کیانوش کیاکجوری: ایران از سپیده دم تاریخ تا ظهور استعمار همواره قدرت برتر در خلیج‌فارس بوده و طی این تاریخ طولانی با ایجاد شبکه‌های آبیاری مانند قنات، ایجاد راه‌های جدید ارتباطی مانند احداث ترعه نیل توسط داریوش و مخالفت با راهزنی دریایی، در گسترش تجارت و شکوفایی اقتصاد منطقه نقش قابل توجهی داشته است.

 هیچ‌یک از کشورهای خلیج‌فارس تاکنون چنین نقشی نداشته‌اند. ایران بزرگ‌ترین قدرت منطقه‌ای در خلیج‌فارس است. منافع ملی ایران در خلیج‌فارس بیش از سایر کشورهای منطقه است و بیشتر از آنها بر مسائل خلیج‌فارس تأثیر می‌گذارد. ایران با هر قدرت خارجی که سعی در تضعیف نقش خود داشته باشد، مخالف است و خلیج‌فارس را متعلق به کشورهای حاشیه این منطقه استراتژیک می‌داند نه بیگانگانی که قصد جنگ افروزی در آن را دارند. این در حالی است که ایران تمایل خود را به شرکت در هرگونه نظام امنیتی منطقه‌ای که تضمین کننده بازبودن و ثبات سیاسی خلیج‌فارس باشد و نقش درخور اهمیت ایران برای آن به رسمیت بشناسد، ابراز داشته است.

سه مفهوم کلیدی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی‌ایران عبارتند از: عزت، حکمت و مصلحت. در این قالب، ایران روابط خود را با کشورهای همسایه، منطقه و جهان تنظیم می‌کند. در این چارچوب، جمهوری اسلامی‌ایران از یک‌سو در پی تنش‌زدایی و رفع سوء‌تفاهمات انباشته شده از گذشته بوده و از سوی دیگر به دنبال تأمین منافع ملی خود است.

یکی از حوزه‌های اساسی که عرصه آزمون جدی سیاست خارجی ایران است، منطقه خلیج‌فارس و روابط با کشورهای آن است.ویژگی‌های اساسی که اهمیت و ارزش منطقه خلیج‌فارس را دوچندان ساخته است، می‌توان در ذیل مولفه‌هایی چون ژئوپلیتیک نفت و گاز، ژئواستراتژیک و هیدروپلیتیک جست.

این شاخص‌ها خود به عناصر و متغیرهایی قابل تقسیم هستند که کشورهای منطقه باید براساس واقعگرایی حاکم بر روابط بین‌الملل، روابط خود را تنظیم و تعدیل کنند اما لزوماً این‌گونه رفتار نمی‌کنند. به جز ایران که به دلیل مولفه‌های قدرت نرم و سخت خود سیاست آرمانگرایی واقع‌بینانه را به عنوان متغیر اصلی در راهبرد سیاست خارجی خود دنبال می‌کند، سایر کشورهای منطقه به دلایل متعددی ازجمله غیرمردمی‌بودن حکومت، نوع حکومت، وابستگی به نفت و قدرت‌های خارجی، فقدان مشروعیت، مقبولیت و ... چنین رویه‌ای را دنبال نمی‌کنند. همین امر پیچیدگی‌های بیشتر محیط امنیتی و سیاسی منطقه را سبب می‌شود.

نخستین و مهم‌ترین پیامد چنین وضعیتی گشودن درهای امنیتی منطقه به روی قدرت‌های فرامنطقه‌ای جهت ایجاد ناامنی است. با پیروزی انقلاب اسلامی‌ایران در 1357(1979) تحولات عمیق و بنیادینی در روابط میان ایران و کشورهای منطقه به‌وجود آمده است. بن‌مایه این تحولات نوین از یک‌سو متأثر از ماهیت اسلامی‌انقلاب ایران و از سوی دیگر ناشی از مواضع اتخاذ شده توسط کشورهای منطقه بوده است که در یک حالت واکنشی به موضع دفاعی ( که نمونه آن در تشکیل شورای همکاری خلیج‌فارس دیده شد) فرو رفته‌اند. در این میان روابط ایران و عربستان از فراز و فرودهای حساسی برخوردار بوده است. عربستان سعودی یکی از قدرت‌های منطقه‌ای است که شبه جزیره عربستان را منطقه نفوذ خود می‌داند و لذا با نفوذ ایران در کشورهای جنوبی خلیج‌فارس مخالفت می‌کند. جدا از رقابت‌های نامتوازنی که میان ایران و عربستان پیش از انقلاب اسلامی‌ایران وجود داشت، از فردای پیروزی انقلاب اسلامی، منطقه خلیج‌فارس به عرصه رقابت گسترده‌تر ایران و عربستان تبدیل شد. عربستان که خود را «برادر بزرگ‌تر» کشورهای خلیج‌فارس به شمار می‌آورد، همواره به دنبال جلوگیری یا حداقل محدودکردن نفوذ ایران در منطقه بوده است.

سه نگرش حاکم بر سیاست خارجی ایران در برخورد با مسائل منطقه‌ای پس از پیروزی انقلاب، سه‌نگرش بعضاً متفاوت در مورد برخورد با مسائل مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی حاکم بوده است. نگرش اول جنبه ایدئولوژیک و آرمان‌گرایانه دارد و سعی می‌کند محیط پیرامونی را به طور کامل جذب مبانی فکری و انقلابی ایران کند. نگرش دوم معتقد است که با توجه به حساسیت‌های موجود در منطقه و واقعیت‌های نظام بین‌الملل، ایران باید روی مشترکات کار کند و همکاری‌ها در زمینه عرصه‌های غیرحساس بیشتر شود تا اعتماد لازم به‌وجود آید، زیرا تنها در پرتو روابط خوب است که می‌توان اهداف و منافع را کسب کرد. نگرش سوم بر این تصور قرار دارد که با توجه به ظرفیت‌های معنوی و مادی جمهوری اسلامی ‌و واقعیت‌های موجود در صحنه نظام بین‌الملل، با برنامه‌ریزی و دوری از افراط و تفریط در سیاست‌های اعلامی ‌و اعمالی می‌توان موقعیت نظام را به‌گونه‌ای مناسب تقویت و تثبیت کرد. این نگرش‌ها در هر مقطعی که حاکم شده‌اند تأثیرات خاص خود را بر جای گذاشته‌اند. تصور اعراب و به‌ویژه عربستان این است که در حال حاضر نگرش اول مجددا در سیاست خارجی ایران حاکم شده است. این تصور برای عربستان بسیار حساسیت‌برانگیز و نگران کننده شده است.

مهم‌ترین حوزه‌های رقابت عربستان و ایران تا پیش از تحولات اخیر

تا پیش از تحولات اخیر در منطقه، مهم‌ترین حوزه‌های رقابت و یا خصومت دو کشور عمدتا پیرامون چند محور اساسی بوده که می‌توان از آنها به عنوان نقاط عطف یاد کرد. موضوع عراق که برای ایران به عنوان شریک استراتژیک مطرح شده، نقطه عطف اختلاف دوکشور در این دوره محسوب می‌شود.

موضوع دیگر که تنش میان دو کشور را دو چندان کرده است، موضوع هسته‌ای ایران است. عربستان سعودی که همواره داعیه بازیگر قدرتمند خاورمیانه را داشته، در مقابل شکل‌گیری یک موازنه برتر به سود ایران و همین‌طور از توجه جامعه جهانی از خلیج‌فارس به دریای خزر، ابراز نگرانی می‌کند. از سوی دیگر سعودی‌ها بر این باورند که روند شیعه‌گرایی در عراق و دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای می‌تواند موقعیت کنونی سعودی‌ها را در منطقه خدشه‌دار سازد.

تحولات منطقه و بازتعریف روابط ایران و عربستان

تحولات اخیر در منطقه شمال آفریقا و خلیج‌فارس که از تونس آغاز و به مصر، لیبی و بحرین کشیده شده - و دامنه آن عربستان و برخی کشورهای دیگر منطقه را تاحدودی متأثر ساخته است - از یک‌سو و مواضع اتخاذ شده از سوی ایران و عربستان از طرف دیگر، روابط این دو کشور را در هاله‌ای از ابهام فرو برده است و باید تعریف جدیدی از این روابط بر پایه تحولات رخ داده ارائه کرد.
تحولات اخیر منطقه عرصه آزمون مجدد روابط میان ایران و عربستان سعودی است. در این خصوص چند فرضیه قابل طرح است: فرضیه اول این است که وقوع انقلاب در کشورهای منطقه متأثر از امواج انقلاب اسلامی‌ایران بوده که اکنون پس از گذشت 32 سال به این کشورها سرایت کرده است. با پذیرش این فرض، موضع عربستان سعودی در جهت محدود کردن هر چه بیشتر این نفوذ و یا تغییر آن به سمت و سوی دیگری است که اگر از آن منتفع نمی‌شود نگذارد که ایران هم سودی ببرد. فرض دوم این است که ریشه این تحولات درونزا بوده و قیامی ‌خودخواسته در راستای محقق کردن مطالبات فروخفته و سرکوب شده مردم در این کشورهاست. با پذیرش این فرض، سوگیری رویکردهای کشورهای منطقه ازجمله مصر و بحرین به سمت ایران بوده و این امر از رفت‌وآمدهای مقامات ارشد مصری به ایران به روشنی قابل درک است. در طرف دیگر، عربستان به هر وسیله‌ای درصدد است تا با تطمیع و پیشنهادهای مالی به این کشورهای انقلاب زده و ازجمله مصر روند تحولات را در راستای منافع و مطامع خود تغییر دهد.

در نهایت با عنایت به تحولات پیش گفته می‌توان روابط دوکشور را در چند محور اساسی جمع‌بندی کرد:
سیگنال‌های ارسالی از سوی عربستان برای مذاکره با ایران، بیانگر ناتوانی این کشور در حل بحران خودساخته‌ای است که بدون محاسبه وارد آن شد.

فرصت مناسبی پیش روی ایران قرار دارد اما این فرصت لزوماً به معنای مذاکره با عربستان در این مقطع نیست.
تشویق عربستان به خروج از بحرین می‌تواند به نوعی تبعیت از منطق دیپلماتیک برای ایجاد شرایط گفت‌وگوی سازنده باشد.
ارزش‌ها و منافع باید در هر ارتباطی با عربستان و فراتر از آن با کشورهای منطقه، سرفصل اولویت‌های سیاستگذاری جمهوری اسلامی‌ایران باشد.