محمد آشنا عباسی منش: از شاعری هندی نقل شده است که: ترجمه شعر مثل آن است که بلبلی را بکشند و گوشت آن را به تو بدهند و بگویند این همان بلبل است یا نه؟

دیگری گفته است: مثل این است که گلبرگ‌های نازک یک گل سرخ را یکی یکی جدا کنیم و بعد بخواهیم آنها را دوباره کنار هم فراهم‌ آوریم تا گل از نو درست شود. ترجمه شعر کاری است سخت؛ به‌خصوص اگر با شاهکارهای ادبی روبه‌رو باشیم. اخیراً‌ در کردستان ترجمه‌ای از دیوان باباطاهر همدانی در قالب شعر کردی صورت پذیرفته است که اگر نگوییم کاری بزرگ است لااقل کاری است غریب و درخور تحسین.

«باقی شفیعی» شاعر و مترجم متخلص به «صیاد» به سال 1325 هـ.ش در شهرستان پاوه به دنیا آمد. او به سبب مصائب و مشکلات نتوانست تحصیل کند و همچنان بی‌سواد ماند. اما جان زلال و پاکش همراه با حال و هوای اسطوره‌ای منطقه هورامان با او چنان کرد که شعرهای زیبا و سرشار از تصویر و روایت و حماسه او، همواره تحسین استادان فن را برانگیخته است.

همراهی دختر توانا و تحصیل‌کرده او یعنی «چنور شفیعی» که مقدمه کتاب هم از اوست، لحظه‌های ناب و شاعرانه‌ او را ثبت کرد؛ به‌طوری که ما امروز شاهد این ترجمه و چشم به راه دو مجموعه شعر چاپ نشده از وی باشیم.

ترجمه شفیعی از دیوان باباطاهر، علاوه بر دغدغه‌های همیشگی راه رفتن بر تیغ دو دم که عبارت باشد از ترجمه آزاد شعر و رعایت امانت در معنای الفاظ، سختی مضاعف دیگری هم داشته است که همانا برگردان دوبیتی‌های «بابا» به شعر هجایی کردی بوده است.

مترجم؛ از پرکاربردترین وزن در میان اوزان شعر کردی که 10 هجایی باشد بهره گرفته است؛ وزنی که بیشترین آهنگ‌ها، ملودی‌ها، ترانه‌ها و شعرهای کردی در کالبد آن ریخته شده است. استفاده از این وزن در نوع خود قابل تقدیر است چرا که مخاطب با این وزن کاملاً آشناست.انتخاب زبان کردی هورامی برای این ترجمه نیز عملی هوشمندانه است، چرا که زبان کردی هورامی نزدیک‌ترین به زبان فارسی است و وجه مشترکات زیادی با پهلوی اشکانی دارد به‌طوری که زیرساخت آن دو را یکی می‌دانند.

چند نمونه از اشعار را همراه با ترجمه مرور می‌کنیم:

  •  گر دستم رسد بر چرخ گردون
     از او پرسم که این چون است و آن چون
    یکی را داده‌ای صد گونه نعمت
    یکی را قرص جو آلوده در خون

ترجمه:
ئه ده سم وه چه رخ گه‌ردون بیاوا
مه په‌رسام چیشه‌ن بانه و دو هه‌وا
به یه کی دانت نعمه‌ت فراوان
یه‌ک نانی یه وین وه هوناو ساوا

  • به گورستان گذر کردم کم و بیش
    بدیدم حال دولتمند و درویش
    نه درویشی به خاکی بی‌کفن ماند
    نه دولتمند برد از یک کفن بیش

ترجمه:
را گوزه‌ررام کوت شاری خاموشان
دیم یویو گلکوی شاه و ده‌رویشان
نه ده‌رویش جه خاک بی‌که‌فه‌‌ن مه نه ن
نه دوله مه ندی زیاته رپوشان