شنبه ۲۷ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۴۰
گفت وگو با دكتر هما هودفر، استاد دانشگاه «كنكورديا»ي كانادا
تأملي بر آسيب شناسي مهاجران جوان
011112.jpg
هنگامه عليقلي
اشاره: او تحقيق و مطالعه بر پديده هاي اجتماعي را از دوران دبيرستان در تهران و با موضوع مهاجرت روستاييان به شهرها آغاز كرد. ليسانس اقتصاد و فوق ليسانس جامعه شناسي توسعه را از دانشگاه هاي انگلستان دريافت كرد و تحصيلات خود را تا مقطع دكترا در رشته مردم شناسي ادامه داد. با فارسي دست و پا شكسته  خود را معرفي مي كند: «هماهودفر هستم. پروفسور مردم شناسي در دانشگاه كنكورديا». در سال ۱۳۵۸ به اتفاق يكي از دوستان جامعه شناسش مطالعه درباره سياست هاي توسعه اي جوامع تهران، قاهره و استانبول را بررسي مي كند. پيش از آن نيز درباره حاشيه نشينان (زاغه نشينان) كوي ۱۳ آبان و زورآباد تحقيق كرده بود. در حال حاضر دكتر هودفر به تدريس درس هاي مردم شناسي در دانشگاه كنكورديا در كشور كانادا مشغول است. با وي گفت وگويي با موضوع جوانان، مهاجران و آسيب هاي اجتماعي انجام داده ايم كه در پي مي آيد.
* شما سال ها درباره مهاجرت، حاشيه نشيني و تبعات آن در ايران مطالعه كرده ايد. در شروع بحث از آسيب هاي مهاجرت صحبت كنيد و اين كه آيا مهاجرت در شرايطي خاص مي تواند آسيب محسوب شود؟
- بسياري از پديده هاي اجتماعي ممكن است در شرايط ويژه اي آسيب اجتماعي محسوب شوند، اما مسأله مهم در مهاجرت اين است كه اين پديده در چه شرايطي رخ داده و ما با چه فرضياتي آن را بررسي مي كنيم. به طور مثال با مهاجرت از روستا به شهر در جستجوي بازار اقتصادي بزرگ يعني صنعتي شدن هستيم و طبيعي است كه اين مسأله الزاماً پديده منفي تلقي نمي شود. اما نحوه انجام اين فرايند يعني شاغل شدن روستاييان در شهر و مهار كردن مسائل تحصيلي و آموزشي فرزندان اهميت دارد و در صورت فراهم نشدن مشكل زا مي شوند. دليل اصلي مهاجرت روستاييان، موجود نبودن خدمات و سرويس  هاي دولتي در روستا است. اگرچه اين مسأله، مهم ترين عامل مهاجرت روستاييان به شهرها قبل از انقلاب بود.
با رشد جمعيت و به دليل بي توجهي به سرمايه گذاري هاي اجتماعي و اقتصادي در روستاها، نابرابري هاي اجتماعي ميان مردم، به آسيب تبديل شد. به ويژه آن كه اختلاف طبقاتي شديد، باعث كشيده شدن جامعه به دو طرف شده بود و زاغه نشينان به غير از ايراني بودن، با شهرنشينان وجوه مشترك ديگري نداشتند.
* آيا مهاجرت خانواده ها به شهرها براي جوانان و كودكان مشكلي هم ايجاد مي كند؟
- خانواده ها به دلايل اقتصادي اقدام به مهاجرت مي كردند. براي بيشتر آن كودكان و جوانان شرايط تحصيل فراهم نبود. اگرچه من اخيراً مطالعه اي درباره مهاجرت روستاييان انجام نداده ام، اما تجربيات مطالعاتي كه پيش از انقلاب انجام داده ام، نشان مي دهد كه آن جوانان به سرعت جذب بازار كار مي شدند و تفاوت هاي زندگي خود و ساير مردم را درك مي كردند. آنها تفاوت هاي فاحش طبقاتي و اقتصادي و اختلاف شديد فرهنگي را مشاهده مي كردند كه باعث طغيان و تضاد مي شد. آنها بخش هايي از آزادي موجود، مانند آزادي اقتصادي كه به آنها امكاناتي مي داد را دوست داشتند، ولي در هر صورت جامعه از آنها به عنوان ابزار كار استفاده مي كرد و از نظر اجتماعي نيز بودن آنها با گروهي از اجتماع قابل پذيرش نبود.
* وضعيتي كه شما ترسيم كرديد درباره مهاجرين همزبان و هموطن با جامعه كل بود در صورتي كه جوانان مهاجر را به دو دسته تقسيم كنيم، گروه هايي كه به كشورهاي مسلمان مهاجرت مي كنند، در مقايسه با جواناني كه به كشورهاي ديگر مهاجرت مي كنند دچار چه مسائل و مشكلاتي مي شوند؟
- به طور مثال درباره جوانان افغاني كه راجع به آنها بسيار مطالعه كرده ام، صحبت مي كنم. آنها با انتخاب شخصي مهاجرت نكرده اند. به عبارت ديگر شرايط جنگ و موقعيت بسيار بد اقتصادي و ناامني، باعث مهاجرت آنها شده است. از آنجا كه بيشترين مهاجرين افغان در ايران از قوم هزاره ها و شيعه هستند و به دليل اقليت بودن و نداشتن قدرت سياسي در كشورشان با ناامني روبه رو بود ه اند.
همسو شدن هزاره ها با گروه هاي مختلف براي آنها امنيت و يا ناامني مي آورد. بنابر اين مهاجرت آنان به ايران به خاطر حمايت سياسي ايران بوده و بيشترين دليل مهاجرت آنها نيز مسأله امنيت جاني است.
درباره جوانان مهاجر سئوال كرديد، مي خواهم از جوانان ساكن در ايران صحبت كنم. آن ها به دليل نداشتن امكان انتخاب، به اميد بازگشت به كشور خودشان هستند بيشتر به وسيله نظرياتي كه به صورت تلقيني برايشان مطرح مي شود، برخي از شرايط را تحمل مي كنند. البته مشكلاتي كه براي جوانان مهاجر پيش مي آيد بيشتر به نحوه پذيرش آنها از سوي جامعه باز مي گردد. به طور مثال تبعيض  اجتماعي، قانوني و سياسي در ايران وجود دارد. بارها از مردم شنيده ام كه درباره افغاني ها  بدون رعايت احترام سخن مي گويند: اما بايد پرسيد بر چه اساسي وقتي مي خواهيم كارگر استخدام كنيم، افغاني ها ترجيح دارند؟ براي اين كه مي گوييم خوب كار مي كنند، دزدي نمي كنند و دستمزد كم به آنها مي دهيم.
تبعيضات اجتماعي به ويژه در جوانان كه شخصيت شان در حال شكل گيري است، تأثير سوء دارد. جواناني كه از سنين نوجواني از كشورشان مهاجرت كرده اند به دليل شكل گرفتن شخصيت شان زياد دچار مشكل نمي شوند، اما نوجوانان ۱۴ و ۱۵ ساله اي كه در ايران متولد شده اند و از افغانستان نيز چيزي نمي دانند، دچار مشكل خواهند شد. حس تعلق نسبت به جامعه و پذيرش فرد از سوي جامعه، يك نياز انساني است زماني كه اين جوانان اجازه متعلق بودن نسبت به جامعه را ندارند و جامعه ديگري را نيز نمي شناسند، دچار آسيب مي شوند. تمامي دوستان اين جوانان، در ايران بوده اند و حتي در صورت بازگشت به افغانستان نيز دچار مشكل خواهند شد، به دليل آن كه در آن جامعه نيز پذيرفته نخواهند شد.لهجه هاي اغلب آنان تغيير كرده، آنها تاريخ ايران را خوانده اند و سرود ملي ايران را زمزمه كرده اند، جامعه افغانستان نيز به آنها خواهند گفت شما ايراني شده ايد. جوانان افغاني در صحبت با من گفته اند كه مي خواهند به افغانستان برگردند، اما از جامعه اي كه شناختي از آن ندارند، مي ترسند.
* مهاجرين افغان در اروپا با چه مشكلاتي درگير هستند؟
- در كشورهاي اروپايي مشكلاتي مانند اخراج از مدرسه وجود ندارد. اصولاً مردم آن مناطق تفاوتي براي افغاني، ايراني، ترك و عرب قائل نيستند و خاورميانه را به صورت منطقه اي مسلمان نشين مي بينند.
پس در آنجا تبعيضات اجتماعي به صورت ديگري است و تنها فرقي كه آنان دارند، در قوانين و حقوق قانوني شان است. در بيشتر كشورها سازمان هاي حمايتي براي حمايت  و دفاع از حقوق اقليت ها فعاليت مي كنند و آنها آگاهي هاي لازم درباره حقوق و قوانين مربوط به خود را مي دهند. براي انگليسي ها و كانادايي ها استحاله مهاجران در جامعه اهميت ويژه اي دارد. آنها فكر مي كنند درصورتي كه از مهاجرين در جامعه محافظت شود، آنها به عوامل مؤثر در جامعه تبديل خواهند شد.
اگرچه يكي از دلايل اين امر و نگرش به تغيير ديد گاه هاي ملي گرايي و مرزبندي از سوي افراد باز مي گرد. در حال حاضر هر روز بر تعداد اشخاصي كه جامعه را به صورت جامعه بشري مي بينند، افزوده مي شود. تا حدودي مرزبندي هاي اجتماعي در كشور ما پررنگ تر ديده مي شود. به طور مثال كار زياد و دريافت مزد كم افغانيان رادر نظر بگيريد. چندي پيش مقاله كوتاهي درباره تأثيرات اقتصادي افغاني ها در اقتصاد ايران نوشتم. افغانيان بيشترين كارگران بخش مسكن در ايران راتشكيل مي دهند، اگر قرار بود كه دستمزدهاي بالا بگيرند قيمت خانه ها بالا مي رفت و يا حتي كار در زمين هاي كشاورزي را نيز به همين صورت در نظر بگيريد. ۸۰ درصد كارگراني كه طرف قرارداد پيمانكاران شهرداري هستند افغاني اند.
* يعني شما معتقديد با رفتن افغاني ها، در بعضي از امور ما دچار مشكل خواهيم شد؟
- نه. چون جمعيت بيكار در كشور ما وجود دارد. اما مي توانيم از تجربه كشورهاي كانادا و يا آمريكا در استخدام كارگران خارجي استفاده كنيم. بسياري از افغاني هايي كه در آمريكا و كانادا مشغول به كار هستند افراد تحصيل كرده اي به شمار مي روند كه به سمت تكدي گري و مشاغل پست از نظر خودشان، روي نمي آورند و كار كردن برايشان بسيار اهميت دارد.
* شما اشتغال، آموزش، تبعيض هاي اجتماعي و مواردي از اين دست را در جامعه مهاجران افغان بررسي كرديد. ازدواج هم پديده اي است كه در زندگي افراد از جمله جوانان مهاجر رخ مي دهد. با توجه به محدوديت هاي موجود حتي براي جوانان ايراني از نظر دسترسي به شغل و ثبات آن به عنوان پيش زمينه ازدواج، جوانان مهاجر با چه مشكلاتي در اين راستا مواجه اند؟
- مهاجران در مناطق محدود زندگي مي كنندو نگران آبروريزي فرزندان خود نيز هستند. بيشتر ازدواج افغانياني كه در ايران زندگي مي كنند، به صورت درون گروهي است. به دليل اين كه مهاجران فكر مي كنند كه ايراني ها با آنان ازدواج نخواهند كرد و مشكلات آنها به شكلي است كه نمي توانند به ايراني ها بگويند و يا به آنها كمك كنند. ميزان ازدواج بين گروهي مهاجران در ايران به مراتب بيشتر از پاكستان بوده است.
اتفاق ديگري كه در ميان مهاجران افتاده است به تغيير شيوه هاي ازدواج باز مي گردد. در حال حاضر پسران مهاجر افغاني در ايران ازدواج به شيوه ايراني يعني به خواستگاري رفتن را مي پسندند در حالي كه در افغانسان اين گونه نبوده است و در بيشتر خانواده هاي سنتي پدر و مادر نقش اساسي و تصميم گيرنده براي ازدواج پسر و دختر داشته اند و تأمين هزينه هاي زندگي پسران پس از ازدواج نيز با پدر بوده است.
* آيا سن ازدواج اين مهاجران پس از مهاجرت به ايران تغيير كرده است؟
- يكي از مسائلي كه در حال حاضر براي مهاجران وجود دارد، پايين آوردن سن ازدواج دختران است. آنها بهترين سن ازدواج براي دختران را ۱۸ تا ۱۹ سالگي مي دانند. اين در حالي است كه مادر آن نوجوان در سن ۱۷ سالگي در سرزمين خود ازدواج كرده است، اما دختر خود را در سن ۱۳ يا ۱۴ سالگي شوهر مي دهند. يكي از دلايل بروز اين مسأله پناهندگي و به دليل احساس عدم امنيت جاني است. اما افغانيان مهاجر، سن ازدواج براي پسران را «هر چه زودتر بهتر» و يا زماني كه درآمدي براي اداره همسر كسب كند، مطرح مي كنند.
توجه به يك نكته ضروري است. اين كه دختر و پسر در انتخاب همسر بايد سهمي داشته باشند، اثر مثبتي است كه جامعه ايران بر زندگي مهاجرين گذاشته است. در حالي كه در اروپا اين مسأله ديده نمي شود. به عبارت ديگر افغانيان ساكن در اروپا چون آن جوامع را غير اسلامي مي دانند، به رسوم خود بيشتر پاي بندند و آنها به اين دليل به ايران آمده اند كه جامعه اي اسلامي است. مهاجران در ايران ياد گرفتند كه مسائل اجتماعي خود را از اسلام جدا كنند. زنان افغاني در صحبت با من مي گفتند زنان ايراني روسري برسر دارند، مدرسه مي روند، كار مي كنند و در صورتي كه با نظر شوهرشان موافق نباشند، پاسخ آنها را مي دهند. اين مسأله در ازدواج شان مؤثر بوده است. اما ازدواج مردان مهاجر ديرتر انجام مي شود. به دليل اين كه همزمان بايد از نظر مالي خانواده خود را حمايت كنند و يا اصولاً بودجه و هزينه  لازم براي اين كار را ندارند به همين دليل ازدواج كردن با دختران افغاني به مراتب آسان تر است، به ويژه آن كه فاميل باشند. در صورتي كه شرايط ازدواج براي جوانان مهاجر آماده نباشد، آنها مدت هاي طولاني به صورت نامزد و با ايده  ال هاي بسيار رمانتيك مسائل معنوي و شيوه هاي تلقيني تا فراهم شدن شرايط ازدواج مي مانند.
به صورت كلي سن ازدواج مردان افغاني به دليل ازدواج هاي بين گروهي و قومي، كمتر ازمردان ايراني است و خانواده هايي كه با آن مشكل روبه رو مي شوند، سعي مي كنند از آداب و رسوم گذشته دست بردارند و هزينه مسائلي مانند مهريه و جهيزيه را بسيار كمتر بپردازند. چون به اين مسأله فكر مي كنند كه اينجا كشور خودشان نيست و در سال هاي بعد مي توانند زندگي خود را بسازند. آنها حتي حاضر هستند با خانواده هاي ديگري هم زندگي كنند اگرچه هدف نسل جوان مهاجران اين است كه زندگي مستقلي داشته باشند.
يكي از دلايلي كه زنان افغاني زندگي در ايران را به بازگشت به افغانستان ترجيح مي دهند، اين است كه در صورت بازگشت به دليل مضيقه مالي بايد با بستگان خود زندگي كنند و در آن صورت استقلال خود را از دست خواهند داد و به همين دليل حتي زنان افغاني نيز در ايران كار مي كنند تا در آينده آزادي هاي خود را از دست ندهند.

بازار فرهنگ
011115.jpg
«كارنامه» جديد
چهل و سومين شماره ماهنامه فرهنگي، اجتماعي و ادبي «كارنامه»، ويژه تيرماه ۱۳۸۳ منتشر شد.
در اين شماره كارنامه مطالب زير را مي خوانيد: تركان پارسي گوي بخشندگان عمرند (منوچهر آتشي)/ يك نفر تنها (عمران صلاحي)/ پيچيده  نويسي و پست مدرنيسم (محمود فلكي)/ حرف اضافه (عمران صلاحي)/ شكاك در قلب ادبيات كاتوليكي (رضا نجفي)/ نقد اسطوره اي- تخيلي (علي  عباسي)/ چه كسي از ادبيات مي ترسد (ديديه كاان- احمد پرهيزي)/ از ساختارگرايي تا پس از ساختارگرايي (لوري اشنايدر/ آدامز/ علي معصومي)/ تك گويي دروني (محبوبه فهيم كلام)/ وحشت در خانه امن (فرزانه كرم پور)/ اين نامه را پست نمي كنم (مهري رحماني)/ زندگي كه از دست رفت (سرور محمدي)/ باران (نجيبه حامد)/ براي گونگادين بهشتي نيست (فتح الله بي نياز)/ بچه هاي بركلي (علي اصغر راشدان)/ در ميان ناله ها (عبدالعلي جوزي پور)/ عروس (محمد مهدي طالقاني)/ برادر پولدار (توبياس ولف- اسدالله امرايي)/ لامارتين (فرهاد پيربال- صلاح الدين كريم زاده)/ شاهد (لارس گلين اشتين و مرتضي هاشم پور)/ گفتمان هاي سياه (احمد ميراحسان)/ مكاشفه شردر مكبث (جي.داور ويلسون- فريده خرمي)/ منصور خاكسار و چند نقطه ديگر (حافظ موسوي)/ گفت وگويي با مهرنوش مزارعي (سپيده زرين پناه)/ و شعرهايي از: يدالله رويايي، كاظم سادات اشكوري، عباس صفاري، نصرت الله مسعودي، حميد محرميان معلم، محمود جواديان، آرش نصرت اللهي، هادي خورشاهيان، علي ميزكازهي، سارا محمدي، سينا علي محمدي، محمد شمس جعفري.
انتشار شماره جديد «كتاب زنان»
بيست و سومين شماره «كتاب زنان» فصلنامه شوراي فرهنگي- اجتماعي زنان، ويژه بهار ۱۳۸۳ منتشر شد.
اين شماره فصلنامه كتاب زنان به موضوع زنان و خشونت اختصاص دارد و به بررسي «تفاوت جنسيتي از ديدگاه اسلام و فمينيسم»، «رواسازي خشونت عليه زنان در احاديث مجعول» و «تكثر خشونت در آزارهاي خياباني» پرداخته شده است.
معناشناسي خشونت،  تمكين؛ قدرت زنان يا خشونت مردان، تجاوز و بزه ديدگي زنان، ديه و قصاص؛ تكليف حكومت و حق زنان، مهار خشونت هاي خانگي از قانون تا اخلاق، دختران؛ سن رشد و مسئوليت كيفري و خشونت عليه زنان در فرانسه و آمريكا، عناوين مطالب اين شماره كتاب زنان است. صاحب امتياز فصلنامه «كتاب زنان» شوراي فرهنگي- اجتماعي زنان است كه به مدير مسئولي مهري سويزي منتشر مي شود.
توضيح
پدرام حكيم زاده، كارشناس ارشد هنر كه بيش از ۲۰ سال سابقه كار هنري دارد، با ارسال نامه اي، نسبت به چاپ عكسي از ايشان در صفحه ۸ (دانش) روز ۱۷ تير ماه ۸۳ (كودك ناشنوا) اعتراض كرده است. ضمن پوزش اميدواريم از ساير آثار هنري ايشان استفاده كنيم.

فرهنگ
اقتصاد
انديشه
سياست
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |