از همان نقطه خونین‌رنگ «شب» در پوستر و عنوان‌بندی دومین تجربه کارگردانی تینا پاکروان می‌شد حدس زد پایانی تلخ در انتظار عشق نامتعارف و نافرجام ۲‌قهرمان اصلی «نیمه‌شب اتفاق افتاد» است؛ نقطه‌ای که یک تلخی بی‌پایان برای روایت سرراست فیلمساز جوان رقم می‌زند.

پاكروان كه در فيلم اول «خانوم» تسلط بر ابزار فيلمسازي و علاقه به روايت داستان‌هاي تلخ را به رخ كشيده بود، در نيمه‌شب اتفاق افتاد چند گام رو به جلو برمي‌دارد و درحالي‌كه تقريبا تا يك‌سوم پاياني داستاني سرخوش پر از ترانه و عشق و زندگي را به تصوير كشيده، ناگهان (شايد براي اينكه مانع سرخوشي بيش از اندازه تماشاگر شود!) يك تراژدي تمام‌عيار را وارد ماجرا مي‌كند و با دعوت از فرشته مرگ، انتقام آن همه شيريني را مي‌گيرد.

عمده ماجراهاي فيلم در يك باغ اتفاق مي‌افتد؛ جايي كه هر هفته ميزبان چند مراسم عروسي و عزاست و خواننده‌اي جوان انبوه ترانه‌هاي شاد را براي مراسم عروسي مي‌خواند و در تنها مراسم ختم، اين آهنگ را با اندوه تمام زمزمه مي‌كند كه «ساغرم شكست‌اي ساقي، رفته‌ام ز دست‌اي ساقي، بر موج غم نشسته منم، بر زورق شكسته منم، ‌اي ناخداي عالم...» در همين باغ پرماجرا، نخستين نشانه‌هاي عشق نامتعارف جوان به زني ميانسال جوانه مي‌زند و آتش به جان همه مي‌افكند.

وقتي ظاهر شدن بيماري پنهان حسين، صاحب باغ را به صرافت يافتن خواننده‌اي ديگر مي‌اندازد، زيبا خانم براي بازگرداندن خواننده و محبوب خود دست به‌كار مي‌شود. از اينجا ديگر زمزمه‌هاي در گوشي شدت مي‌گيرد و بزرگ‌ترها براي جلوگيري از يك آبروريزي بزرگ وارد عمل مي‌شوند. صاحب باغ از يك سو و خواهر بزرگ‌‌تر حسين از سوي ديگر همه تلاش خود را به‌كار مي‌گيرند تا اين عشق در نطفه خفه شود؛ غافل از اينكه حاصل همه اين دست و پا زدن‌ها داغي جگرسوز است.

اگر همه خواسته ما از يك فيلم روايت بدون لكنت داستان باشد، نيمه‌شب اتفاق افتاد در كمال سادگي و بدون ادعا اين انتظار را برآورده مي‌كند. از اين نظر، مي‌توان به فيلمساز نمره قبولي داد و فيلم را با همه كمبودهايش به تماشا نشست. اينجا خبري از پيچيدگي در روايت و ساختار نيست و شايد همين شكل كار بيشتر به مذاق تماشاگر عادي سينما خوش بيايد؛ مخاطبي كه در سال‌هاي اخير با انبوه ساختارهاي عجيب و غريب مورد هجوم قرار گرفته و دلش يك فيلم ساده مي‌خواهد.

رويا نونهالي در نيمه‌شب اتفاق افتاد مثل هميشه خوب و يادآور همان نگاه ماندگار «خانه‌اي روي آب» است و ترانه خواندن‌هاي حامد بهداد شايد تضميني باشد بر گيشه خوب فيلم در اكران عمومي. ستاره اسكندري هم با آن «مي‌بخشيندا» گفتن‌هايش در مقابل آتيلا پسياني و گوهر خيرانديش در قامت يك ستاره ظاهر مي‌شود. فيلم دوم پاكروان بدون ادعاست و سرگرم‌كننده و اين مي‌تواند نهايت انتظار از دومين ساخته يك فيلمساز باشد.