هفته گذشته در ادامه بحث «برنامه‌ای برای پیشرفت و عدالت»پیرامون روندهای منطقه‌ای و اسلامی‌ای که بر منافع و امنیت ملی ایران اثرگذارند، در حوزه خلیج‌فارس و آسیای میانه و قفقاز این روند‌ها مورد توجه قرار گرفت.

در نوشتار حاضر این روندها در حوزه همسایگان ایران و کشورهای اسلامی منطقه مورد توجه قرار گرفته است که از نظرتان خواهد گذشت.

بحــث همسایگان که روابــط خـارجی بـا آنان همواره در سیاست خارجی کشورهای جهــان از اهمیـت راهبـردی و مهمـی برخـوردار اسـت، به‌دلیــل ویژگی‌های خلیج‌فارس و آسیــای‌میانــه، تعــدد و تفاوت‌هــا و اختلافات سرزمینــی، فرهنگی و سیاسی 15کشور همســایه، بــرای جمهــوری اســلامــی ایـــران از اهمیت بیشتری نسبت به سایر مقولات سیاست خارجی برخوردار بوده و خواهد بود. به‌دلیل همین اهمیت از گذشته تاکنون، سیاستگذاری در این عرصه همواره مورد توجه و اولویت بوده است؛ معهذا همین اهمیت، ضرورت شناخت بنیانی‌تر را هیچ‌گاه در جهان متحول کنونی از میان نخواهد برد.

در فاصله یک‌دهه جابه‌جایی جمعیتی مهمی در منطقه به‌وقوع پیوسته و پاکستان به پرجمعیت‌ترین کشور همسایه بدل شده است. در سال 2009پاکستان با 169/7میلیون نفر جمعیت و رشد بسیار بالای 2/2درصد در سال که هم از رشد متوسط 1/2درصدی کشورهای با درآمد متوسط به پایین جهان که این کشور به گروه‌شان تعلق دارد، بالا‌تر است و هم از رشد 1/5درصد متوسط جنوب آسیا. پس از ترکیه، روسیه با 141/9میلیون نفر جمعیت قرار دارد. پس از این دو کشور، ترکیه و جمهوری اسلامی ایران به‌ترتیب با 74/8میلیون نفر و 27/9میلیون نفر براساس اطلاعات تطبیقی بانک جهانی، در مکان‌های سوم و چهارم قرار دارند. در فاصلــــه سال‌های 2009-1995، رشـــد جمعیــــت جهـــــان 1/3درصد بوده اســـــت. ایـــــن رشـــــد در منطقـه ایــران و همسایگـان بسیـــار سریع‌تر از متوســــط جهـــــان اســت. در میان ایران و همسایگانش می‌توان شاهد سریع‌تریـن نرخ‌های رشد جمعیت از سطح جهانـی بود.

در سـال 2010تولیـد ناخالـص داخلی 16کشـور مورد مطالعه، 998/4میلیـارد دلار بوده اسـت کـه نسبـت بـــه تولید ناخالص داخلی 63048میلیارد دلاری جهـــان، سهـــم تولید ناخالص داخلی ایــــن منطقـــه از جهان را تنها 3/2درصد نشان می‌دهد.بالاتریــن تولیـــد ناخالــص داخلــی مــورد مطالعــه بــا 1667میلیــارد دلار، بــه روسیـــه تعلق دارد. پــس از روسیـــه، ترکیه با 614/6میلیارد دلار دوم وعربستـــان با 375/3میلیارد دلار سومین و ایران با 338/2میلیارد دلار چهارمین اقتصاد مهم همسایگان محسوب می‌شود. روند رشد تولید ناخالص داخلی منطقه روبه بهبود بوده ولی نسبت به رشد کشورهای رو به رشد، پایین و از توزیعی ناهموار میان کشورها برخوردار است.

بیسوادی در منطقه بسیار بالاست و روند شهرنشینی با تمامی ابعاد بحران‌آفرین آن، در منطقه رو به توسعه است. به‌طور متوسط در سال 2010، بیش از 60درصد صادرات کشورهای منطقه را نفت و گاز تشکیل داده است که محدودیت‌های همکاری‌های اقتصادی فی‌مابین آنها را به‌خوبی مشخص می‌سازد. زیربناها بسیار ناکامل و ضعیف و از توزیعی بسیار نابرابر برخوردار است. در زمینه تکنولوژی‌های نوین و ارتباطاتی، این منطقه، از جهان به‌سرعت فاصله می‌گیرد.

روندهای مسلط زیر در طراحی سیاست خارجی کشور در قبال همسایگان جمهوری اسلامی ایران در مجموع قابل تأکید است:
الف) بسیاری از کشورهای همسایه ایران مانند پاکستان و افغانستان ضعیف و با مسائل رو به تشدید داخلی زیادی که می‌تواند دارای پیامدهای مهم منطقه‌ای برای سیاست خارجی ایران باشد روبه‌رو هستند.
ب) در میان همسایگان، ترکیه در حال رشدسریع و قدرت‌یابی منطقه‌ای است و از لحاظ امنیتی مطمئن‌تر از هر زمانی به‌سوی تحقق چشم‌انداز 2023خود با تولید ناخالص داخلی 23000دلار در سال مزبور درحرکت است.
ج) برخی از کشورها به‌دلیل تغییر هویت خارجی، در دوره انتقالی همه‌جانبه‌ای قرارگرفته‌اند (نظیر عراق) روابط با آنها نیازمند اولویت راهبردی مهمی است.
د) در مقام مقایسه با ایران، بسیاری از همسایگان در ضعف کامل ژئوپلیتیک به‌سر می‌برند که اکنون مهم‌ترین نقطه قوت سیاست خارجی کشور محسوب می‌شود.
و) تا برقراری روابط استراتژیک با همسایگان راهی طولانی وجود دارد و آینده این فاصله با تحولات انقلابی در کشورهای منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه اکنون در ابهام به سر می‌برد.
ز) در شرایط کنونی رابطه ایران و عربستان با بزرگ‌ترین چالش تاریخ این روابط روبه‌رو است و در سطح منطقه‌ای، پس از بحرین مهم‌ترین آنها محسوب می‌شود. چالش رابطه با عربستان اکنون در سطح راهبردی، چالش چشم‌انداز ملی کشور در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی، منطقه‌ای، جهان اسلامی و به‌سوی چالش‌های بین‌المللی در حال بسط به‌نظر می‌رسد و مدیریت آن‌ را به یکی از مهم‌ترین موضوعات دیپلماسی منطقه‌ای و بین‌المللی ایران بدل کرده است.

جهان اسلام و بازیگران مهم آن

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در اواخر دهه 1970میلادی، فروپاشی بلوک شرق سابق به‌طور کلی و حوادث 11سپتامبر سال 2001 و انقلابات منطقه خاورمیانه پس از آن، توجه به دین اسلام و آنچه باورها و اعتقادات اسلامی به‌طور کلی شناخته می‌شود، در جهان به‌طور اعم و جهان غرب به‌طور اخص، در روند فزاینده‌ای رو‌به‌توسعه بوده است. در مسیر شناخت مزبور، نگاه‌ها در خارج از جهان اسلام از نوعی شتاب‌زدگی در مسیر تعمیم پاره‌ای از یافته‌ها به کل جهان اسلام آغاز و اخیراً به سمت اصلاحاتی هدایت شده است که می‌توان به تعامل وگفت‌وگو بین ادیان، فرهنگ‌ها و تمدن‌ها برای آینده بسیار فراتر از گذشته امیدوار بود.
مسلمانان تقریباً در 50کشور جهان از اکثریت بالایی برخوردارند و با جمعیتی معادل 500میلیون نفر در پاره‌ای از کشورهای جهان در اقلیت زندگی می‌کنند. سازمان کشورهای اسلامی تحت عنوان سازمان کنفرانس اسلامی در مجموع 57کشور عضو و سه عضو ناظر را در برمی‌گیرد.

در سال 2010کل جمعیت 57کشور عضو سازمان کنفرانس اسلامی 1562/1میلیون نفر بوده که درصورت اضافه کردن مسلمانانی که در دیگر کشورهای جهان زندگی می‌کنند می‌توان از این ادعا دفاع کرد که در سال مزبور با رشدی فزاینده در یک دهه گذشته، جمعیت جهان اسلام به حدود دو میلیارد نفر یا 29درصد جمعیت جهان رسیده است. سهم جمعیت کشورهای اسلامی در کل جمعیت جهان در سال 2010 به 22/7درصد جمعیت جهان بالغ شده و سهم جمعیت جمهوری اسلامی ایران در سال مزبور به کل جمعیت کشورهای اسلامی براساس اطلاعات موجود 4/7درصد بوده است که باتوجه به رشد جمعیت بالای کشورهای اسلامی، این سهم در دهه گذشته در حال کاهش بوده است.

در سال 2010کل تولید ناخالص داخلی کشورهای مسلمان 2/4750میلیارد دلار بوده است که در این رقم سهم کشورهای اسلامی بسیار ناهمگون است. در سال مزبور بالاترین رقم تولید ناخالص داخلی به کشور ترکیه با 741/9میلیارد دلار تعلق داشته و پس از این کشور، کشورهای اندونزی با 706/7میلیارد دلار، عربستان با تولید ناخالص داخلی‌ای معادل 443/7میلیارد دلار، جمهوری اسلامی‌ایران با عملکردی معادل 357/2میلیارد دلار، امارات متحده عربی با عملکردی معادل 301/9میلیارد دلار و مالزی با 237/9میلیارد دلار در مکان‌های بعدی قرار دارند.

جمهوری اسلامی ایران در سال 2010 براساس برآوردهای انجام‌شده تقریبا 7/5درصد تولید ناخالص داخلی کشورهای کنفرانس اسلامی را به خود اختصاص داده که این سهم طی یک دهه گذشته در حال کاهش بوده است. در سال 2010 تولید ناخالص داخلی سرانه این کشورها 3041دلار بوده است که از متوسط عملکرد جهان پایین‌تر بوده و این کشورها را در مجموع از موقعیت مناسب جهانی در این رابطه بی‌بهره ساخته است. تولید سرانه در میان مسلمانان اروپا و آمریکا بالاترین و به‌ترتیب به 14114دلار و 14500دلار بالغ می‌شود. این رقم در میان کشورهای اسلامی در آفریقا پایین‌ترین بوده است.

در میان کشورهای اسلامی به‌دلیل تفاوت‌ها در برخورداری از منابع انرژی و وسعت سرزمین و گوناگونی ساختارهای جمعیتی، همانند تولید ناخالص داخلی، تفاوت‌های جدی در تولید ناخالص داخلی سرانه آنها نیز قابل توجه است. این شاخص از رقم بیش از 73هزار دلاری کشور قطر در سال 2010 در بالاترین سطح آغاز شده و به عملکرد 220دلاری کشور سومالی در پایین سطح سقوط می‌کند. جمهوری اسلامی ایران با عملکردی بیش از 4800دلار، از متوسط تولید ناخالص داخلی سرانه کشورهای اسلامی بالاتر بوده ولی از جایگاهی در این خصوص در میان کشورهای ثروتمند اسلامی برخوردار نیست.

در میان کشورهای مزبور و سایر کشورهای اسلامی روند توسعه مناسبات تجاری به متوسط 20درصد مورد انتظار چشم‌انداز کنفرانس اسلامی در سال 2015به‌طور متوسط نزدیک می‌شود، معهذا به نحو محسوسی میان کشورهای مزبور جهت‌گیری‌ها در این زمینه متفاوت است. مالزی باتوجه به ساختار روابط تجاری‌اش و میزان ادغام در نظام اقتصاد جهانی به موضوع با وجود ظرفیت‌های موجودش وقعی جدی نمی‌گذارد، درحالی‌که ترکیه از هیچ فرصتی در این زمینه فرو‌گذار نمی‌کند. نسبت صادرات ترکیه به کشورهای اسلامی نسبت به کل صادرات این کشور که در سال 2004, 16درصد بوده، در سال2009 به 28درصد رسیده است. در پاکستان و اندونزی نیز این روند به‌خوبی مشهود است. سهم صادرات جمهوری اسلامی به کشورهای اسلامی از 9/9درصد سال 2004 در سال 2009 به 10/6درصد افزایش یافته است.

تحولات مناسبات تجاری در میان کشورهای اسلامی در زمینه واردات میان آنها متفاوت از روندهای صادراتی است. ترکیه که در زمینه صادرات کالاهای خود در میان کشورهای اسلامی کاملا تهاجمی عمل می‌کند. در زمینه وارداتش از این کشورها تمایلی از خود نشان نمی‌دهد. نسبت مزبور در سال 2004, 10/9درصد بوده است که در سال 2009تنها به 12/6درصد افزایش یافته است. این درحالی است که در مورد جمهوری اسلامی و تحت‌تأثیر سیاست حمایت از توسعه همه‌جانبه با کشورهای اسلامی، این نسبت به 25/1درصد در سال 2009بالغ می‌شود. پاکستان از روندی روبه رشد ولی متوازن در مناسباتش با کشورهای اسلامی استفاده می‌کند و مالزی با گرایش همه‌جانبه به استفاده از منابع انرژی کشورهای اسلامی، به سرعت به این مناسبات از طریق واردات بیشتر توسعه می‌بخشد.

در جهان اسلام، کشورهای اسلامی منطقه آسیا با رشد اقتصادی‌ای به‌طور متوسط شش درصد نقش بسیار مهمی در نفوذ مسلمانان در جهان بازی می‌کنند؛ رشدی که در سال 2010 بیش از دوبرابر رشد اقتصادی جهان بوده است. 50درصد جمعیت 1/4میلیارد نفری جهان اسلام نیز در آسیا زندگی می‌کنند.

در حال حاضر اسلام پس از مسیحیت دومین دین بزرگ اروپاست. مسلمانان اروپا تاکنون ‌خیلی برای اعمال نفوذ در سیاست خارجی اروپا در قبال جهان اسلام و مسائل مورد توجه مسلمانان فعال نبوده‌اند. معهذا در مورد افزایش نقش آنها و نفوذشان کمتر می‌توان تردید کرد.

در آلمان سه میلیون مسلمان زندگی می‌کنند که تقریبا دو میلیون نفر آنها ترک هستند که از آن میان چندصد هزارنفر کرد هستند. از این‌رو عضویت ترکیه در اتحادیه اروپایی به‌علت پیوند مسلمانان این کشور با مسلمانان آلمان موضوع استراتژیک نزدیکی سیاست داخلی و خارجی را با پیامدهای سیاسی مهمی مطرح می‌سازد.

فرانسه با چهار تا شش میلیون مسلمان، بزرگ‌ترین جامعه مسلمان اروپا را داراست. سیاست خارجی فرانسه بر روابط با جهان عرب بیش از جهان اسلام تأکید می‌ورزد و با قانون منع حجاب مسلمانان در مدارس این کشور، بی‌تردید بر روابط با مسلمانان در داخل و خارج این کشور ضربه مهم‌تری وارد ساخته است.

در انگلستان حدوداً دو میلیون نفر مسلمان زندگی می‌کنند که بیشتر آنان از مهاجران آسیای جنوبی هستند و به قول جک استرا وزیر خارجه انگلستان در اندونزی، نقش مسلمانان در انگلستان به‌گونه‌ای است که هیچ دولتی، ‌نه در حال حاضر و نه در آینده، نمی‌تواند چشمان خود را روی ملاحظات آنان ببندد.

تاریخ معاصر جهان اسلام را سه رخداد مهم از گذشته آن متمایز می‌سازد. در این تاریخ، مسلما انقلاب اسلامی ایران در دهه‌های اخیر مهم‌ترین نقطه عطف در روند تحولات تاریخ اسلام است که به‌خوبی ظرفیت تحول و تغییر در نظم حاکم بر جهان را طی چنددهه گذشته از خود به نمایش گذاشته است.

در این مطالعه تاریخی 11سپتامبر 2001 را می‌توان به نوعی نقطه عطف مهم بعدی در موقعیت جهانی جهان اسلام و و روابطش با جهان، به‌ویژه با کشورهای غربی دانست. نقطه عطفی که تحلیل‌‌های موجود درخصوص رادیکالیسم و رابطه معنی‌دار میان فقر، اقلیت و تروریسم از یک سو و نقش دولت‌های متخاصم در استفاده از چنین رابطه‌ای را برای پیگیری اهداف مختلف خود در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی از سوی دیگر تعریف و تبیین می‌کرد، عملا ناکارا نشان داد و جهان خود را با تحقیقات بیشتر با پدیده‌های کاملا متفاوت روبه‌رو دید.

اولا برخلاف تصورات تا آن مقطع، حملات به شهروندانی از کشورهای غنی اسلامی که از نظر مذاهب اسلامی در اکثریت نیز بودند نسبت داده شد. ثانیا مقوله دیگری به نام شبکه‌های غیردولتی تروریسم به‌صورت جدی در روابط بین‌الملل بازتعریف شد. ثالثا، با برچسب عام تروریسم به جهان اسلام و ایجاد فضای منفی علیه حضور آنان در هر رخدادی در سطح بین‌المللی برای نخستین بار پس از جنگ‌های صلیبی، آنان آماج حملات مختلف رسانه‌ای و سیاسی قرار گرفتند که هم‌اکنون نیز با استفاده از هرفرصتی، نقش و جایگاهی که برحسب جمعیت، منابع، بازار و... حق آنان است از آنان صلب می‌‌شود. معهذا رخداد مزبور برای جهان شیعه نوعی اتهام‌زدایی را به همراه داشت؛ واقعیتی که پس از انقلاب اسلامی در ایران، فرصت تازه‌ای در بهبود قدرت نرم ایران می‌تواند طبقه‌بندی شود.

در چنین پیشینه تاریخی‌ای تحولات اخیر سیاسی جهان اسلام در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا که اکنون با انقلابات و قیام‌های مردمی در بسیاری از کشورهای مهم اسلامی نظیر بحرین، مصر، تونس، لیبی و یمن با قدرت دنبال می‌شود، نقطه عطف سوم سال‌های اخیر جهان اسلام تلقی می‌شود. در این رخداد و بیداری، جهان غرب با بهار خواندن آن به استقبال مسلمانان رفت و تا پای حملات نظامی به دولت‌های عربی، میان مسلمانان و دولت‌های اسلامی البته به‌صورت تبعیض‌آمیز تفاوت قائل شد؛ تفاوتی که اکنون به‌عنوان پارادوکس این جهان در رابطه با اسلام و جهان اسلام می‌توان نام برد.

اتحادیه اروپایی که پس از اجرای توافق شنگن و برداشتن مرزهای ملی کشورهای عضو برای شهروندان و دارندگان ویزای شنگن عملا خود را با جامعه مسلمان اروپایی با جمعیتی بیش از 40میلیون نفر روبه‌رو می‌دید، خیلی سریع و کشورهای غربی پس از حوادث 11سپتامبر به‌طور کلی به یک جمع‌بندی واحد در قبال اسلام و مسلمانان رسیدند و این جمع‌بندی ضرورت شناخت درست اسلام بود؛ جمع‌بندی‌ای که در سند برنامه راهبردی وزارت خارجه انگلستان برای دهه 2003-2013 به‌خوبی منعکس شده است:
با وجود اشتراکات ارزشی موجود در مذاهب، ‌اهمیت پاسخ دادن به تعامل میان دمکراسی‌های غربی با کشورهای اسلامی به سرعت رو به افزایش است، به همین دلیل تنظیم روابط با کشورهای اسلامی و مسلمانان یکی از مهم‌ترین چالش‌های راهبردی انگلیس و جهان غرب در سال‌های آینده خواهد بود. جهان نیازمند درک بهتر ادیانش و انگیزه‌های سیاسی متاثر از آن است.

اسلام به‌عنوان یکی از نیروی‌های محرکه تحولات تاریخی فردای جهان به رسمیت شناخته شده و با توجه به ظرفیت بالای رسالت‌های مورد انتظارش از فرصت‌ها و ظرفیت‌های سیاست خارجی ایران محسوب می‌شود. در فرایند تبدیل این پتانسیل به واقعیتی ملموس‌تر در صحنه روابط بین‌الملل، تحولات سیاسی عمیق خاورمیانه بسیار تعیین‌کننده به‌نظر می‌رسد و از دارایی‌های مهم ایران اسلامی در تدوین استراتژی‌های سیاسی‌اش محسوب می‌شود.

موقعیت کشورهای مهم‌تر اسلامی را به‌صورت خلاصه به شرح زیر می‌توان خلاصه کرد:
الف) عربستان:
تمام شواهد گویای آن است که در سطح ملی و منطقه‌ای، عربستان درگیرودار یک بحران است. با قیمت‌های بالای نفت خام، اقتصاد این کشور قادر نیست پابه‌پای رشد جمعیت عربستان و انتظارات آن سرعت لازم را حفظ کند. ‌دولت‌رفاه به سرعت رو به وخامت حرکت می‌کند و نگرانی‌های منطقه‌اش روزافزون است. لیست این مسائل با توسعه رادیکالیسم اسلامی تکمیل می‌شود. بسیاری بر این عقیده‌اند که سیستم سیاسی عربستان سعودی به‌هرحال باید تغییر کند. معهذا موانع عمیق فرهنگی مانع از آن می‌شود که نخبگان این جامعه با اصلاحات مشخص موافقت کنند.

جامعه عربستان سعودی احتمالا بیش از هر کشور دیگر اسلامی در جهان عرب و غیرعرب با تعالیم اسلامی اداره می‌شود. همه‌‌چیز درعربستان براساس مفاهیم و اصول اسلامی مورد قضاوت قرار می‌گیرد و حتی پلیس مذهبی اجرای اعتقادات اسلامی را پیگیری می‌کند. تقریبا10درصد جمعیت عربستان شیعه هستند و بقیه سنی مذهبند و ایدئولوژی حاکم وهابیگری است. وهابیگری بنیان اصلی کل سیستم سیاسی است.

از عمر دولت عربستان بیش از 70سال نمی‌گذرد. این دولت با پایان کار امپراتوری عثمانی زمام امور را در اختیار گرفته است. پادشاهی عربستان در سال 1932(یعنی شش سال قبل از اینکه در سال 1938نفت در عربستان کشف شود) بنیانگذاری شد و خاندان آل‌سعود با هفت‌هزار شاهزاده، از آن تاریخ تاکنون بر مقدرات آن حاکم بوده‌ است.

به‌منظور تحکیم نظام سلطنتی، ‌خانواده سعودی با وهابیت از در اتحاد وارد شد. این وصلت دین و سیاست تاکنون ادامه یافته و درعین‌حال در طول زمان زمینه‌ساز قدرت رژیم سیاسی عربستان برای سازگاری با فشارهای موجود برای تغییر بوده است؛ فشارهایی که به‌ویژه پس از 11سپتامبر 2001روندی فزاینده به‌خود گرفت. (زمانی که مشخص شد 15نفر از 19نفر رباینده هواپیماها در حادثه 11سپتامبر شهروند عربستان بوده‌اند)، ‌عملاً پس از می ‌و نوامبر سال 2003 با حملات تروریستی به داخل عربستان به وضوح رژیم این کشور را مورد هدف قرار داد. بمبگذاری‌های 12‌ماه می‌ در پایتخت عربستان زنگ بیدارباشی بود برای شروع جدی مبارزه با تروریست‌ها. علاوه براین عربستان با این درام روبه‌روست که توسعه سیاسی، ‌روشنفکری، اقتصادی و فرهنگی نمی‌تواند با شتاب رشد اقتصادی نفت پایه انجام پذیرد. یک جامعه نابرابر و غیردمکراتیک دچارتعارض، ‌هم با سنت‌های مذهبی و هم با پول و تکنولوژی غربی به‌هم‌آمیخته، ‌به‌صورت همزمان فرهنگ مصرفی به پیش رانده و از سوی روح حاکم بر وهابیت به عقب کشانده می‌شود.

با وجود همه تلاش‌ها، نظام عربستان در سایه تصویری که در غرب به‌نحوی روزافزون منفی‌تر می‌شود ادامه راه می‌دهد. این تصویر منفی تنها در رسانه‌های عمومی نبوده و فضای دانشگاهی غرب را نیز در برگرفته است. در غرب امروزه عربستان قبل از اینکه یک متحد تلقی شود یک خطر شناخته می‌شود. اتهام دولت عربستان آن است که با پول نفت، وهابیت را به دنیا صادر می‌کند و منابع این کشور از گروه‌های نظامی اسلامی حمایت می‌کند که نه‌تنها غیرمسلمانان را تهدید می‌کند بلکه سرانجام خود نظام وهابیت را به زیر خواهد کشید.

ترکیه:
ترکیه کنونی تداوم نظامی است که بلافاصله پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و پس از جنگ جهانی اول روی کار آمد. ترکیه نوین در سال 1923توسط آتاترک (به معنی پدر ترک‌ها) با مبانی سکولار شکل گرفت و قانون اساسی‌ای ملهم از قوانین غربی بر آن حاکم شد. در ترکیه تا پس از جنگ‌جهانی دوم، ‌انتخابات چندحزبی برگزار نشد. در خلال جنگ سرد، ‌ترکیه به کشوری متحد غرب و به نخستین و تنها کشور مسلمانی بدل شد که عضو ناتوست. معهذا فرایند دمکراسی در این کشور بارها با کودتاها و شبه‌کودتاهای نظامی در دهه‌های 80-1960ضربه پذیرفت.

از زمان پایان آخرین حکومت نظامی در ترکیه در سال 1983 احزاب اسلامی در نظامی با مبانی سکولاریته و نظامی، رو‌به رشد بوده‌اند. روند مزبور با پیروزی حزب اردوغان (AKP) در نوامبر سال 2002با 35درصد آرای مردم و 363کرسی از 550کرسی تنها مجلس قانونگذاری ترکیه برای انجام تغییراتی برنامه‌ریزی شده سخت تحت فشار است.

ترکیه با جمعیت70میلیونی غالبا سنی و البته براساس قانون اساسی سکولار، کشوری است که فصل مشترک آن با دیگر کشورهای اسلامی تنها در حساسیت نسبت به هویت اسلامی است. اما اسلام ترکیه برخلاف اسلام جهان عرب، بر محوریت آموزش‌های اسلامی و تأکید بیشتر بر اسلام فردی و نه جمعی استوار است. در ترکیه معلم دینی وجود دارد اما از رهبر دینی‌ای که بتواند توده‌ها را به حرکت درآورد نشانی نیست. صوفیگری در ترکیه راه ورود به اسلام، ‌حس جمعی و فرهنگ جمعی است. در رویکرد صوفیگری ترک، عمل به دستورات اسلام در سکوت و اتاق‌های شخصی توصیه می‌شود. خوش‌بینی زیادی وجود دارد که معتقد است ترکیه در مسیر روشنی قرار داشته و پیروزی حزب AKP حادثه قابل‌قبولی است که اسلام و اصلاحات را در کنار یکدیگر قرارداده و ترکیه را به اروپا نزدیک‌تر می‌سازد. تحلیل‌های پس از انتخابات اخیر از نزدیک‌شدن ترکیه به یک انقلاب حکایت ندارد. نه رأی‌دهندگان به حزب عدالت و توسعه و نه رهبران حزب مزبور درصدد دست‌یافتن به آن هدف نیستند. با حضور حزب اسلامی مزبور، تنها غربی‌شدن ترکیه مشروعیت قابل‌توجه‌تری می‌یابد و قرارگرفتن مسلمانان در سیستم دمکراتیک کنونی خاطره همزیستی مسیحیت و جمهوریت در اروپا را طی سال‌های اولیه قرن بیستم زنده می‌کند.

درحالی‌که ترکیه به‌گونه‌ای غیرمعمول یک متحد مسلمان ناتوست و روابطی بسیار نزدیک و تاریخی با اسرائیل و آمریکا دارد، شرایط پیشرفت حزب APK کاملا و از نزدیک در پایتخت‌های اروپایی زیرنظر قرار دارد. همچنین با وجود پیچیدگی‌هایی که با جنگ عراق به‌وجود آمد، ترکیه در برابر فشارهای موجود جهت حمایت از اشغال عراق مقاومت کرد و سپس پیشنهاد اعزام نیرو به عراق را پس گرفت. در واقع با این حرکت، دولت اردوغان درصدد انجام مانور لازم در برخی حوزه‌های کلیدی، در عین مدنظر داشتن سوءظن‌های نظامیان قدرتمند خود بود؛ تصمیماتی که در حال حاضر و در سند چشم‌انداز 2023 ترکیه به مثابه دارایی‌ای تلقی شده که برای ساختن آینده این کشور به‌خوبی می‌تواند به سرمایه قابل توجهی تبدیل شود.

در اقدامی دیگر در اوایل سال 2004 اعلام شد که ارتش ترکیه با راه‌حلی جهت اتحاد قبرس موافقت کرده است چرا که از اول‌ماه می‌2004، بخش یونانی قبرس به اتحادیه اروپایی پیوست. در گام بعدی با مداخله دبیرکل سازمان ملل متحد یک موافقت‌نامه تاریخی که راه را برای اتحاد جزیره قبرس همزمان با عضویت در اتحادیه فراهم می‌آورد نهایی شد. این حرکت در واقع بزرگ‌ترین مانع ترکیه در اتحادیه اروپایی را از میان برداشته است؛ اگر چه چشم‌انداز نزدیکی برای این هدف مهم ترکیه نمی‌توان متصور بود. همچنین به‌نظر می‌رسد دولت اردوغان در عین نزدیکی به اروپا از طریق اتخاذ رویکرد اصلاحی، در حال بازیابی موقعیت گذشته در روابط با آمریکا باشد.

ظهور حرکت‌های تند و افراطی تروریستی در ترکیه پس از غیبتی چندین ساله به تقویت هرچه بیشتر رویکرد اعتدال‌گرا به اسلام در آن کشور انجامیده و موقعیت دولت کنونی را تحکیم خواهد کرد؛ واقعیتی که ترکیه نوین از آن به‌عنوان یک وسیله قدرتمند برای الهام‌بخشی یک الگوی پیشرفت در جهان اسلام (با استفاده از فرصت فرایند بیداری اسلامی) بهره‌مند شده و در انتظار جایگاهی برتر در جهان اسلام است.

تهدیدات و فرصت‌های کنونی منطقه‌ای و اسلامی جمهوری اسلامی ایران

روندهای مسلط تهدیدات فرصت‌ها

- بی‌ثباتی‌های فزاینده و بحران‌های محیط امنیت ملی ایران
- حیات جدی گزینه‌هایی از رادیکالیسم در منطقه
- اهمیت روزافزون نقش انرژی و منطقه خاورمیانه، ‌خلیج‌فارس و آسیای میانه.
- کمبود منابع غیرانرژی و فرایند رشد جمعیت‌های سریع و شهرنشینی
- تمایل جدی گریز سرمایه در منطقه و احتمال تشدید آن
- نقش‌آفرینی قابل پیش‌بینی تفکر دینی در روابط بین‌الملل
- شفاف‌شدن نقش اسلام در منطقه و جهان و هویت فرهنگ شیعی در آن
- فقدان مکانیسم‌های امنیت جمعی در منطقه و احتمال ضعیف شکل‌گیری آن
- پررنگ‌شدن بحران هویت، ‌مشروعیت و مشارکت در جهان عرب
- تحولات ساختاری در صنعت نفت جهان و توجه روزافزون قدرت‌های غربی به منطقه
- سهم پایین تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه منطقه و همسایگان ایران در جهان
- اختلافات محدود سرزمینی در خلیج‌فارس، به‌ویژه در زمینه جزایر ایران
- تمایل کشورهای آسیای میانه و قفقاز به ادغام اقتصادی در جهان و پیوستن به ناتو
- رویارویی جدی عربستان با سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران
- تحرک همه‌جانبه ترکیه در منطقه و جهان اسلام
- سهم پایین تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه منطقه و همسایگان ایران در جهان
- تحولات داخلی عربستان و پیامدهای آن
- سیاست خارجی عربستان در قبال مذهب شیعه و شیعیان و تشدید آن
- بیداری اسلامی در سطح جهان اسلام
- پررنگ‌شدن بحران هویت، ‌مشروعیت و مشارکت در جهان عرب
- ضعف روزافزون سازمان کنفرانس اسلامی