تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۵۶

علی حیدری*: در تاریخ یکصد ساله اخیر ایران نقاط عطفی وجود داشته است که فرصت‏‌های تاریخی قابل توجهی را در اختیار متولیان امر قرار داده است تا با اعمال تدبیر بتوانند جهش‌‏هایی تاریخی را در کشور سامان بدهند.

بعنوان مثال می‏‌توان به افزایش قیمت نفت در اواسط دهه پنجاه، شرایط پس از پذیرش قطعنامه 598، افزایش قابل توجه قیمت نفت در دولت نهم و دهم و شرایط پسا تحریم اشاره کرد که وجه مشخصه و بارز آنها یا افزایش قیمت نفت و یا گشایش در روابط و تعاملات بین‌المللی بوده است. طی دو مرحله افزایش قیمت نفت در زمان شاه سابق با پرتاب کردن کتاب قانون برنامه عمرانی هفتم از پنجره‏‌های سازمان برنامه و بودجه وقت (سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور) از سوی مسئولین و کارشناسان وقت سازمان مزبور و گفتن اینکه با این همه پول نیازی به برنامه نداریم و در دولت قبل با انحلال سازمان مدیریت و برنامه ‏ریزی کشور عملاً منابع زیاد حاصله از افزایش قیمت نفت یا به‏ هدر رفت و حیف و میل شد و یا گم شد و در بهترین حالت صرف امور زیربنایی، آینده ساز، اولویت دار و ... نشد و در هر حال حوزه خدمات اجتماعی (رفاه و تامین اجتماعی) به قدر ضرورت و کفایت از این منابع بهره‏مند نگردید و در مواردی نیز که اعتباراتی تخصیص داده شد، بیشتر صرف فعالیت‌های توده ستایانه و به تعبیری پول پاشی و شاباش دادن نظیر هدفمندی یارانه‌ها و سهام عدالت و بنگاه‌های زود بازده گردید که از لطمات آن می‌توان به افزایش آسیب‌‏های اجتماعی و شکاف‏‌های طبقاتی، رشد سوداگری و دلالی ناشی از رانت‌زایی، افزایش واردات و قاچاق و ... اشاره نمود.

در شرایط پسا جنگ نیز که به دوران بازسازی و بعدها سازندگی معروف شد اگر چه اقدامات خوب و شایسته‏‌ای در زمینه ترمیم و ایجاد زیر ساخت‌ها و ... صورت پذیرفت ولیکن به وجه توسعه اجتماعی (خدمات اجتماعی و رفاه و تامین اجتماعی) به موقع و به میزان کافی پرداخته نشد و نگاه ساختاری و مکانیکی و سخت افزاری به توسعه در کشور غالب شد و به ابعاد اجتماعی و نرم افزاری توسعه در موعد مقرر و بصورت مکفی و متناسب توجه نگردید.

بدین ترتیب که در دولت اول سازندگی توسعه اجتماعی مغفول افتاد و تنها در اواخر دولت دوم سازندگی با اجرای قانون بیمه همگانی خدمات درمانی و ارائه لایحه فقر زدایی به مقوله توسعه اجتماعی توجه گردید. غلبه نگاه مهندسی، فنی و عمرانی به توسعه و توجه صرف به ابعاد سخت‏‌افزاری که از برنامه‏‌های عمرانی قبل از انقلاب به ارث رسید (قبل از انقلاب برنامه‏‌های توسعه را برنامه‌های عمرانی می‌نامیدند) در دولت سازندگی و در تدوین و اجرای قانون برنامه اول و دوم توسعه نیز تداوم یافت.

اکنون نیز که سیاست خارجی دولت به ثمر نشسته و در شرایط پسا تحریم قرار داریم و گشایش در تعاملات و روابط بین‌الملل حاصل آمده است و با رفع تحریم‏‌ها، منابع بلوکه شده در دسترس قرار می‌گیرند و یا اینکه منابع حاصل از فروش نفت و صادرات قابل هزینه کرد می‏‌شوند، بنظر می‌رسد بایستی همانطور که دولت برجام بین‏‌المللی (هسته‌‏ای) را به سامان رسانده است می‌باید برجام اجتماعی را نیز تدوین و بمورد اجرا بگذارد و اجازه ندهد که باز هم نگاه سخت افزاری به توسعه غالب شود و سهم بخش اجتماعی از گشایش‏‌های حاصله در منابع دولت نادیده گرفته شود و می‌بایست ساز و کار تحقق یک توسعه پایدار، همه جانبه، متناسب و متوازن از نظر منطقه‏‌ای (بر پایه آمایش سرزمین) و بخشی (بر پایه رعایت عدالت بین بخش‏‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و .. ) را فراهم سازد. در غیر اینصورت بیم آن می‏‌رود که سهم حوزه اجتماعی در فرآیند توسعه پس از تحریم نادیده گرفته شود.

این نکته از آنجا اهمیت می‌‏یابد که ساختار کلان بودجه کشور به گونه‏‌ای است که بخش قابل توجهی از بودجه‏‌ها و اعتبارات دولتی، از حیطه اعمال مدیریت قوه مجریه خارج است و نیز سهم بسیار زیاد و در حد دو برابری از بودجه در حوزه شرکت‌های دولتی است که بطور مستقیم حق و سهمی را به بخش اجتماعی اختصاص نمی دهند. به بیان دیگر با توجه به سهم سایر قوا و نیز بخش‏‌های فرا قوه‏ای از بودجه کل کشور و خصوصی سازی، در شرایط حاضر اندازه بودجه عمومی (جاری و عمرانی و ... ) کشور بسیار کوچک شده است و این در حالی است که نیروی انسانی شاغل و یا تحت پوشش سایر قوا و بخش‏های فرا قوه‏ای، همواره برخوردار و یا متقاضی استفاده از خدمات اجتماعی هستند، ولی غالباً معاف از مالیات بوده و سهمی را برای حوزه اجتماعی نمی‏‌پردازند.

برای تحقق این مهم بنظر می‏‌رسد لازم است طراحی و اجرای نظام تامین اجتماعی جامع، فراگیر و متناسب با نیاز‏های روز جامعه مبتنی بر ساز و کارهای امدادی (حوادث و اجتماعی)، حمایتی (مساعدت‌های اجتماعی، توانبخشی، کارگستری، توانمند‏سازی و ... ) و بیمه‏ای (مشتمل بر بیمه‏های درمان و بازنشستگی) در دستور کار قرار گیرد و می‌‏تواند راه حل برون رفت از مشکلات موجود بوده و بتواند دولت را در نیل به یک توسعه پایدار، همه جانبه، متناسب و متوازن کمک نماید، در اینصورت است که می‌‏توان برجام اجتماعی را ثمره شیرین برجام بین‏‌المللی (هسته‏‌ای) برای مردم دانست و گرنه باز بایستی شاهد تکرار تلخ تاریخ باشیم.

بی‌شک برجام اجتماعی بایستی بعنوان یک برنامه جامع اقدام مشترک مورد تفاهم و همدلی تمامی ارکان نظامات تصمیم سازی، تصمیم گیری و اجرایی کشور (قوای سه گانه و ...) قرار گیرد و ضرورت‌‏ها و الزامات توجه به اقشار و گروه‏‌های آسیب‏‌پذیر و نیز سازمان‌ها و صندوق‌های بیمه‏‌گر اجتماعی آسیب‏‌پذیر از سوی همگان درک شود و یک بسته جامع برای برون رفت از چالش‌های مبتلا به اندیشیده شده و بمورد گذارده شود و در این میان براساس اولویتی که بموجب تجارب علمی و عملی موفق دنیا اثبات شده است از میان سه اصل فراگیری، جامعیت و کفایت نظام تامین اجتماعی بایستی ابتدا اصل فراگیری مد نظر قرارگرفته و ضمن تداوم و تقویت طرح بیمه فراگیر درمان پایه که سال گذشته دولت در تحقق آن توفیق یافت، طرح تامین اجتماعی فراگیر (چند لایه، هوشمند، شفاف، محاسبه‏‌ پذیر و ... با تضمین حداقل پایه برای همگان) در اولویت کاری مجموعه نظام قرار گرفته و عملیاتی شود و بخشی از منابع آزاد شده و یا تحصیل شده در اثر دوران پسا تحریم به موضوع تامین اجتماعی فراگیر اختصاص یابد و گرنه این منابع هم جایی خواهد رفت که عرب دکل می‌اندازد.

* عضو و نائب رئیس هیات مدیره سازمان تامين اجتماعي