بهار مهرنژاد: روابط، موتورهای موفقیت هستند. این جمله یکی از گزاره‎های کاربردی در علم روابط عمومی است. جمله‎ای که کوین موری رییس شرکت روابط عمومی The Good Relations Group سال‌ها پیش به زبان آورد، امروز یکی از ابزار قدرت در روابط عمومی شهرداری تهران است.

آرش ظفری در مرکز ارتباطات و امور بین‎الملل شهرداری تهران نام شناخته‎ شده‌ای است. او مدیر روابط عمومی است و خیلی خوب آن دسته از مفاهیمی را که کوین موری به آن اعتقاد دارد می‌‎شناسد. اهل همدلی و مهربانی است و راز پیشرفت امور را می‌‏داند، گرچه بسیار هم جدی است. خوب می‌‎داند که درک دوسویه و همدلی به تصمیم گیری آگاهانه کمک می‌‎کند و بخش کلیدی و مهم در ایجاد روابط موفق‌آمیز است.

آرش ظفری چهره‎ دو گانه‎ای دارد. یک جا در نقش مدیر سرسخت و خشک و جدی ظاهر می‌شود و یک جا هم چنان ملاطفتی از خود نشان می‌‎دهد که آدم ناخودآگاه به یاد آن شخصیت کارتونی می‌‎افتد که پشت ستاره حلبی‎اش قلبی از طلا داشت! در این گفت‌و‌گو با چهره دیگری از آرش ظفری که همیشه سراغ دارید، آشنا می‌‎شوید. در نگاه اول غریب به نظر می‌‎رسد که او این همه از مهر و محبت و همدلی بگوید اما ظفری از آن مرزی عبور می‌‎کند که یک سویش مدیریت حرفه‎ای قرار دارد و سوی دیگرش انسانیت.

به بهانه انتشار شماره بیستم مجله تهران‎شهر به سراغ او رفتیم و از این مدیر جوان روابط‎عمومی، درباره روابط‎عمومی‎اش سوال کردیم. شهرداری در خون آرش ظفری است. او زمانی که ۱۵ سال داشت به عنوان شهردار مدرسه، اولین تجربه شهرداری را در کارنامه خود به ثبت رسانید. این نوجوان اهل شمیران در ‌‌نهایت خضوع و فروتنی به درب منازل می‌‎رفت و پلاک کوبی می‌‎کرد. او پارک هم ساخته. در خاطراتش می‌‎گوید که چطور اولین پارک در محله دزاشیب را گلکاری و درخت کاری کرد. خدمت رسانی برای آرش ظفری از واجبات است. کار برایش در رأس امور قرار دارد و این اهمیت چنان جنبه‎ای در زندگی او پیدا کرده که هر روز بر تعداد اعتراض کنندگان اضافه می‌‏شود! همین بهانه‎ای شد تا اولین سئوال را از او بپرسم.

  • اطرافیان از شما گلایه می‌کنند که زیاد کار می‌‏کنید. واقعا چرا؟ این‎قدر عاشق کارتان هستید؟

بله. من شهرداری را مثل خانه خودم می‌‎دانم و همان‎قدر که خانه و خانواده‎ام را دوست دارم، سازمان و همکارانم را دوست دارم.

  • شما تا این حد کار کردن را از عشق زیاد می‌دانید یا به قول ما مطبوعاتی‌ها به کارتان اعتیاد پیدا کرده‌اید؟

بله. درست است.

  • خب، چرا؟

چون زمان کم دارم. من معتقدم زمان برای خوابیدن و کارهای دیگر زیاد داریم اما برای خدمت کردن زمان کم است. ۳۰ سال بیشتر وقت نداریم. ایده‎ام این است که تنها وقتی هستم باید از زمان استفاده کنم و هر کاری که باعث تغییر و تمایز شهرداری تهران با شهرداری‎های دنیا می‌‎شود را انجام دهم.

  • پس ‎به نتیجه و فایده کار فکر می‌‏کنید؟

‎بله زیاد. کار می‌‏کنم چون خدمت در شهرداری را عاقلانه، عاشقانه و صادقانه دوست دارم. هیچ‎وقت به خاطر منافع و امتیاز کار نکردم. وقتی می‌‎بینم که خارجی‏هایی که به تهران می‌‎آیند از پیشرفت شهر می‌‎گویند و از تفاوت دیده‎‌ها و شنیده‎‌هاشان، بسیار خوشحال می‌‎شوم و احساس سربلندی و غرور می‌‎کنم. گرچه بی‎مهری و بی‎تفاوتی و بی‎توجهی هم دیده‎ام اما این‎جا را مثل خانه‎ام، وطنم و خانواده‎ام دوست دارم.

  • با مدیران دیگر میانه‎تان چطور است؟

من هم در کنار دیگر مدیران، همکاران و کار‌شناسان برای به ثمر رسیدن بهترین اتفاقات تلاش می‌‎کنم. ما مثل اعضای یک خانواده یا یک تیم هستیم که نمی‌توانیم تکروی کنیم.

  • چندی پیش در یکی از همراهی‎های کاری، از شما شنیدم که شغل سوپرمارکتی هم بدتان نمی‌آید، مزاح کردید یا تجارت را دوست دارید؟

(می‌خندد) نه. اهل تجارت نیستم. دوست دارم کار مردم را راه بیندازم. مجموعه درآمد من از مجموع کارکردم در شهرداری هیچ وقت بالا‌تر نبوده و همیشه هم از خودم هزینه کردم تا امور سازمان به خوبی انجام شود.

  • در شهرداری هم به فکر راه افتادن کار مردم هستید؟

من در شهرداری خدمت می‌‎کنم و خدا را شاکرم که من را وسیله‎ای برای حل مشکلات مردم قرار داده است. در حوزه روابط عمومی و تبلیغات تلاش کردم تا محبوبیت شهرداری را توسعه و گسترش دهم.

  • شما جزء معدود مدیرانی هستید که به تشریفات کاری اهمیت می‌‎دهید. از کفش و جوراب کارکنان گرفته تا بشقاب و لیوان. در زندگی شخصی‎تان هم همینطور هستید؟

اهل تشریفات و تجملات نیستم ولی انضباط دارم. به تشریفات به منزله انضباط نگاه می‌‎کنم. ما روابط عمومی سازمان هستیم. مجموعه پوشش، رفتار و پذیرایی ما باید متناسب باشان و شخصیت سازمان باشد. در علم روابط عمومی آمده که مخاطب در هفت ثانیه اول و با دیدن وضعیت ظاهری ما راجع به ما تصمیم می‌‎گیرد که کی هستیم و چه کاره هستیم. پس ما باید با ظاهری خوب پیگیر کار مردم باشیم.

شما به روابط عمومی به معنای عام آن توجه دارید؟ که فلانی چون رابطه‎اش با مردم خوب است پس می‌‎تواند روابط عمومی خوبی هم باشد.

به هیچ عنوان. یکی از مسائلی که ما در روابط عمومی به‎دنبالش هستیم مهربانی است. ما مهربانی کم داریم. دکتر قالیباف معتقدند که تهران شهر اخلاق است. پس باید روابط عمومی چنین شهری مهربان باشد. باید طوری رفتار و کار کنیم که همه ما را دوست داشته باشند. من حتی به رنگ‎‌ها هم توجه می‌‎کنم. مدیریت زمان و برنامه‎ریزی دو رکن اصلی در روابط عمومی هستند. ما باید نقشه راه داشته باشیم درغیر این صورت فرآیند کار بی‎فایده است.

  • چه نقشه‎ خاصی برای پیشبرد اهداف روابط‎عمومی دارید؟

آموزش یکی از فرآیندهای مهمی است که در توانمندسازی روابط‎عمومی نقش دارد. توجه به منابع انسانی یکی از اولویت‎های من است. تغییر رفتار آدم‎‌ها با آموزش یکی از اتفاقات خوبی است که به پیشرفت در حوزه روابط عمومی کمک می‌‎کند. من اعتقادی به ریاست ندارم. معتقدم که ما یک تیم هستیم و من مربی این تیم و باید به همکارانم کمک کنم تا به هدف نزدیک شویم.

  • روش خاصی برای تربیت تیمتان دارید؟

کلا به خلاقیت اعتقاد دارم و معتقدم که باید روش‎های نوینی در حوزه مدیریت را یاد بگیریم و آموزش دهیم. مثلا یکی از کارهای نویی که انجام داده‎ام، برگزاری جلسات ایستاده است. چرا که تجربه نشان داده جلسات نشسته چون افراد کنار هم نشسته‎اند و صحبت می‌‎کنند، جمع‎بندی خوبی از بحث‎‌ها و اتفاقات حاصل نمی‌‎شود.

  • پس آمده‏اید که سر نهید؟!

به‎دنبال شیوه‏های نوین و تغییر رویکرد‎‌ها هستم.

  • گفتید به رنگ‎‌ها هم توجه دارید. چه رنگی را دوست دارید؟

رنگ ایران، آبی فیروزه‎ای.

  • راست است که می‌‏خواهید شهردار شوید؟

بله. دوست دارم

  • منطقه‎ای فکر می‌‎کنید یا شهری؟

شهری و فکر می‌‎کنم متفاوت عمل کنم.

  • چه تفاوتی؟!

چندین موضوع است که شهردار تهران دائما بر آن تاکید دارد و من هم عمیقا به آن معتقدم. مسائل اجتماعی و توجه به اجتماع شهر، حضور می‌دانی در کف خیابان، رسیدگی به مشکلات مردم و برنامه ریزی منسجم ارتباطی با شهروندان این موضوعات هستند. اما علاوه بر این‎‌ها معتقدم سازمان‎دهی کردن آدم‏‌ها در مدیریت شهری نقش بسزایی ایفا می‌‎کند.

  • یعنی شایسته سالاری؟

بله.

  • یعنی فکر می‌‎کنید انتصاب‎‌ها در شهرداری بر اساس شایسته سالاری نیست؟

من نمی‌دانم.

  • محافظه‎کار هستید؟

خیر. چون دقت نکردم و همیشه بر روی کار خودم تمرکز داشتم.

  • فرض کنید شهردار شدید. کدام از نیازهای شهروندان را در اولویت قرار می‌‎دهید؟

سعی می‌‎کنم در مدیریت شهری به‎گونه‌ای برنامه‎ریزی کنم که امور شهروندان در کوتاه‌ترین زمان انجام شود و رضایت در مردم بیشتر شود. سعی می‌‎کنم مسئله محور باشم تا مردم دچار آسیب نشوند.

  • قدرتش را دارید؟

بله. جز نزدن قلب انسان، هیچ مسئله‎ای نیست که قابل حل نباشد.

  • فکر می‌‎کنید تا امروز در جایگاه مدیر روابط عمومی چقدر موفق بودید؟

این‎که من چقدر موفق بودم را باید دیگران ارزیابی کنند اما در مورد روابط عمومی شهرداری باید بگویم که ما نسبت به گذشته خیلی تخصصی شده‎ایم.

  • از چه نظر؟

دیدگاه تخصصی به منابع انسانی پیدا کردیم. یکی از فعالیت‎های مرکز ارتباطات و امور بین‎الملل شهرداری، انتخاب مدیران روابط‎عمومی است. ما تغییراتی در گزینش منابع انسانی ایجاد کردیم که میزان موفقیت در سازمان بالا ببرد. افراد بعد از مصاحبه ارزیابی می‌‎شوند و بعد از این‎که دیدگاه‌شان با مفاهیم کاربردی روابط عمومی منطبق بود، منصوب شده و برای تایید نهایی مدتی در جایگاه کاری مورد ارزیابی قرار می‌‎گیرند.

  • شما کاری را انجام می‌‏دهید که اغلب روابط‎عمومی‎‌ها انجام نمی‌‎دهند. مثلا به عیادت بیمار می‌‎روید.

اما دغدغه من در روابط عمومی چیز دیگری‎ است. من به مهربانی به آدم‎‌ها و دستگیری از آن‎‌ها فکر می‌‎کنم. یاد کردن افراد در مواقعی که حضور ندارند باعث پیوستگی و وابستگی بین افراد می‌‎شود و من در روابط عمومی به دنبال برقراری چنین روحیه‎ای هستم.

  • دوست دارید که مشهور شوید؟

اگر شهرت منجر به منفعت عمومی شود، خیلی دوست دارم.

  • شما در برنامه‎های شهردار شب حضور پررنگی دارید. دیدن چهره فقر در میان مردم چه حسی را در شما برمی‎انگیزد؟

دیدن متکدی یا بی‎خانمان در شهری که با اعتقادات اسلامی است بسیار آزاردهنده است. بسیار ناراحت می‌‎شوم که چنین افرادی در شهر من حضور دارند و من فقط می‌‎توانم سی شب یکبار به آن‌ها خدمت کنم. دوست داشتم مجال بیشتری برای خدمت داشتم.

  • آدم دل نازکی هستید؟

نمی‌‎دانم چه کلمه‎ای باید گفت. من مردم را دوست دارم و دلم می‌‎خواهد کسی بار مشکلات بر دوش نداشته باشد.

  • اهالی مطبوعات و رسانه را هم دوست دارید؟

بله. همه آن‎هایی که با صداقت می‌‎نویسند و در کارشان اخلاق دارند را دوست دارم.

  • خیلی از اخلاق و مهربانی صحبت می‌‎کنید. آیا واقعا به آنچه می‌‎گویید پایبند هستید؟

بله. من صادقانه می‌‎گویم که اهل مهر و محبت و صلح هستم و دوست دارم در فرهنگ شهری به مهربانی توجه شود.

  • فکر کنید یک روز به شما تلفن ‎می‎شود و خبر می‌‎رسد که یکی از عزیزانتان در بیمارستان است. خسته هستید. عجله دارید و باید سریع خودتان را برسانید. در خیابان یک نفر به صورت بدی جلوی ماشین شما می‌‎پیچد. باز هم مهربانی می‌‎کنید؟

قطعا ناراحت می‌‏شوم اما رفتار مناسبی می‌‎کنم. منظورم از مهربانی، درک طرفین و احترام و گره‎گشایی از کار مردم است.

  • با این همه کار، حریم خصوصی هم برای خودتان دارید؟

بله. من صبح‏‌ها ساعت ۵ از خواب بیدار می‌‎شوم، بعد از نماز و صبحانه مطالعه می‌‎کنم و گاهی بعد از ظهر‌ها ورزش می‌‏روم و دوره‎های آموزشی می‌‎گذرانم. زود‌تر از ساعت ۱۱ شب نمی‌‏خوابم و بیشتر اوقات را به مطالعه می‌‎گذرانم. حتی گاهی اوقات شب‎‌ها خواب کار می‌‎بینم. به همین خاطر یک دفتر کنار تختم دارم که برنامه‎هایی که شب به ذهنم می‌‎رسد را در آن یادداشت می‌‎کنم.

  • به چه کتاب‎هایی علاقه‏‌مندید؟

کتاب‎های روان‌شناسی، مدیریتی و اجتماعی

  • وقت می‌‎کنید ورزش کنید؟

سعی می‌‎کنم وقت بگذارم. اما قبلا بطور جدی ورزش می‌‎کردم.

قرمز یا آبی؟

هیچ کدام. فوتبالی نیستم. قبلا جودوکار بودم.

  • میانه‏تان با هنر چطور است؟

برای فیلم و تئا‌تر وقت می‌‎گذارم. گاهی هم کنسرت موسیقی می‌‎روم.

  • با خودتان رو راست هستید؟

بله. هم با خودم و هم با همه.

  • برنامه‎تان برای آینده چیست؟

برنامه‎ریزی کردم که اهدافم را اجرایی کنم.

  • فکر می‎کنید موفق شوید؟

ما با قرار‌هایمان ماندگاریم.