«آزاد زندگی کن یا جان سخت بمیر» چهارمین قسمت از این مجموعه فیلم موفق و پرفروش است که یکبار دیگر بروس ویلیس را در نقش جان مککلین افسر پلیس مصمم و ماجراجو دارد. ویلیس که اکنون 52 سال دارد، اولین بار در سال 1988 و در سن 33 سالگی در این نقش ظاهر شد. قصه قسمت چهارم درباره طرح یک اقدام جنایتکارانه است که براساس آن قرار است ساختار سیستم کامپیوتری کل دنیا- که حمایت کننده فعالیتهای اقتصادی است – به هم ریخته شود.
طراح این طرح که کاراکتر منفی ماجراست، در انجام کار خود با یک مشکل بزرگ روبهروست. او جان مککلین، پلیس کهنهکار نیویورکی را در سر راه خود دارد که تمام هدفش خنثی کردن این توطئه هولناک است. البته این بار او یک وردست هم دارد. همکار او جوانی است که عشق کامپیوتر است و میتواند با ورود به انواع و اقسام سیستمهای کامپیوتری، برنامههای خاصی به آنها بدهد. او میتواند به مککلین کمک کند تا بتواند با متخصص کامپیوتری منفی فیلم مبارزه کند. قبل از شروع گفتوگو، جاستین لانگ و لین وایزمن همبازی ویلیس و کارگردان فیلم هم به جمع گفتوگوکنندگان پیوستند.
- در سه «جان سخت» قبلی، جان مککلین یک قهرمان ناراضی بود که کارهایش را بیمیل و رغبت انجام میداد. در این فیلم آخری این طور به نظر میرسد که او نقش خود را تا حد یک قهرمان اکشن بالا کشیده است.
ویلیس: واقعاً این طور است؟
- این کار عمدی بود؟
ویلیس: خیر. من حالا هم قهرمانی هستم که کارهایم را بدون میل و رغبت انجام میدهم!
وایزمن: از زمانی که من همکاریام را با این پروژه شروع کردم. چه چیزی باعث شد که فکر کنید او در عین حال ناراضی نیست؟
- در آغاز ساخت این مجموعه فیلم او حقیقتاً داخل ماجرا پرت میشد و حالا اینطور به نظر میرسد وی اولین نفری است که میخواهد خودش را درگیر هر موضوعی کند.
ویلیس: جیسن اسمیلوویچ یکی از دوستانم که فیلمنامه «شماره خوششانسی اسلوین» را نوشت، یک روز با این ایده آمد که «جان سخت» را کمی اساطیری کنیم و گفت این مجموعه فیلم در اصل حال و هوایی این گونه دارد. بخشی از متدولوژی «جان سخت» این است که جان مککلین مردمش را دوست دارد و به خانوادهاش عشق میورزد. او نمیخواهد به کسی آسیبی برساند و مراقب است کسانی که توانایی دفاع از خودشان را ندارند، آسیب کمتری ببینند. در عین حال تمام اتفاقات و ماجراهای فیلم حال و هوایی اکشن دارند.
- بخشهایی از فیلم حکایت از آن میکند که جان مککلین تبدیل به پدری مهربان و مراقب شده که از فرزندش محافظت میکند. آیا میتوانید این موضوع را با خودتان و زندگی شخصیتان مرتبط بدانیم؟
ویلیس: بله، خودم هم این دو را بیارتباط نمیدانم. اما به صورت طبیعی این مسئله در قصه فیلم بیشتر از زندگی واقعی دراماتیزه شده است. رابطه من با دخترانم صمیمی و خوب است. وظیفه من به عنوان یک پدر این است که فرزندانم را با اطلاعات بیشتری روانه زندگی اجتماعی کنم و تجربیات خودم از زندگی را با آنها در میان بگذارم. من از جاستین لانگ پرسیدم بچههایی در سن و سال او- شانزده تا هجده ساله – چگونه فکر میکنند.
راهنماییهای ما خوشبختانه باعث میشود آنها در زندگی اجتماعی احساس اعتماد به نفس بیشتری کنند، بهتر مراقب خودشان باشند و احساس امنیت بیشتری کنند. ولی خب، این نکته در فیلم با بار دراماتیک افزونتری به نمایش درآمده است. کاراکتر لوس مککلین که لانگ نقش او را بازی میکند، در فیلمنامه اولیهای که نوشته شد، وجود نداشت. وقتی کار به جلو رفت، سر و کله او هم پیدا شد. مری الیزابت وینستید هم در فیلم خیلی خوب بود. او هم «مککلین» خاص خودش را به فیلم هدیه کرد و در پایان فیلم کمک زیادی به پیشرفت ماجرا کرد.
- چالش برانگیزترین نکته برای شما بازیگر و کارگردان فیلم در جریان تولید فیلم چه بود؟
ویلیس: من و لین دیدگاه و ایدههای مشترکی درباره این که «جان سخت 4» چگونه باید ساخته شود داشتیم. در حال حاضر، نشستن و صحبت کردن درباره فیلم خیلی راحت است.
زیرا ما براساس توافقهایی که با هم کردیم فیلم را ساختیم. این «جان سخت» یکی از آن فیلمهای مورد علاقهام است که خیلی دوستش دارم. یک نکته مهم این است که هر دوی ما میخواستیم از این کامپیوتر بازیهای پیشرفته CG اجتناب کنیم. این نوع فیلمسازی در حال حاضر کار بسیار راحتی است. درعین حال میخواستیم با آن دسته از فیلمهای تابستانی که با کمک این سیستم ساخته شدهاند رقابت کنیم.
وایزمن: چالش خاصی هنگام ساخت نداشتیم و با مشکل ویژهای روبهرو نشدیم. کارگردانی فیلم برایم خیلی بامزه بود و کلی تفریح کردیم. صحنههای اکشن را با آن وسایلی که داشتیم، در یک محیط خوب و گرم فیلمبرداری کردیم. شاید چالش برانگیزترین نکته برای من این بود که فیلم بخشی از یک تریلوژی بود، تریلوژی که سخت خودم را به آن نزدیک احساس میکردم.
هنگام کارگردانی فیلم من با دو مسئولیت متفاوت روبهرو بودم. اول این که فیلم را بسازم و دوم اینکه به فیلم به عنوان یکی از طرفداران آن نگاه کنم. در تمام طول کار با این احساس جلو میرفتم. همیشه هنگام کارگردانی فیلم به خودم میگفتم دلم میخواهد این فیلم را ببینم، این فیلم مورد علاقهام است.
- شما میتوانید هر نوع فیلمی که بخواهید بسازید یا بازی کنید، چرا تصمیم گرفتید چیزی را دوبارهسازی کنید که دوازده سال از تولید آخرین قسمت آن میگذشت؟
ویلیس: سوال خیلی خوبی است. من همیشه با شکست مقابله کردهام. سهگانه اول «جان سخت» در سطح بینالمللی نزدیک یک و نیم میلیارد دلار فروش کرد. اما من هیچ وقت از قسمت دوم و سوم آن به اندازه قسمت اول راضی و خوشحال نبودم. به همین دلیل همیشه میخواستم که در یک «جان سخت» تازه بازی کنم.
میخواستم ببینم آیا میتوانیم دوباره از نظر کیفیت و احساس به حال و هوای اولی نزدیک شویم یا خیر. دلم میخواست یک بار دیگر عناصر قسمت اول فیلم را دوباره دور هم جمع کنیم. پتانسیلی قوی برای اجرا نشدن این ایده وجود داشت.
نمیدانید چقدر برایم لذتبخش است که الان اینجا نشستهام و درباره فیلمی صحبت میکنم که قوی و پرقدرت است. این فیلم مرا از هر نظر که بخواهید، کاملاً متقاعد و خشنود کرده است. اهل ریسک هستم و هیچ وقت از خطر کردن نترسیدهام. شما شاهد برخی از ریسکهای من - که موفقیتی هم به دنبال نداشتهاند – بودهاید و میدانید چه میگویم.
- میتوانید آنها را اسم ببرید؟
ویلیس: نام آنها را شما بهتر از من میدانید! یادم میآید قبل از ساخته شدن آن فیلمها هیچ اطمینانی به خوب و موفق بودنشان نداشتم. با این حال در آنها بازی کردم.
- بازی در صحنههای اکشن فیلم چقدر وقت گرفت؟
ویلیس: خب، باید بگویید کدام صحنه.
- مثلاً آن سکانس تونل؟
وایزمن: حدود ده روز طول کشید. گروه اول مقدمات کار را فراهم کرد و گروه دوم هم صحنه را گرفت.
ویلیس: البته گروه اول کمی قبلتر کارش را شروع کرده بود. آن ماشینی که از بلندی میافتد را یادتان هست. آن صحنه واقعی بود و یک ماشین واقعاً از آن بالا افتاد پایین. این صحنه شش بار تکرار شد تا مورد تایید وایزمن قرار گیرد.
لانگ: من تا قبل از این فیلمی شبیه «جان سخت» بازی نکردهام. دیدن این همه بدلکار و عوامل جلوههای ویژه در پشت صحنه، حقیقتاً مرا گیج میکرد. وقتی فیلم را تماشا میکنی، یادت میرود که چه کارها کردهای. آن همه کاری را که تو در طول روزهای متمادی انجام دادهای، چند ثانیه روی پرده ظاهر میشوند و میروند.
- در طول این سالها، ایدههای فراوانی برای ساخت یک «جان سخت» جدید بود. حتی قصه یکی از آنها، شما و بنافلک را در ماجراجوییهایی در جنگل داشت. قصه فیلم تازه در خودش چه چیز ویژهای داشت که تصمیم به ساخت آن گرفتید؟
وایزمن: آن قصه که با بنافلک است هم قرار است ساخته شود.
ویلیس: فکر میکنم زمان مناسب برای ساخت فیلم فرا رسیده بود. این نکته مهمی است. ضمناً فیلمنامه هم خوب بود. عناصر دیگری هم دور هم جمع شدهاند که شرایط را برای تولید قسمت جدید فراهم میکردند. در یک کلام، تقدیر این بود که قسمت چهارم اینجا و به این شکل ساخته شود. از تعریفهای لین از قصه و فضای فیلم خوشم آمد. اطمینان داشتم اگر قصه خوبی داشته باشیم، همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت و این کاری است که ما انجام دادیم.
پاداش بزرگ برای ما این بود که بدانیم فیلمی تماشایی و گرم ساختهایم. فیلم را هنگام تدوین اول دیدم. زمان تماشای آن مدام از خودم میپرسیدم: «چطوری شده است؟» و نگران بودم. وقتی فیلم تمام شد نفس راحتی کشیدم. اما آن قصه بنافلک را نمیدانم از کجا سردرآورده است. من هم دربارهاش شنیدم، میدانید که همیشه شایعات زیادی پیرامون فیلمهای سینمایی وجود دارد. بعضی وقتها هم این شایعات تبدیل به واقعیت میشوند.
- آیا این آخرین «جان سخت» است؟
ویلیس: خیر، فکر نمیکنم این طور باشد. تهیهکنندگان فیلم از مدتی قبل، صحبت درباره قسمت دیگری از فیلم را شروع کردهاند. به آنها گفتهام به شرطی در فیلم بازی میکنم که لین وایزمن کارگردانش باشد. البته مگیکیو و جاستین لانگ هم حتماً باید در آن بازی کنند. ما بدون حضور جاستین نمیتوانیم فیلم تازهای داشته باشیم. شما سی سالگی را در قسمت اول و پنجاه سالگیام را در چهارمی دیدید.
میتوانید مرا در سن و سالهای بالاتر هم در نقش جان مککلین ببینید! البته آن زمان حتماً حرکاتم آهستهتر شده است.
وایزمن: تو در قسمت چهارم خیلی بهتر و ورزیدهتر از سی سالگیات در قسمت اول به نظر میرسی!
ویلیس: سعی میکنم با ورزش خودم را سرپا نگهدارم. بازی در فیلمهای اکشن همیشه آمادگی میخواهد.
کوتاه شده از Moveiweb.com