به گزارش همشهری آنلاین، دکتر سید محسن طباطبایی مزدآبادی، دبیر کل انجمن علمی اقتصاد شهری ایران در یادداشتی دراین باره نوشته است: هوش اقتصادی و تحول دیجیتال در کنار هم میتوانند شیوه مدیریت کیفیت هوای کلانشهرها را از یک رویکرد سنتی، واکنشی و پراکنده، به یک سیستم هوشمند، آیندهنگر و کارآمد تبدیل کنند. در گذشته مبارزه با آلودگی هوا اغلب بر پایه گزارشهای انسانی، پایشهای محدود و تصمیمگیریهای مقطعی انجام میشد؛ اما زمانی که دادههای گسترده، سامانههای دیجیتال و ابزارهای تحلیل اقتصادی وارد صحنه میشوند، مدیریت هوا از حالت پایهای به نوعی سیستم عصبی هوشمند برای شهر تبدیل میشود.
هوش اقتصادی با تحلیل رفتار مصرف انرژی، الگوهای ترافیکی، سوخت مصرفی صنایع، راندمان ناوگان حملونقل و هزینههای ناشی از آلودگی، تصویری دقیق از ریشههای اقتصادی و ساختاری آلودگی ارائه میدهد. وقتی ساختار اقتصادی آلودگی شناسایی شود، شهر قادر است بهجای روشهای کلی و پرهزینه، سیاستهایی را اجرا کند که هم اثرگذاری مستقیم دارند و هم از نظر مالی مقرونبهصرفه هستند. برای مثال، تحلیل هزینه–فایده نشان میدهد کاهش یک درصد ترافیک در مناطق پرتردد چه صرفهجویی اقتصادی ایجاد میکند یا نوسازی ناوگان عمومی در مقایسه با احداث جادههای جدید چقدر بهرهوری دارد.
در کنار این، تحول دیجیتال ابزارهای موردنیاز برای اجرای عملی این تحلیلها را فراهم میکند. سنسورهای هوشمند، اینترنت اشیا، دوربینهای ترافیکی، سامانههای پایش خروجی کارخانهها، نقشههای حرارتی آلودگی و پلتفرمهای یکپارچه شهری همه دادههایی تولید میکنند که در گذشته وجود نداشت یا دستی و محدود بودند. وقتی این دادهها در یک سیستم مدیریت هوای دیجیتال جمعآوری میشود، شهر میتواند کیفیت هوا را لحظهبهلحظه بسنجد، الگوهای آلودگی را در بازههای زمانی مختلف رصد کند و حتی قبل از رسیدن به شرایط اضطراری، هشدارهای پیشگیرانه صادر کند.
ترکیب این دادههای دیجیتالی با تحلیلهای هوش اقتصادی، تصمیمگیری شهری را هوشمندتر میکند. برای نمونه، اگر مدلهای هوشمند پیشبینی نشان دهند که طی ۲۴ ساعت آینده به دلیل شرایط جوی، ترافیک سنگین و فعالیت صنعتی، آلودگی به سطح هشدار میرسد، مدیریت شهری میتواند از قبل ظرفیت اتوبوسها را افزایش دهد، ساعات کاری شرکتها را شناور کند، برخی صنایع را موقتاً محدود نماید یا حتی مشوقهای مالی برای استفاده از حملونقل عمومی ارائه دهد. این نوع مدیریت پیشدستانه تنها در صورتی ممکن است که سیستم دیجیتال، اطلاعات واقعی و لحظهای فراهم کند و هوش اقتصادی مسیر بهینه اقدامها را مشخص نماید.
تحول دیجیتال همچنین شفافیت گستردهای ایجاد میکند؛ کارخانه یا صنعتی که آلایندههای خود را مخفی میکرد، اکنون تحت پایش دائمی قرار میگیرد و دادههای خروجی آن در سامانههای نظارتی ثبت میشود. وقتی این دادهها با مدلهای اقتصادی تحلیل شود، مشخص میشود کدام صنایع بیشترین هزینه زیستمحیطی به شهر تحمیل میکنند و چه جریمهها یا مشوقهایی باید اعمال گردد. این شفافیت جلوی فساد، رانت انرژی و سوءاستفاده از منابع شهری را نیز میگیرد.
از سوی دیگر، رفتار شهروندان نیز در این میان نقش مهمی دارد. هوش اقتصادی میتواند تحلیل کند مردم چه زمانی بیشترین مصرف سوخت یا بیشترین استفاده از خودروی شخصی را دارند و چه نوع سیاستهایی (مثل جریمه، عوارض هوشمند، تخفیف و یارانه سفرهای عمومی) میتواند رفتار آنها را به سمت الگوهای پاکتر سوق دهد. تحول دیجیتال این امکان را فراهم میکند که این سیاستها بهصورت لحظهای و هوشمند اجرا شوند؛ مثل عوارضگذاری پویا بر اساس سطح آلودگی یا ارائه تخفیف زمانی برای استفاده از مترو در ساعات آلوده.
در نهایت، مدیریت هوای کلانشهرها با اتکا به هوش اقتصادی و تحول دیجیتال از یک سیستم کند و واکنشی، به یک ساختار هوشمند، سریع و یادگیرنده تبدیل میشود. ساختاری که میفهمد چه چیزی آلودگی را افزایش میدهد، هزینه هر تصمیم چقدر است، بهترین زمان مداخله چه موقع است و چگونه میتواند با کمترین هزینه، بیشترین بهبود را در کیفیت هوا ایجاد کند. چنین سیستمی علاوه بر بهبود سلامت مردم، موجب صرفهجویی اقتصادی، افزایش بهرهوری شهری و ارتقای سطح زندگی شهروندان میشود و در بلندمدت کلانشهر را به شهری پایدار، کارآمد و هوشمند تبدیل میکند.