تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۹

میخائیل گورباچف* : ابتدا در تونس و سپس در مصر، مردم به سخن آمده و آشکار ساخته‌اند که دیگر نمی‌خواهند تحت حکومت‌های استبدادی باقی بمانند و از حاکمانی که دهه‌ها قدرت را قبضه کرده‌اند بیزارند.


در پایان، این صدای مردم است که تعیین‌کننده خواهد بود. نخبگان عرب، همسایگان مصر و قدرت‌های جهانی باید این واقعیت را درک کنند و آن را در محاسبات سیاسی خود درنظر بگیرند.

وقایع کنونی که اینک گسترش یافته‌اند، تبعات گسترده‌ای برای مصر، خاورمیانه و جهان اسلام خواهند داشت.
با این حال نگرانی بسیاری در اظهارات سیاستمداران و رسانه‌های غربی مشاهده می‌شود. بسیاری از این نگرانند که جنبش مردمی به اغتشاش کشیده شود یا اینکه به رویارویی جهان اسلام با جامعه بین‌المللی منجر شود. در پس این نگرانی‌ها، احساس بدگمانی به مردم مصر و سایر ملل عرب وجود دارد.

جامعه بین‌المللی درباره جهان عرب بر مبنای پیش فرضی نادرست می‌اندیشد؛ جهانی که براساس این پیش فرض، مدت‌هاست که مهد حکومت‌های استبدادی، بنیاد‌گرایی، افراط‌گرایی و تروریسم است. رهبران این حکومت‌ها نیز ظاهرا خود را حافظ ثبات جهان اسلام می‌دانند، در پس پرده اما مشکلات اجتماعی و اقتصادی حادی وجود دارد. اقتصاد‌های راکد، فساد گسترده، شکاف در حال گسترش بین ثروتمندان و فقرا و زندگی ناامید‌کننده میلیون‌ها جوان در کشورهای عرب، به آتش ناآرامی‌های اجتماعی دامن می‌زند.

مصر کشور مهمی در خاورمیانه و جهان اسلام است و توسعه باثبات آن به نفع همه است. اما آیا بهای این ثبات، زندگی در شرایط اضطراری دائمی است که حدود 3دهه موجب تعلیق حقوق و آزادی‌های اجتماعی شده و به طبقه حاکم قدرت نامحدود و مجوز حکومت مستبدانه بخشیده است؟

مردمی که در میدان تحریر قاهره و سایر خیابان‌های مصر جمع شده بودند، خواهان پایان‌یافتن این سیاه بازی بودند. من اطمینان دارم که بیشتر آنان از استبداد و افراط‌گرایی یا هر معضل دیگری متنفرند.

حسنی مبارک با اعلام تصمیم خود مبنی بر اینکه قصد ادامه حکومت بر مصر را ندارد، به شکل مؤثری اذعان کرد که مشکلات موجود را دیگر نمی‌توان در چارچوب نظام قدیمی برطرف کرد.

مانند هر جای دیگری تنها راه پیش روی جهان عرب، با تاریخ پرپیچ و خم خود، فرهنگ منحصر به فردش و خطرات و تهدید‌های پرشمار، به سوی دمکراسی است، آن هم با درک اینکه راه دشوار خواهد بود و دمکراسی نیز عصای جادویی نیست.
مبارک می‌توانست در فرایند‌گذار مصر به دمکراسی نقش آفرین باشد. اما چنین اتفاقی رخ نداد. برخی می‌گویند مبارک در جست‌وجوی کشورش برای برقراری صلح در منازعه خاورمیانه خدمات غیرقابل انکاری داشته و طرفداران خود را در مصر دارد.

من او را از نزدیک دیده‌ام و می‌دانم که وی شخصیتی قوی و بااراده دارد. اما بیشتر مصری‌ها فرایند انتقال قدرت را که از سوی او اعلام شده بود، به هیچ گرفتند و آن را تنها بازی با زمان دانستند. شورای‌عالی نظامی این کشور که پس از کناره‌گیری مبارک قدرت را در دست گرفته، باید این نکته را در نظر داشته باشد.

معادله فراروی مصر و سایر کشورهای عرب خاورمیانه مجهولات بسیاری دارد. غیرقابل پیش‌بینی‌ترین متغیر در این معادله، عامل اسلام است. جایگاه اسلام در این جنبش مردمی چیست و چه نوع اسلامی از دل این جنبش بیرون خواهد آمد؟
در خود مصر گروه‌های اسلامی از گذشته با محدودیت‌های بسیار فعالیت می‌کرده‌اند. اشتباه است که اسلام را نیرویی مخرب بدانیم. تاریخ فرهنگ اسلامی شامل ادواری است که طی آن جهان اسلام سرآمد توسعه تمدن بشری بوده است. خدمات اسلام به علوم، دانش‌ها و ادبیات غیرقابل چشم پوشی است. تعالیم اسلامی مبلغ عدالت اجتماعی و صلح هستند. چنین نیرویی با تأکید بر ارزش‌ها می‌تواند ظرفیت بسیار بزرگی باشد.

تلاش‌های جدی برای تحقق دمکراسی و دستاوردهای تأثیر‌گذار اجتماعی - اقتصادی در کشورهای ترکیه، اندونزی و مالزی مایه خوشبینی بوده است.

تمام کسانی که در جریان‌گذار مصر قرار دارند، باید با نهایت مسئولیت پذیری و حفظ تعادل بین نظر و عمل رفتار کنند.
وقایع مصر سرمشق تمام جهان اسلام است. حکومت‌هایی با شرایط مشابه[حکومت مبارک] تقریبا همه جا وجود دارند. تنها قدمت و خاستگاه آنها متفاوت است؛ برخی از آنها از دل انقلاب‌های دمکراتیک مردمی بیرون آمده‌اند، برخی دیگر حاصل شرایط مطلوب اقتصادی و افزایش بهای کالا (عمدتا نفت) بوده‌اند و بسیاری دیگر نیز بر سرعت بخشیدن به توسعه اقتصادی متمرکز شده‌اند؛ تلاشی که عمدتا با موفقیت همراه بوده است. به باور ناظران، دست کم در یک مورد، یعنی رشد اقتصادی در ازای آزادی و حقوق انسانی، این حکومت‌ها و مردم به توافق با یکدیگر رسیده‌اند.

حال این پرسش مطرح می‌شود که چه پیش خواهد آمد؟ آیا روند دمکراسی‌های تصنعی و دروغین که در آن حزب حاکم 80 تا 90 درصد آرا را کسب می‌کند، ادامه خواهد یافت؟ یا آنکه روند‌گذار به دمکراسی حقیقی آغاز خواهد شد؟

این مهم (روند رسیدن به دمکراسی حقیقی) گزینه‌ای دردناک است و گزینه دیگر (حفظ دمکراسی دروغین) رعب‌آور و دارای تبعات گسترده خواهد بود. تحقق دمکراسی به این معناست که فعالیت جناح مخالف به شکلی جدی تضمین شود و اطمینان از اینکه مخالفان دیر یا زود به قدرت دست یابند. در این صورت بر اقدامات نادرست نور خواهد تابید و شبکه فساد که تا صدر جامعه (حکومت) ادامه می‌یابد، از هم خواهد گسیخت و یک فرد در نهایت باید پاسخگو باشد. آیا این چشم‌اندازی است که حکومت‌های استبدادی انتظار آن را دارند؟

یک نفر باید جرات تغییر واقعی را بیابد، چرا که قدرت بدون مسئولیت پذیری دوامی نخواهد یافت. این همان نکته‌ای است که صدها هزار نفر در خیابان‌ها، آن را فریاد زدند.

با نگاه به چهره آنان این باور تقویت می‌شود که روند‌گذار مصر به دمکراسی موفق خواهد بود. مورد مصر مثال خوبی است که کل جهان به درک آن نیاز دارد.


*آخرین رهبر اتحاد شوروی
گاردین
ترجمه: رضا خطیبی