دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۵
شايعات و مكافات
010038.jpg
سعيد بي نياز
ما چرا اين جوري هستيم كه تا هركس هر حرفي مي زند باور مي كنيم. آدم هاي بزرگ را مي كشيم، بيماري هاي مسري را وارد مي كنيم، بين دو تا دوست يا دو رقيب يا دو كشور جنگ راه مي اندازيم و بعد كه خودمان همان حرف ها را دوباره مي شنويم مي گوييم ديدي نظر من را فلاني هم تأييد كرد. از آن جالب تر زندگي و تصميم هاي خود را براساس شنيده هايمان جابه جا مي كنيم، صبر مي كنيم تا فلان خبر تأييد شود يا فلان اتفاق بيفتد. واقعاً چرا ما اينقدر به شايعه ها بها مي دهيم؟
شايعه، اخبار يا اطلاعاتي است كه درست به نظر مي رسد و خيلي زود هم در ميان مردم جا باز مي كند، اما شواهد و مدارك محكمي براي اثبات آن وجود ندارد. شايعه، پديده اي اجتماعي است كه در تمام جوامع، متداول و مرسوم است و تصور جامعه اي بدون آن، تقريباً محال به نظر مي رسد. انتقال شايعات هم غالباً شفاهي است، بي آن كه منبع اش شناخته شود. خلاصه اين كه شايعه، خبري است از هر جهت غيردقيق، ناموثق و ناقص. اما از تعريف شايعه كه بگذريم، مي رسيم به اين سؤال كه شايعه چگونه گسترش پيدا مي كند؟ جواب اين است كه در حالت معمول، شايعه دهان به دهان مي چرخد. لااقل انتقال شايعات ساده از اين طريق است. مكالمات تلفني و پيام هاي كوتاه sms و سايت ها و وبلاگ هاي سياسي و اجتماعي مي توانند شايعات را به راحتي به گردش درآورند. با ورود اينترنت، اي ميل ها و سايت ها و وبلاگ ها هم توانستند محل مناسبي براي انتقال شايعات باشند.
اگرچه بيشتر شايعات، موضوعي مفرح يا علاقه مند كننده در گپ و گفت هاي اجتماعي به حساب مي آيند و به همين دليل گسترش پيدا مي كنند؛ اما انتقال بعضي از آنها هم صرفاً به اين دليل است كه شايعه پراكنان مي خواهند جلب توجه كنند.
افسانه ها و شايعات
برخي جامعه شناسان معتقدند كه مي توان افسانه ها را به عنوان شايعات استحكام يافته تعريف كرد. افسانه، خبر شنيده شده اي است كه از دوامي غيرمعمول برخوردار است و در پي مسابقه اي از تحريف و دگرگوني، در اثر انتقال از يك نسل به نسل ديگر تغيير نمي يابد.
شايعه در گذشته باقي نمي ماند، فاصله زمان و مكان را برمي دارد و آهنگ و ريتم جديدي به خود مي گيرد. به تدريج كه از واقعه دور مي شويم، شايعه مانند هر چيز ديگري ارزش خود را از دست مي دهد.
جديدترين پژوهش ها حتي پاي فيزيك دانان را هم به اين قضيه باز كرده است. آنها نظريه گسترش شايعه در شبكه هاي اجتماعي پيچيده را اخيراً (ژانويه 2007) در نشريه فيزيكا چاپ كرده اند. اين نظريه، يك مدل زماني را براي گسترش شايعه در نظر گرفته است. همان طور كه مي شود حدس زد، بنا به ماهيت شايعه و نوع شبكه اجتماعي، شايعه در يك زمان خاص به اوج گسترش خود مي رسد و سپس افول مي كند.
شايعه اگر شفاهي نچرخد، معمولاً توسط منابع كتبي يا اينترنتي نامعتبر و ناپايا گسترش مي يابد. مثلاً مي توان به نشريات زرد و وبلاگ ها اشاره كرد. اين منابع معمولاً تعهدي به صحت مطالب شان ندارند و در پي جذب مخاطب بيشترند. همچنين چندان نگران باقي ماندن شان در ميدان گسترش اطلاعات نيستند. شايعات معمولاً محتواي تازه و روزآمدي دارند و با وجود هزينه اندك به سرعت گسترش مي يابند.
شايعه؛ چه كساني و كجا؟
بازاريابي و مبارزات انتخاباتي اغلب به شايعات وابسته اند. در اين ميادين، گاهي شايعات يك شبه به راحتي مي توانند به اندازه چند سال تلاش سياسي، تأثيرگذار باشند. در مورد افراد مشهور، شايعه ممكن است فاجعه بار يا شرم آور باشد. اين قبيل شايعات چه جزيياتي واقعي داشته باشند و چه موهوم، چون در مورد زندگي خصوصي افرادي سرشناس هستند، به راحتي در بين مردم كه نوعاً به زندگي خصوصي آدم هاي سرشناس علاقه مندند، گسترش مي يابند.
اين كه اين شايعات در مورد چه كساني ساخته مي شود، به جايگاه اجتماعي، ميزان شهرت و نوع عملكرد آنها هم بستگي دارد. افراد مطرح جامعه مثل هنرمندان و ورزشكاران و سياستمداران موضوعات مناسبي براي شايعه هستند به اين دليل كه معمولاً داراي زواياي نهان و آشكار زندگي هستند و حاشيه هاي زندگي خصوصي آنها به دليل همان شهرت شان براي مردم جذاب تر است. شايعات بازاريابي هاي مالي ممكن است آغازي بي اساس داشته باشند؛ مثلاً سقوط قيمت نفت، گران شدن طلا يا نفت و... اين شايعات معمولاً مبنايي كاملاً غيرعلمي دارند اما اگر رويدادي كه كمي هم به شايعات نزديك باشد اتفاق بيفتد، موجب قبول شايعه مي شود.
پخش شايعات؛ چرا و چگونه؟
در مورد علل روان شناختي شايعه هم مي توان به نظريه هايي اشاره كرد كه خيلي از پديده هاي ديگر روان شناختي را توجيه مي كنند، هم به طور خاص مي توان به تفسير مدل شايعه پرداخت.
از گروه اول، مي توان به پديده توجيه خود كه بر پايه نظريه ناهماهنگي شناختي فستينگر بنا شده، اشاره كرد. او مي گويد بيشتر مردم مي كوشند تا اعمال، افكار و عواطف خود را توجيه كنند. وقتي يك نفر، كاري را انجام مي دهد، تلاش مي كند در صورت امكان، خودش و ديگران را متقاعد كند كه عملش منطقي و معقول بوده است. مثلاً دو نفر از روان شناسان به نام هاي استانلي شاختر و جري سينگر به دو گروه از افراد مورد آزمايش، اپي نفرين تزريق كردند و به يك عده اثرات آن را هشدار دادند و به عده اي ديگر نه. گروه دوم كه براي اثرات دارو (مثلاً تپش قلب ، عرق كردن دست ها و لرزش دست) علتي منطقي در ذهن نداشتند، نمي توانستند آنها را بدون توجيه بگذارند، بنابراين كوشش كردند اين هيجانها را وابسته به محرك هاي اجتماعي و محيطي بدانند. در واقع آنها داشتند خودشان را توجيه مي كردند.
اما توجيه خود چه ربطي دارد به گسترش شايعه؟ فرض كنيد شما در معرض يكي از بلاياي طبيعي مانند زمين لرزه قرار گرفته ايد. طبيعي است كه وحشت زده مي شويد. دليل منطقي هم داريد؛ چون مردم آسيب ديده اند و خود شما نيز در معرض آسيب هستيد. شما مثل گروهي هستيد كه اپي نفرين تزريق كرده ايد و اثرات آن را مي دانيد. اما يك موقعيت معمول تر و البته پيچيده تر اين است كه در شهر مجاورتان زلزله بيايد. شما لرزش را زير پاي خود احساس مي كنيد اما در مركز زلزله نيستيد. وحشت زده مي شويد اما توجيهي منطقي براي وحشت خودتان نداريد. اين جاست كه براي رفع اين ناهماهنگي شناختي ، پاي شايعه به ميان مي آيد و مردم منطقه در يك توافق نانوشته اجتماعي، دست به ساختن شايعه مي زنند. اين موقعيت ها به هيچ وجه فرضي نيستند. در نيمه دوم قرن بيستم، يك روان شناس هندي به نام جامونا پراساد اين پديده را كشف كرد: هنگامي كه در روستاي مجاور زمين لرزه آمد و ساكنان دهكده موردنظر توانستند لرزش زمين را حس كنند ولي در معرض خطر فوري نبودند، شايعات زيادي بر اين مبنا منتشر شد كه بلايي زودرس در راه است. ساكنان اين دهكده براي توجيه وحشت خودشان به شايعاتي معتقد شدند و آنها را رواج دادند.
مرگ يك هنرمند يا سياستمدار و يا زلزله، براي خيلي از مردم موضوع اضطراب برانگيزي است و شايعات، اين نگراني ها را توجيه مي كنند يا دامن مي زنند و حتي به وجود مي آورند.
از گروه دومي كه به خصوص بر روي پديده شايعه كار كرده اند، مي توان به مدل ارائه شده توسط روان شناسي به نام نيكلاس ريفونزو اشاره كرد. او در تحقيقي كه در سال 2000 در مجله مطالعات روابط عمومي منتشر شد، مدل سه عاملي را براي به وجود آمدن شايعه تبيين كرد. او در تحقيقاتش متوجه شد كه شايعه در موقعيت هاي مبهم يعني موقعيت هايي كه مردم در مورد صحت اخبار يقين ندارند و مي خواهند بدانند واقعاً در گذشته چه واقعه اي رخ داده يا بعداً چه واقعه اي رخ مي دهد، به وجود مي آيد.دو فرايند ديگر نيز طبق مدل ريفونزو در شايعه موثرند:باورها واضطراب ها.
باورها به درجه اي اشاره دارد كه مردم شايعه را قبول كرده اند. در واقع شايعه هاي باورپذير و البته مردم زود باور به گسترش شايعه كمك مي كنند و بالاخره اضطراب نيز به نگران بودن مردم در مورد شايعه مربوط مي شود. مرگ يك هنرمند و يا زلزله هايي كه ممكن است رخ بدهند، براي خيلي از مردم موضوع اضطراب برانگيزي است و شايعات، اين نگراني ها را توجيه مي كنند يا دامن مي زنند و حتي به وجود مي آورند.
در بعضي جوامع، دو مورد اول و دوم شايع ترند. از آن جا كه منابع موثق و مطمئن خبري در بعضي جوامع كمترند، معمولاً موقعيت هاي مبهم بيشتري آفريده مي شود. همچنين عدم باور مردم به برخي رسانه هاي عمومي و به خصوص، زودباور بودن در مقابل شايعاتي كه دهان به دهان مي چرخند، باعث شده است خطر شيوع شايعه در چنين جوامعي بيشتر باشد. جالب اين كه دو مطالعه كلاسيك هم كه به توجيه شايعه بعد از زلزله مي پردازند، در چنين جوامعي و توسط روان شناسان همين جوامع انجام شده است.
اما به غير از نظريه هاي ناهماهنگي شناختي و مدل سه عاملي شايعه، مي توان به علل ديگر روان شناختي نيز اشاره كرد. معمولاً شايعه از يك شخص شايعه پراكن شروع مي شود و با شايعه پراكنان ديگر ادامه مي يابد. مسلماً سهم نفر اول مخصوصاً از لحاظ روان شناختي خيلي بيشتر است. اما چرا نفر اول شايعه درست مي كند؟ به دلايل اربعه.
برگرفته از آخرين شماره همشهري جوان

نگاه اول
دلايل اربعه
010041.jpg
همشهري جوان - اين سؤال كه چرا نفر اول، شايعه را درست مي كند، سؤالي است كه پاسخ هاي متعدد و متنوعي دارد اما از اين ميان، 4 دليل هستند كه بيشتر از دلايل ديگر به چشم مي آيند. اين دلايل عبارت اند از:
۱ - حس حقارت: فرض كنيد خواننده اي مشهور در سال هايي كه هنوز معروف نشده، رفيق يا رقيب خواننده ديگري بوده است. حالا او مشهور شده است و خواننده موردنظر به هر علتي نتوانسته مثل او بشود و در بين مردم محبوب باشد. او از اين توجه هاي بسيار، محروم بوده و كافي است اتفاقي مبهم براي آن خواننده مشهورتر بيفتد و يا حتي نيفتد، آن وقت خواننده موردنظر دست به شايعه سازي مي زند و خشت كج اول گذاشته مي شود.
۲ - جلب توجه: همان طور كه گفتيم شايعات معمولاً يكي از ماده هاي جذاب گپ وگفت هاي اجتماعي هستند. معمولاً به شخص گوينده شايعه توجه بيشتري مي شود. ما حتي اگر از موضوع شايعه خيلي دور باشيم، نقل شايعه نياز به جلب توجه ما را تأمين مي كند.
۳ - فرافكني: معمولاً در مورد افراد مشهور و زندگي خصوصي شان شايعاتي هست كه لااقل در بين عموم مردم نابهنجار تلقي مي شود. اين شايعات مي تواند از فردي شروع شود كه در زندگي خصوصي خودش دست به همين كارهاي نابهنجار زده و براي اين كه تعارض بين وجدان و واقعيت غيرقابل قبول خود را حل كند و اضطراب خود را كاهش دهد، اين كار غير اخلاقي را به شخص ديگري نسبت مي دهد. اين ديگري مي تواند فردي مشهور باشد و در نتيجه، پايه يك شايعه ريخته مي شود.
۴ - پرخاشگري و دشمني: براي يك پرخاشگر، حتماً نبايد پاي ضربه زدن به فردي ديگر، ضربه اي از نوع فيزيكي در ميان باشد. پرخاشگري ها مي توانند كلامي باشند. بهتان، غيبت و شايعه مي توانند از انواع جنگ رواني باشند و مي توانند به علت پرخاشگري و دشمني با فرد يا جماعتي كه به هر علتي دوستشان نداريم، بيان شود.

نگاه دوم
۵قدم تا مديريت شايعه
010044.jpg
همشهري جوان- شايعه يكي از قديمي ترين پديده هاي اجتماعي است. امپراتورهاي روم باستان چنان دچار بلاي شايعه شده بودند كه عده اي را به عنوان قراولان شايعه به كار گمارده بودند. وظيفه اين افراد، رفتن به ميان مردم و گزارش كردن شنيده هاي خود به قصر امپراتور بود. ماجراهاي روزمره اي كه به اين صورت به قصر مي رسيد، محك خوبي براي سنجش افكار عمومي بود.
ممكن است شما مدير يك شركت، مدير برنامه يك فرد مشهور يا عضوي از يك خانواده باشيد كه در معرض شايعه قرار گرفته است. در اين موارد بايد چه كار كنيد؟
قدم اول: ببينيد آيا واقعاً شايعه اي وجود دارد يا نه؟ يعني زيركانه، كاري را كه قراولان رومي مي كردند توسط اعضاي گروه خود انجام دهيد. ممكن است خبر گستردگي شايعه توسط يك فرد، خودش يك شايعه دروغ باشد.
قدم دوم: اگر مي توانيد به هر نحو، مستقيم يا غيرمستقيم (مثلاً در بعضي موارد، توسط رسانه هاي عمومي) پلي ارتباطي بين خودتان و شايعه شنوندگان ايجاد كنيد. در مورد مقابله با شايعه هاي فراگير قبل از هر چيز بايد رسانه هايي وجود داشته باشد كه مردم به آنها اعتماد كنند. طبق مدل زماني شايعه، به هر حال اگر سكوت هم كنيد، شايعه فروكش مي كند اما ممكن است در طي اوج گستردگي شايعه شما هزينه هاي زيادي بپردازيد. هر نوع اعلام سكوت يا پاسخ ندادن، به گسترش شايعه كمك مي كند. ديگران فكر مي كنند حتماً چيزي وجود دارد كه آنها چيزي نمي گويند.
قدم سوم: اگر قسمتي از شايعه درست است، آن قسمت را مشخص كرده و تأييد كنيد. اين براي اطمينان شنونده به شما كمك مي كند.
قدم چهارم: قسمت هاي غلط شايعه را توسط منابع معتبر تكذيب كنيد.
قدم پنجم: حقيقت را خيلي روشن ، با قاطعيت و جوري كه به ياد افراد بماند توسط همان منابع اعلام كنيد.

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  فرهنگ   |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |