گروه ادب و هنر-آرزو فیروزفر: سریال «مهرآباد» به کارگردانی فرید سجادی حسینی ازجمله آثاری بود که توانست در مدت پخش خود ذائقه مخاطبان را عوض کند؛ هرچند زمان پخش مناسبی نداشت و پخش آن مصادف با تبلیغات ریاست‌جمهوری، رفتن تیم ملی فوتبال به جام جهانی و. . . بود، در همین وانفسا، مهرآباد خوب دیده شد و توانست مخاطبان تهرانی را با خود همراه کند.

 

  • شما پیش از این نیز سریال کارگردانی کرده بودید؟

پیش از این من سریال «بانو» را کار کرده بودم که در‌ماه محرم پخش شد البته مناسبتی نبود ولی موضوعات طوری بود که به این‌ماه می‌خورد و در آن‌ماه پخش شد. کار تاریخی بود. یک کاری هم به نام «حج سرخ» داشتم که در ۱۰ قسمت پخش شد. آن کار مناسبتی بود که در‌ماه محرم سال ۷۵ روی آنتن رفت. البته چند تله فیلم و فیلم سینمایی «خط آتش» را هم داشته‌ام.

  • ولی در کارهای شما اثری از طنز دیده نمی‌شود؟

من در دوره‌ای که در تئاتر بودم کار طنز هم داشتم که آخرین آنها «دندون طلا» به کارگردانی آقای میرباقری بود. یک رپرتوآر از کارهای آقای میرباقری گذاشتند که هرکدام از آنها را یک نفر کار می‌کرد. دندون طلا را هم که صرفا کمدی بود من کار کردم البته بی‌علاقه به طنز نیستم و مهرآباد نخستین کار تصویری طنز من است.

  • کار آقای میرباقری با کار مهرآباد تفاوت بسیاری دارد.

کمدی اساسا ژانرهای مختلفی دارد. کمدی‌های متفاوتی داریم تا طنز متعالی که طنز چخوف است که بازی تلخی هم به‌دنبال خود دارد. طنز مورد علاقه من هم همین طنز تلخ چخوفی است که موضوع آن هم عموما جامعه و انسان است و مارک سیاست ندارد تاریخ مصرف هم ندارد. آینه‌ای باید جلوی خودمان بگذاریم تا ببینیم که چقدر قابل نقد و چقدر خنده‌دار هستیم. نمی‌شود که ما در جامعه‌ای زندگی کنیم و نسبت به آن انتقاد نداشته باشیم. اساسا در آینه نگاه کردن کار مورد علاقه من است و به همین دلیل هم مهرآباد با یک تیم همدل انجام شد.

  • به‌نظرتان الان در مهرآباد به همین هدف رسیده‌اید؟

بله. دقیقا همینطور است.

  • فقط شما دیالوگ‌ها را به زمان امروز برده‌اید؟

بله. وقتی شما امروز آثار چخوف و شکسپیر را کار می‌کنید، باید به زبان امروز کار کنید تا مخاطب متوجه آن شود. ما حتی شاهنامه را هم نمی‌توانیم به راحتی بخوانیم و آن را از کاتالیزور می‌گذرانیم و بعد می‌خوانیم. باید به زبان امروز ترجمه شوند تا برای مردم قابل فهم باشند.

  • فیلمنامه آقای سهرابی با چه میزان تغییر نوشته شد؟

هیچ ربطی به فیلمنامه قبلی نداشت. کلا از نو نوشته شد.

  • انتخاب بازیگران نیز از نکات قابل توجه در این سریال است. شما به شیوه‌ای بازیگران را انتخاب کردید که پیش از این دیده نشده بودند. مانند آقای هومن سیدی.

ما اول فیلمنامه را نگاه کردیم. من همان ابتدا عاشق فیلمنامه شدم. انگار که خودم آن را نوشته بودم. حالا برای چنین فیلمنامه‌ای باید سبکی را اتخاذ می‌کردم که به‌نظر خودم بتواند تعریف‌کننده و مبین همین فیلمنامه باشد. جنس بازی بازیگران نیز برایم خیلی مهم بود. دلم می‌خواست مکتب ویژه‌ای را در بازیگری ببینم. اساسا خود بازیگر همیشه چیزی به کلاس اضافه می‌کند؛ چیزی که متعلق خود اوست. من این موضوع را با دستیارم، تهیه‌کننده و نویسنده در جریان گذاشتم و به توافقاتی رسیدیم و شروع کردیم به انتخاب بازیگران. هومن سیدی نخستین کسی بود که انتخاب شد و بعد خود هومن برای انتخاب‌های بعدی به ما کمک کرد. بعد علی سرابی و مهران احمدی هم به ما رسیدند و همینطور به انتخاب‌های بعدی رسیدیم. در این زمینه نیز به اینکه کسی چهره است یا تئاتری است یا نه و. . . فکر نکردیم. مثلا خانم شقایق دهقان که بازیگر بسیار باهوشی است و یک عمر طنز بازی کرده؛ این بار به این رسیدیم که تلخ‌ترین نقش سریال را ایشان ایفا کنند. ستم‌کش‌ترین آدم قصه است و به‌قدری بازیگر باهوش و توانایی است که به خوبی از پس کار برآمد. شاید به‌نظر بیاید که ما خل هستیم و ریسک کرده‌ایم. بله. من به وضوح می‌دانستم که در حال ریسک هستم و بقیه بچه‌ها هم می‌دانستند. اما باید بگویم که ما دقیقا می‌دانستیم که چه می‌خواهیم و دنبال چه چیزی هستیم. به همین دلیل خیالمان راحت بود و هیچ ترسی نداشتیم. ریسک سنگینی بود تا جایی که با خود می‌گفتم مرد حسابی این چه کاری است که سر پیری می‌کنی ولی از آنجایی که نقشه راه به‌طور کامل دستم بود، دلم قرص بود و بدون واهمه‌ای جلو رفتم. جای هیچ نگرانی باقی نبود.

  • می‌توان اینطور گفت که زمانی که آقای سهرابی در حال نگارش فیلمنامه بودند، برای بازیگران از قبل مشخص شده داستان را جلو می‌بردند؟

خیر. اصلا اینطور نبود. ایشان تا ۶ قسمت که نوشتند شخصیت‌ها برایشان مشخص شده بود و در قسمت‌های بعدی به‌طور کامل شخصیت‌ها را می‌شناختیم و پرسپکتیو بسیار خوبی داشتند و روح پیچیده آدم‌های جامعه امروز را داشتند و هرچه جلوتر می‌رفتیم به وجه دیگری از مایه درونی شخصیت‌ها می‌رسیدیم. از قبل معلوم نبود. از قسمت ۶ به بعد هم که یواش یواش معلوم شد و خیلی دقیق نمی‌توانستیم مهر بزنیم و بگوییم این همان شخصیت است.

  • با این توصیف خیلی مشخص نبود که چه‌کسی ایفاگر نقش شماست؟

بله. ما برخی مواقع با یک بازیگر دیگری صحبت می‌کردیم اما به نتیجه نمی‌رسیدیم و طرف یا سر کار دیگری بود یا خارج از ایران. ما برای هر نقش چند کاندیدا داشتیم. مثلا اشکان خطیبی سر کار دیگری به‌شدت گرفتار بود و ما او را لحظه‌هایی شکار می‌کردیم. یک روز که تعطیل بود، می‌آوردیم و سکانس‌ها را می‌گرفتیم. خیلی محبت کرد که آمد. ما از این دست داشتیم بچه‌هایی که می‌خواستیم بیایند اما نشد. مهم این است که وقتی فیلمنامه را خواندند، خوش‌شان آمد. ما پیش از آغاز چند‌ماه دورخوانی و آنالیز شخصیت داشتیم و بده بستان بین بازیگر و کارگردان داشتیم. وقتی به تفاهم رسیدیم، همه شکل هم شدند و شما یک شکل بازی می‌بینید. ما به یک تفاهم خالص رسیدیم. وقتی هم کار را شروع کردیم، من جاهایی دکوپاژم را به نفع بازیگر عوض کردم. بازیگر یک آرشیتکت است که در لحظه خلق می‌کند و این اشتباه است که من به‌خاطر متنی که نوشته‌ام او را محدود کنم. در واقع ظرافت کارم را قربانی کرده‌ام.

  • با این توصیف شما ازجمله کارگردان‌هایی نیستید که نعل به نعل فیلمنامه جلو می‌روند؟

خیلی قطعی نمی‌توانم این حرف را بزنم. چون بازیگر باهوش، فرهنگ خودش را به‌کار می‌آورد و نقش را به سمت کمال می‌برد. اما در جاهایی همه بازیگران به نفع کار فکر نمی‌کنند. در حقیقت بازیگر فکر خودش را دارد، فکر هم فکر خوبی است اما به درد مجموعه نمی‌خورد. در چنین شرایطی هر بازیگری ساز خودش را می‌زند و من نمی‌توانم به همه بگویم باشد. مگر اینکه در همان روزهای اول همه بفهمیم که دنبال چه هستیم و من فقط از دور بازیگر را کنترل کنم. البته سینما متأسفانه اینطور نیست که شما با گروهی بازیگر خاص با تفکر و درک تفهیم شده دو طرفه کار کنی. اگر پیش نیامد برای اینکه کار یکدست بودن خودش را از دست ندهد باید پادگانی رفتار کرد.

  • موضوع دیگر بحث استفاده از لهجه است. در شرایطی که کارگردان‌ها به واسطه اتفاقاتی که می‌افتد، کمتر جرأت رفتن به سمت استفاده از لهجه را دارند.

ما مدام روی بحث لهجه صحبت می‌کردیم و آن را کمتر می‌کردیم تا رسید به آقای احمدی که اساسا لهجه‌ای به‌دست آمد که متعلق به هیچ جا نیست. یک لهجه بدون شناسنامه درست کرد که کسی نسبت به آن نقدی نداشت. البته آدم‌های کوتاهی بودند که تک سکانس بودند و بسیار هم خوب بازی کردند. این افراد منعی برای لهجه نداشتند. البته ما برای هرکدام لهجه یک شهر را قرار دادیم درست مانند تهران که آینه‌ای از کل کشور است و همه لهجه‌ها در آن حضور دارند. مطمئن بودیم که از این لحاظ به مشکل نمی‌خوریم. چون اولا به هیچ وجه تمسخر نکردیم. دوم اینکه لهجه هیچ شناسنامه‌ای نداشت.

  • زمان پخش این سریال مصادف با انتخابات ریاست‌جمهوری و شورای شهر بود، شما از این همزمانی خوشحال بودید یا خیر؟

قطعا دوست داشتم زمان بهتری پخش می‌شد اما نباید فراموش کنیم که مدیران تلویزیون هم معذورات بسیاری دارند. من حرفی ندارم که این سریال الان پخش شد اما درک می‌کنم که در این زمان پخش شد و خوشبختانه طبق آماری که داریم سریال مهرآباد مخاطبان بسیاری داشته است. من می‌فهمم که آنها می‌خواستند که حتما زمان بهتری برای سریال بگذارند اما نتوانسته‌اند.

  • بازخوردها نسبت به سریال چطور بود؟

قطعا 2مدل مختلف؛ یکی آن دسته افرادی که تعریف ایرانی می‌کنند و مدام می‌خواهند به تو انرژی بدهند و بعد متوجه می‌شوید که اصلا کار را ندیده‌اند که دستشان درد نکند. اما بخش دیگری جدی نگران هستند که کار خوب از تلویزیون پخش شود و نسبت به کلماتی که می‌گویند مسئولیت دارند. این افراد بسیار واکنش خوبی داشتند.

  • سریال شما دچار ممیزی هم شد؟

خیر. اصلا و ابدا. می‌گویند سوئد از همه کشورها آزادتر است و من احساس کردم که این سریال را در آنجا ساخته‌ام. چون ما در این سریال به انسان نگاه کرده‌ایم. حتی اگر نقش وکیل هوشمندانه طراحی نشده بود دچار اعتراض می‌شد. ما دنبال نگاه انسانی بوده‌ایم. دغدغه ما نگاه به انسان و جامعه بوده است. البته اگر مارک اومانیسم به آن زده نشود. در حقیقت انسانیت با مفهوم معنوی آن برای ما مدنظر بوده است. شما انسان‌های زیادی در سریال مهرآباد می‌بینید که هرکدام در شرایط خاصی به‌سرمی‌برند و دچار مشکلات و معضلات خودشان هستند. هرکدام از اینها در شرایط خودشان دیده شده و سنجیده شده‌اند، آدم‌هایی که با توجه به همه این شرایط سخت باز هم انسانیت در وجودشان قرار دارد و در شرایط سخت آن را به هر بهایی نمی‌فروشند. پیام سریال برای ما خیلی مهم بود که خوشبختانه دیده شد.