دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۴ - - ۳۹۱۷
قلم به دست زرين دل
حسن خواجه شيراني با چكش قلمه زني خود ضريح هاي مطهر ائمه را ساخته است
001191.jpg
عكس:بهروز مهري
مرضيه سبزعليان
مثل هميشه كمي دير مي رسيم، سلام مي كنيم، حسن خواجه شيراني فقط زل مي زند به ما، هيچ چيزي در نگاهش نيست.
جعفر شيراني، پدر را مي نشاند روي تخت، يقه وارفته عرق گير را صاف مي كند، دگمه هاي پيراهن را مي بندد و موهاي پدر را شانه مي زند.
مي گوييم: خيلي مزاحمشان نمي شويم، چند عكس مي گيريم و دوباره پدر را بخوابانيد. اما حسن خواجه شيراني تا انتهاي مصاحبه و حضور ما در خانه اش همان طور ساكت كنار تخت مي نشيند. نگاهش به روبه رو است، به همان دو سيني نقره قلمكاري شده آويزان از ديوار، شايد صداي ضرب آهنگ چكش و قلم آن روزها را مي شنود و برايش نقش خاطره اي مي زند از ايام كودكي و شاگردي در كارگاه قلمزني اصفهان تا رسيدن به زمين هاي پاك خدا و نقش ضريح هاي مطهر و بعد پذيرش سرپرستي كارگاه قلمزني و نقره سازي در سازمان ميراث فرهنگي كشور.
موزه كوچك شيراني
بعد از كسالت ايام بازنشستگي و بيماري حالا چند ماهي است كه عارضه سكته مغزي، حسن خواجه شيراني را از تك و تاي ايام جواني انداخته و توان در دست گرفتن چكش و مقار كه هيچ، حتي ليوان آب را هم از او گرفته است. شيراني پسر، پدر را مرتب مي كند، ما در موزه كوچك خانه شيراني چرخي مي زنيم و چند خطي از تقديرنامه هايش را مي خوانيم و درباره طرح ها و نقش هاي سيني ها و تابلوهاي قلمكاري شده روي ديوار و تصويري از خواجه شيراني كه در حال چكش زدن است، مي پرسيم، خواجه شيراني پسر جواب سؤالاتمان را مي دهد، مي گويد: سازمان ميراث فرهنگي همه ساله به مناسبت روز جهاني صنايع دستي از هنرمندان بنام سازمان در رشته هاي مختلف هنري تقدير مي كند و اين تصوير پدر، مربوط به تقديرنامه اي است كه در سال 1384 براي ارج نهادن به زحمات پدر و خدمات چهل ساله اش در سازمان ميراث فرهنگي كشور به او تقديم شد.
از بافندگي تا قلمزني
حسن خواجه شيراني در سال 1306 در محله مسجد جامع اصفهان و در يكي از همان خانه هاي قديمي كه پر از اتاق هاي تودرتو بود و در هر اتاقش يك خانوار مي زيستند، به دنيا آمد و آن قدر زود پدر را از دست داد، كه در بزرگسالي تمام خاطره اش از پدر در حد تصويري گنگ خلاصه شد.
شيراني سه يا چهار سال در يك كارگاه بافندگي شاگردي كرد تا اين كه در سن 10 سالگي متوجه شد ذوق و استعدادش ميان فلز، چكش، تير، خاكستر و رگه هايي از طلا و نقره جا مانده است، بعد از آن بود كه در كارگاه قلمزني مشغول شاگردي شد.
زر و ضريح و صلوات
حسن خواجه شيراني چند سالي در محله ميدان كهنه(سبزه ميدان فعلي) اصفهان، در كارگاه قلمزني اشرف زاده شاگردي كرد و پس از آن به شاگردي صنايع پسند درآمد و طي آن سال ها با هفت يا هشت شاگرد ديگر كارگاه مشغول قلمزني سفارشاتي بود كه استاد ها از مراكز مختلف فرهنگي، هنري مي پذيرفتند. خواجه شيراني سي و سه ساله بود  كه اداره فرهنگ و هنر سابق(سازمان ميراث فرهنگي امروز) از استاد او محمدعلي صنايع پسند دعوت كرد تا درهاي ضريح مطهر اميرالمؤمنين(ع) در نجف و امام حسين(ع) در كربلا را قلمكاري كند و بعد از آن، استاد، شاگرد زبردست خود را همراه برد.
خودش كه نتوانست بگويد، اما حتماً بايد طنين السلام عليك و صلوات با ضرب آهنگ چكش و نيم بر به هم آميخته باشد تا بتوان رگه هايي از زر و نقره را از ضريح هاي مطهر ائمه بيرون كشيد.شيراني و استاد روزها درها را داخل حرم ها طرح مي زدند و شب ها داخل آن صحن هاي مطهر مي خوابيدند.شيراني و استاد بعد از گذشت يك سال و نيم به ايران بازگشتند و حدود سه سال بعد بار ديگر سازمان ميراث فرهنگي از استاد صنايع پسند دعوت كرد تا درهاي حرم مطهر حضرت ابوالفضل(ع) را قلمزني كند و در اين سفر 6 ماهه حسن خواجه شيراني باز هم استاد را همراهي كرد.
پس از اين خوش درخشيدن ها استاد محمود دهنوي سرپرست كارگاه قلمزني اداره فرهنگ و هنر سابٍق، در سال 1342 از خواجه شيراني خواست تا به تهران بيايد و در بخش قلمزني اداره سازمان ميراث فرهنگي فعال شود.
خواجه شيراني دعوت او را پذيرفت و سرانجام پس از بيست و دو سال قلمزني و انجام سفارشات سازمان ميراث فرهنگي و پس از بازنشستگي استاد محمود دهنوي در سال 1364 به عنوان جانشين استاد، سرپرستي كارگاه قلمزني و نقره سازي سازمان را بر عهده گرفت و تا سال 1373 و زمان بازنشستگي در همان سمت ماند.
001188.jpg
حسن خواجه شيراني طي سال هاي هنرمندي اش در همان سبك و سياق رايج فن قلمزني فعال بوده و در سبك هاي مختلف سلجوقي، ساساني، اسليمي، خطايي، گل و مرغ، شاه عباسي و قجري(قاجاري) آثار ماندگاري از خود به جا گذاشته است.شيراني به همان شيوه معمول قلمزني سطح  شي مورد نظر را قير ساخته مي ريخته و سپس روي آن را با خاكستر مي پوشانده است تا از چسبندگي قير كاسته شود و سپس سطح كار را با وازلين چرب و يك كاغذ پوستي روي شي پهن مي كرده است، كه اين كاغذ بعد از سمبه نشان شدن مانند يك دستگاه زيراكس عمل مي كرده و در نهايت طرح، روي شي منعكس مي شده است و پس از آن شيراني با ابزاري مثل چكش، قلم، گرسون و... فرورفتگي و برجستگي هاي طرح را ايجاد مي كرده است.
تنگ هاي نيم بند شده و دست شيراني
روزي دست هاي شيراني نقشي از گل و مرغ و شاه عباسي را روي تنگ ها و گنجينه  جواهرات قجري ها و سلجوقي ها طرح زده است، البته نه اصل همان اشياء و تنگ ها، كه سازمان هرازگاهي زرگرهاي قهار را برده است و عكس  اشياي نيم بند شده اي را كه در موزه هنرهاي ملي ايران موجود است را نشانشان داده و بعد زرگرها شبيه همان عكس را از زر و نقره و گاهي برنج ساخته اند و سپس يكي مثل خواجه شيراني پيدا شده كه زل بزند به عكس هايي كه حكايت از هنر قلمزني ايران و آريايي  داشته و بعد بدل را مثل همان طرح اوليه آن قدر ماهرانه قلمزني كند كه در كم و كيف آن مثلاً: تنگ هيچ تناقضي نباشد، جز غبار قرن هاي متمادي كه بر اصل آن نشسته است.
شيراني طي سال هاي حضورش در سازمان ميراث فرهنگي طرح ها و سفارشاتي را به درخواست سازمان قلمزني كرده است كه بعد از اتمام كار و بررسي و نظر نهايي گروه تحقيق، در مورد كم و كيف اثر تعدادي از آنها براي عرضه در نمايشگاه هاي داخلي و خارجي مانند كشورهاي مالزي و اسپانيا انتخاب شدند و تعداد ديگري در معرض فروش(به نفع سازمان ميراث فرهنگي) قرار گرفتند و بخش ديگري به موزه ها راه پيدا كردند و اگر امروز به موزه هاي ملي ايران، موزه ميراث فرهنگي و موزه هاي اصفهان سري بزنيم، مي توانيم صندوقچه جواهرات، آباژور، تنگ آب، بزباردار، ظروف متعدد و قاب هاي مصوري را ببينيم كه ردپاي دست ها و انگشتان هنرمند و پرتوان خواجه شيراني روي آنها جا مانده است.

آپارتمان نشيني به عنوان يك شيوه زندگي در دنياي مدرن
زندگي در قوطي كبريت ها
آموزش زندگي در ارتفاع به موفق شدن نظام مديريت شهري و تحقق فرهنگ شهروندي در جامعه كمك مي كند.
با شهري شدن هر جامعه عده كثيري از مردم، مناطق كشاورزي را ترك كرده و سكونتگاه هاي شهري ايجاد مي كنند غافل از اينكه در محيط شهري برخلاف محيط جامعه روستايي، روابط بيشتر خصوصي است. در اينجاست كه فرد دچار يك نوع تجانس و گمنامي مي شود. تراكم جمعيت در مناطق شهري افراد را دچار فشارهاي روحي مي كند و آرامش زندگي را برهم مي زند. در واقع فردي كه قبلاً در يك خانه مستقل زندگي مي كرده، حال مجبور به زندگي در ارتفاع است. داستان زندگي در ارتفاع به جوامعي باز مي گردد كه مانند اروپا در قرن 20 به سرعت روندي صنعتي پيدا كردند، انقلاب صنعتي در جوامع غربي به رشد سريع شهرنشيني كمك قابل توجهي كرد. هنگامي كه كارخانه ها تأسيس شد، تعداد كثيري از مردم براي كار در كارخانه ها، روستاها را ترك كردند. مهاجران از همه جا به شهر هجوم آوردند و شهرهاي بزرگ صنعتي را ايجاد كردند. طي يك دوره (1850 تا۱۹۵۰) در قاره آمريكا جمعيت شهر شيكاگو دو برابر شد و علاوه بر اينكه شهر شيكاگو قطب صنعتي شده بود، در عرض و ارتفاع گسترش يافت و اولين ساختماني كه در آن از تيرآهن استفاده شد، ساختمان 10طبقه اي بود كه در سال۱۸۸۴ در اين شهر ساخته شد.
كشور ايران نيز اكنون با مسأله اي كه شيكاگو در سال۱۸۵۰ با آن دست و پنجه نرم كرد، مواجه است. در واقع زندگي در ارتفاع، فرهنگ خاص خود را مي طلبد وليكن با عادي شدن آپارتمان نشيني، در كشور ما هنوز عملكردها و سياستگذاري ها از انسجام و وحدت رويه برخوردار نبوده است. اين در حالي است كه در گزارشي به عنوان يك سند معتبر براي بسياري از محققان و پژوهشگران سراسر دنيا مورد استفاده واقع مي شود تصريح شده كه در دهه 90 ميلادي تربيت شهرونداني فعال و مؤثر يكي از هدف هاي مهم و كليدي در برنامه هاي درسي كشور استراليا بوده است. به همين سان در كشور كانادا نيز تربيت شهروندي، يكي از مهمترين وظايف نظام آموزشي است.
دكتر غلامرضا استيفاء قمي عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد تهران شمال و استاد دانشگاه در اين خصوص مي گويد: در كشور ما سخت افزاري كه مي توان آپارتمان را فرض كرد آ مده است در حالي كه نرم افزار يعني آگاهي به قوانين در داخل اين فضا هنوز موجود نيست يا به عبارت ديگر مردم كشور ما در خصوص فرهنگ زندگي در ارتفاع آموزش لازم را نديده اند .
اين جامعه شناس مي گويد: حقوق شهروندي را در بعد مسائل مي توان پيگيري كرد. فرآيند شهرنشيني در كشورهاي در حال توسعه در قرن 20 شدت گرفت و با روند فزاينده شهرنشيني، زندگي در ارتفاع گسترش يافت. در واقع در كلانشهري مثل تهران با جمعيت بيش از 10 ميليون نفر، افراد با عدم تجانس و يكدستي روبه رو هستند و اين امر روي مسائل شهري اثر گذاشته است .
به طور كلي شهرها مركز ناهمگوني انسان ها از تبار، نژادها و فرهنگ هاي متفاوت است. به عبارت ديگر در شهر بين افراد همگوني وجود ندارد و حركات اجتماعي در شهر همواره حركت فيزيكي است؛ در واقع شهرنشين ها همسايگان خوبي نيستند.
به گزارش خبرگزاري فارس ضريب شهرنشيني در ايران به 4/66 درصد افزايش يافته است. اين خبرگزاري مي افزايد: براساس آخرين برآورد، جمعيت شهرنشيني كشور از 6/39 ميليون نفر در سال 1378 به 9/44 ميليون نفر در سال 1383 افزايش يافته و ضريب شهرنشين در اين مدت از 4/63 به 4/66 درصد افزايش يافته است. اين در حالي است كه در دهه فوق الذكر به صورت خالص تنها 350هزار نفر از روستا به شهر مهاجرت نموده اند كه در همين مدت 10ميليون به جمعيت شهرنشين كشور افزوده شده است .
دكتر استيفاء در خصوص افزايش و تراكم جمعيت مي گويد: شهر جايگاه دائمي تراكم جمعيت است و جمعيت زياد ايجاد كننده نوعي گوناگوني فرهنگي و حرفه اي در شهر است. در واقع تراكم جمعيت تأثير بسياري بر زندگي اجتماعي مي گذارد و همين باعث نزديكي فيزيكي افراد به يكديگر مي شود و هرچه تراكم بيشتر باشد، روابط اجتماعي افراد فاصله پيدا مي كنند و باعث رفتار ضداجتماعي مي شود و ايجاد برخورد و اصطكاك مي كند و ناراحتي مي آفريند .
وي يادآور شد: در كلانشهري مثل تهران قوميت ها همديگر را مي يابند و حتي گاهي اوقات تشكيل محله نيز مي دهند. اين در كنار هم و در جمع بودن به آنها اهميت مي دهد و چون جابه جايي در شهر گسترده است، افراد علاوه بر با هم بودن مجبور هستند با هم بياميزند و به تعامل افراد با يكديگر بپردازند .
ورشا جامعه شناس غربي يادآور مي شود: در شهرها تعداد زيادي از مردم در مجاورت يكديگر زندگي مي كنند، بي آنكه اكثر افراد يكديگر را شخصاً بشناسند. تراكم زندگي اجتماعي در شهرها به تشكيل محلاتي مي انجامد كه داراي ويژگي هاي مشخصي هستند، بعضي از آنها ممكن است ويژگي هاي اجتماعات كوچك را حفظ كنند. براي مثال در نواحي مهاجرنشين انواع ارتباطات سنتي بين خانواده ها يافت مي شود و بيشتر مردم، عده زيادي از مردم ديگر را بر مبناي روابط شخصي مي شناسند. اما هرچه اينگونه نواحي بيشتر در الگوهاي وسيع تر زندگي شهري جذب مي شوند، اين ويژگي ها كمتر باقي مي ماند .
تاثيراتي كه شهرها بر زندگي اجتماعي انسان مي گذارند، زيادتر از آن است كه نسبت جمعيت شهري نشان مي دهد زيرا شهر به طور فزاينده سكونتگاه و كارگاه انسان امروزي است.
ادامه دارد

رسانه شيعه-6
گونه شناسي هيأت هاي مذهبي در ايران 1384-1357
محسن حسام مظاهري
گرايش  ديني هيأت هاي انقلابي دوران صلح
در هيأت هاي انقلابي دوران صلح، متأثر از عوامل مختلف فرهنگي و اجتماعي، عموماً با رواج يك گرايش ديني خاص و متمايز با گرايش ديني ديگر گونه هاي هيأت هاي مذهبي مواجه هستيم كه مي توان از آن به اسلام نوگرا تعبير كرد. از مهمترين شاخصه هاي اين گرايش، موارد زير را مي توان برشمرد:
۱ - انعطاف پذير
هيأت هاي انقلابي دوران صلح يكي از رسالت هاي اصلي خود را جذب  و جهت دهي جوانان و نوجوانان   و تحقق فرآيند انتقال فرهنگي ارزش هاي انقلاب و دفاع مقدس به آنان قرارداده بودند؛ نسلي كه نه روزهاي پرشور و آرماني پيروزي انقلاب را ديده بود و نه به دليل صغر سن، در دوران دفاع مقدس مي توانست درك درستي از حقايق آن دوران داشته باشد و نيز البته نسلي كه به تناسب تغيير و تحولات فرهنگي- اجتماعي كشور و تحت تأثير رسانه هاي جديد (اينترنت، ماهواره و...) تربيت ديگري يافته و لااقل در ظاهر با نمونه اول انقلابي خود شباهت چنداني ندارد. در چنين حالتي، لازمه فرآيند انتقال فرهنگي مذكور، اولاً پذيرفتن واقعيت اين تفاوت ذايقه و سليقه است؛ و ثانياً كنار آمدن و حتي وفق يافتن با آن؛ و اين امر، به طور طبيعي مستلزم غمض عين ها و آسان گيري هايي است كه تا چندي پيش موضوعيتي نداشتند.بنابراين براي هدف والاتر، كه همان جذب جوانان به فرهنگ اسلام و انقلاب و مصون سازي آنان در برابر شبيخون فرهنگي غرب باشد، لازم است در اجرا و پيگيري احكام و قوانين فقهي در مورد جوانان، كمي تا قسمتي با تساهل و تسامح برخورد شود تا آنان زده نشوند .
۲ - فعال
در هيأت هاي انقلابي اين دوران به اعتبار هويت انقلابي  شان، تفكر گوشه گيري نسبت به مسايل سياسي و اجتماعي كشور و گرايشات انفعالي جايي ندارد و گرايش ديني غالب، برخورد و حضور فعالانه را تبليغ و ترويج مي كند. هرچند اين فعال بودن، در قياس با نمونه هيأت هاي انقلابي دوران جنگ، چندان نمود بيروني نمي يابد.
۳ -آميخته با سياست
به هر حال هيأت هاي انقلابي اين دوران هم مانند نمونه سلف شان، يكي از نهادها و ابزار حكومت ديني و انقلاب اسلامي محسوب شده و جهت گيري سياسي مشخصي دارند و كاملاً در گفتمان قايلين به اسلام سياسي جاي مي گيرند. اين جهت گيري را سواي فضاسازي تبليغاتي و نمادهاي داخلي و خارجي مجالس اين هيأت ها، در متون سخنراني ها و اشعار مورد استفاده مداحان شان نيز مي توان سراغ گرفت.
۴ - نوگرا
تغيير و تحولاتي كه پس از پذيرش قطعنامه و با ورود به عصر موسوم به سازندگي و توسعه و رفاه، جامعه را فراگرفت، در عمل بسياري از رويكردهاي سفت و سخت و نيز كهنه و كليشه اي گذشته- خصوصاً در عرصه سبك دينداري- را دستخوش دگرگوني ساخت. از جمله اين تغييرات، نوگرايي و ارزش شدن مقوله نوآوري بود؛ مقوله  اي كه در عمل، مصاديقي مي يافت كه تا پيش از آن زمان، كمابيش حتي ضد ارزش محسوب مي شدند. به عنوان مثال مي توان به تغيير نگرش نيروهاي مذهبي جامعه در برهه مورد بحث، نسبت به مقوله آراستگي و زيبايي اشاره كرد. توجه ويژه و افزايش مجالس جشن و شادي، علي الخصوص كه با كف زدن همراه شده است، از ديگر تحولات مهم در راستاي نوگرايي هيأت هاي انقلابي اين دوران است و البته نبايد از نظر دور داشت كه همه اين نوآوري ها، همزمان توسط منبرها ي اين هيأتها، مهر تأييد خورده و به اصطلاح تئوريزه مي شوند.
۵ - وطن گرا
پس از پايان جنگ تحميلي و با فروكش كردن فضاي هيجاني و پرشور و احساس دهه اول انقلاب و نيز در تناسب با سياست هاي توسعه دولت جديد، به تدريج آن رويكرد و گفتمان جهان گرا رنگ باخت و ميهن دوستي   و وطن گرايي ، كه سابق بر آن چندان ارزش دست اولي محسوب نمي شد، به عنوان يك ارزش جديد، مطرح شده و اصالت يافت. در هيأت هاي انقلابي اين دوره نيز كمابيش اين تغيير رويكرد را مي توان مشاهده كرد. افراط هاي موردي در اين مسأله، حتي رگه هايي از احياي ادبيات شعوبيه را هم نمايان مي سازد.
۶ - اخلاق محور
مجموعه عواملي از جمله سياست جذب جوانان و نوجوانان و انعطاف پذيري گرايش ديني هيأت هاي انقلابي دوران صلح، در كنار تغيير و تحولاتي كه نوگرايي اين هيأت ها را موجب شد، به تدريج دايره پرداختن به مقولات فقه و عقيدتي، كه طبيعتاً با مقداري سختي و خشكي و نيز امر و نهي و تكليف آميخته اند، را محدودتر كرده و در عوض عرصه را براي طرح مقوله اخلاق و مباحث مرتبط گشاده كرد و البته آن هم نه اخلاق اجتماعي ، كه باز با وظيفه و تكليف و امر به معروف و نهي از منكر و خلاصه دشواري آميخته است؛ بلكه عمدتاً مباحث اخلاق فردي ، كه هم شيرين و دلنشين و جذاب است و موجبات آرامش مخاطب (جوانان) را فراهم مي كند و هم با آسايش طلبي و عافيت جويي اقتضاي سن او منافاتي نمي يابد.
مداحي هيأت هاي انقلابي دوران صلح
مداحي انقلابي، در دوران صلح، در تناسب با تغيير و تحولات جامعه پس از پذيرش قطعنامه، آشكارا تفاوت هايي با نمونه دوران جنگ خود دارد.
الف- شاخصه هاي مداحي انقلابي دوران صلح:
۱ - تقليد در آهنگ
تنوع و هيجان طلبي مخاطبان عمدتاً جوان و نوجوان هيأت هاي انقلابي دوران صلح، شكسته شدن قبح استماع موسيقي در بين مذهبي ها و احيا و رشد جريان موسيقي پاپ، در كنار عدم آشنايي چندان مداحان جوان و بعضاً تازه كار اين هيأت ها با دستگاه هاي موسيقي و آهنگ سازي (ناشي از فقدان سيستم آموزش حرفه اي مداحي، مشابه آن چه كه در هيأت هاي سنتي رايج بود)، نهايتاً مداحان انقلابي جوان را با معضل خلأ آهنگ در نوحه خواني مواجه كرد. ادامه دارد...

ياد
باز محرم شد و دل ها شكست
روح ا... مهرپارسا- دو سال پيش، در چنين روزهايي استاد محمد اسماعيل نياوراني شميران شناس و مؤلف تاريخ اجتماعي شميران در سن 77 سالگي از دنيا رفت. او در كارنامه آخرين فصل زندگي خويش 23 سال پژوهش و تحقيق در مورد چگونگي آداب و رسوم اهالي شميران را ثبت و ضبط نمود.باتوجه به قرار گرفتن در ماه محرم كه ايام عزاداري حسيني(ع) ؛ فرصت را مغتنم شمرده با گفتاري از آن مرحوم در رابطه با مراسم سوگواري سالار شهيدان در شميران مندرج در روزنامه ايران مورخ 26/2/78 يادش را گرامي مي داريم:
در قديم چند روز به ايام دهه اول محرم مانده، پرچم هاي سياه در تكايا و حسينيه ها نصب مي شد و مردم خود را براي عزاداري ماه محرم آماده مي كردند. با ديدن پرچم هاي سياه، زنان با نخ و سوزن براي دوختن چادرهاي تكايا و حسينيه ها چادرپوش را آماده مي كردند. چادرپوش ها به وسيله مردان محله با طناب هاي بلند به تيركها متصل مي شد و با خواندن بيت اگر ناتواني بگو يا حسين، اگر خسته جاني بگو يا حسين، نترس و ملرز و بگو يا حسين پرده ها را كه معمولاً تا 40 متر قطر داشت بر فراز حسينيه ها برمي افراشتند. از ديگر سنتهاي كهن در شميرانات، تزئين درون حسينيه ها و تكايا با بهترين وسايل و چراغهاي خانه است و سياه پوش كردن داخل آنها، تا 50 سال قبل حسينيه ها و تكاياي شميران به اين صورت چادرپوش مي شد بعدها سقف هاي فلزي جاي آن را گرفت.تكيه نياوران در شميران محل تعزيه خواني دولتي قاجاريه بود و ناصرالدين شاه چند سال براي مراسم تعزيه خواني به آنجا مي آمد كه بعد از تيراندازي در تكيه نياوران به سوي او، ديگرآنجا نيامد. در شب هاي تاسوعا در شميران عزاداران حسيني از حصار بوعلي به نياوران رفت و آمد مي كردند و با استقبال پيران و مردم محل روبرو مي شدند.
تأكيد بر برادري و همياري دسته جمعي از شاخصه هاي مراسم ديدار عزاداران محله هاي مختلف با يكديگر است.پذيرايي با شير از عزاداران حسيني (در قديم) و پخت غذاهاي نذري قيمه پلو، فسنجان، آبگوشت و قورمه سبزي از رسوم اين منطقه است. پذيرايي از سينه زن ها با شير به خصوص در قريه كاشانك متداول بود و غذاهاي نذري عاشورا و تاسوعا در شميرانات از وقف شخصي و خودياري مردم تهيه مي شود.تعزيه خواني هم در شميران از ديرباز رسم است و در حسينيه هاي نياوران، تجريش و سوهانك مراسم تعزيه خواني برپا مي شود. قمه زني در شميران بسيار كم و معدود بود و زنجيرزني از رسوم آذري ها در مركز تهران بود كه امروزه به شميران نيز انتقال يافته است. در زمان قديم در شميران رسم بود عزاداران بدون لباس، عزاداري مي كردند. ليكن امروزه دسته هاي عزاداري با لباسهاي مخصوص سياه رنگ عزاداري مي كنند.حركت دادن نخل (نوعي تابوت مانند است)، در ساعات اوج عزاداري روز عاشورا نيز از رسوم ديرينه عزاداري در شميران به حساب مي آيد.

طهرانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
درمانگاه
عكاس خانه
علمي
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  عكاس خانه  |  علمي  |  
|  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |