جنگ رسانه‌ای محدود به رسانه‌های مرجع یا نهادهای رسمی نیست و جنگی شبکه‌ای است که هر فرد در هر جایگاهی باید برای خود نقشی فعال تعریف کرده و آرایش جنگی بگیرد؛ این جنگ تماشاگر ندارد.

به گزارش همشهری آنلاین، «محسن مهدیان» مدیرمسئول همشهری در سرمقاله آخرین شماره‌ این روزنامه‌ با عنوان «۵ تغییر اساسی برای آرایش جنگی رسانه‌ای» نوشت: رهبر انقلاب در دیدار با جامعه مداحان، دو نکته‌ بسیار کلیدی را مطرح کردند.

نخست اینکه اَبَر نزاع امروز، جنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای است؛ گزاره‌ای با منطق روشن: اگر ذهن‌ها، قلب‌ها و باورها تسخیر شود، تسلط بر زیرساخت‌ها و حتی سرزمین، طبیعی‌ترین و کم‌هزینه‌ترین پیامد آن خواهد بود.

دوم اینکه تأکید کردند در برابر دشمن باید آرایش جنگی گرفت. دشمن، معارف اسلامی، شیعی و انقلابی را هدف گرفته است؛ بنابراین نباید صرفاً رویکردی تدافعی داشت، بلکه باید به نقاط ضعف دشمن نیز هجمه برد.

اما وقتی گفته می‌شود «آرایش جنگی بگیرید»، دقیقاً منظور چیست؟

صِرفِ کنشگری رسانه‌ای یا حتی انقلابی‌بودن، به‌معنای آرایش جنگی نیست. آرایش جنگی، مختصات و الزامات مشخصی دارد.

یکم) مهندسی رسانه‌ای در نسبت با دشمن

آرایش جنگی، پیش از هر چیز، یک تصمیم شناختی است؛ یعنی پذیرفتن این واقعیت که میدان رسانه، محل واکنش‌های پراکنده و سلیقه‌ای نیست، بلکه میدان تقابل برنامه‌ریزی‌شده با دشمن است. در این نگاه، اولویت‌ها نه از علایق شخصی و جناحی، و نه از ذوق تولید محتوا، بلکه از فهم راهبرد دشمن استخراج می‌شود.

باید دید دشمن چه می‌کند، چه چیزی را هدف گرفته و چه اثری بر مخاطب می‌گذارد؛ سپس کنش رسانه‌ای متناسب با همان اثر طراحی شود. این تغییر، منطق رسانه را از «تولیدمحوری» به «اثرمحوری» تبدیل می‌کند.

دوم) سربازان جنگ رسانه‌ای

در این جنگ، سرباز صرفاً تولیدکننده محتوا نیست؛ کنشگری است که ذهن و باور مخاطب را هدف می‌گیرد. نخستین شرط او ایمان است؛ نه شعاری، بلکه باور قلبی به حقانیت مسیر. کسی که خود دچار تردید و فرسودگی است، در جنگ باورها پیروز نمی‌شود.

اما ایمان به‌تنهایی کافی نیست. این میدان، میدان حرفه‌ای‌هاست: علم ارتباطات، شناخت مخاطب، فهم الگوریتم‌ها، سواد روایت و خلاقیت، ابزارهای ضروری این نبردند. در کنار این‌ها، شخصیت مجاهدانه لازم است؛ زیرا شکستن مارپیچ سکوت، هزینه دارد و شجاعت می‌خواهد.

سوم) فرماندهان و مدیران رسانه‌ای

اگر سربازان بازوان این جنگ‌اند، مدیران رسانه‌ای مغز آن هستند. فرمانده این میدان نمی‌تواند اسیر باندبازی، قبیله‌گرایی و رقابت‌های جناحی باشد. این جبهه، مدیرانی می‌خواهد که تکلیفشان با ایمان، انقلاب و وطن روشن باشد و تجربه‌ زیسته‌ این میدان را داشته باشند. مدیری که فشار و کمبود را نشناخته، تصمیم شجاعانه نمی‌گیرد.

چهارم) ساختار و میدان عمل

هیچ آرایش جنگی بدون زمین مناسب معنا ندارد. اگر دشمن در شبکه‌های اجتماعی و میدان‌های زنده و تصویرمحور می‌جنگد، کنشگری در رسانه‌های ایستا، عملاً خارج از نزاع است. افزون بر این، ساختارها باید انعطاف‌پذیر باشند. جنگ رسانه‌ای ثابت نیست؛ گاهی جنگ روایت است و گاهی جنگ احساس. رسانه‌ای که نتواند آرایش خود را به‌موقع تغییر دهد، حتی با نیت درست، بازنده خواهد بود.

پنجم) جنگی برای همه

مهم‌ترین ویژگی این نبرد، ساختار شبکه‌ای آن است. جنگ رسانه‌ای، محدود به رسانه‌های مرجع یا نهادهای رسمی نیست. از تولید محتوا تا توزیع و بازنشر، حضور فعال در همه سطوح لازم است.

در این میدان، هر فرد یک گره از شبکه است. هرکس، در هر جایگاهی که هست، باید برای خود نقشی فعال تعریف کند و آرایش جنگی بگیرد. این جنگ، تماشاگر ندارد.