علی اصغر محمدی: ایران یکی از معدود کشورهایی است که برای بررسی تاریخ آن، لاجرم باید تاریخ همه جهان را مورد بررسی قرار داد.

یا به دیگر تعبیر، تاریخ آن چنان با تاریخ تحولات جهانی در هم آمیخته است که امکان بررسی هر یک بدون دیگری میسر نخواهد بود. اما در این میان خاورمیانه وضعیت ویژه‌ای می‌یابد، به‌گونه‌ای که نه تنها باید ایران به عنوان بخش بسیار مهم خاورمیانه مورد توجه قرار گیرد بلکه باید آن را به عنوان یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌ها در شکل‌گیری تحولات و جهت‌دهی به وضعیت بسیار پیچیده‌ این منطقه مد نظر قرار داد. لذا می‌توان گفت علاوه بر آن که ایران رنگ و بوی خاورمیانه‌ای دارد، هویت خاورمیانه‌ای نیز مشخصه‌های بارز ایرانی را در وجود خود نهادینه ساخته است. با تغییر ساختار سیاسی ایران، و چرخش عظیمی که با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 در سیاست‌های کشورها حادث شد؛ روند تحولات در خاورمیانه تغییر جهت داد و موازنه قوا با تأثیرپذیری از این تحول شگرف به گونه دیگری درآمد.
برای آن که تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی در تحولات خاورمیانه مورد بررسی قرار گیرد تصور بر آن است که با بررسی سه موضوع می‌توان نمایی از تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر تحولات خاورمیانه ارائه کرد. این سه موضوع عبارتند از وضعیت شیعیان در خاورمیانه، مسأله فلسطین و رشد جریان اسلام‌گرایی در منطقه‌ خاورمیانه.
شیعیان در خاورمیانه
مسأله شیعیان در خاورمیانه از دو نگاه حائز اهمیت است. یکی نگاه حق جویانه و اصیل ایران است، که به عنوان مهم‌ترین و بزرگترین کشور شیعه جهان، شیعیان غیر ایرانی را جزئی از پیکره خود به‌شمار می‌آورد و اهتمام به سرنوشت آنان را وظیفه شرعی خود می‌داند. این مهم نه یک سیاست رسمی دولتی بلکه خواسته‌ای عمومی است که همه ملت ایران، فارغ از هرگونه گرایش سیاسی به آن ایمان دارند. اما نگاه دیگری که در طرح مسأله تشیع در چند سال اخیر مطرح شده است نگاه سودجویانه کشورهای غربی، به ویژه آمریکا و انگلیس است که برای دستیابی به اهداف استعماری خود در سیطره بر این منطقه بسیار مهم از جهان برآنند که با تقویت نسبی شیعیان زمینه تحریک برادران پیرو اهل تسنن را فراهم سازند؛ و آن گاه با دامن زدن به اختلافات، امور را به سمت و سوی درگیری مذهبی سوق دهند. در این صورت شرایطی فراهم خواهد شد که آنان بتوانند با اداره سیاسی و امنیتی امور هر دو طرف مسلمان یعنی شیعه و سنی را از پرداختن به دشمن اصلی آنان باز دارند. در پرداختن به مسأله شیعیان در خاورمیانه باید به این نکته توجه دقیق داشت. نگاه انقلاب اسلامی و ملت ایران نگاهی حق‌جویانه و وحدت‌طلبانه است که از ایجاد درگیری مذهبی به شدت پرهیز دارد؛ و درعین حال بر تقویت جایگاه شیعیان، به عنوان بخش جدایی ناپذیر از پیکرة این منطقه، تأکید می‌کند.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل فراگیر بودن اندیشه‌های چپ اعم از سوسیالیستی و مارکسیستی که اکثرا با پوشش ناسیونالیسم عرب در صحنه ظاهر می‌شدند، اساسا جایگاهی برای جریان‌های دینی، شیعه و سنی، وجود نداشت. در این میان شیعیان بیش از هر جریان دیگری قربانی سیاست‌های حاکم بودند. در عراق تمسک به شیعه بودن به معنای مزدوری ایران تلقی می‌شد که شاه آن، خود مزدور اسرائیل و آمریکا بود. در لبنان مقامات رسمی شیعه توسط مارونی‌ها انتخاب می‌شدند که در آن زمان تعهدی اساسی به اسرائیل، آمریکا و فرانسه داشتند؛ و در نتیجه مقامات شیعه عملا جدای از ملت بوده و ابزاری برای تحقق اهداف آمریکا و اسرائیل تلقی می‌شدند. اما جنبش مردمی شیعه لبنان به رهبری امام موسی صدر که البته او نیز ایرانی بود، مراحل رشد و نمو اولیه خود را طی می‌کرد؛ هر چند که تا رسیدن به مرحله‌ای که بتواند آمال و آرزوهای خود را محقق سازد بسیار فاصله داشت.
دیگر اقلیت‌های شیعه در کشورهای خلیج فارس نیز کاملا در حالت انفعالی قرار داشته و حتی از انجام آزادانه مراسم مذهبی خود محروم بودند؛ تا چه رسد به آن که ادعای مشارکت در تصمیم‌گیری سیاسی و مدیریت اجتماعی را داشته باشند.
در چنین شرایطی، انقلاب اسلامی پیروز شد تا به همه شیعیان جان تازه‌ای بخشد و آنان را امیدوارانه وارد عرصه سیاست کند و رفته رفته به جایگاه حقیقی‌شان نزدیک نماید.
عراق
در منطقه پس از ایران، عراق کشوری است که تعداد بیشتری از شیعیان را در خود جای می‌دهد. اگر مجموع جمعیت آن کشور را حدود 25 میلیون نفر در نظر بگیریم، یقینا بیش از 14 میلیون نفر شیعه در عراق زندگی می‌کنند. اما علیرغم این که در کمترین برآوردها بیش از 60 درصد از مردم عراق شیعه هستند اما شرایط به گونه‌ای بود که حتی شیعیانی که هیچ تقید و تعهدی به شیعه بودن نداشته، و خود را، به طور کاملا در اختیار رژیم بعثی قرار داده بودند نمی‌توانستند از جایگاهی در خور در ساختار رسمی کشور بهره‌مند شوند. شیعیان هرگاه حرکتی آرام برای مطرح کردن درخواست‌های بسیار معمولی خود صورت می‌دادند بلافاصله به  ایرانی بودن، آن هم ایرانی که شاه آن مزدور آمریکاست، متهم می‌شدند. با پیروزی انقلاب اسلامی، شیعیان عراق دوباره جان گرفتند و می‌رفت که این خیزش به یک انقلاب عظیم مبدل شود که صدام اولا با استفاده از جنایت پیشه‌ترین روش‌ها آن‌ها را سرکوب کرد و به قتل و غارت بسیاری از آنان پرداخت و سپس جنگی بزرگ علیه ایران به راه انداخت که تأثیر بسیار مهمی در کنترل موج اسلام‌گرایی و حرکت ضد آمریکایی ملت‌‌های منطقه داشت. بدین ترتیب، شیعیان عراق نه‌تنها نتوانستند از فرصت پیش آمده در جهت احقاق حقوق خود بهره‌برداری کنند؛ بلکه با موج جدیدی از سرکوب مواجه شدند که دامنه آن بسیار گسترده تر از گذشته بود. البته باید به این نکته اشاره نمود که گستردگی سرکوب موجب فراگیرتر شدن کینه و نفرت شیعیان از نظام حاکم گردید؛ و در نهایت به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در سقوط آن عمل کرد. دستیابی شیعیان به اکثریت مناصب دولتی در عراق پس از صدام، نه به دلیل خواست آمریکا بلکه از واقعیت‌های موجود عراق ناشی می‌شود که شیعیان توانسته‌اند به عنوان یک قدرت بسیار  مهم در صحنه داخلی ظاهر شوند.
لبنان
شاید با جرأت بتوان مدعی شد که لبنان بیش از هر کشور دیگری توانست از فضای ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهره‌برداری کند. شیعیان لبنان که سال‌های مدید به عنوان بخش محروم جامعه تلقی می‌شدند اینک به صحنه آمده بودند تا از حقوق خود دفاع کنند. جنبش محرومان که توسط امام موسی صدر بنیانگذاری شده بود از کادرهای پرانگیزه جوانی سود می‌برد که اینک در پرتو پیروزی انقلاب از روحیه و انگیزه بسیار بالایی برخوردار شده بودند. لذا طولی نکشید که بر بخش بسیار زیادی از لبنان، از جمله بخش‌های مهمی از پایتخت سیطره یافتند، و خود را به عنوان یک طرف اصلی در  صحنه مطرح کردند که دیگران قادر نبودند آن را در نظر نگیرند.
حمله گسترده اسرائیل به خاک لبنان و پیشروی آن تا شهر بیروت موجب شد که مقاومت علیه اشغالگران به طور جدی مورد توجه قرار گیرد و بدین ترتیب فرصتی فراهم شد تا ایده‌های ضد اسرائیلی امام خمینی خود را به محک تجربه بسپارد. حزب‌الله لبنان که یک تشکیلات کاملا شیعی است، و صرفا برای مبارزه علیه اسرائیل شد نماد این حرکت عظیم بود. موفقیت این جنبش در به زانو درآوردن اسرائیل و وادار ساختن آن به عقب‌نشینی از خاک لبنان، نتایج بسیاری در بر داشت که به طور خلاصه به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1 - عملی‌بودن و ثمربخش‌بودن اندیشه امام خمینی در مقابله با اسراییل که بعدها به داخل فلسطین راه یافت و توانست به دستور کار جدی ملت فلسطین مبدل شود.
2 - معرفی شیعه به عنوان مهم‌ترین جریان ضدآمریکایی و ضداسراییلی که اولین پیروزی اعراب در برابر اسراییل را محقق ساخت.
3 - تهدید مستقیم رژیم صهیونیستی که در واقع تهدید مستقیم آمریکا و سیاست‌های خاورمیانه‌ای غرب تلقی می‌شود. به همین دلیل شیعه لبنان در معادله‌ای جای گرفت که برای جامعه جهانی بسیار حائز اهمیت است. در نتیجه می‌توان گفت حزب‌الله و شیعه لبنان از سطح محدود درون لبنانی و حتی منطقه‌ای ارتقاء یافته و به جایگاهی دست یافته است که تاثیر مستقیمی بر روند تحولات جهانی و همچنین نظام بین‌الملل دارد.
4 - رفتار و روش حزب‌الله که به پیروزی انجامید موجب شد تا این جنبش به عنوان جنبش الهام‌بخش در جای جای داخل فلسطین حضور یابد، گرچه این حضور فیزیکی نیست اما تاثیر معنوی آن برای همه ملموس است.
5 - حزب‌الله لبنان توانست برای نخستین بار حساسیت‌های شیعه و سنی را درهم بشکند. به هنگام جنگ مستقیم با اسرائیل از حمایت همه مسلمانان جهان از شرق تاغرب برخورد شد. لازم به ذکر است که در الازهر به عنوان اصلی‌ترین مرکز علمی و دینی مسلمانان سنی مذهب، تنها برای یک بار تصویر یک شخص یعنی سید حسن نصرالله به همراه پرچم حزب‌الله لبنان برافراشته می‌شود.
آنچه ارائه شد جملگی از آثار پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تاثیر مستقیم آن بر تحولات خاورمیانه محسوب می‌شود.
خلیج فارس
گرچه ساختار اجتماعی و سیاسی کشورهای عربی خلیج فارس به گونه‌ای نیست که شیعیان بتوانند با سرعت موقعیت خویش را در این کشورها ارتقاء بخشند، اما خیزش عمومی آنان برای احقاق حقوق و برخورداری از موقعیت مناسب اجتماعی امری است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست. اگر حتی افت و خیزهای ناشی از شرایط جنگ و همچنین نگرانی شدید دولتهای این کشورها را در نظر نگیریم باید بگوییم موقعیت شیعیان در تمام این کشورها، از عربستان سعودی گرفته تا بحرین و کویت ‌به هیچ وجه با گذشته نه‌چندان دور آنان در  پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، قابل مقایسه نیست.
مساله فلسطین
مساله فلسطین به عنوان نقطه کانونی تحولات خاورمیانه ایفای نقش می‌کند و در تاریخ معاصر منطقه از چنان جایگاهی برخوردار است که همه  اندیشه‌های نو که به عنوان مدعی وارد صحنه شده‌اند بیش و پیش از هر اقدامی کوشیده‌اند تاثیر مستقیم خود را بر این مساله بیازمایند. چپ گرایی‌ سیاسی در گونه‌‌های مختلف خود، جریان‌های ناسیونالیستی عرب و بالاخره اسلام ‌گرایان کوشیدند تا بخت خود را به آزمون بسپرند.  اما جریان اسلامی یا اسلامگرایی در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از جایگاه در خوری در این مساله برخوردار نبود. علیرغم ایثارگری فراوان و تلاش بسیاری که از سوی اسلامگریان مبذول شد، جایگاه آنان چنان تنزل یافت که حتی گاه به مزدوری بیگانه متهم می‌شدند. با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم شاه که به عنوان متحد اسراییل عمل می‌کرد ابتدا موازنه قوا به زیان رژیم صهیونیستی رقم خورد، و نیروهایی که در مقابل اسراییل قرار داشتند احساس کردند از موقعیت مناسب‌تری برخوردار شده‌اند. به همین دلیل روند زیاده‌خواهی اسراییل متوقف شد، و این رژیم برای نخستین بار پذیرفت که بخشی از سرزمین اشغال شده اعراب –مصر- را به آنان بازگرداند. هر چند که به دلیل ناپختگی و شاید تعهدات بنیادین رئیس‌جمهور وقت مصر، این کشور نتوانست از فرصت فراهم شده بهره‌برداری لازم را به عمل آورد، و متاسفانه در پیمان کمپ دیوید امتیازاتی به رژیم صهیونیستی داده شد که حتما امکان اجتناب از آن وجود داشت.
با تقویت جریان اسلامی که ابتدا با ظهور پر قدرت حزب‌الله در صحنه عملی شد و سپس جریان‌های اسلامی مومن به مقاومت در داخل فلسطین -حماس و جهاد اسلامی-  به صحنه آمدند تا به عنوان مدعیان جدید شناخته شوند؛ روند امور به گونه دیگری درآمد و بردار پیروزی‌های پی در پی اسراییل جای خود را به پیروزی‌های مستمر مسلمانان و اعراب داد و اسراییل عقب‌نشینی تدریجی از سرزمین‌های تحت اشغال خود را آغاز کرد. روندی که یقینا استمرار خواهد یافت و پیروزی‌های بیشتری را برای فلسطینیان محقق خواهد ساخت. اگر پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اسراییل حاضر نبود مرزهای خود را تعیین کند اینک در صدد است تا با احداث دیوار شاید سدی برای دفاع از خویش ایجاد کند. کوتاه سخن آن که پیروزی انقلاب اسلامی روند تحولات خاورمیانه را به طور کامل تحت تاثیر اندیشه‌های خود قرار داد. اندیشه‌هایی که بعدها از سوی فلسطینیان و لبنانی‌ها به مرحله عمل درآمد و اینک بررسی روند امور در فلسطین و خاورمیانه بدون توجه به تاثیرات این انقلاب شگرف امکان نا‌پذیر است.
رشد اسلامگرایی
خیزش اسلامی در منطقه که در قرن 19 در مقابله با استعمار حضوری پرشور از خود به نمایش گذارد، از اواسط قرن بیستم به بعد دوران سستی و رخوت خود را آغاز کرد. ظهور پرقدرت جریان‌های چپ سیاسی و عقیدتی و همچنین به صحنه‌آمدن جریانهای ناسیونالیستی عرب رفته رفته عرصه را بر اسلامگرایان تنگ کرده بود.
اسلام‌گرایان که از ارائه یک الگوی سازگار با شرایط نوین ناتوان بودند چاره‌ای جز خروج از صحنه و در پیش گرفتن انزوا نداشتند. مظلومیت این جریان تا آنجا پیش رفت که حتی اتهام مزدوی استعمار نثارشان می‌شد، بی‌آنکه قدرت دفاع از خود را داشته باشند. در این شرایط ناگهان انقلاب اسلامی همچون مائده‌ای آسمانی از راه رسید تا به آنان جانی دوباره بخشد.
پیروزی انقلاب در ایران شرایطی مهیا کرده تا جریانهای اسلامی منطقه دیگر بار با افتخار از تعلق خود به اسلامگرایی سخن بگویند،  بی آنکه دیگر امکان متهم کردن آنان به مزدوی استعمار میسر باشد. جریانهای مختلف اسلامی در تمام کشورهای منطقه در پرتو این فضا قد علم کردند و آرام‌آرام در میان توده‌ها به ویژه نسل جوان و نفوذ گسترده‌ای یافتند. آنچه در این روند به یاری آنان شتافت،  الگوی ارائه شده از سوی انقلاب اسلامی ایران بود. پیش از آن جریانهای اسلامی سنی برای بسیج توده‌ها به بازسازی الگوی خلافت تمسک می‌جستند. امری که در پرتو رشد اندیشه‌های مردم‌سالاری و تحولات شگرفی که در مناسبات اجتماعی پدید آمده بود جذابیت خود را از دست داده بود. جریانهای اسلامی شیعی نیز اساسا ایده قابل توجه و پرجاذبه‌ای مطرح نمی‌کردند و صرفا به بیان کلیات بسنده می‌کردند. اما با ظهور انقلاب اسلامی الگویی ارائه شد که مردم در آن نقش اساسی داشتند و با تکیه بر آنان بود که می‌شد به مصاف نظامهای فرسوده رفت.
الگوی جدید اسلامی نوسازی جامعه در ابعاد مختلف را در دستور کار داشت و به هیچ وجه با دستاوردهای مختلف بشری مخالفت نمی‌کرد، این الگوی جدید به جای آنکه با مردم‌سالاری مقابله کند آن را به اهرمی برای اجرای احکام اسلام مبدل ساخت و استقلال‌طلبی را به شعار اصلی خود مبدل کرد. بدین ترتیب فضا برای فعال‌شدن اسلام‌گرایان و حضور فعال آنان در تحولات اجتماعی، سیاسی فراهم شد.
همان‌طور که گفته شد فلسطین همواره به عنوان کانون تحولات خاورمیانه مورد توجه جریانهای مختلف فکری قرار می‌گرفت و همه جریانهای سیاسی اعم از چپ و یا ناسیونالیست می‌کوشیدند تا مساله فلسطین را به گونه‌ای شکل دهند که با رنگ و بوی آنان تناسب داشته باشد. اما درست در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، ناکارآمدی این جریانها در ارایه یک نسخه متناسب با حجم این مساله آشکار شده بود. در این شرایط بود که انقلاب اسلامی نسخه جدیدی برای این مساله ارائه کرد که «حضور مردم در صحنه»، «مقاومت» و «تکیه بر ایدئولوژی اسلامی» اصلی‌ترین مشخصه‌های آن بودند.
این نسخه خیلی زود جای خود را در منطقه باز کرد و به عنوان مدعی جدید به صحنه آمد تا دیگر جریانها  را به مصاف بخواند. تحولات فلسطین و حضور پرقدرت اسلام‌گرایان در آن به نماد حضور جدی جریان اسلامی در منطقه مبدل شد و تأثیر خود را بر جای‌جای این منطقه حساس نمایان ساخت.این همه جز با پیروزی انقلاب اسلامی میسر نبود. لازم به ذکر است که تأثیر انقلاب اسلامی بر اندیشه سیاسی اسلام اعم از شیعه و سنی امر دیگری است که گاه مورد بررسی قرار گرفته است. نزدیک‌کردن دیدگاه‌های مذاهب مختلف اسلامی از جمله دستاوردهای این انقلاب عظیم است که اینک از سوی دشمنان منطقه و برخی جریانهای افراطی ناآگاه مورد هدف قرار گرفته است. اما به نظر ما انقلاب اسلامی هنوز در عنفوان جوانی خود به سر می‌برد و می‌تواند بر این دشواریها فائق آید.