متولد ۵ دی ۱۳۱۷، درگذشت در ۵ دی ۱۴۰۴. بهرام بیضایی در سالروز تولدش و در ۸۷ سالگی چشم از جهان فرو بست؛ خبری که با یک روز تأخیر منتشر شد و علاقه‌مندان سینما، تئاتر و فرهنگ ایران را متاثر و شگفت‌زده کرد؛ هنرمندی که رسانه‌ها و دوستدارانش هرگز روز ۵ دی‌ماه را به شادباش تولدش فراموش نمی‌کردند.

به گزارش همشهری آنلاین، ۱)۱۰ فیلم بلند سینمایی («رگبار»، « غریبه و مه»، «کلاغ»، «چریکه تارا»، « مرگ یزدگرد»، «باشو غریبه کوچک»، «شاید وقتی دیگر» مسافران»، «سگ‌کشی» و «وقتی همه خوابیم») و۳ فیلم کوتاه («عمو سیبیلو»، «سفر»، «گفت‌وگو با باد») همه فرصتی بوده که سینمای ایران در طول نزدیک به نیم قرن در اختیار بهرام بیضایی گذاشته است.

بیضایی در این سال‌ها چند برابر کارنامه سینمایی‌اش، فیلمنامه نوشته، چند نمایش به صحنه برده و باز انبوهی نمایشنامه را پس از ناامیدی از اجرایشان منتشر کرده و در حوزه‌های مختلف فرهنگی و هنری، پژوهش و تحقیق عالمانه انجام داده است. جای بهرام بیضایی به‌عنوان یکی از چهره‌های تابناک فرهنگ و هنر این سرزمین سال‌ها بود که در سینما و تئاتر ایران خالی بود و حالا با رفتنش جایش برای همیشه خالی خواهد ماند.

۲) نخ تسبیح آثار پرتعداد بیضایی شامل فیلم‌های ساخته‌شده و ساخته‌نشده و نمایش‌های روی صحنه‌رفته و از اجرا باز مانده، غرابتی تمام‌نشدنی است. در آثار بیضایی معمولا غریبه‌ای حضور دارد که با آدم‌های پیرامونش به تفاهم نمی‌رسد؛ از معلمی که در «رگبار» (اولین فیلم بلند بیضایی) به محله‌ای قدیمی می‌آید و در نهایت از صحنه محو می‌شود تا کارگردان «وقتی همه خوابیم» (آخرین فیلم بیضایی) که شرایط حاکم بر سینمای ایران اجازه ساختن فیلم مطلوبش را نمی‌دهد، کاراکترهای برگزیده فیلمساز، غریبه‌هایی بوده‌اند که تفاهم با جمع برایشان غیرممکن بوده. بیضایی همواره از ساختن قهرمان، دست‌کم به تعریف کلاسیکش پرهیز داشت (این جمله حکمتی در«رگبار»هنوز در ذهن‌ها مانده؛ «در من هیچ عنصر قهرمانی نیست.»). شخصیت‌های بیضایی حتی آنها که به‌ظاهر شمایل قهرمانی دارند، چنان مشحون از اندوهی تراژیک و تقدیری تغییرناپذیرند. استثناهایی البته هست؛ مثل «باشو» که در نهایت غریبه در جمع پذیرفته می‌شود یا «مسافران» که با روشنایی و امید به پایان می‌رسد. در این میان«باشو، غریبه کوچک» به‌عنوان فیلمی که موضوع مهربانی و تفاهم ملی را در سال‌های جنگ تحمیلی مطرح می‌کند، به‌عنوان محبوب‌ترین فیلم بیضایی جایگاه ویژه‌ای در کارنامه‌اش دارد.

۳) بیضایی همیشه فراتر از دوست داشتن و دوست نداشتن آثارش، سایه‌ای سنگین بر هنر و فرهنگ ایرانی داشت. همه آنها که شاید خیلی فیلم هایش را دوست نداشتند برابر دانش و فرهیختگی‌اش کلاه احترام از سر برمی‌داشتند. بیضایی بزرگمرد فرهنگ و هنر ایران را جز فیلم‌ها و فیلمنامه‌ها و نمایشنامه هایش، با پژوهش هایش به یاد می‌آوریم؛ سینماگری که ادیب بود و نمایشنامه‌نویسی که پژوهشگر بود و هنرمندی که دلبسته فرهنگ و هنر این سرزمین بود، می‌توانست بسیار بیشتر از اینها فیلم بسازد و احتمالا امروز مرثیه‌ها برای فیلم‌های نساخته و نمایش‌های بر صحنه نرفته‌اش سروده خواهد شد. با این همه آنچه از او به‌عنوان میراثش به جا مانده تصویری از هنرمندی بسیار پرکار می‌سازد که تا آخرین نفس به خلق هنری ادامه داد. از بیضایی همیشه به‌عنوان نماد فرهیختگی در سینمای ایران یاد می‌شد و یادگارهایش آنقدر پرتعداد هستند که هر کس با هر سلیقه‌ای علاقه‌مند به بخشی از آنها باشد. درگذشتش در غربت، رفتنش را دریغ آلودتر کرد. فقدانش بی‌هیچ اغراقی ضایعه‌ای است و جای خالی‌اش بی‌هیچ تعارفی، پر نشدنی است.