تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۸۵ - ۰۹:۱۳

گروه اجتماعی: شاگردی بی‌وقفه تلاش می‌کرد تا به فرزانگی دست یابد.

 استادش او را می‌‌گوید: «چه می‌کنی؟» شاگرد پاسخ می‌دهد: «دمی نمی‌آسایم و با شتاب به سوی کمال می‌روم. در آستانه فرزانگی‌ام و  نباید وقتم را تلف کنم.»
استاد می‌گوید: « از کجا می‌دانی که فرزانگی پیش روی توست و باید همواره به دنبال آن در پیش رویت باشی. شاید فرزانگی پشت سر تو باشد و می‌خواهد به تو نزدیک شود، اما تو با شتاب از آن می‌گریزی!»


 آموزش و پرورش یک  کلیت در هم تنیده و یکپارچه است و به مثابه یک هلوگرام عمل می‌کند. هر چند حیثیت‌های متفاوتی دارد و از جنبه‌های گوناگون و متفاوتی می‌توان به آن نگاه کرد و مسائل آن را زیر نظر گرفت، ولی با همه این احوال، نباید از نظر دور داشت که ما با پدیده‌ای  واحد روبه‌رو هستیم.


آموزش مسأله‌ای تربیتی است و هر گاه و به هر اندازه و از هر منظر و دیدگاهی به آن  بپردازیم، همزمان  درگیر مسئله  تربیتی و پرورشی نیز شده‌ایم. انتظار تغییر، در دل فرآیند آموزش نهفته است و هیچ کس نه ادعا می‌کند و نه می‌تواند چنین بیندیشد که وقتی در جریان آموزش و آموختن‌است، به دنبال تغییر در فهم و عمل یادگیرنده نیست.

با وجود این، نکته مهم این است که می‌توان از حیث‌ها و با تأکیدهای متفاوت و از چشم‌اندازهای گوناگون به یک مسئله و موضوع نزدیک شد. از این منظر، موجه است که به مسئله از حیثیت‌های متفاوت توجه کرد و به آن نام‌های گوناگونی داد. چنانچه قرآن کریم با تأکیدهای متفاوت از تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه نفس سخن می‌گوید. و یا نفس انسانی را با اسامی متنوع نظیر: قلب، دل، نفس و نظایر آن مخاطب قرار می‌دهد.

وقتی تأکید ما بر محتوای تعلیمات است، از آموزش سخن می‌گوییم و هنگامی که به فرآیند آن توجه می‌کنیم، از شاگردی کردن سخن به میان می‌آوریم و گاه که بر نتیجه تأکید می‌کنیم، از تربیت حرف می‌زنیم.


از این رو، درمی‌یابیم که هر فعالیت پرورشی و تربیتی،  مستلزم تن دادن به جریان دادن و یاددهی است. ما در دل کار تربیتی، به یاد گیرنده نحوه زندگی، روش حل مسئله، چگونگی تاب آوردن در مقابل مشکلات و روش رسیدن به موفقیت را آموزش می‌دهیم. اگر این طور نبود، هیچ‌گاه مربیان بزرگ و معلمان و والدین زبان به سخن نمی‌گشودند و پند و اندرز نمی‌دادند. زبان مهم‌ترین ابزار فهم و انتقال آگاهی و مفاهمه‌ انسانی است.


به نظر می‌رسد، ما بیش از تفکیک و گسست میان پدیده آموزش و پرورش، با دیدگاه‌های متفاوت و گاه متعارضی روبه‌رو هستیم که کفه سنگینی را به سمتی می‌برد که با دیدگاه رقیب به چالش کشیده می‌شود.

گاه این تعارض بیش از وجود اختلاف‌های نظری و فکری، به حوزه عمل تربیتی مربیان و مسئولان آموزشی برمی‌گردد. این مسئله که چگونه یک ایده و نظریه را در عمل پیاده کنند، به موضوع چالشی تبدیل می‌شود که معمولاً  افراد، نهادهای اجتماعی و دینی را درگیر می‌کند.