سه شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۸۴ - - ۳۶۷۷
دريافت طلب از بالا ي جرثقيل
داوود خودش را نكشت
مرد پشت به زمين و رو به آسمان طوري دراز كشيده بود كه گويي از بين مرگ و طلبش از صاحب برج... نهايتا يكي را انتخاب خواهد كرد. اما داوود زندگي را انتخاب كرد
000093.jpg
عكس تزئيني است
عكاس ما مي توانست از اين فاصله هم عكس بگيرد، اما امان از اين دوربين هاي گرانقيمت.
سميرا قشقايي
يا پول يا مرگ اهالي دهكده المپيك روز پنج شنبه جمع شده بودند تا شاهد گرفتن طلب يك طلبكار از بدهكار باشند. آن هم به شيوه اي جديد.
صداي بلندگو فضاي پيرامون برج... را پر كرد.
-داوود منم صمد، بيا پايين، جناب سرهنگ قول داد كه پاترول و پژو را توقيف كند.
درست يك ساعت از آغاز نمايش داوود بالا ي برج... گذشته بود كه ماموران نيروي انتظامي به اتفاق ماموران سازمان آتش نشاني آرام پله هاي سست برج نيمه كاره را براي رسيدن به طبقه بيستم طي مي كردند.
پايين تر، درست پايين تاور جرثقيلي كه داوود 26 ساله از آن آويزان بود، عده اي از ماموران و سربازان ارتش و نيروي انتظامي ايستاده بودند و به جرثقيلي كه مرد جوان روي آن دراز كشيده بود نگاه مي كردند و مرد پشت به زمين و رو به آسمان طوري دراز كشيده بود كه گويي از بين مرگ و طلبش از صاحب برج... نهايتا يكي را انتخاب خواهد كرد.
و صمد كه برادر زن داوود نيز هست ،باز بلندگو را به دست مي گيرد و با لهجه شيرين ملا يري فرياد مي زند.
— داوود بيا پايين طلبت را بگير.
و داوود از آن بالا  كلمات نامفهومي را فرياد مي زند - جناب سرهنگ...
صمد باز هم فرياد مي زند: داوود براي خودت اراجيف نگو، به خاطر تو 2تا ماشين توقيف كردند.
داوود باز هم از ته دل فرياد مي زند:
— پاترول را ببريد بيرون تا بيام پايين
صاحب برج خارج از ايران است و پسر جوانش به جاي او قرارداد 2جانبه اي را براي تحويل پاترول و پژو به جاي طلب 10 ميليون و 300 هزار توماني داوود آماده مي كند. صمد برادر زن داوود مي گويد: من و داوود و پسرخاله ام ارديبهشت سال 83 بود كه كار آهنگري برج هايي را در انديشه كرج برعهده گرفتيم. مردادماه كار را بدون ايراد تحويل كارفرما داديم، اما هنوز حقوقمان را نگرفتيم.
همان روز اين 3 شريك براي دريافت طلبشان از پسر صاحبكار به برج... مي آيند، اما پسر صاحبكار مي گويد كه پدرم در ايران نيست و بايد صبر كنيد تا بيايد.
صمد مي گويد: همسر داوود در بيمارستان بستري است و براي عمل جراحي نياز فوري به اين پول دارد، اما پسر صاحبكار مي گويد: برويد چند ماه ديگر بياييد. كارفرما هنوز به ما پولي نداده است. بعد از آن داوود كه از همه مستاصل تر بود به بالا ي برج رفته روي تاور جرثقيل مي نشيند: يا مرگ يا پول. تيغ آفتاب نه فقط فرق سر داوود، بلكه چشمان ماموراني كه اين پايين منتظر پايان ماجرا بودند را مي آزارد. ساعت از 4بعدازظهر گذشته بود، داوود از همه خسته تر آرام آرام به بالا ي برج نزديك مي شود. گويي مردد است. كاغذ را از دست افسر عزيزنژاد مي گيرد و امضايي زير آن مي زند. پاترول و پژو را به پاركينگ خواهند برد و تا تهيه پول از سوي كارفرما، اين 2 خودرو در توقيف خواهند ماند.
چند دقيقه بعد داوود با ژاكت آبي به پايين برج رسيده است. اين پايين ماموران برايش كف مي زنند: شاه داماد آمد ! داوود و پسركارفرما سوار بر خودرو نيروي انتظامي حركت مي كنند و پشت سر آنها پاترول و پژو نيز راه مي افتند. شاه داماد برنده شد.
سرهنگ شهرياري رئيس كلا نتري باشگاه نيروي انتظامي منطقه 22 مي گويد: اين موارد كم و بيش پيش مي آيد كه يك كارگر براي پيمانكاري كار مي كند و چون حق الزحمه خود را دير دريافت مي كند، دست به چنين اقداماتي مي زند.
وي در پاسخ به اينكه اگر اين فرد پايين بيايد از نظر قانوني بايد توقيف شود، مي گويد: نه، اگر بيايد پايين توقيف نمي شود، اما به اتفاق پسر صاحبكار به مراجع قضائي فرستاده مي شود تا مشكل بررسي شود. حال اينكه اين عمل قانوني يا غيرقانوني است، بايد نظر قضات را در اين رابطه جويا شد.
به نظر مي رسد كه نيروي انتظامي مايل به برخورد با اين فرد نباشد، اما به اعتقاد وي اين جور دعواها عموما بدون توقيف يا جريمه كسي با داوري بين طرفين در دادگاه خاتمه پيدا مي كند.
البته عزيز نژاد افسر آماده نيروي آتش نشاني غرب تهران كه از بدو ماجرا اقدام به مذاكره و گفت وگو با داوود را كرده بود، مي گويد: اين فرد يك طلبكار بوده و با كارفرمايش دچار اختلا فات مالي شده است. ما تلا ش كرديم تا با كارفرما تماس بگيريم. پس از مذاكره، كارفرما پذيرفت تا خودرو پاترول كه ظاهرا چند ماه بلا استفاده اينجا افتاده است را به جاي طلب بدهد، اما داوود نپذيرفت و ناچارا خودرو پژو كارفرما نيز به اين معامله اضافه شد. داوود بعد از 4 ساعت دست از اين كار برداشت. وي در پاسخ به اينكه اگر نظر اين فرد تامين نشود آيا باز هم دست به چنين اقداماتي خواهد زد، يادآور شد: امكان دارد و اين بار قطعا متقاعد كردنش كار آساني نخواهد بود.

در انتظار برخاستن تئاتر
هر چيز به زمين افتاده ما را سرشوق مي آورد. چقدر آدم هايي كه از بد روزگار زمين افتادند و اين افتادن كليد گشودن در خوشبختي بود. اين جماعت تا به خودشان آمدند، هزاران دست به سويشان دراز شده بود كه بلندشان كند. حكايت جالبي است گمنامي ايستاده ها و شهرت زمين خورده ها. اين مقدمه البته تنها بهانه اي بود براي توجيه نوشتن خبرهاي پي درپي از تئاتر! نمايش هاي حزن انگيز، هميشه پرمخاطبند. اين خبر در حكم نمايشنامه اي غم انگيز براي تئاتر است. پيش از آنكه بنويسيم يك ميليون و۲۷۱ هزارتومان چه مفهومي دارد، شما بايد فروش هاي ميلياردي فيلم هاي سينمايي را به خاطر بياوريد. قبول كه هزينه ساخت فيلم با روي صحنه بردن يك نمايش قابل مقايسه نيست، اما آن مبلغي كه خوانديد، درآمد گيشه از 15 اجرا در مجموعه تئاتر شهر است؛ رقمي كه حتي براي ضعيف ترين فيلم سينمايي باعث سرشكستگي است. بگذريم، ما مدت هاست كه به نوشتن خبرهاي ناگوار از وضعيت تئاتر عادت كرده ايم. اصلا  همين است كه امروز براي نمي دانيم چندمين بار، قسمت مهمي از صفحه را به تئاتر اختصاص داده ايم. عروسي خون عنوان نمايشي است كه اسم هاي پشت سرش بايد افراد فراواني را روي صندلي هاي تالا ر كوچك مجموعه تئاتر شهر بنشاند. اين نمايش، نوشته فدريكو گارسيالوركا است كه احمدشاملو، آن را ترجمه كرده بود و حالا  به كارگرداني اميردژاكام روي صحنه رفته. اين نمايش پس از 3 اجرا، ركورد 336 تماشاچي و 120هزارتومان فروش داشت. نمايش چشم اندازي از پل به كارگرداني منيژه محامدي پس از 2 اجرا در تالا ر اصلي 913 تماشاچي و 399 هزارتومان فروش داشته. نمايش سانتاكروز هم به كارگرداني هما روستا با 2 اجرا در تالا ر چهارسو و جمع تماشاچي،۹۷ به ركورد 167 هزارتومان رسيده. نمايش خانم سرگرد باربارا به كارگرداني مهرداد راياني مخصوص پس از 4اجرا در تالا رقشقايي و جمع 192 تماشاچي، 200هزارتومان فروش داشته و نمايش شما خانمي با مانتوي آبي نديديد به كارگرداني رحيم نوروزي پس از 4 اجرا در تالا ر سايه و جمع تماشاچي،۲۳۶ به ركورد 358 هزارتومان فروش رسيد. اين نمايش ها هنوز در مجموعه تئاتر شهر روي صحنه هستند. غير از اين هم نمايش نقل زنان سنگي به نويسندگي چيستا يثربي و كارگرداني شيوا بلوريان به اين نمايش ها اضافه شده. به فكر نجات تئاتر باشيد. شايد دفعه بعد، بالا  رفتن ركوردهاي فروش بهانه اي براي نوشتن از تئاتر باشد. منتظريم تا گوشه اي كوچك از صفحه را به برخاستن تئاتر اختصاص دهيم!

ستون شما
اتفاقي است
نكته: اينكه خوانندگان جدي و نكته سنج ناگهان با هم ظهور مي كنند و هر گونه شباهت كاملا  اتفاقي است.
كوتاه
- اين پنج قلوها را از كجا پيدا كرديد؟ جالب بود .
- اگر مي شود يك مصاحبه با آقاي مديري بكنيد.
- جدول قيمت را بيشتر كنيد.
- به صفحه دخل و خرجتان بگوييد از تعرفه  بيمارستان ها هم گزارش تهيه كند.
- آقا گوجه ارزان كجا مي فروشن؟
آهنگ منحوس
اين آهنگ دبي، دبي كه مرتب از داخل مسافر كش ها گوش ما را آزار مي دهد، فقط نشان دهنده بي مسووليتي است. ديروز با يك راننده خطي سر اين موضوع كلي بحث كرديم.
نكته: البته دعوا نشده. از دوستان تقاضا داريم كمي توجه كنند.
عصبانيت منطق
توالي صفحات طهرانشهر و يك شهروند را رعايت كنيد. چرا گاهي پشت سر هم 2 صفحه از يكي چاپ مي كنيد آقا؟
- عصباني بودند. عصبانيتشان را انتقال داديم تا حساب كار دست همه بيايد.
ستون تازه
يك ستون جوك راه بيندازيد جواب مي دهد.
- اين هم پيشنهادي بود. جواب داديم ماشاءالله خودمان به اندازه كافي با نمك هستيم و حوصله رقيب را هم نداريم!
بوي كهنه
داوودي: بعضي وقت ها صفحه هاي ايرانشهر بوي كهنكي مي دهد. چرا؟
- شما هم اگر دو يا سه روز قبل از چاپ، مطلب بنويسيد اين بو را خواهيد داد!
لذت را جايگزين كنيد
روز 14 فروردين مطلبي در مورد چهارشنبه سوري به چاپ رسيده بود با عنوان لذت سخيف تماس هايي گرفته شده و گفته اند به جاي واژه نامانوس و غير مصطلح سخيف بهتر است از عبارت كاملا  فارسي لذت پست استفاده كنيد.
- ما هم مي گوييم چشم
جواب
۱۵ مورد تماس داشتيم كه گفته اند:
در صفحه در شهر مورخ يكشنبه 14 فروردين مطلبي درج شده با عنوان لوگوي گل گلي گوگل در اين مطلب نوشته شده: تصور كنيد اگر قرار بود سايت گوگل به مناسبت عيد، لوگوي خود را تغيير دهد در اين صورت چه پارامترهايي بايد در كنار اين 6 حرف قرار مي گرفت؟ و... قابل ذكر است كه گوگل به مناسبت فرا رسيدن سال نو از همان روز اول عيد لوگوي خود را تغيير داد و با گل و سبزه و ... آراسته كرد. ظاهرا نويسنده سايت را نديده است!؟ چرا در اولين شماره سال جديد مطالب شما كهنه و نادرست است؟
۱۵ نفر تماس گرفته بودند و شايد براي چند صد نفر سوال پيش آمده باشد. شما دوستان خوب و ريزبين مطلع باشيد كه صفحه 14 فروردين ضميمه ايرانشهر در آخرين روز كاري سال 83،  يعني 26 اسفند بسته شده بود. با ذكر اين مطلب حتما متوجه مشكلا ت ما در شماره اول شده ايد. در ضمن در شماره هاي بعدي در مورد لوگوي گوگل مفصل نوشتيم.

جعبه
بلدرچين؟! 
طرز تهيه بلدرچين با سس شكلا ت! در برنامه به خانه برمي گرديم امروز قرار است اين غذا آموزش داده شود. آخه مردم چه مي گويند. ميوه هنوز گران است؛ بلدرچين با سس شكلا تم كجا بود؟! به هر حال براي ما هم مثل شما جالب بود. شبكه تهران را امروز ساعت۱۶:45 ببينيد.
از برنامه هاي قبلي هم مي توانيم به همسفراني اشاره كنيم كه 13:40 از شبكه سوم پخش مي شود و ؟ ساعت 14 روي آنتن شبكه دوم خواهدرفت. از انواع مشق ها، مشق عشق هم اخيرا اضافه شده. ديشب اين سريال پخش شد و امروز ساعت 15:10 تكرارش را از شبكه اول خواهيد ديد. بازخواني يك پرونده ساعت 19 از شبكه تهران پخش مي شود. اين ماموران پرونده هاي راكد هم كه تمام شدني نيست. البته مثل اينكه طرفدار هم زياد دارد. به هر حال مثل هر سه شنبه ساعت۲۰:15 از شبكه 3 پخش مي شود. فيلم هاي سينمايي شبكه 2 مانند هر سه شنبه ساعت 21 پخش مي شود. پرستاران مهربان را هم ساعت 22:10 از شبكه اول خواهيد ديد. مهربان را خودمان اضافه كرديم همان پرستاران صحيح است. فرانك ريوا آخرين برنامه امشب است كه ساعت 23 از شبكه تهران پخش مي شود. دنبال فوتبال مي گرديد؟ ما گشتيم نبود؛ نگرديد نيست.

هوا
نويد روزهاي گرمتر
بهار فصل اميدوار شدن به آينده است. انگار اين روزهاي سبز، روزهاي بهتري را نويد مي دهند. اما چه مي گوييم، اين حرف ها بوي نا مي دهند. اگر به كسي برنخورد شكوفه هاي بهاري هم شبيه برگ هاي پاييزي هستند كه مي ريزند و مي خشكند و مي ميرند. اين وسط ما مي مانيم و حسي كه مثل خيلي حس هاي ديگر در مغز و البته قلبمان تزريق شده. غير از اين تفاوتي بين فصول نيست. فردا كه يك روز معمولي بهار است، با دماي 27 درجه سانتيگراد بالا ي صفر در گرمترين لحظه ها و 16 درجه سانتيگراد بالا ي صفر در مثلا  خنك ترين لحظه ها. اين روز تنها نويد روزهاي گرمتر را مي دهد و ديگر هيچ.

ذهن زيبا
ترك گناه، آسانتر از توبه است.
حضرت علي(ع)

خودستا مايل است كه به وسيله شما اعتقاد به خود را بياموزد. او از نگاه هاي شما تغذيه مي كند و از دست هاي شما تعريف و تمجيد نسبت به خود را مي  بلعد.
نيچه

حقيقت، گرانبهاترين چيزي است كه ما داريم.
مارك تواين

نفهميدن چيزي، دليل انكار آن نيست.
چخوف

تهرانشهر
ايرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
طهرانشهر
محيط زيست
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  محيط زيست  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |