خدمات آیتالله اشرفیاصفهانی در جنگ بر هیچ کس پوشیده نیست. ایشان با آغاز جنگ تحمیلی بارها با لباس رزم به جبههها رفته و باعث دلگرمی رزمندگان شدند.
آیتالله اشرفی اصفهانی پس از 2بار عملیات ناموفق ترور، سرانجام در سومین اقدام در روز جمعه 23 مهر 1361 هنگامی که خطبه اول نماز را آغاز کرده بود، با انفجار نارنجک در محراب نماز به شهادت رسید. رهبر معظم انقلاب در سفر اخیرشان به کرمانشاه بر مزار این شهید محراب حضور پیدا کردند و در سخنرانیهایشان چندین بار از او یاد کردند. به بهانه سفر اخیر رهبر معظم انقلاب به کرمانشاه با حجتالاسلام حسین اشرفیاصفهانی، فرزند ارشد آیتالله اشرفیاصفهانی که از نزدیک شاهد دیدارهای رهبر معظم انقلاب و شهید محراب بوده گفتوگو کردهایم:
- اولین دیداری که بعد از پیروزی انقلاب و در بحبوحه جنگ بین رهبر معظم انقلاب و شهید محراب صورت گرفت چه زمانی بود؟ خاطرتان هست؟
بله، اوایل سال 60 بود . در آن زمان حضرت آیتالله خامنهای نماینده حضرت امام در جبهههای جنگ بودند. ایشان در آن زمان 2 بار به کرمانشاه آمدند؛ با لباس روحانی هم تشریف نیاورده بودند با همان لباس فرم پاسداری آمده بودند. در یکی از این سفرها ایشان سرزده به منزل ما آمدند. شهید محراب از سوابق حضور آقا در جبههها اطلاع داشتند اما تا آن زمان ایشان را در لباس فرم و با کلاه و پوتین ندیده بودند، از همین رو وقتی آقا نگاه متعجب شهید محراب را میبینند خودشان پیشقدم میشوند و میفرمایند: من سید علی خامنهای هستم! شهید محراب ایشان را به اتاق مخصوصی در منزل ما در کرمانشاه هدایت میکنند که کتابخانه بزرگی هم در آن اتاق بود معمولا مرحومه والده ما از مهمانان شهید محراب با گز اصفهان پذیرایی میکردند. مرحومه والده یک بشقاب گز و یک چای به دست شهید محراب میدهند؛ اما چون ایشان دستشان لرزش داشت آقای خامنهای خودشان چای و بشقاب گز را میگیرند. نزدیک 20دقیقهای درباره اوضاع جبههها بهخصوص جبهه غرب صحبت میکنند و برای سرکشی به جبههها تشریف میبرند. روایت این دیدار را شهید محراب چندباری برای ما که فرزندانش بودیم تعریفکرد.
- در آن زمان روستاهای مرزی کشور تخلیه شده بودند و جنگزدگان در مساجد شهر کرمانشاه اسکان داده میشدند؛ محتوای صحبتهای آیتالله خامنهای با آیتالله اشرفی اصفهانی درباره چنین موضوعاتی هم بود؟
حالا که اشاره کردید، در رابطه با این موضوع و نحوه پذیرایی از جنگزدگان من گلایهای هم از مسئولان دارم. مرحوم والد ما با نزدیک به 78سال سن، حدودا 2سال تمام از بامداد صبح تا یک بعد از نصف شب در کوچه پسکوچههای کرمانشاه میگشتندتا این جنگزدگان در سرما در خیابانها نمانند. چقدر ایشان تلاش کردند تا نزدیک به 200هزار نفر از آوارگان قصرشیرین، کرند، اسلامآبادغرب و سرپل ذهاب را اسکان دهند. توجه کنید که ایشان بهعنوان امام جمعه مستقر در کرمانشاه با آن سن زیاد چه رنجی برای اسکان این آوارگان کشیدند تا از یک طرف بچههای این آوارگان در اوایل مهر از درس و تحصیل بازنمانند و از طرف دیگر مامنی و پناهگاهی در مقابل سرما داشته باشند. تمام مساجد کرمانشاه را آماده کردیم؛ حاجآقا اشرفی اصفهانی شبانه با وزیر نفت وقت تماس گرفتند و گفتند مردم از سرما تلف میشوند، طوری شد که بعد از این تماس، شبی 4 تا 5 تانکر بزرگ نفت از تهران به کرمانشاه میآوردند. حتی در نمازجمعههای کرمانشاه شهید محراب اعلام میکردند هر کس نفت ندارد بیاید و نفت تحویل بگیرد اما با تمام این احوال هر سال در هفته دفاع مقدس یک کلمه از خدمات شهید محراب گفته نمیشود. به همین خاطر هم در همین سفر اخیر، در یک هفتهای که خدمت رهبر معظم انقلاب در کرمانشاه بودیم به این موضوع اشاره کردم و گلایه خود را خدمت رهبر معظم انقلاب عرض کردم که آیا نباید اصلا نامی از شهید محراب و خدمات ایشان در جنگ برده شود؟
- آقا چه پاسخی به این گلایه دادند؟
نظر ایشان هم همین بود. ایشان فرمودند باید این حرفها گفته شود حتی من خواستم این گلایهها را به سردار جعفری هم که در سفر کرمانشاه بود، بگویم که فرصت نشد. به هر صورت من گلایه دارم از مسئولان که در هفته دفاع مقدس و مناسبتهای تقویمی جنگ نامی از شهید محراب برده نمیشود.
- در سالی که آقای خامنهای بهعنوان نامزد ریاستجمهوری ثبت نام کردند کرمانشاه بهعنوان یکی از 3 استان اولی بود که به ایشان رأی داده بود. از آن زمان و رویکرد شهید محراب به این مسئله خاطرهای در ذهن دارید؟
این خیلی نکته جالبی است! وقتی آقا کاندیدای ریاستجمهوری شدند از جمله کسانی که از این موضوع بسیار خرسند شد، شهید محراب بود. ایشان در تمام خطبههای نمازجمعه مردم را دعوت به مشارکت حداکثری در انتخابات میکردند. ایشان میگفتند مشارکت مردم استان کرمانشاه، بعد از تهران که جمعیت بالایی دارد باید از سایر استانها بالاتر باشد. آن روزی که بنا بود رأیگیری شود آیتالله اشرفی اصفهانی در مسجد شهید آیتالله بروجردی که قریب 30سال بود در آن مسجد نماز جماعت اقامه میکردند، رأی دادند؛ ایشان در جمع نزدیکانشان گفتند من وضو گرفته و غسل کردهام و با وضو و غسل میخواهم رایم را به آقای سیدعلی خامنهای بدهم که فکر میکنم رأی من به ایشان، رأی به رسولالله است. بعد از شمارش آرا هم استان کرمانشاه بعد از تهران و مشهد سومین استانی بود که به ریاستجمهوری مقام معظم رهبری رأی داده بود.
- ظاهرا در دوره ریاستجمهوری هم دیداری بین شهید محراب و آیتالله خامنهای در نهاد ریاستجمهوری انجام میشود؟
بله! بعد از اینکه آقای خامنهای به ریاستجمهوری انتخاب شدند، شهید محراب گفتند وسیله تهیه کنید، میخواهم خدمت آقای خامنهای بروم و از نزدیک به ایشان تبریک بگویم. به تهران که رسیدیم بچههای سپاه، شهید محراب را تا ریاستجمهوری اسکورت کردند. به آقای خامنهای خبر دادند که آقای اشرفیاصفهانی از کرمانشاه برای دیدار شما آمدهاند؛ آقا وقتی این خبر را شنیده بودند در آستانه نهاد ریاستجمهوری منتظر شهید محراب ایستاده بودند. ما تا رسیدیم، دیدیم سیدی در آستانه در نهاد ریاستجمهوری ایستاده است. دو سه تا از بچههای سپاه هم همراه ایشان هستند. تا شهید محراب از ماشین پیاده شدند بهعلت کهولت سن، آقای خامنهای سریع زیر بغلهای شهید محراب را گرفتند و با آسانسور تا دفتر ایشان رفتیم. در دفتر آقای خامنهای گفتند آقای اشرفی اصفهانی چرا شما زحمت کشیدید؟ که شهید محراب فرمودند این وظیفه ما بود که به حضور برسیم و دست بیعت بدهیم و به مردم کرمانشاه هم گفتهام که بیعت با آقای خامنهای بیعت با رسولالله است. من این موضوع را در همین سفر اخیر کرمانشاه خدمت آقا یادآوری کردم.
- موضوع دیدار در پاستور را؟
نه! در جلسهای که در استانداری کرمانشاه با حضور حضرت آقا برگزار شد، بنده کنار دست ایشان نشسته بودم که جریان رأیگیری و صحبتی که شهید محراب در زمان رأیگیری درباره ایشان داشتند را یادآوری کردم. ایشان فرمودند واقعا شهید محراب گفتهاند که رأی به آقای خامنهای رأی به رسولالله است؟ گفتم بله! در خطبههایشان است. فورا خطبههای چاپ شده شهید محراب را برای آقا آوردیم که آقا فرمودند: من از محبتی که ایشان همیشه به بنده داشتهاند تشکر میکنم.
با اینکه شهید محراب همدوره و همدرس امام بودند و از شاگردان مرحوم عبدالکریم حائری بودند از همان دوران اوایل انقلاب ارادت بالایی نسبت به آقای خامنهای داشتند. من صحبتی در کرمانشاه داشتم و گفتم اگر شهید محراب امروز در قید حیات بودند، همان ارتباطی را که قبلا در زمان ریاستجمهوری با حضرت آقا داشتند، بیش از این هم در همین دوران نسبت به حضرت آقا ارادت نشان میدادند. من چندباری هم خواب مرحوم والد را دیدهام که فرمودهاند اگر میخواهی من از تو راضی باشم و خدا از تو راضی باشد از این سید بزرگوار حمایت کن.