تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۳۸۶ - ۱۲:۴۷

ضیاءالدین ترابی: نقدی بر مجموعه شعر «تازه هوایی برای چاشت» سید رضا علوی

در حالی که اکثر مجموعه شعرهای منتشر شده را به زحمت می‌توان یک بار خواند و مرور کرد؛ غنیمتی است که هر از چند گاه مجموعه شعری به دستت می‌‌رسد، که نه تنها به چندین بار خواندن و مرور کردن می‌ارزد؛ بلکه چنان فضا و بیانی دارد که وادارت می‌کند، یادداشتی هر چند کوتاه در باره‌اش بنویسی، درست مثل مجموعه شعر «تازه‌هوایی برای چاشت» دومین کتاب شعر سیدرضا علوی، که در سال جاری چاپ و منتشر شده است.

آنچه در این کتاب پیش از هر چیز جلب توجه می‌کند زبان و بیان ساده و بی‌تکلفی است که به دور از پیچیده‌گویی‌های معمول در شعر معاصر و به دور از ادعاهای متفاوت و پیشرو و غیره بودن، مخاطب شعر را دعوت می‌کند تا در لحظه‌های شاعرانه‌اش درنگی بکند و نفسی تازه بکند و باور کند که هنوز شعر از نفس نیفتاده است، مثل:

«چه قشقرقی به پا کرده‌اند
گنجشکان
یک امروز که آب و دانه‌شان
نداده‌ای
درختان هم فهمیده‌اند
من نباید می‌فهمیدم
این همه عمر،»

شعر 26: ص 107

یا :

«به جهنم
که به بهشت می‌رود
گو بلز
از دروغ‌های بزرگی
که همیشه راست در آمده است.»

گوبلز: ص 114

این دو نمونه از شعرهای کوتاه شاعر است که در بخش دوم کتاب با نام «سی شعر عاشقانه» آمده است و به خاطر همین کوتاهی است که این شعرها دارای ساختاری محکم‌اند، گرچه ممکن است فاقد کشف و شهودی شگفت باشند مثل:


«گیلاس‌ها
که به هم نگاه می‌کنند
رنگ برفی دارند
و به تو رنگ می‌بازند.»

شعر 21 ص 99

برخی از این شعرهای کوتاه چندان هم کوتاه نیستند، مثل قطعه 27، 28 ، 30 و حتی شعر «هی، هیس منظورم از شما تویی» و چند قطعه دیگر پایانی کتاب که انگار بعداً به کتاب افزوده شده‌اند و در سالهای 82 و 83 سروده شده‌اند با تأثیر پذیری‌هایی از زبان یا شعر زمانه که چندان هم شعر نیستند و به خاطر همین هم گرفتار توهم بازی زبانی‌اند.
مثل:

«هرگز به فکر عطرهای نباید می‌ریخت خودش هم نبوده است.»

صفحه 116

«بنشینید کنار جایی
از ریختگی‌های جهان گمشده تو
که نه اهل این کجاهای دور و بر
این نزدیکی‌های همیشه دور
این دورهای همیشه نزدیک است .»

صفحه 115

و یا:

«معلوم نیست که هیچ وقت
دوباره آن را خواهی دید یا نه را
برایت قیچی تا
و به نشانی آن جا که الان نیست طبعاً‌ روز و
فردایش حتماً‌ روزی است نه زیبایی تو
پست می‌کنم.»

صفحه 120

که صرفاً به خاطر بازی با کلمات نوشته شده‌اند یا ناخواسته گرفتار بازی شده‌اند و شاید هم به خاطر هم رنگ شدن با زبان زمانه.با این همه حس و عاطفه جاری در شعرهای علوی چنان عمیق و تأثیرگذار است که به راحتی این کاستی‌ها را می‌پوشاند و فضایی می‌سازد ملموس و صمیمی با تصویرهای تلخ و زیبا از زندگی و عمری که می‌گذرد:

«باد، گهواره بهار را که می‌جنباند
بوی شبدر و شب بو همه جا را می‌گرفت و
لازم نبود تا ماه به خودش زحمت بدهد
و تک پا برای پر کردن عطردانش
به ما پایین دستی‌ها سر بزند.»

تازه هوایی برای چاشت: صفحه 20

یا:

«پرنده‌ای را در همین نزدیکی‌ها می‌شناسم
که به درخت قول داده است
تا شعرهای تازه خود را برایش بخواند
از رود شنیده‌ام که چقدر شعرهای دریایی از حفظ است
ماه، شبانه‌ترین شاعر
قمری، شاعرترین پرنده و
دریا، آسمانی‌ترین زمینی است
سیب‌‌ها عطر خود را می‌سرایند
حیف بعد از نیما دیگر کسی
نگران آن طرف گردنه نیست»

اردیبهشت ماه شاعران؛ صفحه 59

در این دو شعر که چند سطرش را در بالا آوردم شاعر گرفتار نوعی خاطره‌نویسی است و همین خاطر‌نویسی و یاد گذشته‌ها و خاطرات است که شاعر را از شعر و ساختار شاعرانه دور می‌سازد؛ و آنچه می‌نویسد در نهایت خاطره‌نگاری است، با حال و هوایی شخصی؛ و به همین سبب هم شاید هر دو شعر بسیار بلندند و بلندتر از حد شعر، با سطرهایی زاید و تکراری که بی  هیچ دلیلی، صرفاً‌ به خاطر یادآوری و خاطره  با تداعی یادها و خاطره‌ها پشت سر هم نوشته‌ شده‌اند. این خاطره نویسی و خاطره‌پردازی است که در برخی دیگر از شعرهای این کتاب نیز حضور دارند، مثل شعر اول کتاب یا «سفرنامه» که سفرنامه‌ای شاعرانه است تا شعر و به همین دلیل هم بیشتر واگویه‌های شاعرانه‌اند تا شعر:

«رنگ‌ها برای شاعرانه‌تر کردن زندگی
خو‌ب‌اند
نه برای شاعرانه زندگی کردن
قدیم‌ها
اول شعر می‌گفتم بعد رنگی‌اش می‌کردم
حالا از مفتون یاد گرفته‌ام
که از اول چگونه شعرهای رنگی بگویم»

شعرهای رنگی: صفحه 49

و همه این چهار شعری که نمونه‌هایش را خواندیم از شعرهای تقدیمی است. شعرهایی که به دوستی، آشنایی تقدیم شده است. به طور کلی نزدیک به نیمی از شعرهای فصل اول کتاب شعرهای تقدیمی است، شعرهایی که انگار فقط برای همین افراد سروده شده‌اند:

«قارچ‌ها وسط باران نشسته‌اند و
هی از خوشحالی قد می‌کشند
برای هواخوری که می‌ایستیم
کاکوتی‌ها دوره‌مان می‌کنند
اصلاً‌ فکرش را نمی‌کردم
بچه‌ها این قدر کبک‌ها و ریواس‌ها را
دوست داشته باشند.»

کولی‌ها و کاکوتی‌ها : ص 44

این گونه است که شاعر بیشتر به فکر بازسرایی اندوه و اندیشه و خاطره شخصی است و از فرم و ساختار که لازمه شعر است دور می‌ماند و حرفش را تا جایی که دوست دارد ادامه می‌دهد، بی‌آن که به فکر انسجام و استحکام شعرش باشد.

گرچه  در چند مورد دغدغه فرم را می‌توان دید، مثل شعر شماره 8-11-20-27-30  و حتی سفرهای شماره 17 و 18 که تنها با تکرار یک کلمه در پی فرم دایره‌ای‌اند ولی در بقیه شعرها فرم و ساختار چندان جایگاهی ندارند و جای همه این عناصر را حس و عاطفه پر می‌کند، حس و عاطفه‌ای که از زندگی و مرگ سرچشمه می‌گیرد، مرگی که به ناگزیر می‌آید و هیچ کس را از آن گریزی نیست. به خاطر همین هم شاید شاعر بیش از هر چیز از خود می‌گوید و از یاد و خاطره:

«شعر، همیشه از فرار و
و مرگ، بادهای خاکستری
از جهان پشت سر می‌آید
همانند درختیم
که پرنده مرگ بر ما می‌نشیند
و برگ‌های رنگارنگ بر خاک
شکوفه
چیزی جز شعر درخت نیست
رنگی
یا سفید
مرگ از ترس
برای خودش آواز می‌خواند.»

شعرو مرگ: ص 68 (1385)

کتاب «تازه هوایی برای چاشت»  دومین مجموعه شعر سید رضا علوی است که سرودن شعر را در دهه پنجاه آغاز کرد ولی تا سال 1384 از چاپ و نشر مجموعه شعری خود‌داری کرده  و در سال 1384 نخستین مجموعه شعرش را با نام «یک رباعی تا صبح» چاپ و منتشر کرده است و در حقیقت با چاپ کتاب با شعر آشتی کرده است و شاید به خاطر همین گسل طولانی است که شعرهای علوی آن گونه که باید به بار ننشسته است و جهشی که در شعرهای شاعر بویژه در مقایسه شعرهای این کتاب با کتاب اول شاعر به چشم می‌خورد بیشتر ناشی از همین گذشت زمان و فاصله افتادن بین ذهن و زبان شاعر، و نیز تلاشی که علوی در رسیدن به زبان و بیان امروزین شعر دارد، که به جای خود امیدبخش است. درست برعکس خیلی از شاعران دهه چهل و پنجاه که هنوز می‌خواهند با همان زبان و بیان دهه‌های پیشین شعر بگویند آن هم برای نسل امروز که ذوق و شوق و دلهره‌ها و دلبستگی‌های دیگری دارند و از نظر زیبایی‌شناسی دل به افق‌های جدیدتری دوخته‌اند.