پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۶۳
وسايلي كه انگيزه ورزش كردن در پارك را بيشتر مي كند
بادي   بيلدينگ زير سايه درختان
006651.jpg
عكس:علي اكبر شيرژيان
گيتي عابدي
هر روز ساعت 6:30 صبح همديگر را همان جاي هميشگي مي   ديديم. آنجا محل نسبتا خلوت پارك به شمار مي   رود؛ شبيه به يك كمربندي ست كه به چهار قسمت تقسيم مي   شود. در قسمت اول، باغچه طويلي هست كه شاخ و برگ درختانش با توپ ما و افراد ديگري كه در اين قسمت بازي مي   كنند، هرس مي   شود! در موازات آن، پياده   رويي ست كه وسايلي اندك براي نرمش كردن به فواصل در آنجا قرار دارد. درمحل ورزش هميشگي ما، سه تا تخته كه به صورت شيبدار به هم وصل شده و با آهن   هاي بنفش   رنگي قاب گرفته  شده، نصب شده است. دوباره به يك باغچه با عرض كمتر برمي   خوريم كه به جاي درخت، درختچه دارد. بعد از آن، منطقه اصلي قرار دارد؛ يعني محل بازي كردن ما و درنهايت يك پياده   روي ديگر، قسمت آخر كمربندي حجاب (چون يك سر اين كمربندي به خيابان حجاب مي   خورد، اسمش را گذاشته   ام كمربندي حجاب) را تشكيل مي   دهد.
صبح كه از راه مي   رسيديم، وسايلمان را روي تخته   ها مي   گذاشتيم و مي   رفتيم ميدان پارك براي دويدن. توي ميدان، دو گروه پرجمعيت از زن و مرد، نرمش صبحگاهي و در كنار آنها گروهي بدمينتون بازي مي   كنند. توپ   هايشان مثل ملخ در هوا به اين طرف و آن طرف مي   روند؛ گويي مزرعه   اي را آفت زده باشد. بعد از 30 الي 40 دقيقه دويدن و نرمش كردن به جايگاهمان برمي   گشتيم و تور واليبال را نصب و در كنار همسايه   هايمان بازي مي   كرديم. همسايه شمالي   مان گروه پيرمردها هستند. آنها هم مانند ما واليبال بازي مي   كنند، البته با شور و هيجاني بيشتر و در قسمت جنوبي   مان يك گروه فوتباليست جوان به اضافه مردي مسن كه روحيه   اش از همه كساني كه در پارك هستند، جوان   تر است، بازي مي   كنند. اسمش آقاي مديري ست و مثل يك جوان 20 ساله دنبال توپ مي   دود و بعد از بازي هم با افراد گروهش مشغول صبحانه خوردن مي   شود.
در اين چند سالي كه به پارك مي   آييم، بتدريج جزو يك خانواده شديم كه خانواده   اي بسيار دوست   داشتني و نشاط   آور است، به نوعي اين مكان سبز، تبديل به خانه دوم   مان شده كه دل كندن از آن بسيار سخت است. به جرات مي   توانم بگويم كه دليل پايداري دوستي   مان همين بهشت كوچك و مردمان مهربانش است، اما متاسفانه عمر شادي   هايمان چندان طولاني نبود. كم   كم وارد جامعه بزرگترها شده بوديم و مشغله   هاي ذهني   مان بيشتر شده بود. باتوجه به شرايطمان ديگر نمي   توانستيم هر روز به قرارگاه برويم و بتدريج شرايط به گونه   اي شد كه ديگر رنگ پارك را فراموش كرديم.
بعد از گذشتن مدتي، ديگر طاقتمان طاق شده بود و هر جوري بود بايد يكسري به خانه سبزمان مي   زديم و كمي هواي تازه استنشاق مي   كرديم. وقتي در يك عصر پاييزي به آنجا رفتيم، هنوز داخل نشده، انبوهي از خاطرات به ذهنمان هجوم آورد؛ هندوانه خوردنمان، بازيگوشي   هايمان، دعوا كردنمان و ... جلو چشم   هايمان رژه مي   رفتند. در حال و هواي تداعي خاطرات گذشته بوديم كه چشم   مان به وسايل زرد و قرمز خورد. گام   ها را سريع   تر كرديم. براي مدتي خشكمان زد. دستگاه   هاي بدنسازي آنجا بود كه تا پيش از اين براي استفاده از آنها بايد ماهي حداقل 20 هزار تومان هزينه مي   كرديم، اما اين بار مي   توانستيم مجاني از آنها استفاده كنيم. اولين نفر، من بودم كه به حرف آمدم: پارك لاله هم مدرن شد! يكي از دوستانم كه حسابي ذوق   زده شده بود به طرف يكي از وسايل رفت و امتحانش كرد. ما هم با لباس   هاي غيرورزشي   مان به دنبالش رفتيم. بعد از مدت   ها، دوباره شادي به گروه پرجمعيت   مان برگشته بود. در حال خوشي خودمان بوديم كه يكي از بچه   ها گفت:  به احتمال زياد، از اين به بعد تراكم جمعيت اينجا بيشتر مي   شود . خنده از لبانمان برگشت و ساكت شديم؛ آخر عادت نداشتيم در اين مكان غريبه   اي ببينيم. درست است كه پارك براي همه است، اما بعد از اين همه مدت، آنجا برايمان تبديل به يك حريم خصوصي شده بود كه گويي كسي حق وارد شدن به آن را نداشت!
در عين حال كه از شلوغ شدن قرارگاهمان ناراحت بوديم، بسيار كنجكاو بوديم كه ببينم چه كساني براي ورزش كردن مي   آيند و در كل شرايط چگونه است.
اولين دستگاه چند متر بعد از در حجاب گذاشته شده است. اين دستگاه از يك طناب فلزي كه دور يك قرقره انداخته شده و دو تا دستگيره تشكيل شده است. بايد با دستانمان اينها را بالا و پايين بكشيم. آنجا را ببين، با كت و شلوار آمده است ورزش! سوار الاكلنگ يك   طرفه   اي شده بود كه با فشار دادن پا بر پايين وسيله، مي   آمد بالا. گفت كه كارمند است. قبلا هم پارك مي   آمده، اما براي پياده   روي و از نشاطي كه كار كردن با اين وسايل به او مي   داد، گفت. از چهره   اش هم پيدا بود كه چه حالي دارد. آخ جان! ميله بارفيكس هم نصب كرده   اند. خدا خيرشان دهد. مگر مي   شود به چارچوب درهايي كه با زلزله يك ريشتري هم فرو مي   ريزد، بارفيكس نصب كرد؟! از اين نوع وسيله در تلويزيون هم ديده بودم. روي يك صندلي مي   نشيني و ميله بالاي سرت را به طرف بالا حركت مي   دهي. خانمي كه در حال كار كردن با آن بود، گفت: اين اولين باري ست كه به اينجا مي   آيم. آدم را بانشاط مي   كند. به همين دليل باز هم براي ورزش به پارك مي   آيم . مي   بينم كه جمع آقايان كارمند، جمع است. يكي از كساني كه با لباس پلوخوري آمده بود، با وسيله جالبي كار مي   كرد؛ دستگاه شبيه به پاندول ساعت است كه به جاي گوي فلزي يك سطح مستطيل شكل دارد. روي آن مي   ايستي و مانند حركت پاندول ساعت، خودت را تكان مي   دهي. او گفت كه محل كارش همين نزديكي   هاست و به اين دليل به پارك مي   آيد كه به نظرش از وقتي كه ورزش را شروع كرده، بهتر كار مي   كند. لالالا، پيش، پيش... اين هم يك گهواره براي بزرگترها تا به نوزادان حسودي نكنند! البته كمي شكل شان با مال بچه   ها فرق مي   كند؛ يك برانكارد كه به صورت عمودي قرار داده شده است كه دو طرف آن ميله دايره   شكلي وجود دارد. با استفاده از ميله   ها خود را به حالت افقي قرار مي   دهي. شنيدم كه براي آرامش اعصاب و گردش بهتر خون در مغز به كار مي   رود. چه عجب كه يك آشنا را ديدم. دو تا از قديمي   هاي پارك عضو يكي از گروه   هاي ورزش، با لباسي يكسان جلو دستگاه   هاي مانند فرمان ماشين ايستاده بودند و آنها را مي   چرخاندند. يكي از آنها گفت: اينجا، ورزش در كنار تفريح است. از وقتي كه اين وسايل را گذاشته   اند، افراد بيشتري به پارك مي   آيند، در ضمن شايد بهتر باشد كه افرادي براي راهنمايي مردم، اينجا حضور داشته باشند. درست است كه روي وسيله   ها طرز استفاده را نوشته، اما ممكن است انجام بعضي از حركات براي بعضي از افراد بويژه مسن ها مضر باشد و آن طرف ندانسته آن را انجام دهد . راست مي   گفت؛ مثلا استفاده از دستگاه دوچرخه براي افرادي مانند من كه مشكل زانو دارند، مضر است. آن طرف   تر، سه خانم مشغول صحبت كردن هستند و با دستگاهي مانند چرخونك كه در تلويزيون تبليغ مي   شد، كار مي   كردند. آنكه مسن   تر بود، گفت: كار بسيار خوبي انجام دادند، اما يكسري از دستگاه   ها خراب شده است كه بايد درست كنند، درضمن بعضي از اين جوان   ها مي   آيند و وسايل را خراب مي   كنند. بايد يكي باشد كه از آنها مراقبت كند . در همين ميان يكي ديگرشان گفت كه چه بهتر است قسمت خانم   ها را از آقايان جدا كنند. كمي جلوتر، خانمي را ديدم كه مدت يك هفته بود به پارك مي   آمد. از او پرسيدم كه آيا لزومي مي   بيند كه قسمت خانم   ها و آقايان   ها را از هم جدا كنند؟ با تكان دادن سرش گفت نه و ادامه داد:  پوشش خودمان خوب است، فقط يك چيز؛ صداي وسايل بسيار آزاردهنده است و بايد به آنها روغن زد . پارك لاله رودخانه ندارد، اما برايش پل گذاشته اند؛ البته در مقياس كوچك. مردي با گرمكن آبي   رنگ كنار آن ايستاده و نحوه استفاده   اش را به كس ديگري توضيح مي   دهد. مربي كاراته است و اعتقاد دارد كه دستگاه مكانيكي نياز به مربي ندارد: دو ماه است كه دستگاه   ها را نصب كرده   اند. به نظرم، لزومي ندارد كه خانم   ها و آقايان را جدا كنند، چون اين يك كار عمومي ست. از وقتي هم كه اينها را گذاشته   اند، افراد بيشتري به پارك مي   آيند .
و اما جالب   ترين حرف را از زبان يك مرد 37-36 ساله كه با همسرش به پارك آمده بود، شنيدم. به اصرار خانمم به اينجا آمدم. بچه   ها را مي   گذاريم مدرسه و به اينجا مي   آييم. ورزش چنان تاثير مثبتي روي من گذاشته است كه اگر 4-3 ميليون چكم برگشت بخورد، ديگر برايم مهم نيست. مي   گويم فداي سرم .
ببين با چه شور و شوقي ورزش مي   كنند. تا به حال فكر مي   كردم اكثر ايراني   ها آدم   هاي تنبلي هستند و از ورزش كردن بيزار، اما انگار فقط منتظر فرصتي بودند تا روزشان را هرچه بانشاط   تر آغاز كنند.از اطلاعات پارك مي   پرسم كه چه كسي باعث و باني اين طرح بوده است و پاسخ مي   دهد: سازمان زيباسازي .
مهندس ابوالقاسم وحدتي   اصل، مديرعامل سازمان زيباسازي مي   گويد: پيشنهاد اين طرح از طرف بخش خصوصي بود. ما هم بعد از مطالعات بسيار، هماهنگ كرديم و از درآمدهاي خود سازمان آن را اجرا كرديم. چيزي حدود 600 ميليون تومان هزينه برداشت . سئوال اينجا بود كه آيا اين طرح شامل همه تهران مي   شود يا نه؟ وحدتي در پاسخ مي   گويد: 50 سري دستگاه را تعهد كرديم كه هر سري شامل 22 قطعه است. تقريبا تمام مناطق از اين دستگاه   ها دارند، اما بستگي به شرايط منطقه و استقبالشان دارد، مثلا تعداد درخواست   هاي منطقه 5 بيشتر از جاهاي ديگر بود يا در پارك ملت دوسري از اين وسايل وجود دارد . در مورد خراب شدن چند تا از دستگاه   ها پرسيدم، جواب داد كه اينها دو سال گارانتي دارند و اگر باز هم مشكلي باشد، دستگاه جايگزين خواهند كرد. استقبال مردم را ديده بودم، اما مي   خواستم نظر او را هم در اين مورد بدانم. وحدتي گفت:  اين طرح تاثير خيلي خوب و مثبتي روي مردم گذاشته است. همين امروز يك خانم زنگ زد و تشكر كرد و همين انگيزه من را بيشتر كرد تا باز هم از اين نوع طرح   ها اجرا كنم. مردم ما واقعا حق   شناس هستند . در آخر صحبت   هايش يك گله داشت، آن هم از رسانه   ها. انتظار داشتم صداوسيما گزارشي از اينجا تهيه و اطلاع   رساني كند، اما چنين نكردند، حتي روزنامه   ها هم يك گزارش كار نكردند .
درست است كه ديگر قرارگاهمان ساكت و دنج نيست، اما اشكالي ندارد، چون در عوض به تعداد همسايه   هاي دوست   داشتني   مان اضافه شد و اين فوق   العاده است.

ورزش سر راه خريد
مرد بعد از اينكه بسته هاي ميوه و نان و مواد غذايي را كنار جدول هاي پارك مي گذارد ، كتش را از تنش در مي آورد تا با استفاده از وسايل ورزش و بدن سازي تحركي به خودش بدهد .
پسر دانشجو و كارمند اداره هم كه به سمت خانه مي رود با ديدن اين وسايل جديد به همين فكر مي افتد.
اين دستگاه ها خيلي زود شهروندان را جذب ورزش كرده است اما همه مي دانند كه كنار اينها جاي يك مربي خالي است.

كلانشهر
حفاري در خيابان ها تا 5 سال ممنوع!
006603.jpg
خيلي از اوقات اتفاق افتاده است؛ افتادن در چاله را مي گويم. به همين خاطر است كه وقتي پايمان از آن بيرون آمده، به زمين و زمان بد وبيراه گفته ايم و آخر سر هم روز از نو و روزي از نو، چون فردا دوباره ممكن است پايتان در چاله اي ديگر گير كند. اما اين كابوس براي مشهدي ها قراراست پايان يابد.
معاون فني و عمراني شهرداري مشهد گفت: با اجراي طرح روكش آسفالت در خيابان هاي اصلي اين كلانشهر، مجوز حفاري در اين خيابان ها به شركت هاي خدمات دهنده داده نمي شود . عباس شيرمحمدي معتقد است در قالب اين طرح شركت هاي آب و فاضلاب، برق، گاز و مخابرات تا پنج سال حق حفاري در 36 خيابان و معبر اصلي مشهد را نخواهند داشت.
او گفت: شهرداري مشهد با انتشار هشت اطلاعيه درخصوص آسفالت، شركت هاي خدمات دهنده را آگاه ساخته تا اگر طرح و برنامه اي دارند قبل از اجراي روكش آسفالت اجرا كنند.
شيرمحمدي با اشاره به اتمام مهلت تعيين شده شهرداري مشهد تا مدت پنج سال گفت: مجوز حفاري را به عنوان تراشه باز به هيچ دستگاه و شركت خدمات دهنده اي نخواهد داد .
معاون فني و عمران شهرداري مشهد در پاسخ به سئوالي درخصوص حفاري بدون مجوز شركت هاي خدمات دهنده گفت: در صورت حفاري بدون مجوز توسط شركت هاي خدمات دهنده، شهرداري مشهد در هيچ منطقه اي از شهر به آن شركت مجوز حفاري نخواهد داد .
او با بيان اينكه همچنين از طريق مراجع قانوني تخلفات شركت  هاي خدمات دهنده در بخش حفاري خيابان ها پيگيري خواهد شد، گفت: كنده كاري و حفاري هاي خيابان ها از سوي شركت هاي خدمات دهنده در مشهد از جمله مشكلاتي ست كه شهروندان با آن روبه رو هستند .
معاونت فني و عمران شهرداري مشهد گفت: مشاهده مي شود كه پس از آسفالت خيابان هاي اصلي، برخي شركت هاي خدمات دهنده اقدام به حفاري آسفالت كرده كه مرمت مجدد مكان هاي حفاري شده نيز بعضا بدرستي انجام نمي گيرد .
او تصريح كرد: اين اقدام شركت هاي خدمات دهنده باعث مي شود كه خيابان هاي شهر وضعيت نامطلوب را براي تردد وسايل نقليه به دنبال داشته باشند.

راپورت خبرنگار
فرصتي براي رفتن
006636.jpg
پويا مهرآيين- انتهاي بزرگراه نيايش (به سمت شرق)، ورودي خيابان وليعصر(عج)، خط عبوري منتهي اليه سمت راست. ساعت حدود 9:30 است و ظاهرا همه چيز سر جاي خودش قرار دارد. هم چراغ ها كار مي كنند و هم تعدادي از ماموران پليس راهنمايي و رانندگي در حين انجام وظيفه هستند. ساير خطوط عبوري بزرگراه به لحاظ قرمز بودن چراغ راهنمايي متوقف هستند، ولي انگار خط عبوري  سمت راست نيز در اين ماجرا وضعيت متفاوتي ندارد. راننده تاكسي كمي به اين طرف و آن طرف نگاه مي كند و غر مي زند: آقا، ببين توروخدا، اينكه ديگه ساده ترين و ابتدايي ترين قوانين راهنمايي و رانندگي بوده و هست كه لاين راستگرد آزاد باشد... و مسافران كه هر كدام به نوعي كلافه هستند كه زودتر از اين دردسر آزاد شوند، مانده اند كه چه كنند. من تصميم مي گيرم پياده شوم و 200 متر باقيمانده را قدم بزنم. همين كار را هم مي كنم. هنوز چند قدمي نپيموده ام كه چراغ راهنمايي سبز مي شود و خودروها در همه خطوط به حركت در مي آيند، اما خط راستگرد كه مثلا بايد آزاد باشد، هنوز بسته است. دليل اين نكته هم چندان دور از ذهن نيست؛ توقف نابجاي خودروها و سوار و پياده كردن مسافر. ظاهرا آنقدر سر ماموران راهنمايي هم شلوغ است كه فرصت پرداختن به رفع اين مشكل را ندارند و كماكان خودروها و سرنشين ها متوقف و معطل مانده اند. جالب اينكه در اكثر نقاط شهر، خطوط راستگرد با نصب جدول و جدا كردن مسير از ساير خطوط جدا شده و كافي ست حداقل پايبندي به قوانين وجود داشته باشد تا اين مشكل پديد نيايد.
اما اينكه بخواهيم همه وظايف را هم به شهروندان محول كنيم شايد چندان منطقي نباشد و خوشبيني زياد باعث شود كه افراد فرصت طلب و بي مسئوليت با خيال راحت  قوانين را نقض كنند، پس در اين راستا مسئوليت ماموران پليس راهنمايي و رانندگي سنگين تر مي شود، بهتر نيست در نقاطي از شهر كه سهولت تردد در مسيرهاي راستگرد از حساسي ويژه اي براي سلامت آمد و شد برخوردار است، نظارت دقيق تر و خاص تري بر اين مورد اعمال شود؟ ضمن اينكه مي توان با در نظر گرفتن جرايم متناسب براي رانندگان متخلفي كه اكثرا به سوار و پياده كردن مسافر در اين خطوط مي پردازند، به نتايج بهتري دست يافت.
در نظر بگيريد هر خودرو براي پياده كردن مسافران و محاسبه كرايه آنها تنها دو سه دقيقه از وقت ديگران را تلف كند. در اين صورت خودرويي كه پشت سر 10 دستگاه از اين خودروها قرار دارد چه گناهي كرده كه بايد وقت زيادي را در راهبندان تلف كند؟ بهتر است سعي كنيم حداقل از پتانسيل هاي موجود براي بهره وري زماني در زندگي شهري استفاده كنيم و ضمنا حداقل هاي قانونمندي  شهري را نيز فرا گرفته يا مرور كنيم.

اعداد اساسي
۹‎/۰۰۰‎/۰۰۰‎/۰۰۰
كدام بخش از صنعت كشور مي  تواند 9 ميليارد تومان درآمد ماهانه براي دولت ايجاد كند، جز خودرو؟ از ابتداي سال جاري تا پايان مهرماه، دولت 63 ميليارد تومان ماليات از صنعت خودروسازي به دست آورد. البته اين درآمد چيزي سواي بخش عمده  اي از سهام دولت در صنعت انحصاري خودرو به حساب مي  آيد. در حال حاضر توليد خودرو به رشد قابل توجهي رسيده، به طوري كه برنامه  ريزي  هايي براي توليد يك ميليون دستگاه خودرو در سال صورت گرفته است.در مقايسه ماليات دريافت  شده از صنعت خودروسازي با ساير منابع مالياتي دولت مي  توان گفت ماليات دريافت  شده از خودرو دقيقا معادل يك دهم كل درآمدهاي مالياتي در طول هفت ماه گذشته است.با وجود اين درآمد قابل توجه، دولت مي  تواند چاره  اي براي خطر جدي آلودگي هوا بينديشد و با جدي گرفتن هشدار كارشناسان محيط زيست مانع از مرگ سالانه 5 هزار شهروند تهراني در صورت افزايش آلودگي هوا شود.
نخستين گام براي مهار هواي كشنده  اي كه روي شهر تهران خيمه زده، خروج خودروهاي فرسوده از چرخه نقل و انتقال است و درآمد 9 ميليارد توماني دولت در ماه، رقم اندكي براي پايان دادن به اين وضعيت نيست.
۹۰
۹۰ را مي توانيد كنار 52 نيز بگذاريد، چون قراراست در برنامه دوم احداث خطوط مترو، يعني از سال 1382 تا 1390 شبكه بهره برداري شده مترو تهران به 90 كيلومتر و 52 ايستگاه برسد كه تهران با اين كار رتبه بيستم را در بين شهرهاي داراي مترو پيدا خواهد كرد.
امتيازهاي چشمگير صنعت مترو در سيستم حمل ونقل عمومي كه مهم ترين آن سرعت در جابه جايي ست، مديران شهري را برآن داشت تا نسبت به توسعه خطوط مترو در تهران اقدامات جدي انجام دهند. به همين دليل شوراي شهر تهران برنامه دوم احداث خطوط مترو كه شامل خطوط 3 و 4 و توسعه خط يك از شمال تا تجريش و توسعه خط 2 از دردشت تا پايانه شرق است، تصويب شد.
خطوط 3 و 4 مترو به طول 57 كيلومتر به مناقصه بين المللي گذاشته شده و توسعه شرقي خط 2 مترو تا ترمينال شرق به طول 9 كيلومتر است كه با توجه به اولويت هاي برنامه دوم مترو و مشكلات تامين نقدينگي، احداث آن در دست بررسي ست. قراراست اعتبار مورد نياز توسعه خط يك مترو از ميرداماد تا تجريش به طول 1/8 كيلومتر نيز از طريق فاينانس تامين شود.

زاويه ديد
006639.jpg
جرات بوق زدن براي پليس
رضا ولي زاده- وقتي وسط يك خيابان پرترافيك گير كرده ايد و ماشين جلويي بي هيچ دليلي لزومي براي حركت نمي بيند، ناچاريد بوق بزنيد تا ماشين جلويي دليل تازه اي براي حركت كردن يا كنار كشيدن پيدا كند. تنها يك چيز مي تواند جرات بوق زدن را از شما بگيرد؛ آن هم ماشين پليس است؛ چه از نوع راهنمايي و رانندگي و چه از نوع انتظامي. اما زن 51 ساله اي كه اين خطا را مرتكب شده بود، حالا ديگر چاره اي جز اينكه خودش را از تك و تا نيندازد و در مقابل ماموري كه با لحن طلبكارانه اي از او مي خواست شيشه ماشين را پايين بكشد و بابت بوقي كه زده توضيح بدهد، كوتاه نيايد، نداشت.
مامور راهنمايي و رانندگي مي گويد: حالا ديگر براي ماشين پليس بوق مي زنيد؟ . زن كه چندان به پايان مكالمه اي كه آغاز شده، خوشبين نيست، مي گويد: چه فرقي دارد كه ماشين پليس خيابان را بند آورده باشد يا ماشيني ديگر؟ از طرفي شما وظيفه داريد مانع ترافيك خيابان ها شويد، نه اينكه خودتان هم گره ترافيك را سفت تر كنيد .
مامور راهنمايي و رانندگي به زن يادآوري كند كه لزومي ندارد وظايفش را به او يادآوري كند. زن دوباره كوتاه نمي آيد و عاقبت، تنها چيزي كه عايدش مي شود حرف تندي ست كه مامور راهنمايي و رانندگي تحويل زن مي دهد و تكليف خودش و زن را يكسره مي كند. زن از حرف تند، قرمزتر مي شود. درگيري بالا مي گيرد و با احتمال پرونده سازي عليه زن، چاره اي جز كوتاه آمدن براي او نمي ماند.تمام اين صحنه ها مرا ياد چيزي جز طرح استانداردسازي رفتار سازماني پليس نمي اندازد؛ طرحي كه در دهه فجر قرار است به شكل سناريو در معرض ديد سران سه قوه و مسئولان كشور گذاشته شود تا در نتيجه پياده سازي آن، تحول بزرگي در رفتار پليس با مردم رخ دهد.
البته به غير از اين طرح، چيز ديگري هم در كمتر از يك ثانيه از نظرم مي گذرد. در بزرگراهي كه قرار بود ما را از فرانكفورت   به دارمشتات برساند، پليس آلمان با اشاره دست از ما خواست توقف كنيم. به محض توقف خواستم از ماشين پياده شوم تا مراتب احترام و ارادت را به پليس هاي موطلايي و دو متري آلمان ابراز كنم. محمد دستم را چسبيد و گفت: پياده نشو، كمربندت رو هم ببند . گفتم: چرا؟ گفت: معني اين كار دقيقا يعني حمله به پليس . بعد صورتش را چرخاند طرف پنجره اي كه پليس موطلايي دو متري را در حالي كه از كمر تا خورده بود، قاب گرفته بود. پليس دومتري در نهايت ادب از ما خواست تا مدارك شناسايي مان را تحويل بدهيم. تحويل داديم. مرور كرد. مدارك را پس داد و از محمد پرسيد كه چرا آهسته حركت مي كنيم؟ محمد با اينكه آلماني اش خوب است،  نمي داند چگونه بايد بگويد پايش خواب رفته است. پليس دو متري خنده اش مي گيرد و يك برگه جريمه 60 يورويي تحويلمان مي دهد و در نهايت ادب از محمد مي خواهد تا وقتي مشكل پايش كاملا رفع نشده، حركت نكند؛ بعد هم برايمان سفر خوشي آرزو مي كند و پنجره ماشين از هيبت او خالي مي شود.همانجا ياد بوي وطني افتادم كه در آن وقتي مامور راهنمايي و رانندگي، راننده اي را متوقف مي كند، راننده از ماشين پياده مي شود و در حالي كه با يك زاويه 90 درجه از كمر تا خورده براي پليس توضيح مي دهد كه... .
چيزي دلم را قرص مي كند. تدبير فرماندهان ناجا براي حل اين معضل، تدبيري جدي ست كه نشان از درايت آنان و درك نيازهاي جامعه دارد. سردار عصار در همايش طرح استانداردسازي رفتار سازماني پليس مي گفت: هدف برگزاري اين همايش، اجراي تدابير فرماندهي ناجا براي كم كردن دغدغه هاي مسئولان و مردم نسبت به رفتار پليس است و از آنجا كه رفتار پليس قابل پيش بيني و كنترل نيست بايد با پياده سازي اين طرح به وضعيت موجود پايان داد . و اين پايان، يعني جرات يافتن مردم براي نقد نهادي مهم و استراتژيك به نام نيروي انتظامي.
و حالا كارت هوشمند
بنفشه معصومي- ثبت نام براي دريافت كارت هاي هوشمند سوخت شروع شده است، اما آنچه كه ذهن همه را به خود مشغول كرده  اين است كه  آيا  اين طرح نيز مانند بسياري از طرح هاي ديگر نيمه كاره رها مي شود و دوباره طرح و برنامه ديگري از سر گرفته مي شود.
در اخبار آمده است 43 ميليارد تومان اعتبار براي تهيه كارت هاي هوشمند سوخت مورد نياز است تا 15 هزار دستگاه كارتخوان در 2 هزار پمپ بنزين كشور نصب شود. با برآورد ميزان مصرف در طول روزها و ماه ها و سال، مصرف هر يك از خودروها مشخص مي شود. اما آيا براي بررسي ميزان مصرف يا هزاران دليل ديگر كه اكثر كارشناسان و مجريان  اين طرح آن را عنوان مي كنند هزينه كردن  اين مقدار بودجه در اولويت قرار دارد؟ بهتر نبود اگر قرار است بودجه اي مصرف شود تا قدمي  براي كاهش مصرف سوخت در كشور برداشته شود، ابتدا تكليف خودروهاي فرسوده يا مترو و كابين قطارهاي آن و هزاران طرح ناتمام ديگر مشخص شود؟
كارت هوشمند سوخت در كنار داشتن مزاياي بسيار، يك عيب بزرگ دارد، آن هم به هنگام نبودن آن در كنار ساير مشكلات موجود در جامعه است. بهتر نبود 43 ميليارد تومان هزينه شده براي اجراي  اين طرح، صرف از رده خارج كردن خودروهاي فرسوده موجود در كشور مي شد؟ چراكه در  اين صورت هدف كاهش يافتن ميزان مصرف بنزين در كشور كه دغدغه بسياري از مسئولان دلسوز ما شده است سريع تر محقق مي شد.
بايد توجه داشت اجراي طرح كارت هوشمند سوخت در شرايطي در جامعه ما درحال انجام است كه اكثر خودروهاي موجود جزو خودروهاي پرمصرف هستند و بررسي ها مشخص كرده است مصرف آنها اغلب 5/1 برابر خودروهاي كشورهاي ديگر است. در كنار اين مسئله ترافيك خيابان ها كه طولاني بودن مسيرها را در شهرهاي بزرگ چندين برابر مي كند نيز بر ميزان مصرف سوخت خودروها تاثير گذاشته است.
منبع:قلم سبز ايران

شهر آرا
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |