تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۸:۲۵

آیت‌الله عبدالله جوادی آملی: همانطوری که دارو‌شناسان و دارو‌سازان و پزشکان، خواص اشیاء را بازگو می‌کنند، انبیاء که اَطبای روح‌اند، آمدند تا خواص افعال و اوصاف انسان را به انسان بفهمانند.

از رهاوردهای نبوت و رسالت عامه این است که‌ گناه «سم» است و این سم تدریجاً انسان را مسموم می‌کند. وقتی انسان را مسموم کرد، هیچ کاری از انسان سم‌یافته ساخته نیست. اگر بدن مسموم بشود، بعد از یک مدتی بین بدن و روح فاصله می‌افتد و انسان بدن را ترک می‌کند، و این بدن می‌پوسد و روح می‌ماند. رنج بدن محدود است ولی اگر روح مسموم شد، حدی برای دوام روح نیست! سخن از اَبدیت روح است. آنگاه انسان است و روح مسموم و ابدیت تأثیر سوء سم؛ گناه یعنی این! لذا انبیاء (علیهم‌السلام) با تلاش و کوشش سعی کردند که مردم را از سم‌خوری برهانند و نفوس را مهذب کنند که مسموم نشود.

در تعبیرات بلند امیرالمؤمنین‌(ع) آمده است که: مَثل دنیا، مثل مار است که «لَینٌ مَسهَا، قاتِلٌ سَمها» (1). یا «لَینٌ مَسهَا وَ فِی جُؤفِهَا سَم‌ ناقِعْ» (2)؛ یعنی دنیا با زرق و برق فریبایی که دارد، مانند آن مار خوشرنگی است که پشتش نرم است و درونش سم. آنچه انسان را از یاد خدا غافل می‌کند، دنیاست. آنچه رنگ گناه دارد و بوی بد معصیت از او استشمام می‌شود، دنیاست. دنیا غیر از آسمان و زمین است، دنیا غیر از دریا و صحراست. اینها مخلوقات الهی و آیات الهی‌اند و قرآن از اینها به عظمت و نیکی یاد می‌کند. در واقع «دنیا» نیستند و نکوهش نشده‌اند!

«دنیا» آن تعلقات و اعتباراتی است که انسان را به گناه وادار می‌کند. آن مَنهیت‌ها و ناعی‌هایی که رسوم و رسوب باطل را به همراه دارد، آن دنیاست. اعتباراتی که انسان را فریب می‌دهد، تکاثر در اموال و اولاد، لهو و لعب و زینت، اینها دنیاست که «وَ اعْلَمُوا أنمَا الحَیوهُ الدنیا لَعِبٌ وَ لَهوْ وَ زِینَهٌ وَ تَفاخُر‏ٌ بِینَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الأموالِ وَ‌ الاُولاد» (3) که در این مراحل پنج‌گانه براساس سوره حدید خلاصه می‌شود.

از دوران نوزادی و نوجوانی و جوانی تا کهولت و پیری، مراحل گوناگونی دارد که هر کسی را در هر سنی با یک ابزار خاصی فریب می‌دهد. این فریب، سم است و این سم، روح را مسموم می‌کند‌، و روح مسموم برای اَبد در رنج است. و ذات أقدس إله از آن جهت که أرحَمُ الراحِمین است، بهترین و پاک‌ترین و شایسته‌ترین انسان‌ها را به‌عنوان پزشکان روح فرستاده است و تعبیری که از وحی دارد‌، به‌عنوان «شِفاء» است. فرمود: «وَ نُنَزلُ مِنَ القُرآنِ مَا هُوَ شِفاء».

از یک سمت تعبیر به قانون و قضاء هست، از یک سمت تعبیر به دارو و شِفاء. برای اصلاح امور جامعه، یک کتاب قانون لازم است و یک قاضی. یک قانون آزاد و یک قاضی آزاده جامعه را اصلاح می‌کند؛ قانونی که از جهت و نارسایی آزاد باشد؛ قاضی‌ای که از بند هوس و رِشاء آزاده باشد. گاهی قرآن به قانون و قضاء تعبیر دارد و می‌فرماید: این کتاب را نازل کردیم، «لِتَحکُمَ بِینَ الناسَ بِمَا أراکَ‌الله»(4)؛ تو یک قاضی آزاده هستی که براساس قسط و عدل حکم می‌کنی، به قانونی هم که کتاب قرآن کریم است.

قانون آزاد است که حق به تو ارائه داد؛ «لا یَأتیهِ الباطِلُ مِنْ بَینِ‌ یَدَیهِ وَ لا مِنْ خَلفِه» (5). بعد هم به جامعه اسلامی و انسانی فرمود: «مَا کانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَهٍ إذا قَضَی‌الله وَ رَسُولُهُ اَمراً أن یَکُونَ لَهُمُ الخِیرَهُ مِنْ اَمرِهِمْ» (6). وقتی قانون، آزاد از خطا و خَبط و جهالت بود و قاضی، آزاده از بند رِشاء و اِرتشاء و مانند آن، نه زن مسلمان حق اعتراض دارد، نه مرد با ایمان حق اعتراض دارد!

پی‌نوشت:
(1) نهج‌البلاغه / نامه 68، (2) نهج‌البلاغه / کلمات قصار / 119،  (3) حدید / 20، (4) نساء / 105، (5) فصلت / 42، (6) احزاب / 36