تاریخ انتشار: ۵ مرداد ۱۳۸۷ - ۰۵:۲۳

مجید مهرابی: مرصاد آخرین عملیات گسترده جنگ بود؛ عملیاتی که چون با مقاومت نیروهای مردمی همراه بود به روزهای اول جنگ هم تشبیه‌اش کرده‌اند.

روزهایی که یادآور خاطره آزاد‌سازی‌ خرمشهر بود. «انگار تقدیر اینطور بود که این دفتر اینگونه بسته شود».

 چه بسا اینکه ابراهیم حاتمی کیا، همراه با گروه روایت فتح، برنوهایی را که اول جنگ در دست رزمندگان دیده بود در مرصاد هم دیده بود.«از این تفنگ‌های خیلی قدیمی در مرصاد هم بود. تفنگ‌هایی که داخل ماشین جا نمی‌گرفت. بعضی‌ها حتی با ماشین ژیان آمده بودند توی خط و داخل ماشین‌ها پر از آدم بود».

تحلیل سرکرده منافقین از اوضاع داخلی ایران این بود که ایران در هیچ شرایطی قطعنامه را نمی‌پذیرفت و « پذیرش قطعنامه نشان دهنده این است که هیچ پایگاه و هیچ سنگری برای رهبران ایران نمانده است».

در چنین شرایطی و با خیال باطل جدایی مردم از رهبری، دست به عملیاتی زدند که طرح آن، 24 ساعته ریخته شده بود. قرار بود در عرض 33 ساعت تهران فتح شود. همچنان که در اول جنگ، صدام خیال قادسیه را در سر می‌پروراند و فتح 3 روزه ایران را. نام عملیات را هم گذاشته بودند «فروغ جاویدان». سرکرده منافقین درهمان جلسه توجیه عملیات گفته بود که «جمع بندی نهایی در میدان آزادی»!

اینقدر از موفقیت خود اطمینان داشتند که بسیاری از لوازم شخصی خود را که یک نیروی عملیاتی به هنگام عملیات به همراه خویش ندارد، با خود بردند،  به خیال اینکه در تهران لازمشان خواهد شد، از پاسپورت گرفته تا عکس‌های خانوادگی و شماره تلفن دوستان. یادشان نبود که «ان ربک لبالمرصاد...»

از تنگه پاتاق گذشته و تا نزدیکی‌های اسلام‌آباد آمده بودند، کرند را تصرف و در مدخل شهر اسلام آباد، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و همچنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع کرده بودند. «شهر باختران یک شهر خیلی غریب و به قول بچه‌ها حالت وسترن پیدا کرده بود. از قبل هم اعلام شده بود که شهر آلوده است و یک عده دیگر از منافقین داخل آن هستند...وقتی در شهر راه می‌رفتیم حس می‌کردیم همه به هم مظنونیم.

چند نفر از منافقین را هم که دستگیر کرده بودند دیدیم، آنها کاملاً خودشان را از لحاظ ظاهری شبیه ما کرده بودند و عملاً آدم از دیدن این وضعیت گیج می‌شد. ماشین لندرور آقا مرتضی(آوینی) برای ما دردسر شده بود. چندین‌بار نزدیک بود بچه‌های خودی ما را اعدام کنند! که فریاد زدیم، نزنید ما خودی هستیم. بعداً‌ مجبور شدیم در و بدنه ماشین را پر کنیم از نوشته گروه روایت فتح. »

قرارشان این بود که در یک زمان بندی 33 ساعته و در 5 مرحله به تهران برسند. این 5 مرحله عبارت بود از«سرپل ذهاب- اسلام آباد»، «اسلام آباد- کرمانشاه»، «کرمانشاه-همدان»، «همدان- قزوین» و بالاخره « قزوین- تهران»! حتی ساعت ورود به شهرها را هم برای خود چیده بودند که ساعت 9 شب به اسلام آباد می‌رسیم، ساعت 12 شب به کرمانشاه، 6 صبح به همدان و فلان ساعت به تهران.

کمتر از یک ماه بعد (12 تیر) آمریکا دخالت آشکار خود را در جنگ با شلیک به هواپیمای مسافربری ایرباس و قتل عام 290 مسافر بی‌گناه نشان داده بود. 6 روز پیش از ارتکاب این جنایت، سناتوری به نام مروین دائملی در یکی از نشست‌های منافقین خطاب به شرکت‌کنندگان خیال رژه از مهران تا تهران را در سر منافقین پرورانده بود: « نباید دست از تلاش کشید. مطمئن باشید با کمی صبر و تلاش بیشتر به‌زودی از مهران تا تهران رژه خواهیم رفت». نه اینکه رژه نرفتند، حتی فرصت عقب‌نشینی هم نیافتند.

ساعت 14:30 دقیقه، روز سوم مرداد وقتی نزدیک به 15 هزار نفر از منافقین در قالب 30 تیپ وارد  خاک ایران می‌شدند هنوز هویتشان برای فرماندهان جنگ مشخص نبود. در پایان روز اول که خبر هجوم متجاوزین به شورای‌عالی دفاع رسید، سپهبد صیاد شیرازی را مامور رسیدگی به وضعیت منطقه غرب کردند.

«نیمه شب چهارم تیر ماه بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است که همین طور در حال پیشروی است. ساعت 5 به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تاکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است». صیاد شیرازی همان شب با یک هواپیمای فالکون خود را به کرمانشاه رساند.

وی سپس طرحی ریخت که بر پایه آن، باید به متجاوزان اجازه داده می‌شد تا به  تنگه «چهارزبر» در 34 کیلومتری کرمانشاه پیشروی کنند. منافقین خوشحال از پیروزی‌های مقدماتی و در یک اقدام عجولانه راهی کرمانشاه شده و به خیال باطل خود قصد حرکت به سمت تهران داشتند. رادیو منافقین با ارسال پیام به مردم کرمانشاه از آنها خواست که زمینه را برای ورود ارتش به‌اصطلاح آزادی بخش مهیا سازند و آماده جذب در گردانها و لشکرها باشند. منافقین از یک گردنه گذشتند و قبل از عبور از گردنه بعدی، چهارزبر، از دشت وسیعی عبور کردند.

صبح روز پنجم مرداد، عملیات «مرصاد» با رمز «یا علی» آغاز شد. در شرایطی که منافقین در ماشین‌های صفر کیلومتر اهدایی صدام تصور می‌کردند همه مردم از آنها استقبال کرده و با عبور از همه موانع هیچ‌چیز پیشروی آنان را مختل نخواهد کرد، ناگهان خود را در منطقه «چهار زبر» 34 کیلومتری کرمانشاه، در کمینگاه نیروهای اسلام دیدند که از دو طرف آنها را محاصره کرده و راه بازگشتی برایشان نمانده است.

« انگار همه اسلاید و ثابت شده بودند! مثل گاز شیمیایی که همه را خشک کرده باشد، هر کس در حالتی مانده بود، عده‌ای نقش بر زمین، عده‌ای در حال پیاده شدن بی‌حرکت مانده بودند. عده‌ای اسلحه به دست در حال یورش و گارد. بعد فهمیدیم که هلی‌کوپترهای کبرای بچه‌های ارتش اینها را کوبیده بود».منافقین آمار کشته‌های خود را 1274 تن اعلام کردند که در میان آنان 5 تن از اعضای هیات اجرایی که هر یک فرماندهی یک تیپ را برعهده داشته و 11 تن از معاونان هیات اجرایی سازمان به چشم می‌خوردند.

تعداد مجروحان دشمن نیز 1100 نفر اعلام شده بود. بیش از 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 90 قبضه خمپاره اندازه 80 میلیمتری، 150 قبضه خمپاره 60 میلیمتری، 30 قبضه توپ 106 میلیمتری و بیش از 20 تیپ مشترک منافقین و نیروهای عراق در این عملیات منهدم شد. تنگه چهار زبر که محل زمین گیر کردن نیروهای منافقین بود امروز به مرصاد معروف شده است. جایی که نیروهای رزمنده کشورمان به‌دلیل کمین برنامه ریزی شده توطئه شوم نیروهای منافقین را خنثی کردند.

اکبر‌هاشمی رفسنجانی بعد از خنثی شدن توطئه ضد‌انقلاب و در راس آنها منافقین در نماز جمعه تهران اظهار داشت: « اینها تحلیلشان این بود که ملت از رهبری جدا شده و مردم به جنگ نمی‌آیند. ارتش حاضر نیست همراهی بکند و پاسداران هم آن صلابت سابق را ندارند، بنابراین اعماق خاک ایران نفوذپذیر است و طراحی این است که یک حرکتی باید در عمق ایران انجام داد؛ از درون، حکومت را یا متزلزل کرده و یا سرنگون خواهند ساخت... . اینها فکر می‌کردند که از خط اول ما که عبور کنند، پشت قضیه، دیگر چیزی نیست.

حتی تعداد افراد کمیته و سپاه هر جایی را هم تعیین کرده بودند ... اینها با یک سیاست خاصی به داخل کشیده شدند.... یک چنین ضربه‌ای را به غیراز هدایت الهی و غیراز انفاس قدسیه رهبری که قضیه را به خوبی به اینجا رساندند هیچ قدرتی در دنیا نمی‌توانست طراحی و اجرا کند».شهید صیاد شیرازی بعدها در بیان خاطراتش از این عملیات گفت: «حالا من از این عملیات نتیجه می‌گیرم که چقدر خداوند متعال ما را و رزمندگان اسلام و انقلاب را دوست دارد که در هرزمان طوری مقدر می‌کند که بسیاری از مشکلات ما باید با حالت سرافرازانه حل شود.

خداوند می‌فرماید: بجنگید تا آن کفار که من می‌خواهم به دست شما عذابشان بدهم و به ما قول و وعده می‌دهد تا آنها را خوار کند و به شما پیروزی وعده می‌دهد و قلبهای شما را شفا بخشد. کدام قلب‌ها؟ قلبهایی که قبل از این عملیات گرفته و غم زده بود».

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها