همشهری آنلاین - گروه سیاسی: شورای راهبردی خارجی آمریکا در یکسالگی رئیسجمهوری دونالد ترامپ در آمریکا در بخشهایی از یک گزارش به قلم مایکل فرومان رئیس این شورا نوشت:
وقتی ترامپ سال گذشته دوباره به ریاستجمهوری انتخاب شد، بسیاری از آمریکاییها به دلایل موجه باور داشتند که او مسیر انزواطلبی را برای کشور ترسیم خواهد کرد. اما یکی از بزرگترین غافلگیریهای سیاست خارجی سال ۲۰۲۵ شاید این باشد که یک سال پس از آغاز این دوره، ترامپ نه تنها از انزواطلبی دوری کرده، بلکه برند جدیدی از بینالمللیگرایی آمریکایی را با ویژگیهای ترامپوار پایهگذاری کرده است.
در واقع، سخت است که انزواطلب باشید و همزمان خواستار تصاحب کانال پاناما، کانادا و گرینلند شوید. این چیزی جز درگیر شدن با موضوعات بینالمللی نیست. همچنین، کسی با نشستن روی نیمکت، جایزه صلح نوبل نمیبرد. در عوض، ترامپ اعتبار یا دخالت شخصی در ۹ درگیری بینالمللی را به خود نسبت داده یا در آنها نقش داشته، از جمله غزه و اوکراین.
در دوران کارزار انتخاباتی، ترامپ اعلام کرد که در دوره اولش، مشاوران نومحافظهکار و جهانیگرا مانع اجرای کامل برنامه سیاست خارجی «اول آمریکا»ی او شده بودند. او استدلال کرد که سلفانش، از جمله رئیسجمهور سابق جو بایدن، بیش از حد بر درگیریها و صلحسازی در اروپا و خاورمیانه تمرکز کرده بودند. او «جنگهای ابدی» را محکوم کرد و تلاشهای ملتسازی را رد نمود و جنگهای افغانستان و عراق را اشتباه خواند. ترامپ به وضوح اعلام کرد که تحت رهبری او، ترویج دموکراسی و حقوق بشر دیگر سیاست خارجیاش را دیکته نخواهد کرد و ایالات متحده امور داخلی و منطقهای کشورهای دیگر را به رهبران خودشان واگذار خواهد کرد.
با این حال، پس از تقریبا یک سال سیاست خارجی تحت این دستفرمان، اکنون روشن است که ترامپ انزواطلب نیست. این به معنای آن نیست که او بینالمللیگرای لیبرال مانند سلفان جمهوریخواه و دموکراتش است که برای تقویت نهادهای بینالمللی تلاش میکردند، به نظام مبتنی بر قوانین پایبند بودند و بر اهمیت همکاری بینالمللی برای رسیدگی به منافع ملی و چالشهای فراملی تاکید داشتند. اصلا چنین نیست. بلکه او بینالمللیگرایی را به تصویر خود بازسازی کرده است.
در این دوره، رئیسجمهور ترامپ دیپلماسی شخصی خود را در اولویت قرار داده و با اشتیاقی ظاهرا خستگیناپذیر به تعامل بینالمللی روی آورده است. با این حال، گاهی سیاست خارجی او در عمل با انتقادهایش از سیاستهای دولتهای قبلی در تناقض به نظر میرسد. برای مثال، در اوایل دورهاش، ترامپ گفت: «در نهایت، بهاصطلاح ملتسازان ملتهای بیشتری را نابود کردند تا ساختند، و مداخلهگران در جوامع پیچیدهای دخالت کردند که حتی خودشان آنها را درک نمیکردند.»
پس از انتقاد از سلفان به دلیل دخالت ایالات متحده در درگیریهای نظامی خارجی، او نمایش بیسابقهای از دیپلماسی توپخانهای علیه ونزوئلا به راه انداخته است. او به نیروی دریایی ایالات متحده دستور داده بیش از ۲۰ قایق متهم به قاچاق مواد مخدر را هدف قرار دهد و بزرگترین نمایش قدرت در کارائیب در دهههای اخیر را با اعزام گروه ضربت ناو هواپیمابر جرالد آر فورد به جنوب کارائیب ترتیب داده است. در مجموع، تخمین زده میشود که ۱۵ درصد نیروی دریایی ایالات متحده به منطقه اعزام شده و هزاران نیروی نظامی از آن حمایت میکنند.
علاوه بر این، دولت درگیر یک تلاش پیچیده ملتسازی خود است: برنامهای ۲۰ و چندمرحلهای برای بازسازی غزه. این برنامه که در مراحل اولیه اجرای خود است، فراتر از آتشبس، بازگشت گروگانهای زنده و اجساد گروگانها، آزادی زندانیان و موج کمکهای بشردوستانه میرود. آن همچنین شامل ایجاد نیروی ثبات بینالمللی (ISF)، حکومت توسط یک «کمیته فلسطینی غیرسیاسی» و تلاش بازسازی تحت نظارت «هیئت صلح» به ریاست خود ترامپ است. هرچند نیروهای آمریکایی بخشی از نیروی ثبات بینالمللی در داخل مرزهای غزه نخواهند بود، اما حدود ۲۰۰ نیروی نظامی به منطقه اعزام شدهاند تا بر آتشبس نظارت کنند و تحویل کمکها را تسهیل نمایند. هدف شاید دموکراسی جفرسونی نباشد، اما به نظر من قطعا شبیه ملتسازی است.
در نهایت، پس از انتقاد از سلفان به دلیل وسواس بر حقوق بشر، ترامپ در اوایل دورهاش طی سخنرانی در عربستان سعودی پیشنهاد کرد که ایالات متحده دیگر به کشورهای دیگر درباره عملکرد داخلیشان درس نخواهد داد. اما از آن زمان، موضع ایالات متحده نسبت به حداقل ۳ کشور — برزیل، نیجریه و آفریقای جنوبی — را به دلیل آنچه رئیسجمهور بد رفتاری با رقبای سیاسی و اقلیتهای مذهبی و قومی میداند، تغییر جهت داده است. امسال، برزیل مشمول تعرفههای تا ۵۰ درصد شد و قاضی دیوان عالی الکساندر ده مورائس و همسرش تحت تحریمهای ایالات متحده قرار گرفتند به دلیل پیگرد قضایی رئیسجمهور سابق برزیل، ژایر بولسونارو.
نیجریه با تهدید اقدام نظامی ایالات متحده به دلیل رفتار با مسیحیان روبرو است. و برای آفریقای جنوبی، ترامپ میزبانی اجلاس گروه ۲۰ را تحریم کرد به دلیل آنچه سیاست نسلکشی نسبت به آفریقای جنوبیهای سفیدپوست خواند، در حالی که اولویت صدور ویزا برای آفریقای جنوبیهای سفیدپوست را در میان سقف سالانه رکورد پایین، ۷ هزار و ۵۰۰ نفر افزایش داد.
آنچه امسال آموختیم این است که ترامپ به دنبال پایان رهبری بینالمللی آمریکا نیست، بلکه بازطراحی آن است. او رویکردهای سنتی به جهانیسازی و مداخلهگرایی را به دلیل ناکارآمدی، اخلاقگرایی و ناتوانی در ارائه نتایج ملموس رد کرده است. ترامپ باور دارد که قدرت آمریکا میتواند گزینشیتر، معاملاتیتر و با هزینههای کمتر داخلی اعمال شود. سوال اکنون این است که آیا این رویکرد گزینشی و معاملاتی میتواند در برابر تجارتهای اجتنابناپذیری که ایجاد میکند، مقاومت کند. رئیسجمهوری که با وعده عدم جنگ خارجی جدید انتخاب شده، ممکن است به زودی با انتخابهای سخت روبرو شود؛ اگر فشار بر ونزوئلا از اجبار فراتر رفته و به درگیری تبدیل شود.
«صلح از طریق قدرت» نه با لفاظی، بلکه با تمایل دولت به اختصاص منابع پایدار و پذیرش ریسک واقعی برای پایان دادن به جنگ در اوکراین، یا اجرای آتشبسهای شکننده و ترتیبهای سیاسی در غزه یا بین کامبوج و تایلند، آزمایش خواهد شد. حتی تاکید ترامپ بر خویشتنداری هزینههای خودش را دارد: اولویت دفاع از سرزمین مادری و سلطه نیمکره ممکن است تلاشها برای بازدارندگی چین در هند-پاسیفیک را پیچیده کند.
برند نوظهور بینالمللیگرایی ترامپ روشنتر از آن چیزی است که بسیاری انتظار داشتند. اینکه آیا پایدار خواهد بود، کمتر به جاهطلبیهایش بستگی دارد و بیشتر به نحوه واکنش دولت و مردم؛ زمانی که تنشهای داخلیاش، مدیریتشان دشوار شود.