شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۲۰۳ - Feb 10, 2007
نگاهي به فيلم سنتوري ساخته داريوش مهرجويي
اما تو كوه درد باش
013536.jpg
سعيد مروتي
۱) درباره جايگاه داريوش مهرجويي در تاريخ سينماي ايران چه چيزي مي شود گفت و نوشت كه قبلاً گفته و نوشته نشده باشد؟
اين كه مهرجويي از قله هاي سينماي متفاوت ايران است؛ سينمايي پيشرو كه قرار بود تفاوت هايي اساسي با فيلمفارسي داشته باشد، يكي از ستون هايش مهرجويي بود. گاو مهرجويي با همزادش قيصر كيميايي موج نوي سينماي ايران را شكل دادند. سينماي متفكرانه ايران تا قبل از مهرجويي هم با آثاري چون جنوب شهر و خشت و آينه وجود داشت اما اين مهرجويي بود كه با گاو و بعدها پستچي و دايره مينا توانست اين مسير را تداوم ببخشد. تداومي كه هيچ كدام از اسلاف او چون گلستان و غفاري، نه اين كه نخواستند، كه نتوانستند داشته باشند. مهرجويي البته اين شانس تاريخي را هم داشت كه گاو  اش همزمان با قيصر بر پرده آمد. خيلي ها معتقدند اگر قيصر در همان سال اكران نمي شد و شهر را به هم نمي ريخت، اصلا موج نويي در سينماي ايران شكل نمي گرفت.اقبال عمومي به آثار كيميايي جوان در آن سال ها موجب شد تا جواناني كه حرف متفاوتي در سينما مي زدند جدي گرفته شوند. به ياد داشته باشيد كه مهرجويي فيلم مهم دهه پنجاه اش يعني پستچي را با سرمايه  مهدي ميثاقيه ساخت. ميثاقيه به عنوان يكي از تهيه كنندگان مهم سينماي فارسي، بعد از شكل گيري موج نو متمايل به همكاري با كارگردانان منسوب به اين موج شد؛ كارگرداناني مثل كيميايي، تقوايي و مهرجويي.
مهرجويي در دهه پنجاه به عنوان فيلمسازي متفكر و پيشرو، آثاري خلق كرد كه هم منتقد مي پسنديد و هم تماشاگر اقبال نسبي به آنها نشان مي داد.
سال ها قبل از ظهور كيارستمي، ما براي اولين بار با فيلم هاي مهرجويي به جشنواره هاي معتبر جهاني راه پيدا كرديم.
2) در ميان فيلمسازان خوشفكر جريان موج نو كه فعاليت شان در سال هاي پس از انقلاب نيز ادامه يافت، مهرجويي موفق تر از همه آنها نشان داده است. بيضايي و تقوايي هر چند سال يك بار امكان فيلمسازي يافتند، علي حاتمي زود از ميان ما رفت. كيميايي هم كه در دهه پنجاه موفق ترين كارگردان سينماي ايران بود، هر چند به صورت مداوم فيلم ساخت ولي به دلايلي كه در حوصله اين يادداشت نيست، نتوانست توفيق گذشته را تكرار كند.
تنها فيلمسازي كه مانند مهرجويي پس از انقلاب رشد كرد، عباس كيارستمي بود. با اين توضيح كه كيارستمي در سال هاي قبل از انقلاب، فقط يك فيلم  بلند سينمايي در كارنامه داشت و اساساً با سينماي نوين ايران بود كه به چهره اي جهاني بدل شد.
كيارستمي هم البته اين توفيق جهاني را به قيمت از دست دادن مخاطب اين جايي به دست آورد.
مهرجويي در عوض با آثار پس از انقلابش، مبدل به يكي از محبوب ترين كارگردانان ايراني شد. اقبال نسبي مخاطب در مورد فيلم هايي چون دايره مينا و پستچي در مورد مهرجويي پس از انقلاب، به رويكرد تماشاگراني بسيار گسترده تر شد؛ از كمدي هوشمندانه اجاره نشين ها تا فيلم ساختار شكني مثل هامون از سوي مردم ديده شدند. مهرجويي نشان داد كه اين توانايي را دارد كه خودش را با شرايط زمانه تطبيق دهد. او به راحتي با مضامين دستمالي شده در سريال هاي خانوادگي كار مي كرد و با پرداخت هنرمندانه اش آثاري چون سارا و ليلا را خلق مي كرد. او نه تنها پشتيباني منتقدان را حفظ كرد بلكه توانست توجه مخاطب جواني كه احتمالاً ارتباطي با فيلم هايي چون گاو و پستچي برقرار نمي كرد، را نيز جلب كند. به همين خاطر بود كه خيلي ها معتقدند كه مهرجويي در سال هاي پس از انقلاب تولدي دوباره را تجربه كرد.
او سال ها حيثيت سينماي روشنفكرانه ايران را حفظ كرد. اين را چه نشانه  هوشمندي فوق العاده مهرجويي بدانيم و چه آن را به حساب رندي اش بگذاريم، درصورت مسئله هيچ تفاوتي ايجاد نمي شود. مهرجويي موفق ترين فيلمساز با سابقه اين سينماست؛ فيلمسازي كه اين توانايي را دارد كه فيلمي بسازد كه هم يك زن خانه دار آن را دوست بدارد و هم يك استاد دانشگاه. هم منتقد ستايش اش كند و هم مدير فرهنگي ارج و قربش دهد. چنان كه براي هيچ سينماگري به اندازه مهرجويي نقد مثبت نوشته نشده، همچنين با فاصله اي فراوان از هم نسلانش، او بيشترين سيمرغ ها را از جشنواره دولتي فجر به خانه برده است. مهرجويي چهره موجه سينماي ايران از تمام جهات بوده است.
۳) مهرجويي در تمام دوران فيلمسازي اش نشان داده است كه دوست ندارد، در يك روال مشخص و امتحان پس داده فيلم بسازد. به همين خاطر است كه فيلم هاي او با تمام مؤلفه هاي تكرار شونده اي كه چون نخ تسبيحي آنها را به هم متصل مي كند، در گونه هاي كاملاً متفاوتي ساخته شده اند. به همين خاطر است كه بعد از فيلمي چون درخت گلابي ، با آن فضاي شاعرانه اش، سراغ فضاي هذياني و كابوس مانند ميكس مي رود. يا پس از فيلم جدي و تلخ بماني ، كمدي مفرح مهمان مامان را مي سازد.
۴) اين مقدمه چيني طولاني را كردم تا به اين نكته برسم كه مهرجويي در چند سال اخير در حد نام بزرگش ظاهر نشده است.
در واقع بعد از شاهكاري مثل درخت گلابي ، مهرجويي فيلمي در اندازه هاي كارهاي شاخص اش نساخته است. بماني تجربه اي ناموفق و ناكام در گونه اي بود كه بهترين نمونه هايش را كيارستمي ساخته است.آشفتگي و اغتشاش ميكس از كسي كه هامون را ساخته بود، بعيد مي نمود. همچنان كه ديدن مهمان مامان از فيلمسازي كه سالها قبل اجاره نشين ها را به عنوان اثري كمدي ساخته بود، دور از انتظار بود.
با توجه به اينها، مي توان گفت كه سنتوري بهترين كار مهرجويي در يك دهه اخير است. مهرجويي در ميانه هاي جشنواره اي نه چندان پررونق، چراغ فستيوال را روشن كرده است. به ابتداي اين يادداشت بازمي گردم، اولين نمايش فيلم مهرجويي يك اتفاق مهم سينمايي است.
۵) حالا سنتوري را داريم با صحنه ها و سكانس هايي كه در آن ظرافت هنرمندانه به كفايت موجود است. با بازي خوب رادان و گلشيفته فراهاني و اجراي درست و گرم ترانه ها كه يكي از معدود موارد سينماي ايران است كه كمدي از كار در نيامده است.
تصوير تكان دهنده حركت رادان در دل جمعيت در ابتداي فيلم با آن نريشن فوق العاده، نويد تماشاي فيلمي درخشان را مي دهد. هرچند در ادامه سنتوري نمي تواند چنين توقعي را برآورده كند.
فيلم بخش قابل توجهي از انرژي و حركتش را از موسيقي مي گيرد. از نواي سنتور اردلان كامكار و صداي محسن چاووشي. چيزي كه احتمالاً  براي تماشاگر هم بيش از هر چيز ديگر جالب توجه خواهد بود. سنتوري اگر اكران شود، مي تواند توفيق تجاري مهمان مامان را به راحتي تكرار كند.
فراز و نشيب هاي زندگي سنتوري، صحنه آشنايي و عاشقانه هايش با هانيه
(گلشيفته فراهاني)، دست كم در اجرا همان مهرجويي سرحال و سرزنده را نشانمان مي دهد. شلختگي تصاوير مهمان مامان هم اين بار جاي خود را به استفاده به قاعده و به سامان تري از دوربين روي دست داده است.مجموعه اين ها اتفاقات دلپذيري هستند كه يكي دو ساخته اخير مهرجويي از آن ها بهره چنداني نبرده بودند.در عوض مي توان گفت فيلم ضعف هايي دارد كه از فيلمسازي در اندازه هاي مهرجويي بعيد است؛ اين كه كاملاً واضح است تمام صحنه هاي كنسرت علي رج زده شده و حتي تماشاگران هم در كنسرت هاي مختلف تغيير نمي كنند؛اين كه فصل حمله كيانوش گرامي و رفقايش به عروسي، خيلي سطح پايين و سردستي از كار درآمده است؛اين كه جز بازيگران حرفه اي كه تازه آنها هم تمامشان خوب نيستند، بقيه بازي ها چيزي در حد فاجعه است. سيامك خواهاني آن قدر بد بوده كه تدوينگر ناچار شده اغلب صحبت هايش را روي عكس العمل هاي طرف مقابل برش بزند. بقيه بازيگران نقش هاي فرعي هم سطح فيلم را تا حد سريال هاي نازل تلويزيوني پايين مي آورند.
مهرجويي با سنتوري آمد و چراغ جشنواره را روشن كرد ولي اميدوارم دوستان بدون ذوق زدگي از باند صوتي فيلم و كار خوب رادان و گل شيفته فراهاني با فيلم طرف شوند. به عنوان يك دوستدار سينماي مهرجويي از ته دل مي خواهم كه سنتوري بدون هيچ مشكلي اكران شده و فروش خوبي هم بكند؛ با اين اميدواري كه فيلم بعدي او فقط از فيلم هاي همكارانش بهتر نباشد، بلكه در اندازه نام بزرگ سازنده اش هم باشد.

چشم انداز
013557.jpg
نگاهي به فيلم ملكه رودخانه
آزمون عشق

گروه ادب و هنر- ملكه رودخانه پنجمين فيلم بلند وينسنت وارد، فيلمساز نيوزيلندي، پس از شب پايي ، ملوان: يك اديسه قرون وسطايي ، نقشه قلب انسان و چه رؤياهايي مي آيند است. اين فيلم در بخش مسابقه بين الملل جشنواره فيلم فجر شركت دارد.
اواسط قرن نوزدهم در نيوزيلند و در بحبوحه نبردهاي بين سربازان بريتانيايي و قبايل مائوري، دختر يك جراح ارتش به نام سارا كه ايرلندي است، به يك مائوري جوان دل مي بازد. مائوري جوان مي ميرد و وقتي پسر او هفت ساله مي شود، پدربزرگ مائوري اش او را مي دزدد. وقتي سارا مي بيند پدرش حاضر نيست كاري براي او انجام دهد، خودش دست به كار مي شود و به جستجوي پسرش مي رود. ملكه رودخانه فيلم بلندپروازانه وينسنت وارد، فيلمساز بااستعداد و بسيار جدي نيوزيلندي، به لحاظ جغرافيايي و معنوي تماشاگر را به قلب نيوزيلند مي برد. فيلم كه داستان آن در سال پرتلاطم 1854 روي مي دهد، داستاني چندلايه از عشق مادرانه است كه در جريان نبردهاي وحشيانه بين ارتش استعمارگر و قبايل مائوري براي كنترل جزيره، مورد آزمون قرار مي گيرد.
اين بخشي از تاريخ نيوزيلند است كه تاكنون در سطح بين المللي چندان مورد توجه نبوده است. اما داستان ملكه رودخانه عاري از ابهام نيست. در همين حال استفاده بيش از حد آلون بولينگر، مدير فيلمبرداري، از دوربين استيدي كم به تدريج حالتي يكنواخت پيدا مي كند، گو اينكه تصاوير او در لحظه هايي از فيلم بسيار خيره كننده است.اين نواقص، معايب اصلي فيلم را برجسته مي سازد كه جذاب نبودن شخصيت ها و لغزش هاي داستاني است. فيلم به شكلي سراسيمه و توام با دستپاچگي آغاز مي شود. اين در حالي است كه تماشاگر هنوز فرصت تمركز روي شخصيت هاي اصلي و برقراري ارتباط با آنها را پيدا نكرده است. بار احساسي فيلم بر دوش سامانتا مورتن است و او اين توانايي را دارد كه آشفتگي هاي زني گرفتار را به تصوير درآورد.كليف كرتيس هم در نقش يك مائوري دچار تعارض، حضوري درخور توجه دارد، همين طور راويري پن در نقش پسر سارا كه مادرش را وامي دارد دنياي خود را دوباره مورد ارزيابي قرار دهد. اما غير از اين، فيلم چيز ديگري ندارد كه رضايت كامل تماشاگر را جلب كند.
نمايش تهران در جشنواره  بين المللي فيلم روتردام هلند
گروه ادب و هنر- در خلال برپايي سي وششمين دوره جشنواره بين المللي فيلم روتردام بخش ويژه اي با عنوان تهران  به نمايش فيلم هاي كوتاه و بلند ايراني اختصاص يافته است. جشنواره  فيلم روتردام كه يكي از معتبرترين فستيوالهاي فيلم اروپايي به شمار مي رود، منعكس كننده جريان روز سينما است. بخش ويژه اي كه امسال به تهران اختصاص پيدا كرده است، از سال 2005 به عنوان نقطه داغ هرساله يك پايتخت مطرح در دنيا را از طريق فيلم معرفي مي كند و امسال تهران را با فيلم هاي زمستان است به كارگرداني رفيع پيتز، امامزاده و اينترنت به كارگرداني رضا حائري، آقاي هنرمند كاوه  بهرامي  مقدم و تهران انار ندارد بخشي، قرار است در اين بخش به نمايش بگذارد. دبير جشنواره فيلم روتردام در پيامي، با اشاره به ويژگيهاي برتر سينماي ايران و فيلمسازان جوان كشورمان، آورده است: سينماي ايران يكي از برجسته  ترين سينماهاي جهان است و تهران يكي از پيشرفته ترين شهرهاي خاورميانه است و رابطه بهتر غرب با ايران، در گرو شناخت صحيح فرهنگ اين كشور است كه اين امر، دليل قرار دادن بخش ويژه مرور سينماي نوين ايران در جشنواره فيلم روتردام بوده است.

سايه روشن
مسعود رايگان:كوتاهي و بلندي نقش مهم نيست
013560.jpg
مسعود رايگان با خيلي دور، خيلي نزديك مبدل به چهره اي موفق در سينماي ايران شد. بازيگري كه سال ها تجربه حضور در تئاتر را داشت، بعد از سال ها زندگي و كار در غربت، با فيلم خاموشي دريا كار وحيد موسانيان به سينما آمد و به پيشنهاد پرويز پرستويي در فيلم ميركريمي بازي كرد و تازه سينما دوستان با بازيگري با فيزيك و صداي مناسب روبه رو شدند.
سينماي ايران سالهاست كه براي نقش مردان ميان سال با بحران روبه روست؛ به خصوص اين كه رايگان با چهره اي منعطف مناسب ايفاي نقش هايي متفاوت بود.
او امسال با 6 فيلم پركارترين بازيگر حاضر در جشنواره است؛ آن هم با نقش هايي كه كاملاً از يكديگر متفاوت اند. چنان كه در پاپيتال نقش يك مرد كرمانشاهي را با مهارت بازي كرده، در مخمصه در سيماي يك دزد باهوش و ذكاوت ظاهر شده و در فيلم مهرجويي در نقش حاجي بلورچي حضور يافته است. خودش مي گويد كوتاهي و بلندي نقش برايش اهميتي ندارد.
امروز در دنياي بازيگري ديگر اغراق جايي ندارد، به همين خاطر در پاپيتال از بازي اغراق آميز در نقش يك بيمار رواني دوري كردم.
مسعود رايگان در مورد حضور در نقشي متفاوت در فيلم پاپيتال گفت: بعد از خيلي دور، خيلي نزديك به نظرم رسيد نبايد در يك قالب كليشه شوم. خطرناكترين اتفاقي كه براي يك بازيگر رخ مي دهد، كليشه شدن در نقش هاي مشابه است. به همين دليل و براي تجربه نقش هاي متفاوت بازي در فيلم كافه ستاره ساخته سامان مقدم را پذيرفتم. اصلاً ملاكي براي كوتاهي يا بلندي نقش ندارم؛ بلكه ويژگي نقش مهم است و كاري كه به عنوان بازيگر در روند فيلم و نزديك شدن به كاراكتر انجام مي دهم.
وي تأكيد كرد: با توجه به اعتقادم براي حضور در نقش هاي بسيار متفاوت در فيلم هاي سنتوري ، خون بازي ، مخمصه و پاپيتال ظاهر شدم. آشنايي من با شليله به 35 سال قبل برمي گردد، به همين خاطر اين نقش را پذيرفتم. در فيلم كوتاه صعود هم به عنوان فيلمبردار و بازيگر حضور داشتم. با توجه به فيلمنامه درست و خوب فيلم، به نظرم انتخابم درست بوده است.
رايگان در پاسخ به اين سؤال كه بازي در نقش انسان هاي روان پريش به نوعي حركت بر لبه تيغ است و اين كه براي حضور مؤثر در نقش آدم هايي با مشكل رواني چه تمهيداتي لازم است، گفت: طراحي شخصيت يكي از وظايف بازيگر است. اگر يك نقش حساس باشد و به حركت بر لبه تيغ شباهت داشته باشد، بايد تعادل را حفظ كرد. اصلاً اعتقاد ندارم يك روان پريش لزوماً بايد دچار حركات غيرارادي دست و پا باشد يا كارهاي عجيب و غريب انجام دهد.
او ادامه داد: در سينما بحث زيبايي شناسي وجود دارد. زماني كه نقش يك روان پريش را بازي مي كنيم، قرار نيست به طور كامل خودمان را در نقش غرق كنيم، نظير اتفاقي كه براي خانم سوزان هيوارد افتاد و بعد از بازي در فيلم مي خواهم زنده بمانم مدت ها دچار مشكلات روحي و رواني بود، براي اين كه واقعاً خودش را در نقش غرق كرده بود.
رايگان در مورد به كارگيري ته لهجه كرمانشاهي در نقش خليل سروري در پاپيتال گفت: اين مسئله در فيلمنامه وجود نداشت و شليله نگران بود با توجه به نوع صداي من كه به اصطلاح تاريك و خفه است، اين لحن در شخصيت پردازي تأثير بگذارد. فكر كردم با استفاده از لهجه اين لحن شكسته شود، به همين دليل از آن براي طراحي شخصيت استفاده كردم.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
داخلي
شهري
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   داخلي   |   شهري   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |