زهیر توکلی: هفته پیش دو شعر از دو شاعر نامدار معاصر، عمران صلاحی و محمدباقر کلامی اهری خواندیم و از دریچه نگاه صاحب این قلم آن دو شعر را لختی تماشا کردیم.

این هفته، غزل «رستاخیز» از قربان ولیئی را می‌خوانیم. این اسم را نگارنده براین غزل گذاشته است . در این نوشته چندان به دستاوردهای تکنیکی غزل رستاخیز کاری نداشته‌ایم.  ظرفیت فراوان تأویل در این غزل و بار سرشار تلمیحات آن به متن مقدس قرآن بوده است که مارا به بازخوانی آن واداشت علاوه بر همه این‌ها صدق عاطفی این شعر که حکایت از تجربه شخصی شاعر از موضوع رستاخیز دارد.

شعر بی‌نام زیر از کتاب «ترنم داودی سکوت» سروده قربان ولیئی انتخاب شده است.  ترنم داودی سکوت  توسط انتشارات نیستان در سال 1385 منتشر شده و اکنون به چاپ دوم رسیده است.

شعر روایتگر شهود شاعر و مکاشفه او از  رستاخیز  است. شاعر با خودش حرف می‌زند:

طوفان به پا شد این هیجان را نگاه کن
امواج بی‌قراری جان، نگاه کن

از همین بیت اول اگرچه با روایت یک طوفان، یک هیجان و یک بی‌قراری آن هم از نوع بی‌قراری جان روبه‌رو شده‌ایم (روبه رو شده است) با انتخاب ردیف «نگاه کن»، اعلام فاصله گیری از خود از همه خود حتی از هیجان‌ها، بی‌قراری‌ها و طوفان‌های مقدس خود،شنیده می‌شود: فاصله بگیر و نگاه کن. این فاصله گرفتن از خود، اول سلوک است تا به آخرش برسیم که محو انحلال خودی و ذهول و ذهاب قوه مدرکه در واقعیت یگانه جهان باشد. پس به استناد ردیف «نگاه کن» با یک غزل سالکانه طرفیم. این تاکید به خاطر آن است که این غزل «صدق» دارد یعنی شبیه بسیاری از  شعرهایی که از اصطلاحات و تعابیر عرفانی استفاده می‌کنند، نیست، شعرهایی که تجربه شخصی عرفانی در پشت سر آن نیست و کلمات، اتلاف شده‌اند. شاعر نمی‌خواهد ادای یک عارف واصل را در بیاورد و در بیت آخر هم صراحتا می‌گوید:

یعنی چه می‌شود پس از این؟ هست؟ نیست؟ چیست؟و جواب این سؤال در مصراع دوم هم جواب است و هم تکرار سؤال:

این رودخانه نگران را نگاه کن

اگر کلمه نگران را به معنای ملتهب و مضطرب بگیریم، تکرار معنایی مصراع اول است، اگرچه این سؤال و این اضطراب شاید ناشی از فرونشستن آن طوفان باشد و دیدار دوباره نیست‌ها (همان چیست‌ها) و به یادآوری همزمان خاطره طوفان که «انهدام هرچه کران» را در پی داشته است.

اما معنی دومی ‌را  هم برای این مصراع می‌توان در نظر گرفت. رودخانه نگران یعنی رودخانه در حال نگریستن:«به این رودخانه که نگاه می‌کند نگاه کن» چه شد؟ در جذب وانجذاب دو نگاه چه اتفاقی می‌افتد؟ ابدیتی ادراک می‌شود. رودخانه نگران به تعبیری دیگر، جهان است.

اولاً روخانه است زیرا دم به دم در حال شدن و صیرورت است، چراکه خلق جهان تازه به تازه است و نو به نو ثانیاً نگران است، زیرا هر ذره‌ای از ذرات جهان یا هر قطره‌‌ای از قطرات در حال عبور این رودخانه از شعور عاشقی پر است و این تجلی صمدانیت خداست زیرا صمد یعنی پر، هیچ ذره‌ای نیست که خالی از خدا باشد، زیرا خداوند متعال جایی برای چیز دیگری نگذاشته است.

حال با تصور چنین رودخانه‌ای خود را هم تصور کنیم که قطره‌ای ناچیز و البته نگران از این رودخانه نگران هستیم. پس از این تصور، سؤال قبل محو می‌شود، جای سؤال باقی نمی‌ماند.

در این غزل بی‌نام، به نظر می‌رسد که همین سؤال و جواب دو مصراع بیت آخر، کلید فهم تأویلی رستاخیز باشد. رستاخیز زنده شدن مردگان پس از متلاشی شدن جسم آنها و گم شدن ذرات جسمشان درخاک است، خلق دوباره جسم‌هاست، این رستاخیزی است که ما می‌شناسیم. می‌گویند شخصی بی‌اعتقاد استخوان پوسیده‌ای را برداشت و پیش رسول خدا برد و آن‌را در دست‌هایش ذره ذره کرد، سپس ذرات استخوان را با خاک مخلوط کرد و گفت: ما وقتی می‌میریم این گونه ذراتمان با خاک مخلوط می‌شود، خدا چگونه این استخوان‌های پوسیده‌ در خاک حل شده را دوباره زنده می‌کند؟ خداوند متعال پس از نقل این قصه می‌فرماید: «قل یحییها الذی انشأها اول مره و هو بکل خلق علیم» یعنی رستاخیز، انشاء دوباره انسان است.

حال پس از این مقدمه برمی‌گردیم به «رودخانه نگران» که قطراتش همه در حال صیرورتند، همه در حال عبورند اما همواره هستند. این عین رستاخیز است اگر واقعاً به ادراک «رودخانه نگران» برسیم، می‌بینیم که رستاخیز هر لحظه در حال وقوع است، رستاخیزی  در اصل و اساس هستی ما، ما هر لحظه در حال شدنیم، شدنی از عدم به وجود، از نیستی به هستی.

پس از فهم این نکته، در تطبیق متناظر رستاخیز ظاهری با رستاخیز عرفانی، آن اتفاقاتی که در قرآن به عنوان علامات رستاخیز (ونه خود رستاخیز) توصیف شده است در رستاخیز عرفانی هم وجود دارد:

این کوهپاره‌های روان را نگاه کن
که تلمیحی است به آیه مبارکه سوره تکویر: «واذاالجبال سیرت»
یا این مصراع:

فرخنده باد زلزله در سرزمین روح
تلمیحی به آیه مبارکه سوره زلزال: اذا زلزلت الارض زلزالها

و این مصراع:

هموار شد زمین و چه آفاق دیدنی است

تلمیحی به آیه مبارکه سوره انشقاق: و اذا الارض مدت: و آن گاه که زمین کشیده می‌شود
و این مصراع:

پیدایی جهان نهان را نگاه کنتلمیحی به آیه مبارکه سوره زلزال بلکه همه آیات آن سوره: و اخرجت الارض اثقالها / و قال الانسال مالها/ یومئذ تحدث اخبارها/ بأن ربک اوحی لها
تحدث از حدوث می‌آید یعنی پدیدار کردن، به پیدایی رساندن: روزی که زمین پدیدار می‌کند  خبرهایش راصد البته تطبیق ما از تأویل ما سرچشمه می‌گیرد. اگر بخواهیم به ادراک آن رستاخیز برسیم، آن علامات رستاخیز ظاهری را باید در سرزمین روحمان ببینیم. علاماتی که همه حکایت از انهدام خودی‌ها و غرقه‌ شدن در بی‌خودی دارد. اگر خود برخیزد خدا می‌شود. وقتی شاعر می‌گوید:

وین انهدام هر چه کران را نگاه کن

کران عبارت است از همان چیست‌ها که باید به هیچ تبدیل شوند و نگفتیم هیچ‌ها چون هیچ‌هیچ است مفرد و جمع برنمی‌دارد:

غرق در همهمه چیستی خود بودم
تا مرا هیچ‌تر از هیچ بنامد آمد

تعبیر دیگر این اتفاق، تبدیل کثرت به وحدت است یعنی ادراک واقعیت جهان که برخلاف نظر  ظاهر بین یکی بیش نیست:

که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو

و این بیت که شاه بیت این غزل است:

ای روح! بر کرانه من ایستاده‌ای
زیباترین غروب جهان را نگاه کن

ناظر به همین محو خودی است: ای روح! بر کرانه‌ای ایستاده‌ای که من در آنجا تمام می شود و دیگر همه اوست، رودخانه نگران به دریایش می‌رسد. پس غروب منیت من را بر ساحل «هو» نگاه کن.

رستاخیز

طوفان به پا شد این هیجان را نگاه کن
امواج بی‌قراری جان را نگاه کن
فرخنده باد زلزله در سرزمین روح
این کوهپاره‌های روان را نگاه کن
هموار شد زمین و چه آفاق دیدنی‌ست
پیدایی جهان نهان را نگاه کن
این روح لرزه‌های جهان گستر شگرف
وین انهدام هرچه کران را نگاه کن
ای روح! برکرانه من ایستاده‌ای
زیباترین غروب جهان را نگاه کن
یعنی چه می‌شود پس از این؟ هست؟ نیست؟ چیست؟
این رودخانه نگران را نگاه کن

قربان ولیئی