چهارشنبه ۲۲ تير ۱۳۸۴ - - ۳۷۴۶
گفت و گو با داريوش تهامي، عكاس تهران قديم
گذر از دالان تاريخ
002160.jpg
عكس ها :علي اكبر شير ژيان
پدرم از سال 1307 عكاسي را شروع كرد. قبل از آن نزد استادان عكاسي آن دوران شاگردي مي كرد. سال 1307 عكاسي اش را در سه راه امين حضور تاسيس كرد. تا سال 1323 آنجا بود و از آن سال به بعد به اينجا آمد
ميثم قاسمي
شما چند سالتان است؟
۴۷ سال.
اين عكاسي چند سالش است؟
از سال 1307 داير است؛ يعني 77 سال.
پدرتان عكاسي را همان سال شروع كرد؟
پدرم از سال 1307 عكاسي را شروع كرد. قبل از آن نزد استادان عكاسي آن دوران مانند مصوررحماني، اسدالله پروين و ... شاگردي مي كرد. سال 1307 عكاسي اش را در سه راه امين حضور تاسيس كرد. تا سال 1323 آنجا بود و از آن سال به بعد به اينجا آمد كه اينجا 61 سال است به نام فتوگرافي تهامي است. پدرم جزو اولين عكاساني بود كه به صورت اجتماعي عكاسي مي كرد. آن وقت ها به اين نوع عكاسي، فتوآماتور مي گفتند. پدرم عكس هاي زيادي از وقايع سياسي، رجال، شخصيت ها و ... گرفت و مقداري از سرمايه اش را هميشه به خريد عكس و آرشيو عكاساني كه فوت مي كردند يا بازنشسته مي شدند، اختصاص مي داد. به اين ترتيب آرشيو بسيار بزرگي فراهم كرد كه براي خيلي از هنرمند ها و محققان منبع ارزشمندي بود. اكثر كتاب هاي تاريخي از عكس هاي اينجا استفاده مي كنند. در ساخت فيلم هاي تاريخي هم براي طراحي صحنه، گريم و ... از اين عكس ها استفاده مي شود.
پدرتان تا چه سالي عكاسي مي كردند؟
تا سال 62 كه در قيد حيات بودند. حتي تا آخرين روزهاي زندگيشان اين كار را ادامه مي دادند. من به خاطر دارم آن موقع چشمشان به قدري ضعيف شده بود كه برخي كارها را از من مي خواستند كه انجام دهم.
آن موقع چند سالشان بود؟
طبق شناسنامه كه البته مستند نيست، 74 سال داشتند.
شما عكاسي را از چه سالي شروع كرديد؟
من از وقتي خودم را شناختم، دوربين عكاسي را هم شناختم. عكسي دارم كه حدود 3 سالم است و در همين مغازه با پدرم هستم. اوايل كه اينجا مي آمدم فضا به نظرم غمگين بود. عكاسي هاي آن موقع پر بود از عكس هاي رنگي و پوستر و ... ولي اينجا همان سبك قديمي اش را داشت. وقتي ديپلم متوسطه را گرفتم و سربازي رفتم در رشته سينما در دانشگاه قبول شدم، اما همان موقع پدرم مريض شد و من احساس كردم پدر نمي تواند به تنهايي كارش را انجام دهد، ترجيح دادم در خدمتش باشم. از سال 62 كه پدرم فوت شد، من ادامه دادم و مقداري از درآمدم را هميشه به خريد عكس و آرشيو ديگر عكاسان اختصاص داده ام.
قديمي ترين عكسي كه اينجاست مربوط به چه زماني است؟
دوربين عكاسي از اواخر سلطنت محمد شاه قاجار وارد ايران شد. قديمي ترين عكس مربوط به همان زمان است. تكيه دولت، شمس العماره،  ميدان توپخانه و ....
عكس هاي پدرتان است؟
عكس هاي قاجار را پدرم جمع آوري كرده است. عكس هايي كه گرفته به دوران جنگ جهاني دوم برمي گردد. ما عكس هايي داريم از حضور متفقين در ايران كه كار پدرم هستند يا كودتاي 28 مرداد 32 يا چهره شهر در آن سالها يا هنرمندان آن دوره. من هم عكس هايي از وقايع انقلاب گرفتم. كلا عكس هايي كه مربوط به تاريخ ايران مي شود، اينجاست.
تاريخ تهران يا ايران؟
ايران هم جزو عكس ها هست، ولي عمدتا تهران است. چون ايران را اگر بخواهيم كار كنيم خيلي گسترده مي شود.
دوربين هايي كه قديم با آنها عكاسي مي كردند را شما داريد؟
بعضي هايشان را داريم. دوربين هايي بود كه به قاجاري معروف بودند. جعبه هاي چوبي داشتند كه آنها را نداريم، اما دوربين هايي را كه پدرم با آنها كار مي كرد را داريم. برخي از اينها عمر 70 سال يا بيشتر دارند.
الان با دوربين ديجيتـــال عكس مي گيريد؟
نه. ما هنوز كامپيوتر را وارد كارمان نكرده ايم. اگر پسرم علاقه داشته باشد اين كار را ادامه بدهد از دوره او شروع مي شود، اما ما كار را هنوز به صورت سنتي ادامه مي دهيم. مثلا بعضي از عكس هاي سياه و سفيد را مانند 70 60 سال پيش چاپ مي كنيم. چون روي شيشه هستند و شرايط خاصي براي چاپ دارند.
فكر مي كنم كل زندگي در تهران دچار تغيير شده است. خيلي ها وقتي پشت اين ويترين مي ايستند از معرفت و صفا و بي آلايشي آن دوران مي گويند. آن موقع گاهي در يك خانه شايد 10خانوار زندگي مي كردند
چرا به سمت دوربين ديجيتال نرفته ايد؟
در اين سالها آنقدر غرق كار شده ام كه ديگر مجالي براي يادگيري كار با كامپيوتر نداشته ام. اين كار در عين حال كه بسيار شيرين است، سخت هم هست. من بايد جزء به جزء تاريخ تصويري ايران را از وقتي كه دوربين وارد ايران شده است، بدانم. بايد چهره شخصيت هاي سياسي آن دوره را بشناسم. كار ما تجربي است. ذهن من مشغول اين مسائل بوده و خودم هم با دوربين مكانيكي كار كرده ام. هميشه سرعت و ديافراگم و ... معيار كار بوده است. ولي ديجيتال هم دنياي شيريني دارد كه اگر عمري باشد، بدم نمي آيد وارد اين فضا هم بشوم.
شما تقريبا از همه تهران عكس داريد. چقدر تهران را بلد هستيد؟
من سنم نه زياد است و نه كم. موقعي كه انقلاب شد من 20 سالم بود. من از اين همه تغييرات تعجب مي كنم. من سال 37 به دنيا آمدم و طبيعتا خاطرات كودكي را به ياد دارم. يادم هست خانه يكي از عموهايم نارمك بود، وقتي از خانه خودمان كه در خيابان 17 شهريور بود، مي خواستيم برويم آنجا خيلي زمين ها خاكي بود يا شهر ري مي رفتيم همين طوري.
فاميلي داشتيم در تهران ويلا كه از ميدان انقلاب كه آن موقع 24 اسفند بود سوار ميني بوس مي شديم خيلي زمين ها خالي بود و خانه و مغازه كم بود.
الان جاهايي در تهران مي رويم كه تا به حال نديده ام.
شما احتمالا آن بزرگراه هايي كه تازه ساخته شده اند را بلد نيستيد. محله قديم تهران را چطور؟
محله هاي قديم تهران را به واسطه شغلمان بايد بلد باشيم. مثلا محله سنگلج و پارك شهر يا پارك لاله، محله جلاليه بوده، بلوار كشاورز، آب كرج بوده، حد شمالي تهران خيابان انقلاب بوده. يعني از خيابان انقلاب به بالا خارج از شهر بوده و ديگر ونك و شميران و ... يا نبوده اند يا ده بوده اند. الان من بزرگراه همت را اول و آخرش را بعضي وقت ها فراموش مي كنم.
مي دانيد كدام قسمت تهران دچار تغيير شده است؟
بعد از انقلاب روند مهاجرت به تهران بيشتر شد. به دليل جنگ بود يا به دلايل اقتصادي. در هر صورت زندگي ها عمودي  شد. قبل از آن ساختار خانه ها حياط، حوض، باغچه، مطبخ و ... داشت. سرويس بهداشتي را بسيار دورتر از محل زندگي و در آن طرف حياط مي ساختند، اما الان در آپارتمان هاي 50 متري، دستشويي و آشپزخانه يك تيغه چند سانتي فاصله دارند.
فكر مي كنم كل زندگي در تهران دچار تغيير شده است. خيلي ها وقتي پشت اين ويترين مي ايستند از معرفت و صفا و بي آلايشي آن دوران مي گويند. ولي الان روابط صميمي نيست. آن موقع گاهي در يك خانه شايد 10 خانوار زندگي مي كردند، اما الان ما در آپارتماني كه هستيم همسايه طبقه بالا را نمي شناسيم.
كدام يك را ترجيح مي دهيد. دوست داشتيد مثل قبل بود يا الان بهتر است؟
من آن دوران را فقط در عكس ها جست و جو مي كنم. خوشبختانه اشباع هستم. يعني گاهي تا ساعت 11 شب اينجا مي مانم و عكس چاپ مي كنم. نمي شود انتظار داشت كه زمان به عقب برگردد. يادم است سال 46 در خانه مان تلويزيون نداشتيم، در همسايگي ما خانواده اي بودند كه بچه نداشتند، وقتي براي تماشاي يك برنامه خاص به خانه آنها رفتيم، ديديم تمام اهل محل آنجا جمع شده اند. يعني در يك محله يك يا دو خانواده تلويزيون داشتند. الان ماهواره به روستاها هم رفته است. زمان، قابل برگشت نيست. نمي شود انتظار داشت مثلا قاجار برگردد. يك حالت نوستالژيك به آدم دست مي دهد، اما بايد در نظر داشت كه در هر دوراني مشكلات بوده است. مثلا در دوره قاجار كه اتومبيلي نبود و هوا پاكيزه تر بود، بيماري هم زياد بود، كچلي، وبا، شپش و ... هر دوره اي خوبي خودش را دارد، اما اينها موقعي ارزش دارند كه همراه با ارزش هاي انساني باشند.
فكر مي كنيد 50سال ديگر عكاسي شما همين جا هست؟
من در شرايطي اين كار را شروع كردم كه مي خواستم پسرخوبي براي پدر خوبي باشم و بعد اينجا ماندم. شايد يكي از دلايل ماندنم كار با ارزش پدرم بود. آن موقع هميشه صحبت بود كه اين منطقه در طرح است. من يادم هست كه دبيرستان مي رفتم، مي گفتند طرح است الان كه ميانسال هستم هم مي گويند طرح است!50سال ديگر من نيستم. اما چيزي كه خوشحالم مي كند اين است كه نام مي ماند.
چه كساني در خانواده تان دوست دارند با شما همكاري كنند؟
من از نظر خانوادگي تنها بودم. ما سه برادر بوديم؛ يكي قبل از فوت پدرم از دنيا رفت، يكي هم سالها است كه به خارج از كشور مهاجرت كرده. اين بار را من به دوش كشيدم. يك دختر 17 ساله و يك پسر 16 ساله دارم كه نوجوان هستند و هيچ تحميل و اصراري براي اينكه كار من را ادامه بدهند وجود ندارد، چون اين كار تا حد زيادي عشق و علاقه مي خواهد. در اين منطقه شلوغ بارها به من پيشنهاد شده كه مغازه موادغذايي بزنم. درآمدش هم خيلي زياد است. فروش سرقفلي اين مغازه مي تواند زندگي اقتصادي راحتي براي من به دنبال داشته باشد، ولي من هر پس انداز و پولي كه جمع مي كنم را هم صرف خريد عكس مي كنم.
چند فريم عكس اينجا داريد؟
شمارش نكردم. ضمن اينكه همه عكس ها هم اينجا نگهداري نمي شوند. شرايط هوا و نور و... مهم است. مثلا زمان جنگ ايران و عراق يك موشك در فاصله چندصدمتري اينجا افتاد.
اين عكس ها بايد در چه شرايطي قرار گيرند تا سالم بمانند؟
اينها هم به صورت نگاتيو و شيشه هستند و هم به صورت عكس. شيشه ها كه خيلي حساس هستند، شيشه هاي يك ميليمتري هستندكه خيلي شكننده اند و در دماهاي مختلف هم آن ماده رويش ور مي آيد. اينها را در كاغذهاي مخصوص نگه مي داريم.
همسر شما با شغلتان و آرشيو عكس هايي كه در خانه داريد، مشكل ندارند؟
همسرم به كار من عادت كرده است و عقيده دارد كه اين كار را ادامه بدهم.
هيچ وقت تحريك نشده اند كه مانند شما عكاسي كنند؟
چرا وقتي ازدواج كرديم به همراه من به عنوان عكاس و فيلمبردار به مجالس عروسي مي آمدند.
تهران را دوست داريد؟
نه دوست ندارم.
چرا؟
چون هر وقت از جايي به جاي ديگري مي روم از اين شلوغي سرم درد مي گيرد. آدم ها هم به نظرم خالص نمي رسند. وقتي در خيابان رد مي شوم  اولين چيزي كه به نظرم مي رسد فقر است. جامعه ما بوي فقر مي دهد. اينها دوست داشتني نيستند.
چرا دروغ بگويم؟! درتهران الان يك مشت مردم عصبي زندگي مي كنند كه همه غم نان دارند. از صبح تا شب در تلاش هستند كه اجاره خانه و خرج تحصيل فرزندان و ... را تامين كنند، مخصوصا...
يعني دوست داريد كه فتوتهامي را از اينجا جمع كنيد و برويد جايي مثل شيراز؟
چند بار تا به حال به اين موضوع فكر كرده ام. ولي محل و سابقه و... خيلي تاثير دارند. دوست دارم ولي نمي شود.
از خيابان ها و ميادين امروز تهران عكس مي گيريد؟
بعضي وقت ها بله، ولي الان عكسبرداري مشكل شده است. پدرم تعريف مي كرد كه گاهي جاهايي مي رفته براي عكاسي، مثلا اطراف تهران، كه مردم دورش جمع مي شدند و با تعجب نگاهش مي كردند و حتي نمي دانستند كه چه كاري مي كند. اما الان عكس چيز رايجي شده است. دانشجوي عكاسي داريم. نشريات عكاسي داريم. آن وقت ها وقتي پدرم شروع به كار كرد، مغازه اي به اسم عكاسي در تهران خيلي كم بود.
حاضر هستيد آرشيو عكستان را بفروشيد؟
بارها پيش خودم فكر كرده ام. چندبار هم از طرف ميراث فرهنگي و موسسه پژوهش هاي تاريخ معاصر و بنياد تاريخ پيشنهادهايي داده اند. اگر بخواهم چنين كاري كنم بايد خودم را عوض كنم. اگر اين آرشيو و مغازه را بفروشم شايد زندگي من به لحاظ مادي عوض شود اما ديگر تهامي عكاس نبايد باشم.
به اين موضوع تا به حال فكر نكرده ام. تا به حال گذرانده ام.
اگر الان به جاي من يك كلكسيونر نشسته بود و مي گفت به هر قيمتي حاضر است آرشيو شما را نقدا خريداري كند، اين كار را مي كرديد؟
جوابش سخت است. نمي توانم بگويم نه...
پيشنهاد وسوسه انگيزي است؟
بله. ولي بايد خودم را عوض كنم. زندگي همه اش لذت بردن نيست. هر كسي سن بازنشستگي دارد. منتها من با اين كار اخت شده ام، ولي شايد يك زمان فشار زندگي مجبورم كند كه اين كار را بكنم. تا الان مقاومت كرده ام و با سادگي ها ساخته ام. همسرم تشويقم كرده است، اما اگر يك زمان احساس كنم كه در زندگي كم مي آورم شايد اين كار را بكنم. تا به حال كه مقاومت كرده ام؛ البته به سختي.امروز در جامعه ما يكسري ارزش هاي مادي معيار و اصل شده اند. من زندگي ساده اي دارم. يك اتومبيل ندارم. سعي كرده ام خود را به سادگي عادت بدهم. پدر من هم همين طور بود.
وقتي مقايسه مي كنم، مي بينم درعرض چند دهه چنين زن زيبايي تبديل به يك پيرزن شده است نمي گويم آدم دلمرده باشد ولي به نظرم بعضي ها بي جهت حرص مال دنيا را مي زنند. به نظرم عمر موثر شرط است؛عمري كه فرد در آن كاري انجام بدهد.
اولين عكسي كه گرفتيد از كجا بود؟
اولين عكسم را 13سالگي گرفتم. سال 50 بود. آن موقع گورستان تهران مسگرآباد بود كه الان فرهنگسراي خاوران شده است. آنجا را تبديل به پارك كرده بودند و با يكي از دوستانم رفته بوديم آنجا. با لودر داشتند قبرها را خراب مي كردند و بعضي از استخوان ها هم هنوز سالم بودند. اطراف آن جاي پر درختي بود كه يك مرد با زن و بچه اش آمده بود آنجا. اين مرد چادر خانمش را به درخت بسته بود مثل تاب و بچه هايش هلش مي دادند. اين عكس را گرفتم و هنوز هم دارمش.
002163.jpg
دوستان
هنرمندان و محققان زيادي به مغازه تهامي رفت و آمد دارند. آنها با مرحوم تهامي دوست بودند و دوستي شان را با پسرش نيز حفظ كرده اند. شايد معروف ترين آنها مرحوم علي حاتمي باشد؛ مردي كه متخصص ساخت فيلم ها و سريال هاي تاريخي بود. حاتمي اشراف كاملي به تاريخ معاصر داشت و طبيعي بود كه گنجينه اي چنين ارزشمند را از نظر دور ندارد. ساخت فيلم ها و سريال هايي مانند سلطان صاحب  قران، هزار دستان، كمال الملك، دلشدگان و ... نيازمند دريافت تصويري از فضاي آن روز تهران بودند كه آرشيو فتو تهامي كمك بزرگي در اين راه بوده است. مسعود كيميايي، بهرام بيضايي، كامران شيردل و مرحوم ساموئل خاچكيان نيز به اين مغازه رفت و  آمد داشته اند و دارند.
از ميان طراحان صحنه نيز فارسي و داريوش ميرزايي با تهامي ارتباط دارند و البته چند گريمور كه بيژن محتشم گريمور سريال ببخشيد شما هم جزو آنهاست.
تاريخ نويساني مثل ناصر نجمي، جعفر شهري، خسرو معتضد نيز از آرشيو تهامي استفاده مي كنند. اين نفرات دانشجويان رشته هاي عكاسي و تاريخ و معماري را نيز بيفزاييد. داريوش تهامي در جواني به تحصيل در رشته سينما علاقه داشته، ولي به قول خودش اگر به دانشگاه نرفته به اندازه يك دانشجو با هنرمندان و محققان و فرهيختگان ارتباط داشته و از آنها درس آموخته است.

خدمات
نهادهاي دولتي و خاص زيادي با فتو تهامي كار مي كنند. سال گذشته در هفته نيروي انتظامي عكس هايي از تاريخ پليس در تهران در نمايشگاه ناجا به نمايش درآمد كه به وسيله تهامي جمع آوري شده بودند. سازمان آب هم در مورد تاريخ آبرساني به تهران از زماني كه رودخانه آب كرج بلوار كشاورز كنوني - و ميراب ها اين وظيفه را بر عهده داشتند تا كنون سفارش تهيه عكس داده است. موزه آستانه حضرت عبدالعظيم نيز از تهامي خواسته اند همه عكس هايي كه مربوط به حرم حضرت عبدالعظيم مي شود را جمع آوري كند. اينها كارهايي هستند كه وقت زيادي از تهامي مي گيرند و با تقدير همراهند، اما به قول خودش پول ساز نيستند. در اين شرايط اجتماعي و تورم زياد پرداختن به چنين كارهايي سخت است و نياز به عشق فراوان دارد. تهامي عكس هايش را چاپ هم كرده است. تا به حال 3جلد كتاب از عكس هاي قديمي تهران به چاپ رسيده اند و جلد چهارم نيز بزودي به بازار خواهد آمد. اين كتاب ها هم در بازار كتاب هستند و هم در مغازه تهامي.
خودش مي گويد در اين بازار خراب وام مي گيريم تا كتاب چاپ كنيم. البته فروش اين كتاب ها نسبت به كتب ديگر بهتر است. يكي از كتاب ها اكنون به چاپ دوم رسيده است. خود تهامي هم بيشتر كتاب هاي تاريخي مي خواند. او مي گويد: به خاطر شغلش بايد چهره سياستمداران و هنرمندان قديمي را بشناسد .

به جاي مقدمه
بوي خاطره
002157.jpg
بارها و بارها از ميدان بهارستان و مغازه هاي مقابل مجلس گذشته بودم، اما هيچ وقت ويترين عكاسي قديمي تهران را نديده بودم. فتو تهامي درست مقابل ساختمان مجلس قديم قرار دارد. مغازه اي قديمي كه قدمتش نه تنها از عمر من كه از سن صاحب كنوني اش هم بيشتر است.
سيد داريوش تهامي فرزند مرحوم سيد جواد تهامي ميراث پدري را بخوبي حفظ كرده است؛ با همان شكل و شمايل قديمي اش. ويتريني كه برخلاف عكاسي هاي ديگر در آن از تصاوير رنگي كودكان و مرداني كه فيگورهاي آنچناني گرفته اند يا حتي بازيگران سرشناس سينما و تلويزيون خبري نيست. ويترين پر است از عكس هاي تهران قديم. ميدان توپخانه، ميدان حسن آباد، جاده شميران در حال ساخت، حضور متفقين در ايران، دروازه هاي تهران و ... اگر بخواهي تمام عكس ها را با دقت نگاه كني و زيرنويس هر كدام را بخواني حداقل يك ساعت وقت لازم است؛ يك ساعتي كه طي آن سفري كوتاه و خاطره انگيز به چندين دهه قبل خواهي داشت. وقتي سفرت تمام مي شود و تصميم مي گيري به راهت ادامه بدهي، انگار از دل تاريخ به قرن جديد پرتاب شده اي. اگر به شناسنامه داريوش تهامي نگاه كني، مي بيني از نظر عدد و رقم 50 سال هم ندارد، اما به قول خودش عمري به اندازه تاريخ عكاسي ايران دارد. زندگي در ميدان بهارستان و سر و كار داشتن با عكس هاي قديمي از او مردي پرتجربه ساخته است. وقتي براي اولين بار عكاسي اش را ديدم در اينكه بايد پاي صحبت هايش بنشينم، ترديد نكردم. چند روز بعد در ميان بوق ماشين ها و عبور و مرور زياد آدم هايي كه اكثرا مقابل ويترين عكاسي متوقف مي شوند، ضبط صوت ديجيتالم را روي ميز كار تهامي گذاشتم و گفت و گو شروع شد.
با هم از هر دري صحبت كرديم. از كارش، زندگي، اقتصاد، اجتماع و البته كمي هم سياست. وقتي محل كارت ميدان بهارستان باشد خود به خود آدم سياسي خواهي شد. اولين مجلس شوراي ايران آنجا بوده است و حالا هم كه پس از چند دهه مجلس در ساختماني جديد دوباره به بهارستان برگشته است. سه نخست وزير ايران تا به حال در همين ميدان ترور شده اند. محمد علي شاه قاجار مجلس را به توپ بسته است. نفت در همين جا ملي شد و البته وقايع دوران پرآشوب سالهاي 30 تا 32 بيشتر در اين ميدان رخ داده اند. بهارستان سياستمداران زيادي به خود ديده است؛ كاشاني، مصدق، مدرس، قوام، ملك الشعراي بهار، مشير الدوله، ستارخان و باقرخان و هزاران سياست مرد ديگر. تاريخ براي ما روايت است؛ نقلي است كه تاريخ نويسان از وقايع مي كنند، اما براي تهامي سند است. آنچه ما مي شنويم و مي خوانيم را او مي بيند و البته به ما هم نشان مي دهد. عكس هايي كه در كتاب ها و فيلم ها مي بينيم از عكاسي تهامي تهيه شده اند. داريوش تهامي گنجينه اش را در صندوقچه  پنهان نكرده است. با آنكه همه عكس ها را از پول شخصي خريداري كرده يا ميراث پدرش است، اما حاضر است در صورت نياز آنها را در اختيار دانشجويان، محققان و هنرمندان قرار دهد. كاري كه تا به حال كرده است و ادامه هم خواهد داد. عكاسي تهامي آنقدرها كه فكر كني مهجور و ناشناخته نيست. حتي بسياري از ما داريوش تهامي را در تلويزيون هم ديده ايم، اما با گريمي كه چهره اش را اندكي متفاوت كرده است.
برنامه ببخشيد شما كه از شبكه 3 سيما پخش مي شد را بسياري ديده اند. تيتراژ اول برنامه دوچرخه سواري را نشان مي دهد كه مقابل يك عكاس مي ايستد. عكاس از خواب برمي خيزد، كلاه شاپويش را به سرش مي گذارد و از دوچرخه سوار عكس مي گيرد و بعد مي گويد: ببخشيد شما؟ مرد عكاس داريوش تهامي است با گريم پدرش. بيژن محتشم گريمور آن سريال از دوستان مرحوم تهامي بوده است و حالا با داريوش تهامي هم دوست است و بدين ترتيب خاطره يكي از قديمي ترين عكاس هاي تهران در آن برنامه زنده مي شود.
با تهامي در مورد زندگي در اين شهر شلوغ هم صحبت كرديم؛ از دغدغه هايش به عنوان يك شهروند تهراني. استرس، تورم و شلوغي مهمترين مشكلات اين شهر هستند. چه براي تهامي و چه براي ديگران. مسكن هم مشكل ديگري است كه تهامي از آن سخن مي گويد. اواخر صحبت، او از سياست بسازوبفروشي در تهران هم انتقاد مي كند و مي گويد كه اميدوار است رئيس جمهور جديد همان طور كه وعده داده به قشر فقير جامعه بيشتر توجه كند.
بعدازظهر يك روز كاري، مصاحبه بارها به علت ورود مشتري به مغازه قطع مي شود. مردم مي آيند كتاب مي خرند، سفارش عكس هاي قديمي مي دهند حتي سئوال مي كنند و بعد هم مي روند. همه مي آيند و مي روند، اما مغازه تهامي كه قدمتي به اندازه تاريخ دارد هنوز همانجاست. ما هم بلند مي شويم. بيشتر از يك ساعت وقت تهامي را گرفته ايم. يكي از كتاب هايي كه چاپ كرده است را به ما هديه مي دهد و با صبر و حوصله براي تك تك  ما امضا مي كند.
از مغازه بيرون مي آييم. ميدان بهارستان و مجلس قديمي اش انگار آشناتر ا ز هميشه هستند. بوي خوبي مشام را نوازش مي دهد. فتوگرافي تهامي بوي كهنگي نمي دهد، بوي خاطره مي دهد.

يك شهروند
تهرانشهر
جهانشهر
دخل و خرج
درمانگاه
طهرانشهر
شهر آرا
|  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  شهر آرا  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |