حسن فتحی، کارگردانی که خاطره‌های خوبی چون «میوه‌ممنوعه»، «شب دهم» و«مدارصفر درجه»را از او در ذهن داریم، این‌بار سریال «زمانه» را ساخته‌است.

به سراغ او رفتیم تا درباره سریالی که با کارهای قبلی او متفاوت است گپ بزنیم. سریال زمانه در هر قسمت داوری و قضاوت‌های مخاطب را به چالش می‌کشد و همذات‌پنداری او را نسبت به شخصیت‌ها تغییر می‌دهد. زمانه بنا به رئالیستی بودن مضمون از دیالوگ‌گویی‌های فاخر دور شده و فتحی در آن سعی کرده با رویکردی واقع‌گرایانه و بدون واسطه، چالش‌های فرهنگی- اجتماعی را با مخاطب در میان بگذارد.

  • در چند کــار اخیرتـان‌با تلویزیون مشکلاتی پیش آمده بود. با حساسیتی که شما روی کارهایتان دارید چطور شد که دوباره با تلویزیون همکاری کردید؟ آیا شرایط خاصی برایتان درنظر گرفتند؟

طبیعی است که علاقه داشتم این کار درست ساخته شود، درست هم پخش شود و وسط کار، داستان جدیدی شروع نشود که بخواهند سر و ته قصه را بزنند. در اصل آقای‌عفیفه (تهیه‌کننده سریال) ضمانت کردند که تمام تلاششان را می‌کنند که قصه ساده و سلامت پخش شود. البته مشکلات من همیشه با مسئولان تلویزیون نبوده و گاه به‌خاطر سلیقه غیراصولی بعضی از گروه‌های اجتماعی تحت فشار بوده‌ام. 20سال است که سرسختانه برای تلویزیون کار می‌کنم و طی این سال‌ها همیشه سعی کرده‌ام سفارشی کار نکنم و به هر قیمتی فیلم نسازم و مطابق دغدغه‌های درونی‌ام پیش بروم و سریال‌هایم هم همیشه با استقبال روبه‌رو شده اما هنوز حق مولف و کپی‌رایت که برای هنرمندان، حکم همان حق بازنشستگی را برای کارمندان دولتی و غیردولتی دارد در تلویزیون رعایت نمی‌شود؛ یعنی اگر فردا تصادف کنم و گوشه خانه بیفتم نه کارمندم که حقوق ماهانه داشته باشم و نه بیمه هستم. الان سی‌دی شب دهم بالای یک میلیون نسخه فروش رفته ولی تا این لحظه یک ریال بابت فروش این کار و پخش مجدد کارهایم و فروش آثارم به شبکه‌های خارجی دریافت نکرده‌ام. حدود 189 سال پیش «بومارشه» نمایشنامه‌نویس فرانسوی نویسنده نمایشنامه مشهور «عروسی فیگارو» طرحی درخصوص قانون حق مولف به پارلمان فرانسه برد و بلافاصله این طرح تصویب شد. یعنی نزدیک دو قرن است بسیاری از کشورهای صاحب فرهنگ و هنر و ادبیات این قانون را رعایت می‌کنند اما با وجود اینکه 50سال از تاسیس تلویزیون در ایران می‌گذرد، هنوز حق مولف و قانون کپی‌رایت رعایت نمی‌شود.

  • این کار خیلی متفاوت با کارهای قبلی شماست. به‌نظرم مخاطبان این بار هم از شما انتظار کاری شبیه میوه ممنوعه، پهلوانان نمی‌میرند و شب دهم داشتند.

بعضی‌ها دوست دارند من فقط کار تراژدی یا تاریخی بسازم. وقتی کمدی «ازدواج به سبک ایرانی» را ساختم خیلی‌ها حمله کردند که «در شأن فتحی نیست کارکمدی بسازد» یا وقتی «اشک‌ها و لبخند‌ها» را که خیلی دوستش دارم ساختم بعضی می‌گفتند«از فتحی بعید بود چنین کار جلف و سبکی بسازد». این قبیل منتقدین فراموش می‌کنند هر ژانری زیبایی‌شناسی خاص خودش را دارد. من برای اشک‌ها و لبخند‌ها‌‌ همان اندازه انرژی گذاشتم و‌‌ همان اندازه ساختش برای من ضروری بود و پاسخی به نیاز درونی خودم بود که ساخت شب دهم و فیلم‌های «پستچی سه بار در نمی‌زند» و «کیفر»؛ بنابراین فکر می‌کنم نباید خودم را تا آن اندازه تخته‌بند و زنجیر سلیقه مخاطب کنم که نهایتا خودم قربانی شوم. یک معنی تعهد هنری هم شاید همین باشد که هنرمند بیش از هرکس و هرچیزی باید به علاقه‌های درونی خودش وفادار باشد.

  • مخاطب در زمانه مدام با اتفاقات مختلف غافلگیر می‌شود؛ البته این اتفاقات در یک بستر منطقی رخ می‌دهد.

به‌نظرم نقطه قوت یک اثر دراماتیک این است که نقطه عطف‌های بی‌شماری داشته باشد و به تعبیر دیگر مخاطب را از این پهلو به آن پهلو کند، ضمن اینکه این اتفاقات باید باورپذیر باشد. یک ضرب‌المثل قدیمی داریم که می‌گوید: «این زخم پارسال سوخته است که امسال به چرک نشسته» یعنی اتفاقاتی که در دنیای پیرامون ما روی می‌دهد گاه ماحصل زنجیره‌ای قبل از خودش است. عموی بهزاد حقیقت قتل برادر را (گیرم غیرعمد) پنهان می‌کند و در این انکار و دروغ تا جایی پیش می‌رود که به شاهد ماجرا حق‌السکوت می‌دهد تا سد راه مشکلات احتمالی شود. در این میان بهزاد که جویای حقیقت است در یک فرایند افسارگسیخته عصبی درگیر یک رابطه عاطفی با یک دختر وکیل می‌شود که خود این رابطه از بدحادثه شکل گرفته یعنی یک نوع واکنش غیرمنطقی بهزاد به رفتارهای عمویش است. این همان داستان ضرب‌المثل معروف است که «خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج».

  • و در این شیوع و گسترش نخستین اشتباه، به‌نظرم فقط دروغ و پنهان کاری رشد نمی‌کند و معضلات دیگری هم مورد بررسی قرار گرفته مثل تبعات فاصله طبقاتی و... .

در حد بضاعت قصه و تا جایی که از جاده اصلی دور نشویم سراغ این موارد هم رفتیم. گاه کسانی محرک و موجد فرایندهای ناصواب و خطایی می‌شوند که نه‌تنها دودش به چشم خودشان می‌رود بلکه نتیجه عملشان گریبان اطرافیانشان و مردم جامعه را هم می‌گیرد. خطایی که با حسام فروزانفر شروع می‌شود (یعنی کتمان راز و پنهان‌کاری‌اش) در نسل بعدی توسط بهزاد فروزانفر تبدیل به کتمان و دروغ گویی راجع به ازدواجش با ارغوان آذرنیا می‌شود. این بلایی است که نسل‌ها بر سر هم می‌آورند و می‌بینیم خطا از یک نسل به نسل دیگر منتقل می‌شود و فقط ممکن است مصادیقش فرق کند.

  • معمولا از بازیگران چهره در کار‌هایتان استفاده می‌کنید. چرا در این کار تصمیم گرفتید از بازیگرانی استفاده کنید که در تلویزیون هم کمتر شناخته شده‌اند؟

اینطور هم نیست. معمولا ترکیبی از بازیگران بیشتر شناخته‌شده و چهره‌های با استعداد کمتر شناخته شده، ترکیب اصلی اغلب آثار مرا تشکیل می‌دهد. در کارهای سینمایی به دلایلی که مربوط به گیشه است و تأثیری که بازیگران در بالارفتن فروش فیلم دارند، یک مقدار دست شما برای تجربه‌گرایی در انتخاب بازیگر بسته است. مگر اینکه من به یک استطاعت مالی برسم که البته چنین چیزی هم محال است! که خودم سرمایه کارم را تأمین کنم تا با بازیگران بااستعداد اما بعضا ناشناخته کار کنم. یکی از محاسن کار در تلویزیون این است که شما وابسته به گیشه و تهیه‌کننده بخش خصوصی نیستید. از طرفی هم تلویزیون داعیه کارهای فرهنگی را دارد، در ساخت آثار فرهنگی هم الزامی برای استفاده از بازیگر ستاره وجود ندارد. در بعضی از سطوح سنی ما چند بازیگر بیشتر نداریم و وقتی تماشاگر یک بازیگر را در پنج کانال همزمان می‌بیند خسته می‌شود و این تصور به‌وجود می‌آید که شاید در دنیای بازیگری قحط‌الرجال است؛ درحالی‌که ما در عرصه بازیگری استعداد‌های بسیار درخشانی داریم که متأسفانه خیلی از آنها ناشناخته مانده‌اند. من به هر کارگردانی که پیشینه تئاتری و قدرت بازی گرفتن از بازیگر دارد، پیشنهاد می‌کنم از بازیگران تئا‌تر استفاده کند، چون این خدمتی به سینما و تلویزیون است.

  • البته قرار بود در سریال زمانه بازیگران دیگری حضور داشته باشند مثلا نقش عمو و ارغوان انتخاب‌های دوم شماست.

ما از ابتدا ترکیبی چیده بودیم که چند تا از آنها بازیگران شناخته‌شده بودند و می‌توانستیم در نقش‌های دیگر هم از بازیگران معروف استفاده کنیم اما ترجیح دادم از بازیگران تئا‌تر استفاده کنم. مثلا بازیگر نقش بهار انتخاب اول ما بود و چند بازیگر دیگر و ما فقط از چند بازیگر پرکار در سینما و تلویزیون استفاده کردیم مثل آقای حمید گودرزی و شهرام قائدی که البته در استفاده از آنها هم تردید داشتم.

  • به خاطر پرکار بودنشان؟

به هرحال حضور زیاد ممکن است تازگی و طراوتی که بازیگر در ایفای نقش باید درنظر مخاطب داشته باشد کمرنگ کند. بنابراین از همان ابتدا قرار گذاشتیم از تمام الگو‌ها و تکنیک‌هایی که قبلا کار کرده‌اند فاصله بگیریم و قالب و فرم جدیدی را در بازی آنها پیدا کنیم که خوشبختانه تلاش ما نتیجه خوبی داشت و از بازی آنها راضی هستم. برای نقش ارغوان نهایتا ما به خانم کیانی رسیدیم اما در زمان فیلمبرداری حس کردم شاید انتخاب من اشتباه بوده و فکر می‌کنم نقش‌های آرام و ملایم‌تر را ایشان بهتر بازی می‌کنند و فراموش نکنیم بازی زیبای ایشان را در سریال «وضعیت سفید» که یکی از بهترین سریال‌های سال‌های اخیر بوده. به‌نظرم خانم «پریناز ایزدیار» خیلی متناسب با کاراکتر و شخصیت ارغوان بود. شاید کاندیداهای دیگر هم به خوبی از عهده نقش ارغوان برمی‌آمدند اما چون حضور زیادی در سریال‌ها داشتند، ممکن بود طراوت بازی ایزدیار را نداشته باشند البته واقعیت امر این است که من در امر بازیگری خیلی سختگیر هستم و خیلی جا‌ها تا مرز بداخلاقی هم پیش می‌روم اما احساس می‌کنم این سختگیری‌ها نتیجه بخش بوده است. یکی از مسائلی هم که شنیدم این بود که بازیگران سریال خیلی طبیعی بازی می‌کنند و این هدفی بود که از روز اول در حول‌وحوش آن با بازیگران کلنجار می‌رفتیم و آنها هم انرژی گذاشتند.

  • همکاری با آقای امین تارخ چرا اتفاق نیفتاد؟

آقای تارخ قبل از شروع کار در کنار ما بودند اما در‌‌ همان ابتدا احساس کردند نقشی که برای ایشان درنظر گرفته شده کم است. چون در اغلب کار‌هایشان نقش اول بوده‌اند، حس کردند موقعیتی که در کارهای قبل داشته‌اند و شخصیت محوری قصه را ندارند و این دلیل را صادقانه مطرح کردند. این نگرانی باعث تردیدشان شده بود و این برای من هم قابل درک بود. این بحث هم در کمال رفاقت و دوستی اتفاق افتاد. برای همین آقای محجوب آمدند و انصافا بازی درخشانی ارائه دادند.

  • در سایر بخش‌های کار مثل دکوپاژ‌ها و کارگردانی و فیلمبرداری هم با همین نگاه جلو رفتید؟

تلاش کردم کارگردانی و فیلمبرداری دیده نشود و این خیلی عامدانه و آگاهانه بود؛ چون نهایتا قصه مهم است و چیزهای دیگر به اعتبار آن اهمیت پیدا می‌کنند. من کارگردان طرفدار سینمای قصه‌گو هستم برای همین هیچ قانون جزمی در ساختن فیلم ندارم مگر فرمولی که از سال‌ها قبل نصب‌العین خودم قرار دادم: اینکه همه عناصر در برگیرنده فیلم باید در خدمت بیان قصه قرار بگیرند. بنابراین از فرمالیسمی که خودش را به قصه تحمیل کند و خودش را به رخ مخاطب بکشد سعی می‌کنم فاصله بگیرم؛ به اندازه قصه دکوپاژ می‌کنم و به اندازه قصه از فیلمبردار می‌خواهم لوندی کند و به اندازه قصه از بازیگران بازی می‌خواهم. گاه در سریال‌ها می‌بینیم کارگردانی و نحوه بازی و... به حدی دچار فرمالیزم است که‌گاه در رابطه میان مخاطب با قصه اخلال ایجاد می‌کند. من مراقبم که در رابطه مخاطب با قصه چنین نشود. تا اینجا که نزدیک به 40قسمت از سریال پخش شده شما هنوز یک حرکت کرین در زمانه ندیده‌اید و تا پایان سریال شاید یک یا دو مورد ببینید، درصورتی که در سریال‌ها الی‌ماشاءالله کرین بالا و پایین می‌رود. باید از حرکت کرین به ضرورت استفاده شود.

  • حرف آخر؟

از گروهی که در این مدت با من همکاری کردند تشکر می‌کنم. با تمام مشکلات مالی که این پروژه از روز اول داشت اما تمام گروه از فیلمبردار تا گروه تدارکات، صحنه، لباس، صدابرداری، گریم و آقای رضاخانی و آقای فردین خلعتبری و گروه سون به‌خاطر عشقی که به مردم داشتند به تمام مشکلات با دیده اغماض نگاه کردند.