پنجشنبه ۴ تير ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۱۷
چشم ۱۶
009480.jpg
نقاش: سپهر زهرايي، به كوشش نادر طبسيان
نشر ماهريز، تهران ۱۳۸۳ چاپ اول
قيمت: ۵۰۰ تومان.
چشم ۱۶ عنوان كتابي است كه به كوشش نادر طبسيان و توسط نشر ماهريز در سال ۱۳۸۳ به چاپ رسيده است. اين كتاب شامل نقاشي هاي سپهر زهرايي، نوجوان ۱۶ ساله اي كه به قولي مقدر است هميشه كودك بماند. وي با نشان دادن استعداد خود در موسيقي و نقاشي، مدتي است كه با راهنمايي معلم دلسوز خود خانم سارا آزادي مشغول يادگيري نقاشي است.
چاپ اين كتاب به پيشنهاد كامبيز درم بخش و با كمك چند تن از دوستان صورت گرفته؛ طراح گرافيك كتاب ندا تولايي و لوگوي آن از ابوالفضل شاهي است. مقدمه كتاب با جمله اي از راينهارت- نويسنده آمريكايي- شروع مي شود كه مي گويد: «خداوند بزرگ نعمات گوناگوني به فرزندانش عطا مي كند. به برخي عقل مي دهد تا جهان را تغيير دهند و به برخي قلب تا ضربان نبض انسانيت برقرار بماند؛ اما به برخي ديگر تنها روح مي بخشد و اينهايند كه هميشه كودكان او باقي مي مانند: مهربان و عاطفي، ساده و صادق. گويي نقاشي بزرگ از ميان آن همه رنگ هاي تخته رنگش تنها يك رنگ برداشته است.»
سپس توضيح كوتاهي است درباره سپهر- خالق كتاب- و عكسي كه از او چاپ شده... اين كتاب ۱۳ صفحه داشته و صرفاً نقاشي است و تصاويرند كه به جاي كلام سخن مي گويند.
تنوع تصاوير، نقاشي ها، گوناگوني رنگ ها و موضوعاتي كه در نقاشي ها به كار رفته بسيار جالب توجه و مثال زدني است. به طوري كه گاه در يك نقاشي فقط از رنگ هاي زرد، نارنجي و آبي استفاده شده و گاهي هم از تركيب رنگ هاي گرمي همچون قرمز،  قهوه اي و بنفش.
تصاوير نقاشي هم داراي تنوع خاص خود است كه برخي مانند نقاشي هاي كودكانه و برخي هم به آثار نقاشان بزرگ مي مانند و در كل احساسات كودكانه سپهر را مي نماياند و نشاني است از ذوق و هنر منحصر به فرد او.
مانا لقماني

حاشيه
گلايه هاي كتابفروش تالشي و آنفولانزاي اشو
اكبراكسير
شهر ما كتابفروش به مفهوم مطلق ندارد و هر چه هست فتوكپي و زيراكس است و لوازم التحرير ...
نزديك ترين كتابفروشي به آستارا، كتابفروشي انديشه به مديريت جناب عبادي در شهرستان تالش است با ۷۰ كيلومتر فاصله! اين آقاي عبادي فقط يك كتابفروش نيست بلكه يك كتابخوان و كتابدوست حرفه اي نيز هست وگرنه سرمايه اش را صرف انبار كردن كتاب نمي كرد. گذارم كه به كتابفروشي اش مي افتد درددل ها شروع مي شود و اخبار كتاب را از لابلاي درد دل ها كسب مي كنم. قفسه هاي كتابفروشي سرشار از كتاب هاي ارزشمند روز است كه همزمان با تهران اكران مي شوند و كتاب هاي مراكز دانشگاهي هم شور و شوقي به آن داده اند و خيل دانشجويان را از شهرهاي اطراف به سوي خود كشانده. هفته گذشته كه خدمتش بودم از كتاب هاي پرفروش پرسيدم كه بلافاصله گفت بعد از وباي كوئيلو، آنفولانزاي اشو بيداد مي كند. گفتم خدا را شكر كه اقلاً قفسه ها تكاني مي خورند و چك هاي عقب مانده پاس مي شوند. وقتي صحبت از چك شد با ناراحتي ادامه داد: دست به دلم نگذار كه خون است و بدجوري گرفتار. هر ماهي كه مي گذرد صدها كتاب به انبار كتاب هاي متروكه افزوده مي شود. وزارت ارشاد به جاي حمايت از ناشر بايد از كتابفروش حمايت كند. ناشران به طرق مختلف به پولشان مي رسند و از چندين طرف حمايت مي شوند كاغذ سهميه نشر، فروش ۱۰۰۰ جلدي كتاب به ارشاد و خود نويسنده تا حراج كيلويي كتاب. اما كتابفروش با آن همه خرج مغازه، تنها دلش را به معافيت مالياتي خوش كرده است. آن هم اگر از طرف دارايي پذيرفته شود. چقدر خوب بود كه وزارت ارشاد خريد خود را از كتابفروشان انجام مي داد نه ناشران تا ما نيز نفسي مي كشيديم. اصلاً وزارت ارشاد ما را جزو خانواده خود به حساب نمي آورد. در حالي كه اگر تلاش كتابفروشان در اقصي نقاط كشور نباشد ناشران موفق به ارائه توليدات فرهنگي خود نمي شدند، ما در بسط و گسترش فرهنگ مطالعه سهم عمده اي در كشور داريم اما كمترين حمايتي از ما نمي شود.
سخنان آقاي عبادي شنيدني است اما، تابلوي كوچكي لابلاي قفسه  كتاب ها مي فهماند كه توقف بيجا .... با همدردي تمام به جناب عبادي قول مي دهم درددل هايش را در ستون كتاب بنويسم لذا در پايان دلداري اش مي دهم و برايش صبر آرزو مي نمايم كه در اين منطقه دورافتاده چراغ كتاب را روشن نگه داشته و با لحني سرشار از دلداري  و اميد ادامه مي دهم جناب عبادي اصلاً دلسرد نباش اين خدمت فرهنگي هرگز پنهان نمي ماند. شما عضو محترم خانواده وزارت ارشاد هستيد البته از نوع باجناقش!!
ناشران نانوا
009471.jpg

ناشران گلايه داشتند اگر سهميه كاغذ به موقع رسيد نمايشگاه امسال را پر از كتاب مي كرديم و اين همه از شاعر و نويسنده و مترجم و ... شرمنده نبوديم! خدا به سر شاهد است اين واژه سهميه عجب واژه سودآوري شده است. وقتي بحث از سهميه كاغذ شدت گرفت پسر كوچكم گفت: بابا كاغذ سهميه يعني چه؟ آيا رنگ و اندازه اش فرق مي كند. گفتم نه جانم كاغذ سهميه به مقدار كاغذي مي گويند كه خيلي ارزان با سوبسيد دولتي در اختيار ناشران كتاب و نشريات قرار مي گيرد چون قيمتش فرق مي كند اينقدر طرفدار دارد.
مثلاً اگر براي چاپ كتاب يا هفته نامه چند بنديل كاغذ دولتي بگيريم با فروش ۴/۱ آن مي توان مخارج چاپ و دستمزدها را پرداخت كرد ... اينجا كه رسيدم پسرم وسط حرفم دويد و گفت: بابايي پس بگو كاغذ سهميه همان آرد سهميه است كه به راحتي در بازار آزاد فروخته مي شود و من ۲ ساعت را به دنبال ۲ عدد نان علاف مي شوم.حال با كارشناسان اداره كتاب كاري ندارم كه قرار است سهميه كاغذ را بعد از چاپ كتاب و شمارش شمارگان آن تحويل ناشر بدهند، حرف حساب من اين است كه خداي نكرده اگر سهميه كاغذ قطع بشود و ناشران بيكار، نانوا بشوند پسرم براي خريد دو عدد بربري چند ساعت جلوي دانشگاه علاف مي شود.
ويراستاري از نوع ديگر
ويرايش و ويراستاري يكي از اركان اصلي هر مركز انتشاراتي است و ويراستاران افرادي متخصص و آگاه در همان رشته اي هستند كه عمري برايش كوشيده اند و حاصل تجربيات خود را در قالب همكاري با يك ناشر به نويسنده و خريدار كتاب ارائه مي دهند، هرچند در صفحه شناسنامه هيچ كتابي نامي از اين عزيزان ديده نمي شود علتش شايد امتناع نويسنده باشد كه فردا حرف و حديثي برايش كوك نكنند و نگويند كتاب فلاني را فلان ويراستار به سامان رسانده است! درحالي كه اين طرز فكر كودكانه است. ناشر موظف است هر كتابي را به ويراستار متخصص همان رشته بسپارد تا كار تميز و يكدست و عاري از اشتباه عرضه شود. در اغلب انتشاراتي ها متأسفانه از وجود يك ويراستار نيمه وقت براي تمام موضوعات استفاده مي شود و اينجاست كه هنر ويراستاري تحقير مي شود و بي سوادي ناشر آشكار و خود ويراستار قرباني خست ناشر مي گردد. چگونه ممكن است كتاب هاي ادبي، فلسفي،  تاريخي و حتي پزشكي توسط يك ويراستار ويرايش شود. نكند ناشر محترم ويراستاري را با اصلاح ورقه ديكته اشتباه گرفته است و فكر مي كند كار ويراستار رفع غلط هاي املايي است. اميد است جامعه ويراستاران ايران به نظام مند كردن امر خطير ويراستاري اقدام نمايند و با درجه بندي افراد متخصص در فن ويراستاري ناشران را موظف نمايند تا در قبال داشتن چند دانشجوي نيمه وقت اصلاح متن! يك سرويراستار نيز داشته باشند. وقتي دهانم با كلمه ويراستار عمودي و افقي و ذوزنقه مي شد، دوستم گفت: راستي قرصاتو خوردي؟!
كجاي كاري اخوي! ناشر براي رفع غلط هاي چاپي نمونه خوان ندارد چه برسد به استخدام سرويراستار تمام وقت! بابا دستخوش آقاي حاشيه نشين اصلاً معلوم است تو طرف كي هستي؟ ناشر، نويسنده يا خواننده كتاب؟!

مرور كتاب
عصر امام خميني(ره)
009477.jpg
مؤلف: ميراحمد رضا حاجتي/ ناشر: بوستان كتاب قم، چاپ نهم از ويرايش دوم، اسفند ۱۳۸۲/ قطع وزيري/ قيمت: ۲هزار تومان، ۴۴۰ صفحه.
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران پيامهاي معنوي امام خميني(ره) در سرتاسر جهان طنين افكن شده ايشان با تأسي به آموزه هاي اسلام ناب محمدي، بسياري از مناسبات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان معاصر را عميقاً متحول ساخت و نظام مادي و الحادي را به چالش كشانيد و در نوع خود عصر تازه اي را آغاز كرد.
در كتاب «عصر امام خميني(ره)»، چيستي و چرايي و ويژگيهاي اين عصر در چهار بخش مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
صور بنياني حيات ديني
نويسنده: اميل دوركيم/ مترجم: باقر پرهام/ نشر مركز/ تاريخ چاپ: ۱۳۸۳/ شمارگان: ۱۴۰۰ نسخه/ بها: ۵۹۵۰ تومان
اميل دوركيم، جامعه شناس بزرگ فرانسوي و پژوهشگر در حوزه جامعه شناسي دين و اسطوره، در كنار لوسين لوي برول، انسان شناس فرانسوي و نويسنده كتاب «ذهنيت بدوي»  مكتب روان شناسي اجتماعي را در فرانسه بنيان گذارد. اين مكتب براي جامعه شخصيت مستقلي قائل بود و كاركردهاي آن را در اين چارچوب به بررسي مي گذاشت.
اسطوره هاي جوامع ابتدايي از جمله مسائلي بود كه در حوزه اين مكتب بسيار بدان توجه مي شد، امري كه وارث آن انسان شناسان و جامعه شناسان بزرگي چون: ماكس مولر، اندرو لانگ، تيلور، رابرتسون- اسميت بودند. اگر چه لوي برول با ارائه اصطلاح «فرانمودهاي جمعي» تلاش ورزيد تا مقوله اي تحليلي در باب فرهنگ هاي ابتدايي بدست دهد، اما دوركيم بيشتر كوشيد تا به تعيين رهيافتي براي جستجوي خاستگاه اسطوره، مناسك و دين برآيد. از اين رو در مقابل نظريه طبيعت گرايي ماكس مولر و جاندار انگاري تيلور قرار گرفت. به نظر دوركيم، اين انسان شناسان، اسطوره را به نظام فرانمودهاي توهمي و به «استعاره هايي بي پايه» كاهش مي دهند. دوركيم برخلاف پيشينيانش دين و اسطوره را از جادو تمييز مي داد. به نظر وي دين به همراه مناسك و آيين هاي متناسب با آن بيانگر واقعيت  اجتماعي است. دوركيم منش دين را مشتق از تقدس امر الوهي مي دانست و از اين رو بين امور مقدس و نامقدس قائل به تفكيك بود.
دوركيم به مانند برانيسلا و مالينوفسكي بر جنبه هاي جامعه شناختي اسطوره تأكيد مي كرد، ولي برخلاف مالينوفسكي كه تنها به كاركرد اسطوره توجه داشت، به مفهوم پردازي آن نيز اهميت مي داد. مي دانيم كه تيلور در كتاب «فرهنگ بدوي» جاندار انگاري را خاستگاه اسطوره مي دانست اما دوركيم براي توتم مداري (totemism) مرحله اي ديرينه تر از جاندار انگاري قائل شد.
009486.jpg

كتاب «صور بنياني حيات ديني» كه اخيراً توسط باقر پرهام و توسط نشر مركز به چاپ رسيده، حاوي شرح كامل نظريات و انديشه هاي وي در باب اديان بدوي است: «هدف اين كتاب مطالعه بدوي ترين و ساده ترين ديني است كه بشر تاكنون بدان پي برده، مي خواهيم اين شكل از دين را تحليل و تبيين كنيم .... ما مي كوشيم تا ترتيب سازمان يافتگي عناصر اين مجموعه ديني را با دقت و امانتي كه از مردم شناس يا مورخ انتظار مي رود،  شرح دهيم، .... هدف جامعه شناسي، پيش از هر چيز تبيين واقعيت فعلي است كه به دليل نزديك بودنش به ما مي تواند، در نتيجه بر تصورات و اعمال ما تأثير بگذارد: واقعيت مورد بحث همان انسان يا دقيق تر بگوييم، انسان امروزي است ....» از اين رو، برخورد دوركيم با اين پديده هاي آغازين بيطرفانه است: «.... در نهايت امر، ديني كه دروغ باشد نداريم. همه اديان به نحو خاص خودشان حقيقت دارند. همه، اگر چه به شيوه هاي متفاوت پاسخگوي شرايط معيني از هستي بشري اند.»
كتاب حاضر از مقدمه اي مفيد در باب جامعه شناسي ديني و نظريه شناسي و موضوع مورد پژوهش آن آغاز مي كند. اين مقدمه اگر با دقت و حوصله تمام مطالعه شود، شاه كليد ورود به بحث اصلي كتاب خواهد بود و در ضمن تفاوت ديدگاه دوركيم را با پيشينيانش مشخص خواهد كرد. پس از اين مقدمه، كتاب از سه فصل كلان تشكيل مي شود:
۱- مسائل مقدماتي كه عبارت است از تعريف هاي اوليه از پديده دين، توتم، طبيعت پرستي و جاندار انگاري.
۲- باورهاي بنياني- كه به زعم دوركيم توتم است.
۳- نگره هاي مناسكي اصلي كه دربردارنده بررسي و تحليل عناصر آييني و مناسكي مرتبط با باورهاي اوليه ديني است.
به هر حال مطالعه كتاب «صور بنياني حيات ديني» به همه علاقه مندان حوزه جامعه شناسي دين، اسطوره شناسي و دين شناسي تطبيقي و همه پژوهشگران حوزه تاريخ انديشه توصيه مي شود.
نوشا سينايي

گفت وگو با محمد زرنگ مؤلف كتاب دو جلد تحول نظام قضايي ايران
نقش و جايگاه مطالعات تاريخي در علم حقوق
شهروز يوسفي فر
009474.jpg

براي يك حقوق  دان جالب است كه بداند قوانين اصول محاكمات حقوقي و جزايي چگونه به تصويب رسيد و حواشي سياسي
و تاريخي آن چه بوده است؟ يا اين كه قانون جزاي عرفي به عنوان نخستين قانون كيفري ماهوي و با آن ادبيات و مواد سراسر آزادي خواهانه چه سرگذشتي داشته است؟ براي مثال ميرزا حسن خان مشيرالدوله (پيرنيا)، علي اكبر خان داور، احمد متين دفتري، چه كساني بوده اند؟ و چه كرده اند؟
مرحوم مدرس و مرحوم مشيرالدوله بر سر قوانين اصول محاكمات حقوقي و كيفري
چه مشاجراتي كردند؟
بي ترديد پويايي و تحول جزء غير قابل انكار هر يك از مؤلفه هاي نظم قضايي است. تحول نظم دادرسي در ايران زمين كهن جرياني پردوام و پاي به پاي تحولات سياسي- اجتماعي حيات پرفراز و نشيبي داشته است. در اين مسأله آنچه كه از اهميت ويژه اي برخوردار است تحليل مناسبات حاكم بر ديانت، حكومت و قضاوت است كه ضرورت بررسي نظم قضايي هر يك از ادوار تاريخي در رويكرد آن به شكل و سازمان  بندي قدرت سياسي و از سوي ديگر تأثير ديانت در نظم قضايي را انكارناپذير مي نمايد. از اين رو رد پاي قضاوت و دادرسي به ساده ترين شكل به نخستين دوره هاي تاريخ ايران باز مي گردد كه در نوع خود روگرفتي از شيوه توزيع قدرت و از سوي ديگر تأثير اديان رايج درجوامع است . در ارائه بررسي تحولات تاريخي نظم قضايي ايران خيزش مشروطيت نقطه عطفي است كه از آن مي  توان به سرآغاز حيات دادگستري در شكل و صورت  بندي عدالت خانه در ايران تعبير نمود. از اين پس در راستاي تثبيت اركان نظم قضايي عبور از مشكلات پرشماري بايسته مي نمود تا آن جا كه در هر يك از ادوار تاريخ سياسي- اجتماعي ايران بنا بر تناسب شرايط اجتماعي، نظم قضايي نيز در معرض تغيير اصلاحاتي قرار گرفت. به هر روي بررسي تحول نظام قضايي نگاهي در واقع به معناي علت شناسي و توصيف پديده هاي حقوقي و قضايي و نيز چگونگي تأثيرپذيري آنان از دو پايه حكومت و ديانت است تا بلكه از اين حيث راه بر ارزيابي درست در نيل به شناسايي نقاط ضعف و قوت عدالت هموار تر گردد.
كتاب تحول نظام قضايي ايران با چنين رويكردي به علم حقوق قدري راه ناهموار مطالعه توصيفي- تاريخي نظم قضايي در ايران را هموارتر نمود. با نگارنده اثر، محمد زرنگ، به گفتگو نشسته ايم.
* استادگرامي جناب آقاي زرنگ با تشكر از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد ،مقدمتاً دربا ره جايگاه و اهميت مطالعات تاريخي در علم حقوق توضيح دهيد .
- متأسفانه عليرغم ضرورت، پاره اي مقولات از دايره  مطالعات حقوقي به دور مانده است. فلسفه حقوق، جامعه شناسي حقوقي، سياست كيفري و تاريخ حقوق در زمره اين مقولات هستند. لذا در مباحث دانشگاهي و در مجامع علمي و همچنين در عرصه تحقيق و پژوهش اين مقولات در رشته حقوق به مثابه- علم منطق و روابط اجتماعي- مورد بي مهري قرار گرفته اند. حال آن كه اين مقولات به عنوان بنيادهاي علم حقوق اهميت ويژه اي دارند. براي مثال تاريخ حقوق را كه مي توان روند پيدايش و سير تحول قواعد، تأسيسات و تشكيلات حقوقي و قضايي دانست فهم عميق و وسيع تري به دست حقوق دان مي دهد. يك حقوق دان با مراجعه به تاريخ زمينه ها و موجبات پيدايش و تحول ابعاد مختلف نظام حقوقي و قضايي را درك مي كند. چرا كه قواعد و تأسيسات حقوقي جاري، پديده هاي بي ريشه و بي هويت نيست بلكه ريشه در تاريخ و فرهنگ يك جامعه دارد. پس تاريخ حقوق از آن جهت كه اين ريشه ها و مبادي را معرفي مي كند در اين شاخه از علوم انساني با اهميت است.
* در شناسايي ريشه هاي چنين وضعيتي چرا به تاريخ حقوق و ديگر مقولاتي كه اشاره كرديد توجهي در خور نمي شود؟
- ببينيد تحصيل كردگان حقوق مهم ترين قشري هستند كه انتظار مي رود به اين مقولات بپردازند. حال آن كه اين مقولات در حرفه ها و مشاغل حقوقي همچون قضاوت، وكالت، سردفتري و غيره كاربرد زيادي ندارد يا حداقل نسبت به قواعد ماهوي و شكلي كه يك حقوقدان به صورت مستقيم آنها را به كار مي بندد كاربرد كمتري دارد.  فلسفه حقوق و تاريخ در ظاهر به صورت مستقيم و ملموس در كار قضاوت وكالت كاربرد ندارد. بنابراين تنها كساني به اين مقولات توجه مي كنند كه داراي انگيزه هاي علمي قوي بوده و به دنبال تقويت بنيه و عمق دانش حقوقي خود هستند. البته منظورم اين نيست كه يك قاضي و يك وكيل بي نياز از اين علوم است خير اما نياز او كمتر است. عامل ديگر كم توجهي در عرصه هاي آموزشي و پژوهشي است. يعني برنامه هاي دانشگاهي يا اصلاً به اين مقولات نمي پردازند و يا اين كه در حد دروس اختياري به آن توجه مي كنند. عرصه پژوهش نيز متأثر از عوامل فوق تهي از تحقيق و پژوهش در مقوله تاريخ حقوق است لذا اساساً تحقيق و پژوهش در كشور ما به عنوان امر حاشيه اي و جانبي تلقي مي شود. حاشيه اي كه چه به لحاظ مادي و چه به لحاظ معنوي حمايت نمي شود. حال آن كه در رشته حقوق راهي كوتاه تر و راحت تر براي كسب درآمد وجود دارد .ديگر كسي به پژوهش در اين زمينه تمايلي نشان نمي دهد. به لحاظ معنوي يك محقق و نويسنده از اين كه اثرش در تيراژ بالا به فروش رفته و اظهار نظرها و نقدهاي مختلف را به دنبال داشته احساس رضايت مندي مي كند حال آن كه متأسفانه اين جنبه نيز مشوق او نيست.
009483.jpg

* به نظر شما راهكار گذار از اين مسأله چيست؟
- كار زيادي نمي شود كرد يا حداقل مي توان گفت كار ساده اي نيست، نخست به دانش حقوق بايد فراتر از يك «حرفه»يا يك «فن» و به صورت دانشي كه چرايي ها و چگونگي هاي زياد در آن نهفته است نگريسته شود. يعني مباني نظري و فكري آن ديده شود. دانش حقوق نبايد به تجزيه و تحليل قواعد خشك و بي روح قوانين محدود شود بلكه بايد در پس هر قاعده اي انديشه اي تفكري ديده شود. اينجاست كه حقوق دان يعني آن كه فن حقوق را مي داند بايد تاريخ، فلسفه، جامعه شناسي و روانشناسي را هم بداند ضمن آن كه در برنامه  دروس دانشكده هاي حقوق به اين موضوعات بايد توجه شود و عرصه تحقيق نيز از اين مقولات محروم نماند.
* شما خود به عنوان كسي كه در تاريخ حقوق به مطالعه پرداخته و دو جلد كتاب تاريخ نظم قضايي ايران به رشته تحرير درآورده ايد، اساساً مطالعه تاريخ حقوق چه جاذبه اي براي شما به عنوان يك نيازي كه خود احساس كرده ايد، دارد؟
- بخشي از پاسخ عمومي است. يعني اين كه مطالعه تاريخ و سرگذشت پيشينيان در هر حوزه اي و هر جا باشد معمولاً جالب و خواندني است. فروش نسبتاً بالاي كتاب هاي تاريخي در مقايسه با ديگر كتابها مؤيد اين مطلب است .تاريخ حقوق نيز چنين جذبه اي مي تواند داشته باشد. براي مثال براي يك حقوق دان جالب است كه بداند قوانين اصول محاكمات حقوقي و جزايي چگونه به تصويب رسيد و حواشي سياسي و تاريخي آن چه بوده است؟ يا اين كه قانون جزاي عرفي به عنوان نخستين قانون كيفري ماهوي و با آن ادبيات و مواد سراسر آزادي خواهانه چه سرگذشتي داشته است؟ براي مثال ميرزا حسن خان مشيرالدوله (پيرنيا)، علي اكبر خان داور، احمد متين دفتري، چه كساني بوده اند؟ و چه كرده اند؟ مرحوم مدرس و مرحوم مشيرالدوله بر سر قوانين اصول محاكمات حقوقي و كيفري چه مشاجراتي كردند؟ خلاصه اين كه براي هر حقوق دان و هر اهل مطالعه اي دانستن تاريخ حقوق زيبا و پرجذبه است.
بخش ديگري از پاسخ تخصصي است و همان چيزي است كه گفتم. يعني يك حقوق دان با مطالعه و درك ريشه ها و زمينه هاي تاريخي به فهم و درك بيشتري از قواعد و نظامات حقوقي دست مي يابد.
* مي پردازيم به تحقيق و تأليف شما، در آغاز بفرماييد اصولاً از نظم قضايي و نظام حقوقي چه تعريفي داريد و هر يك چه تفاوتي به نظر شما از يكديگر دارند؟
- نظام حقوقي عنوان كلي و عامي است كه دربرگيرنده تمام تأسيسات و قواعد حقوقي اعم از شكلي و ماهوي مي شود ولي نظام قضايي عنواني محدود تر است كه آن را تنها شامل قواعد شكلي و عوامل مادي عرصه حقوق و قضاوت مي دانيم. به عبارت ديگر ساز و كار شكلي دستگاه عدالت است.
* با توجه به اين كه عنوان تأليف شما تحول نظام قضايي است آيا مي توان از آن تحت عنوان «تحول» ياد كرد. منظورم اين است كه آيا نظم قضايي ايران همواره در حالتي از دگرگوني و تحول به سر برده است؟ يا خير؟
- در بررسي  ادوار تاريخي در هر دوره، نظام قضايي هميشه در حال تحول و دگرگوني نيست و حتي نسبت به ساير نظام هاي اجتماعي چون قواعد آن ريشه هاي عميق فرهنگي و بعضاً ديني دارد با تغييرات محدود مواجه است. كاربرد لفظ تحول در پاره اي از مقاطع تاريخي با مسامحه به كار رفته است و منظور حفظ و هماهنگي تعابير و اصطلاحات بوده است. براي مثال بعد از شهريور ۱۳۲۰ نظام قضايي متحول نشد بلكه تغييرات جزئي پيدا كرد. ولي در پاره اي مقاطع گستردگي و عمق تغييرات و نوآوري در عرصه نظام قضايي به حدي است كه اطلاق تحول بر آن غلط نيست. براي مثال بعد از مشروطه، از دوره رضاخان با آغاز دوره مرحوم مصدق و بالاخره پس از انقلاب اسلامي تغييرات و تصميمات در عرصه نظام قضايي حدي است كه اطلاق تحول بر آن غلط نيست. لذا پس از انقلاب تغييرات و تصميمات در عرصه نظام قضايي آن قدر گسترده  و عميق است كه سخن از تحول قضايي بي مناسبت نيست.
* از گفته شما چنين برمي آيد كه تحولات قضايي گويي هماهنگ با تحولات سياسي بوده يعني هر زماني كه تحولات سياسي گسترده  و عميق رخ داده نظام قضايي نيز متحول شده است آيا واقعاً چنين ارتباط و همبستگي وجود دارد؟
- بله، در بررسي تحولات قضايي بايد به موازات و همپاي تحولات سياسي و از سوي ديگر تأثير از مناسبات مذهبي نظر داشته باشيم يعني در هر مقطعي كه تحولات عميق سياسي رخ داد همزمان و يا به فاصله تحولات قضايي هم صورت گرفته است. ببينيد بعد از مشروطه  تحول بزرگي در مملكت رخ داده يعني بعد از قرن ها حكومت بي قانوني و سليقه اي ما صاحب قانون اساسي شديم و به دنبال آن ساختار حكومت شكل قانوني پيدا كرد و مجلس شوراي ملي براي وضع قانون تشكيل شد قبل از آن بي نظمي بود. يك سري قواعد و عرفيات كهنه و يك سري مراجع بي نام و نشان و از هم گسيخته متصدي قضاوت مملكت بودند بعد از مشروطه و به بركت تشكيل مجلس قانون گذاري به تدريج قوانين دادگستري به تصويب رسيد و در مجموع همين قوانين بود كه «نظام قضايي» را شكل داد، خوب اين يك تحول بسيار عميق بود. در دوره رضاخان نيز واقعاً در عرصه حقوق و قضاوت مملكت تحول بزرگي رخ داد. تصويب قانون مدني، تصويب قانون جزاي عمومي و صدها قانون شكلي و ماهوي ديگر به نظام  قضايي كشور فرم و قيافه ديگري داد پس اين تحول بود. در دوره مصدق در بستر هيجانات تحولاتي سياسي، نه عرصه نظام قضايي نيز گام هاي بلندي برداشته شد و بالاخره پس از انقلاب اسلامي بديهي بود كه نظام قضايي گذشته دگرگون شود. مي بينيد كه بخش مهمي از تحولات نظام قضايي در يك قرن اخير بي ارتباط با تحولات سياسي نبوده است. همان گونه كه در مورد اخير- پس از انقلاب اسلامي- به شدت متأثر از نهاد شريعت بوده است.
* با اين توصيف آيا مي توان گفت كه تحولات قضايي اصالتي نداشته و همواره تابعي از تحولات سياسي بوده است؟
- با اين شدت و قاطعيت نه! استثناهاي فراواني وجود دارد، در موارد زيادي در حال ثبات سياسي و در دامن نظام سياسي موجود در نظام قضايي تغييراتي رخ داده كه در نوع خود كم نظير و گسترده  بوده اند و فراتر از تغييرات محدود ارزيابي مي شوند. مثلاً: تشكيل خانه اصناف و شوراهاي داوري در دهه چهل گام جديد و مهم در عرصه نظام قضايي محسوب مي شود و يا تغييرات در ساختار و مديريت قوه قضائيه كه در بازنگري قانون اساسي در سال ۱۳۶۸ رخ داد و يا تشكيل دادگاه هاي عام و انحلال دادسراها و سپس احياء آنها، اينها همگي تغييرات بزرگ محسوب مي شود و در نوع خود مي توان به تحول در بخشي از نظام قضايي تلقي نمود. در حالي كه در بسياري موارد تحول سياسي مهمي رخ نداده حال آن كه در نظام قضايي تغييرات عميقي صورت گرفته است. بنابر اين مي توان نوعي اصالت و استقلال نسبي براي تحولات قضايي قائل بود.
* تحولات نظام قضايي با چه جهت گيري و رويكردي رخ داده است؟ به عبارت ديگر آيا مي توان براي تحولات نظم قضايي در هر يك از مقاطع تاريخي جريان و رويكرد معيني را مشخص نمود؟ به طوري كه در هر دوره بتوان يك ويژگي قالب را به عنوان رويكرد نظام قضايي شما برآورد؟
- بله! در هر يك از مقاطع تاريخي و رويكرد مجموع تحولات سياسي، اجتماعي، مذهبي و فرهنگي و... همچنين تغييراتي كه در عرصه نظام قضايي رخ داده ما را به يك جمع بندي و نتيجه گيري مي رساند يعني مي توانم بگويم در اين مقطع تحولات قضايي اين رويكرد را داشته است. براي مثال بعد از مشروطه «قانونمندي» نظام قضايي مهمترين رويكرد بود يعني تمام تلاش اين بود كه قضاوت و دادرسي بر مبناي قانون و اصول مشخص جريان داشته باشد. در اين راستا نهضت قانون نويسي در حوزه نظام قضايي شروع شد كه البته با موانع زيادي مواجه بود. براي مثال در جريان تصويب قوانين اصول محاكمات جزايي و حقوقي بين مرحوم مدرس و مرحوم مشيرالدوله پيرنيا اختلافات شديدي درگرفت و با وجود تمام تلاش هايي كه مصروف گشت قوانين ماهوي كيفري و مدني به تصويب نرسيد. اما به هر حال صدر مشروطه را مي توان دوره تلاش ها و كوشش ها براي تصويب قوانين حقوقي و قضايي دانست. در دوره رضاخان نهضت قانون گذاري در خصوص نظم قضايي با سرعت بيشتري تداوم يافت و نهايتاً همه چيز به سمت عرفي شدن به پيش رفت. در دوره مصدق نيز رويكرد اصلي تحولات قضايي رفع نارسايي هاي گذشته و تحصيل استقلال و اقتدار دستگاه  قضايي بود و بالاخره بعد از انقلاب شايد در يك كلمه بتوان گفت جهت گيري همه تحولات و تغييرات اسلامي كردن نظام قضايي بود.
* از مطالعه شما در تأليف تحول نظام قضايي چنين برمي آيد كه تحولات چشمگير نظم قضايي را به نظام قضايي پيش از اسلام ۵۷۰ م؛ از اسلام تا مشروطيت ۱۲۸۵ ش از مشروطيت تا انقلاب اسلامي ۱۳۵۷ ش و در نهايت پس از انقلاب اسلامي تا سال ۱۳۷۳ ش. تقسيم بندي نموده ايد. شاخص هر يك از ادوار ياد شده را چه مواردي مي دانيد؟
- دوره پيش از اسلام خود به سه دوره هخامنشييان، اشكانيان و ساسانيان تقسيم بندي گرديده است كه بنابر تناسب ويژگي هاي سازمان بندي قدرت و به طور كلي ويژگي هاي اجتماعي هر دوره نظم قضايي آن مورد بررسي قرار گرفته است از جمله مشخصه هاي اين دوره اين كه در هيچ يك از سه دوره پادشاهي پيش از اسلام نمي توان قضاوت مبتني بر احكام و مقررات يكنواخت كه در سراسر كشور لازم الاجرا باشد پيدا كرد، چنان كه دادرسي معمولاً مبتني بر آداب و رسوم و عرف هاي گوناگون صورت مي گرفت و همواره دو مناسبت قدرت سياسي حاكم تحت عنوان حكومت و مقررات مذهبي تحت عنوان ديانت و سازوكار دادرسي دخالت مستقيم و مؤثر داشته اند در اين دوره تاريخي اگرچه متون حقوقي همانند مقررات امروزي از انسجام كافي برخوردار نبوده است، با اين وجود در نوع خود كم نظير و از اهميت خاصي برخوردار است.
آنچه از متون باز مانده اين دوره برمي آيد. جرايم به انواع ديني، سياسي، عادي و تجاوز نسبت به مال، جان و ناموس افراد تقسيم  مي شدند. مجازات ها نيز به تبع آن به دو دسته مجازات هاي دنيوي و اخروي قابليت تقسيم بندي داشته اند سخت ترين مجازات ها كه مرگ را به دنبال داشته است درباره جرايم بزرگ سياسي و مذهبي اعمال شده است اما در جرايم عادي ما شاهد تعديل و تخفيف مجازات ها بوده و شخصيت  بزهكار وآينده او نيز مورد توجه قرار مي گرفته است .از مهمترين مجازات هم مي توان به اعدام حبس موقت يا دائم، مثله كردن، تنبيه بدني، جزاي نقدي و شلاق زدن و... اشاره كرد.
اما هنوز شكل گيري اصل مسئوليت فرد مجرم در برابر اعمال خود و - به تعبيري عدم مجازات كسان او در برابر جرم ارتكابي- گذشت زمان لازم بود. اما پس از ورود اسلام به ايران و ظهور دگرگوني هاي عميقي كه در زندگي ايرانيان ايجاد كرد به سرعت نظم قضايي پيشين نيز دچارتحول گرديد، تا آن جا كه دستورات، احكام و مقررات يك شكل حقوقي جايگزين پراكندگي مقررات سليقه اي شد. احكام كه خود از منابع قرآن كريم، سنت پيامبر(ص) و رويه اصحاب ايشان در قضاوت و... بود در اين دوره آيين و شيوه زمامداران در حكومت و اداره كشور، تأثير بسزايي در روند دادرسي داشت. در تمامي دوره هاي اسلامي بر خلاف مشاغل اداري و ديواني كه گاهي اوقات به دست غيرمسلمانان نظير زردشتيان، مسيحيان و يهوديان سپرده مي شد، امر قضاوت همواره به فقها و علماي اسلامي سپرد ه مي شد آنچه در اين بخش از تأليف بدان پرداخته شده سازمان قضايي ايران اسلامي است كه البته خوشبختانه نظام قضايي ايران دوره اسلامي تا آغاز مشروطه مورد توجه پژوهشگران تاكنون قرار گرفته است به هر حال پس از بررسي نظم قضايي اين دوره كه خود متأثر از روند جريان سياسي حاكم در حكومت هاي ايران پس از اسلام بود آنچه كه قابل اهميت است، آثار به جاي مانده از دوره پرفراز و نشيبي است كه خود هر يك در ظهور خيزش فكري مشروطيت نقش بسزايي داشت. از جمله مواردي هم چون نابساماني دادرسي اعم از آشفتگي قضاوت شرعي آشفتگي قضاوت عرفي، در نتيجه افزايش ظلم و فساد حاكم و از سوي ديگر بيداري مردم رفته رفته مباني ايجاد عدليه نوين را شكل داد و از اين رو فرمان مظفرالدين شاه در خصوص ايجاد عدالت خانه تدوين قانون اساسي مشروطيت و سپس متمم آن، قانون اصول تشكيلات عدليه و... در ساماندهي نظم قضايي پس از مشروطيت نقش اساسي داشته اند. از اين پس مي توان از ساختار نظام قضايي تحت عناوين حاكم عمومي اعم از محاكم صلح، محاكم ابتدايي، حاكم استيناف ديوان تميز و از سوي ديگر حاكم اختصاصي اعم از حاكم تجارت، نظامي و محاضر شرعي ياد كرد.
در دوره روي كار آمدن رضاخان تا انقلاب اسلامي نيز تحولات بسياري در نظم قضايي ايران به وقوع پيوست- چنانكه ياد كرديم- عمده ترين ويژگي  اين دوره رويكرد شديد نظم دادرسي به عرفي شدن و به تعبيري شريعت زدايي از نظام حقوقي بود. اين مسأله كه از دوره رضاشاه آغاز گرديد در دوره پهلوي دوم نيز دنبال گرديد. هر چند كه از نظم و صورت بندي تشكيلات دادگري در اين دوره نبايد چشم پوشي كرد. با پيروزي انقلاب اسلامي ۱۳۵۷ تمام اقدامات و تلاش ها- به ويژه در سه سال نخست- در جهت تصفيه و پالايش ديدگاه قضايي و به اصطلاح طاغوت زدايي و از سوي ديگر استقرار نظام قضايي جديد اسلامي به كار گرفته شد اين اقدامات دو سويه باعث به چالش كشيدن نظام قضايي گرديد كه نتيجه آن در آغاز آشفتگي و ناهماهنگي در دستگاه قضايي بود و در سالهاي پس از پيروزي انقلاب نيز نظم قضايي در تطبيق هر چه بيشتر خود با احكام و مقررات اسلامي به مثابه دستگاه عدالت اسلامي دوره پرفراز و نشيبي را پشت سر گذاشت زيرا شكل گيري نظام قضايي اسلامي خود مستلزم تحولات عميق و گسترده اي در عرصه نظام قضايي بود.

تازه ترين ترجمه قاسم صنعوي منتشر شد
جنگل بكر
«جنگل بكر» تازه ترين ترجمه قاسم صنعوي مترجم باسابقه رمان و داستان از سوي نشر علم روانه بازار نشر شد.
اين كتاب را «فره ئيرا ده كاسترو» نويسنده پرتغالي نوشته كه در آثار خود همواره به زندگي فقرآلود محرومان و مسائل وجداني كه در جامعه امروزي براي انسان مطرح مي شود، توجه و همين رويكرد، كاسترو را به يكي از بزرگترين نويسندگان قرن بيستم پرتغال بدل كرده است.
صنعوي پيش از اين مجموعه اي از نوشته هاي سيمون دوبوار را ترجمه و از سوي انتشارات توس به بازار عرضه كرده بود.
صنعوي در چند سال گذشته آثار متعددي را ترجمه و به كتابخوانان عرضه كرده است .

ادبيات
اقتصاد
انديشه
ايران
زندگي
سياست
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  زندگي  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |
|  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |