انقلاب سینماگران اجازه ورود به مضامین سیاسی نداشتند، در آن سال‌ها فیلم درباره مأموران امنیتی (آرامش در حضور دیگران و بن‌بست) و مشی چریکی (گوزن‌ها) ساخته شد ولی جز محمد متوسلانی در فیلم «سازش» کسی سراغ انتخابات نرفت. پس از پیروزی انقلاب ما بلافاصله چند انتخابات با مشارکت بالا را پشت‌سر گذاشتیم که پرداختن به آنها می‌توانست در حوزه مستندسازی‌ دنبال شود که اینها غالبا در ذیل مستندهای دوران انقلاب تعریف شده‌اند.

در آن سال‌ها فیلم «۱۹۳۶» (محمد بزرگ‌نیا و حسن قلی‌زاده) را داریم که امکان نمایش عمومی نمی‌یابد.‌ در سال‌های بعد هم از «وکیل اول» (جمشید حیدری) می‌توان نام برد که یک فیلم تاریخی دهه‌شصتی است. جلوتر که می‌آییم و به دهه‌۷۰ می‌رسیم دوم خرداد را داریم که از هر منظر اتفاق مهمی است. سینمای ایران مستقیم به موضوع انتخابات‌ دوم خرداد نپرداخت ولی به تبعات و رخدادهای پس از آن ارجاعاتی داد. در کمدی «نان، عشق، موتور هزار» برای نشان‌دادن میزان بی‌اطلاعی برزو (سروش صحت) از سیاست و نمایش سادگی‌اش شوخی بامزه‌ای با دوم خرداد انجام داد. جایی ارشک (سپند امیرسلیمانی) به برزو می‌گوید: «امروز دوم خرداده» و برزو می‌پرسد: «دوم خرداد چه روزیه؟»
ارشک: «تو واقعا نمی‌دونی دوم خرداد چه روزیه؟»
برزو: «نه ! تولدته؟»

از نیمه دوم دهه‌ ۷۰ به بعد رویکرد سینمای ایران به سیاست پررنگ‌تر می‌شود و تا ابتدای دهه‌ ۸۰ با فیلم‌هایی مواجه می‌شویم که به مضامین سیاسی می‌پردازند. از مستندهای سینمایی مثل «روزگار ما» (رخشان بنی‌اعتماد) تا محصولاتی از سینمای بدنه مانند «تیک» (اسماعیل فلاح‌پور) موضوع انتخابات‌ مورد توجه فیلمسازان قرار گرفت. طبیعی بود که انتخابات پرحادثه ۸۸ ردپایش را در فیلم‌های ایرانی انتهای دهه۸۰ و ابتدای دهه‌۹۰ بیابد. در دوره دوقطبی‌شدن جامعه، فیلم‌ها هر کدام در یک سمت ماجرا می‌ایستادند؛ پس هم «پایان‌نامه» (حامد کلاهداری) و «قلاده‌های طلا» (ابوالقاسم طالبی) ساخته شد و هم «گزارش یک جشن» (ابراهیم حاتمی‌کیا) و «آشغال‌های دوست‌داشتنی» (محسن امیر یوسفی). فیلم‌های دیگری هم مثل «پل چوبی» (مهدی کرم‌پور) به ماجرای خرداد پرحادثه ۸۸ واکنش نشان دادند یا مثل «خیابان‌های آرام» با زبان طنز و در حال و هوایی بی‌زمان و مکان سراغ این دستمایه رفتند. با گذشت تقریبا یک‌دهه به‌نظر می‌رسد  که انتخابات دیگر سوژه جذابی برای فیلمسازان نیست و حتی سینماگرانی که پیشه‌شان آوازه‌گری برای قرائت رسمی است، ترجیح می‌دهند درباره موضوعاتی دیگر فیلم بسازند.

کمدی انتقادی، اجتماعی محمد متوسلانی یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های دهه‌ ۵۰ و بهترین فیلم سازنده‌اش است. متوسلانی در «سازش» ماجرای جواد (بهروز وثوقی) جوانی آس و پاس را روایت می‌کند که سر از زندگی خلایق (آرمان) که فردی بانفوذ و رئیس انجمن محله است درمی‌آورد. پی‌بردن به رابطه مخفیانه خلایق با زنی جوان و جازدن خود به‌عنوان دکتر خلایق، راهکار جواد برای تیغ‌زدن عضو انجمن شهر است. سازش از معدود فیلم‌های سینمای قبل از انقلاب است که به‌طور مشخص فساد افراد صاحب منصب را به نمایش می‌گذارد. وقتی فیلم پیش می‌رود متوجه می‌شویم که ریاکاری و فساد، منحصر به خلایق نیست و به نوعی با انحطاط طبقه حاکم مواجهیم. اینطور که متوسلانی گفته در فیلمنامه اولیه، خلایق نماینده مجلس بوده است؛ «برای من مهم بود که شخصیت وکیل مجلس باشد و نوع انتخابات را نشان بدهم‌ ولی اینطور نشد. ابعاد بزرگ‌تر را نمی‌توانستیم داشته باشیم. آن را در حد انجمن محل کوچک کردم.» در فیلم، شخصیت اصلی، قصد جورکردن پول برای دختر مورد علاقه‌اش را دارد که مادرش مریض است و نیاز به جراحی دارد. جوان طبقه فرودست با هویت جعلی وارد خانواده و جمع دوستان رئیس انجمن محلی می‌شود و از فساد و دورویی حاکم بیشترین بهره را برای ترقی خودش می‌گیرد. انتخابات انجمن در راه است و هر شخص و گروهی دنبال رأی‌آوردن خودش است. مثلا داماد خلایق، دنبال خراب‌کردن پدرزنش و ورود به انجمن است ولی خودش هم آدم فاسدی است. دکتر رستگار قلابی از اختلاف‌های داخلی طبقه‌ای که به آن راه یافته، بهره می‌گیرد و در لحظه آخر خودش هم در انتخابات ثبت‌نام می‌کند. جواد آس و پاس دیروز و دکتر رستگار امروز در جامعه‌ای که طبقه حاکمش دچار انحطاط و فساد و اختلاف‌های داخلی شده، تا بالاترین سطح پیش می‌رود. او در انتخابات برنده و رئیس انجمن محلی می‌شود. فیلم سازش با وجود تقلیل مناصب به انجمن محلی، می‌تواند تصویری از فساد حاکم بسازد و نکته جالب توجه فیلم در این است که جوان طبقه فرودست جای ایستادن مقابل این فساد، با آن همراه می‌شود و طبقه‌اش را عوض می‌کند. او حتی دختری که ابتدا به‌خاطر او وارد این بازی شد را هم فراموش کرده و مشعوف از ورود به طبقه فاسدی است که قدرت و پول دارد.

تلاش برای نزدیکی و همسویی با سینما حقیقت که تصویری از یک دوران را می‌سازد. محمد بزرگ‌نیا (که بعدها فیلمساز مهمی شد و «کشتی آنجلیکا» را ساخت) و حسن قلی‌زاده (که در دهه۶۰ به‌عنوان فیلمبردار با فیلمسازانی چون داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی همکاری کرد) در انتهای دهه ۵۰ با تشکیل گروه فیلمسازان جوان ایران، نخستین فیلم‌شان را به‌صورت ۱۶ میلی‌متری کارگردانی کردند. فیلم «۱۹۳۶» درباره تلاش یک کارگر برای ورود به مجلس است. محمدرضا سلیمانی (در نقش خودش) کارگر کارخانه جنرال موتورز برای نمایندگی در نخستین دوره مجلس شورای ملی پس از پیروزی انقلاب، نامزد می‌شود. گروهی از اعضای خانواده و همکارانش برای او در حیاط خانه‌ای متروک ستاد انتخاباتی تشکیل می‌دهند و برایش تبلیغ می‌کنند. محمدرضا سلیمانی در مناطق مختلف شهر و کارخانه محل کارش سخنرانی می‌کند و پس از خاتمه مهلت تبلیغات منتظر نتایج آرا می‌ماند. سلیمانی در مجموع ۱۹۳۶ رأی می‌آورد و موقع افتتاح به مجلس می‌رود و به تماشای نخستین جلسه مجلس می‌نشیند.

فیلم ۱۹۳۶ اکران عمومی نشد ولی در فروردین ۱۳۶۰ در کانون فیلم به نمایش درآمد و نقدهایی هم بر آن نوشته شد. فیلم برای دریافت پروانه نمایش به مشکل برخورد و به چپ‌روی متهم شد. با این همه، موضوع جالب فیلم و تصاویری که از حال و هوای جامعه در ابتدای پیروزی انقلاب ارائه شده، ۱۹۳۶ را به اثری تبدیل می‌کند که حالا و با از میان‌رفتن حساسیت‌های آن زمان، می‌توان نمایش‌اش داد. تماشای تلاش یک کارگر برای راه‌یافتن به مجلس، حضورش در مناطق جنوب شهر و سخنرانی‌اش برای مردم محروم (که او می‌خواهد نماینده‌شان باشد و مطالباتشان را پیگیری کند) و شعارها و تلاش‌ها برای رأی‌آوری، بعد از گذشت ۴‌دهه هم می‌تواند دیدنی باشد و هم تصویری از یک دوران بسازد؛ تصویر جامعه ایران در آستانه نخستین انتخابات مجلس پس از انقلاب.

کمدی تاریخی که ماجرایش در اواخر دوران قاجار می‌گذرد؛ دورانی که قاجار به پایان خط رسیده و احمدشاه در تدارک سومین سفرش به اروپاست. مطیع‌الدوله و ارفع‌الملک، دو برادر از بزرگان قاجارند که تلاش می‌کنند به مجلس شورای ملی راه یابند. مراد، مباشر مطیع‌الدوله میان دو برادر اختلاف می‌اندازد. رقابت دو برادر برای موفقیت در انتخابات مجلس یکی را راهی سفارت انگلستان و دیگری را به سفارت روسیه می‌فرستد. مطیع‌الدوله دست یاری به‌سوی انگلستان دراز می‌کند و ارفع‌الملک به‌دنبال جلب حمایت روس‌هاست. رقابت‌های انتخاباتی دو برادر که نمی‌دانند بازی خورده‌اند و دورانشان سر آمده موقعیت‌های کمدی فیلم را رقم می‌زند. وکیل اول، به‌عنوان یک تاریخی دهه‌شصتی، موضوع تازه‌ای نسبت به فیلم‌های آن دوران دارد و تصویرش از شازده‌های قاجار با وجود تیپیکال‌بودن در مجموع قابل‌قبول است. غلامحسین نقشینه تقریبا همان تیپ دایی‌جان ناپلئون را تکرار می‌کند و محمد مطیع در نقش برادر جوان‌تر منطبق با حال و هوای یک فیلم تاریخی دهه‌شصتی است. ۲ نامزد انتخابات مجلس که رؤیای وکیل اول‌شدن دارند و هر کدام به یک کشور بیگانه نزدیک شده‌اند با تخریب یکدیگر در نهایت شکست می‌خورند و به پارلمان راه نمی‌یابند. وکیل اول، به‌عنوان تنها فیلم سینمای ایران که رقابت‌های انتخاباتی اواخر قاجار را به نمایش می‌گذارد با بهره‌بردن از فیلمبرداری مهرداد فخیمی و حضور نقشینه و مطیع بهترین ساخته سازنده‌اش است. 



در آستانه انتخابات دوره هشتم ریاست‌جمهوری عده‌ای از بازیگران جوان سینما که در دوم‌خرداد ۷۶ به سن رأی‌دادن نرسیده بودند، ستاد رأی اولی‌ها را تشکیل داده‌اند. در اپیزودی دیگر شاهد برش‌هایی از زندگی آرزو بیات، زنی که نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شده، می‌شویم. مستند سینمایی روزگار ما، دقیقا توضیح‌دهنده نامش است و روزگار ما ایرانی‌ها را در ابتدای دهه ۸۰ به تصویر می‌کشد؛ از جوانان آن دوره که هنوز پرشور و امیدوار در فضای سیاسی حضور دارند و به شکلی خودجوش در فرایند انتخابات مشارکت می‌کنند تا زنی از طبقه فرودست که احساس می‌کند مطالباتش با دولتی که در پی جلب رضایت طبقه متوسط شهری است برآورده نمی‌شود. رخشان بنی‌اعتماد در آستانه برگزاری انتخابات می‌کوشد تصویری از روزگار ما در اواخر دولت اول اصلاحات ثبت کند؛  دورانی که جوان‌ها هنوز از فضای سیاسی سرخورده نشده‌اند و طبقه فرودست احساس می‌کند نماینده‌ای در راس دولت و حاکمیت ندارد. تصویر شورانگیز بازیگران جوان سینمای ایران که برای خاتمی ستاد زده‌اند حالا به تصویری از روزگاری سپری‌شده می‌ماند و آرزو بیات هم احتمالا در سال‌های بعد روزگار سخت‌تری را گذرانده است. فیلم بنی‌اعتماد با نگاهی نقادانه به جامعه ایران می‌کوشد کنار امید، دشواری‌ها و مشکلات را هم ببیند. برخی از لحظات فیلم پس از گذشت ۲۰‌سال چنان دور از جامعه امروز ایران است که گویی متعلق به سرزمین و دورانی دیگر است. حرف‌های آرزو بیات، نامزد ردصلاحیت شده‌ای که صاحبخانه جوابش کرده در یادها می‌ماند.

تصویری اگزوتیک (غریب‌نما) از انتخابات که همخوان با فیلم‌های جشنواره‌ای دورانش می‌خواهد از فضای غریب و تأکید بر مناطق دورافتاده، به جلوه و تأثیرگذاری دست یابد. سربازی که در محلی دورافتاده خدمت می‌کند، روز رأی‌گیری مأمور به همراهی با دختر جوانی می‌شود که مسئول صندوقی سیار است. فیلم بیشتر بر رابطه سرباز و دختر جوان متمرکز است و مطابق معمول این ارتباط در اوایل با انبوهی سوءتفاهم به‌دست‌انداز می‌افتد و در نهایت شناخت دوطرف باعث تفاهم می‌شود. در طول فیلم سرباز و دختر جوان درباره انتخابات بحث می‌کنند. سرباز متوجه اهمیت رأی‌دادن نیست و دختر که بسیار هم وظیفه‌شناس است، می‌کوشد اهمیت انتخابات و رأی‌دادن را توضیح بدهد. فیلم، خیلی زود به دام اطناب و تکرار می‌افتد و به‌نظر می‌رسد جز ایده اولیه جذاب، چیز دیگری برای روکردن ندارد. با این همه، دیالکتیک رابطه سرباز و دختر در فصل‌هایی جالب از کار درآمده است.

فیلم «تیک» محصول دورانی است که سینمای ایران به درام‌های سیاسی رو آورده بود. تیک، کمی دیرتر از دوران اوج این موج ساخته شد و در شکل روایت هم بیشتر به نمونه‌های هالیوودی نظر داشت. حبیب پورسعید (ابوالفضل پورعرب) که صلاحیتش برای نامزدی انتخابات مجلس، تأیید شده، متوجه می‌شود همسر دومش سپیده (هیلا اکرامی) از او باردار شده است؛ آن هم درحالی‌که حبیب، رشد سیاسی‌اش را مدیون نفوذ پدر همسر اولش است‌. چالش فیلم، بچه‌ای است که باید سقط شود تا آبروی حبیب در آستانه انتخابات نریزد. در نهایت حبیب به مجلس راه می‌یابد ولی در عوض رابطه‌اش با همسر اول (رویا تیموریان)، سپیده و پدر همسرش به هم می‌خورد. سپیده، فرزندش از حبیب را سقط می‌کند و در نهایت با از دست‌دادن همه‌چیز ناچار است از نمایندگی مجلس هم کنار بکشد. مشکل فیلم تیک که مشکلات شخصی یک نامزد انتخابات مجلس را در کانون توجه قرار داده، انطباق‌نیافتن سوژه‌اش (که برگرفته از ملودرام‌ها و درام‌های سیاسی هالیوود است) با فضای جامعه ایران در ابتدای دهه۸۰ است‌.

مستندی سینمایی درباره میرقنبر شیشوانی، پیرمردی از روستای شیشوان از توابع عجب‌شیر که با عزمی راسخ چندین دوره در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرد. فیلم بهترین بهره را از کاراکتر محوری‌اش می‌برد و شیوه ورودش به ماجرا و نحوه روایت به‌گونه‌ای است که تماشاگر به‌تدریج با دغدغه‌های پیرمردی آشنا می‌شود که در اوایل فیلم خیلی جدی‌اش نمی‌گیرد. میر قنبر از روستایی به روستایی دیگر می‌رود تا برای خودش رأی جمع کند و به‌نظر می‌رسد بی‌توجهی مردم و حتی خانواده خودش (که می‌گویند او مناسب ریاست‌جمهوری نیست) و ردصلاحیت‌های مداوم، تأثیری بر تصمیمش ندارد. میرقنبر، یکی از مردمان عادی و عامی است که راهی به قدرت ندارد ولی آرمان‌گرایی‌اش جالب توجه است. در نهایت میر قنبر گرچه رئیس‌جمهور نمی‌شود ولی شغلی می‌یابد و آبدارچی امام جماعت محله‌شان می‌شود. فیلم با وجود برخی بیراهه‌رفتن‌ها، قدر شخصیت جذاب میرقنبر را می‌داند و طنز دلپذیری هم دارد. فیلم با ورود به زندگی میرقنبر از تصویر آشنا و ژورنالیستی مردمان عادی که در انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام می‌کنند، آشنایی‌زدایی می‌کند.

سومین قسمت از سه‌گانه مسعود ده‌نمکی، کمی بعد از وقایع سال ۸۸ کلید خورد و فیلمساز این بار تیپ‌های آشنایش را به فضای انتخابات آورد؛ جایی که از یک سو حاجی گرینوف (محمدرضا شریفی‌نیا) نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شده و قصد سوءاستفاده از گروه اخراجی‌ها، بیژن (امین حیایی) و بایرام (اکبر عبدی) را دارد. از طرف دیگر اکبر دباغ (رضا رویگری) که همسرش نوشین (بهنوش بختیاری) در مبارزات انتخاباتی همراهی‌اش می‌کند، ضلع دیگر این رقابت را تشکیل می‌دهد. فیلمساز، رقابت‌های انتخاباتی خرداد پرحادثه‌ ۸۸ را در قالبی هجوآمیز به تصویر می‌کشد و در نهایت سیمای نامزد آرمانی را در چهره نامزدسومی (با بازی جواد هاشمی) جست‌وجو می‌کند. هجو رخدادهای انتخابات و سکانس‌های موزیکال و تکرار شوخی‌های دو قسمت قبلی، ابزارهای اخراجی‌ها ۳ برای جذب تماشاگر هستند؛ تماشاگری که در نهایت باید تحت‌تأثیر نامزد مردمی انتخابات قرار گیرد که کاری هم به دوقطبی حاجی گرینوف و اکبردباغ ندارد و قرار است مسیر تازه‌ای را در پیش بگیرد. فیلمساز در تیپ‌ها و کاریکاتورهایی که طراحی کرده سراغ تداعی برخی نامزدهای سال‌۸۸ هم می‌رود و در انتها هم پیروزی نامزد مردمی را جشن می‌گیرد.

بعد از این که فیلم پایان‌نامه (حامد کلاهداری) نقض غرض از کار درآمد و انتظارات را برآورده نکرد، برای جبران مافات، نیاز به فیلمی به‌مراتب حرفه‌ای‌تر و هوشمندانه‌تر بود؛ فیلمی که با ظرافت بیشتر و حرفه‌ای‌گری افزون‌تری به بررسی رخدادهای انتخابات سال ۸۸ بپردازد. «قلاده‌های طلا»، با چنین پیش‌فرض‌هایی تولید شد تا صدای جناح برنده در پرمناقشه‌ترین انتخابات پس از انقلاب باشد. اراده معطوف به قدرتی که پشت فیلم بود، ویترینی جذاب (با حضور بازیگران مشهور) و ساختاری حرفه‌ای و سکانس‌های اکشن خوش‌ساختی (بی‌سابقه در آثار قبلی و بعدی فیلمساز) تدارک دید. نتیجه فیلمی بود که می‌کوشید متعرض به رأی‌دهندگان معترض و حتی رهبرانشان نشود. سازنده قلاده‌های طلا، حواسش بود که اشتباهات کارگردان پایان‌نامه را تکرار نکند. فیلم در عوض به‌دنبال ریشه‌های ایده تقلب در انتخابات می‌رود و به این نتیجه می‌رسد که ایده تقلب بزرگ از دل سرویس‌های جاسوسی بیگانه و با همراهی منافقین و سلطنت‌طلبان در ایران اجرایی شده است. براساس آنچه قلاده‌های طلا به تصویر کشیده، ایده تقلب قبل از برگزاری انتخابات طراحی شده و اعتراض‌های مردمی توسط گروهی که منافق، سلطنت‌طلب و جاسوس بیگانه هستند به خشونت کشیده می‌شود. در فیلم قلاده‌های طلا، گروهی کوچک موفق می‌شوند اعتراض‌ها به نتیجه انتخابات را تبدیل به اغتشاش کنند. این گروه تحت حمایت یکی از مأموران ارشد وزارت اطلاعات قرار دارند که جاسوس اسرائیل است و هویتش در انتهای فیلم فاش می‌شود. قلاده‌های طلا، بیش از آنکه درامی سیاسی باشد، اکشنی معمایی است که معمایش (چه‌کسی در وزارت اطلاعات جاسوس است؟) را نسبتا خوب طراح می‌کند ولی در سکانس فینال صرفا به غافلگیری تماشاگر بسنده می‌کند. این که در نهایت مشخص می‌شود محمد رخ‌صفت (حمیدرضا پگاه) جاسوس است و نه مثلا کامران (امین حیایی) که در طول فیلم به تک‌روی متهم می‌شود، فقط غافلگیرکننده است و نه قانع‌کننده. 



فیلم امیر یوسفی در بستر زمانی سال ۸۸ به تاریخ معاصر ایران نقب می‌زند. پیرزن تنهایی به نام منیر در شلوغی‌های سال‌ ۸۸ به تعدادی از معترضان پناه می‌دهد و بعد از این اتفاق به اصرار اطرافیانش برای دورماندن از خطر، تصمیم به جمع‌آوری و دورریختن وسایلی می‌گیرد که ممکن است برایش دردسر درست کند. از اینجا به بعد فیلمساز ایده جان‌گرفتن عکس‌های داخل قاب را پیگیری می‌کند که هر کدام از شخصیت‌های داخل قاب قرار است بخشی از رخدادهای معاصر را نمایندگی کنند. روایت فیلم از رخدادهای انتخابات سال ۸۸، گرچه همخوان با قرائت رسمی نیست ولی در نهایت «آشغال‌های دوست‌داشتنی» منادی وحدت ملی می‌شود. فیلم اگر در زمان خودش به نمایش درمی‌آمد، می‌توانست بر تماشاگر تأثیر بگذارد ولی تأخیر در نمایش عمومی جذابیت ژورنالیستی آشغال‌ها... را کم‌رنگ کرد.