تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۱

اصغر هاشمی: به‌عنوان فیلمسازی که کارنامه‌ام نشان می‌دهد سینمای اجتماعی برایم مسئله است وقتی به جامعه می‌نگرم انبوهی سوژه برای پرداختن به آنها می‌یابم.

سوژه‌هايي كه متأسفانه اغلب آنها را معضلات اجتماعي تشكيل مي‌دهد.يكي از وظايف هنرمند انعكاس مشكلات جامعه به زبان هنر است. هنري كه از دل جامعه برمي‌خيزد خود را موظف به نمايش «مسئله» و «درد» مي‌داند. طبيعي است كه در چنين رويكردي با انتقاد اجتماعي نيز مواجه شويم. آيا انتقاد به معناي تخريب است؟ اين سؤال معمولا توسط نهادهايي مطرح مي‌شود و در آن انتقاد مساوي تخريب دانسته مي‌شود كه نگران به‌هم‌ريختن نظم اجتماعي است.

نظمي كه با رويكرد تخريبي دچار آسيب مي‌شود. وقتي با اين فيلتر به ماجرا نگريسته شود از انبوه سوژه‌هاي اجتماعي مناسب، آنچه عملا برجا مي‌ماند چيز زيادي نيست. گاهي‌وقت‌ها اثبات اينكه در پرداختن به معضلات اجتماعي هدف زدن اين و آن نيست و هنرمند به دنبال راهي براي بهبود شرايط جامعه است، دشوار مي‌شود. چه در فيلم‌هايي كه ساخته‌ام و چه در فيلمنامه‌هايي كه امكان ساختش را نيافتم بارها با نگراني‌هايي مواجه شده‌ام كه صرف انتقاد از معضلي اجتماعي را برنمي‌تابيده‌اند.

برخي سليقه و نگاه حاكم بر مديريت فيلمساز و كلا هنرمند را در قامت مبلغ مي‌پسندند و مي‌ستايند. درحالي‌كه ميان مبلغ و هنرمند فاصله زيادي وجود دارد. سرنوشت و اعتبار آثار تبليغاتي را هم در گذر زمان مي‌توان مشاهد كرد. آنچه بايد محترم شمرده شود دغدغه‌مند بودن هنرمند در بيان و انعكاس مسائل جامعه است.

اينكه انتقاد الزاما به معني سياه‌نمايي نيست و در پس نمايش معضلات اجتماعي در اثر هنري، حسن‌نيت وجود دارد و هيچ جامعه‌اي بدون پذيرش فرهنگ انتقاد و انتقادپذيري نمي‌تواند مسير رشد و تعالي را طي كند. هنرمندي كه ريشه در اين خاك دارد اگر معضلي را حتي زودتر از گسترش و عينيت يافتنش در سطح جامعه به نمايش مي‌گذارد به واقع هشداري متعهدانه مي‌دهد. هشداري كه اگر به‌موقع امكان انعكاس بيابد و به‌درستي شنيده شود مي‌توان قبل از همه‌گير شدن يك معضل اجتماعي، برايش راه چاره انديشيد. و اين چاره انديشي است كه به نوعي رسالت اجتماعي هر هنرمندي محسوب مي‌شود و تحمل نقد دلسوزانه بايد در جامعه ريشه‌دار شود.

  • نويسنده و كارگردان سينما