تاریخ انتشار: ۲۷ شهریور ۱۳۹۰ - ۰۶:۱۹

دو حادثه تلخ اخیر به دو سریال ربط داده شد و در این بین معلوم نیست که این تأثیر تلویزیون است که حوادثی به این تلخی رقم می‌خورد یا عدم‌درک صحیح مخاطب و ضعف فرهنگی است که این حوادث را به‌دنبال دارد.


شاید در طول این سال‌ها هرگز خبری خوش از تأثیر تلویزیون بر مخاطب نبوده یا اگر بوده شکل عینی پیدا نکرده‌است اما با توجه به اینکه تمام سریال‌ها و داستان‌های ایرانی پایانی خوش دارند و همواره عنوان می‌شود که پاداش در اختیار انسان‌های خوب است و افراد بد متنبه می‌شوند، باید پرسید که چرا فقط آمار جرم وجنایت به تلویزیون منتسب می‌شود و به عبارت دیگر اگر تلویزیون تأثیرگذار است چرا تنها در این موارد تأثیر‌ خود را نشان می‌دهد؟

بدآموزی اغما

سریال پرمخاطب « اغما» در پخش خود باب جدیدی را بازکرد؛ اغما شیطان را به تصویر کشید و این نه تنها به مذاق مخاطب دلنشین آمد بلکه به مذاق دیگران هم خوش‌آمد. نخستین خبر مرتبط با این سریال به دزدی دختر 14 ساله برمی‌گشت که به شیوه این سریال اموال پدر خود را سرقت کرد؛ شادی به همراه آیت، دوست جوان خود، وسوسه شد که اموال پدر ش را به سرقت ببرد. با اطلاع‌رسانی خانواده شادی، پلیس او را در نهاوند پیدا کرد و تحویل خانواده‌اش داد.

شیطان دستور می‌دهد

همان ایام که سریال اغما، پخش می‌شد مردی به جرم جاسازی مواد‌مخدر در کفش‌های خود، در فرودگاه دستگیر شد.
این مرد مسن که به همراه همسرش راهی لندن بود اعلام کرد که بازیگر فیلم اغما او را مجبور کرده دست به قاچاق مواد بزند.
رفتارهای این زوج باعث مشکوک شدن ماموران مبارزه با مواد‌مخدر پلیس فرودگاه مهر‌آباد شد. این مرد در نهایت اعتراف کرد: «همان شیطانی که در فیلم اغما بازی می‌کرد به سراغم آمد و گفت این کار را انجام دهم».

دزدی به سبک خواب و بیدار

«خواب و بیدار» هم از سریال‌های پرطرفدار زمان خودش بود. این طرفداری به اندازه‌ای بود که سارقان به سبک این سریال به‌خودروی پاترول حامل پول بانک ملی حمله کردند و پس از کشتن راننده، خودرو را به سرقت بردند. تأثیرپذیری از این سریال به اندازه‌ای بود که پیش از شروع این سرقت‌ها یک مقام مسئول در نیروی انتظامی منطقه اصفهان پیش‌بینی کرده بود چنین حادثه‌ای رخ می‌دهد؛ به‌طوری که از بانک‌ها خواسته شده بود در مواقع حمل پول حتما از مامور استفاده کنند تا حادثه‌ای رخ ندهد.

باندی به اسم ناتاشا

محبوبیت سریال «خواب و بیدار» به اندازه‌ای بود که دختر جوانی نام خود را بر اساس یکی از شخصیت‌های این سریال ناتاشا گذاشت و باند قاچاق اشیاء تشکیل داد. هرچند که به‌نظر می‌رسد این باند تنها از نام یکی از شخصیت‌های این سریال استفاده کرده‌ بود، چرا که محمد، یکی از همدست‌های این باند اعلام کرد: «پدرم این شیوه را به ما یاد داده بود. او سارقی حرفه‌‌ای است اما به خاطر کهولت سن نمی‌تواند کار کند.» سرانجام این باند با تله کارآگاهان منهدم شد.

عروسی به شیوه دلنوازان

یک زن تبهکار پس از ازدواج با پیرمردها پول‌ آنها را بالامی‌کشید؛ نقشه‌ای که براساس دیدن سریال دلنوازان به ذهن این زن تبهکار رسیده بود.نقشه این زن زمانی لو رفت که مردی 75 ساله شکایت خود را مطرح کرد. پلیس با به‌دست آوردن سرنخ‌ها «نرگس» را به اتهام دزدی و کلاهبرداری بازداشت کرد و مشخص شد او با دو پیرمرد دیگر نیز سر سفره عقد نشسته و 28 میلیون ریال به جیب زده است. این زن 2 پیشینه چاقوکشی و باجگیری نیز در پرونده‌‌اش داشت.

فرشته نجات به یاری نیامد

صحنه اعدام سیاوش، شخصیت سریال «سی‌امین روز» تمام ذهن پسر دانش‌آموز یزدی را به‌خود مشغول کرد. سعید 12ساله به تقلید از بازیگر این سریال ویژه ماه مبارک رمضان خود را با چادر مادر حلق‌ آویز کرد تا «فرشته» به کمکش بیاید و نجاتش دهد. شب قبل پدر برای او از کمک فرشته نجات گفت و او خواست این معجزه را شخصا تجربه کند تا بتواند برای دوستانش این معجزه را نقل کند؛ اتفاقی که با مرگ او خاتمه یافت.

می‌خواهم روح شوم

دیدن سریال «پنچ کیلومتر تا بهشت» برای محمدمهدی حادثه آفرید. او تصمیم گرفت به تقلید از این سریال روح شود تا به صحبت‌های پدر و مادرش گوش دهد و به مکان‌های مورد علاقه‌اش سر بزند.
این پسربچه 12 ساله پس از حلق آویز کردن خود هرگز به هوش نیامد و بنا به‌نظر قطعی پزشکان دچار مرگ مغزی شد. خانواده این کودک زمانی که از مرگ مغزی او مطلع شدند، اعضای بدن او را اهدا کردند.