يكشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۵
نگاه نويسندگان و شاعران به تأثيرات انقلاب اسلامي بر ادبيات
شكوه ادبيات انقلاب
009834.jpg
گروه ادب و هنر - انقلاب بي برو برگرد تأثيرات مثبت و منفي زيادي بر تمام پديده هاي فرهنگي مي گذارد، به ويژه آن كه مباني اصلي آن، اعتقادي و تئوريك باشد. انقلاب اسلامي ايران نيز نه تنها از اين قاعده مستثنا نيست، بلكه شايد يكي از نمونه هاي مناسب براي بررسي اين تأثيرات باشد. اين ايام زمان مناسبي براي بازانديشي و مرور ديدگاه هاي اهالي ادبيات درباره وجوه گوناگون اين تأثيرات است كه در مناسبت هاي گوناگون و در گفت وگو با رسانه هاي مختلف بيان شده است...
زنوزي: كمبود داريم
فيروز زنوزي جلالي، داستان نويسي كه خود همواره از نزديكان انقلاب بوده است مي گويد: بعد از وقوع انقلاب، با فاصله خيلي كمي قضيه جنگ تحميلي رخ داد، به همين دليل ادبيات جنگ و انقلاب درهم ادغام شدند. اين است كه ما به صورت شاخص و درخوري كه مشخصاً به رمان و داستان بپردازيم، دچار كمبود هستيم و بيشتر از آن كه به ماجراهاي انقلاب به طور خاص پرداخته شود، به وقايع جنگ پرداخته مي شود.
با اين حال زنوزي تنوع نگاه در ادبيات اين سال ها را قابل ملاحظه مي داند و معتقد است: اين تنوع صداها از جانب نويسندگان مختلف نيز مي تواند به نوعي چندصدايي منجر شود. به نظرم با اين دو حالت ميتوان چندصدايي را در ادبيات انقلاب مشاهده كرد.
براهني:
گفتمان جديد بي سابقه است
اما رضا براهني، نويسنده و منتقد در مقاله اي طولاني مي گويد: در هر تحقيق جدي در ويژگي هاي ادبيات بعد از انقلاب، نظريه پردازان و منتقدان ادبي مجبورند به اين نكته توجه كنند كه انقلاب نوعي جابه جايي ارزشي در حوزه ادبيات و تاريخ ادبيات به وجود آورده است. اين جابه جايي ارزشي را پيش از آنكه به تعبير و تفسيرهاي مثبت و منفي و اخلاقي و غيراخلاقي بسپاريم، بايد به عنوان پديده اي در ذات و هستي خود آن طرح كنيم و بشناسيم. بايد به آن به صورت حركتي در هستي شناسي ادبيات بنگريم.
انقلاب زبان پرتحركي را پيشنهاد ميكند، از در و ديوار و تظاهرات و ميدان ها و سخنراني ها و سفرها و نزاع ها و ده ها، بلكه صدها نشريه كه بعداً در طول بيست سال گذشته مايه و جان اصلي زبان هاي چندصدايي رمان هاي فارسي را تشكيل ميدهند. ما سه نوع و يا سه مرحله تاريخ در اين دوره مي بينيم. حركت دموكراتيك براي انقلاب؛ خود انقلاب، حركت دموكراتيك پس از انقلاب تا سال 60 و...ولي اين نيز سطح قضايا است. انقلاب گفتمان جديد اسلام و غرب را افتتاح مي كند. گفتماني از اين دست از زمان جنگ هاي صليبي در تاريخ اسلام سابقه نداشته است، منتها اين بار مركز منازعه در كشوري است كه غيرعربي و در خارج از آن حوزه سنتي و علاوه بر اين در بستر جديد يعني ايران. پيش از اين از طريق مشروطيت و فرهنگ و ادبيات بعد از آن بيست و دو بهمن آن گفتمان با غرب به شكلي صورت گرفته است. بخشي از آن صورت اسلامي- ايراني دارد، مثل جريان هاي مشروطه و مشروعه در نود سال پيش؛ بخشي ديگر صورت مبارزه فرهنگي- سياسي دارد، مثل بحثي كه با غربزدگي آل احمد در اوايل دهه چهل افتتاح شد و بخشي ديگر از آن صورت سياسي- ديني دارد، پديده اي كه با پانزده خرداد افتتاح شده و هنوز مثل همان صور ديگر تا به امروز در سطح ايران، منطقه و حتي جهان مفتوح مانده است. طبيعي است كه به كل اين پديده ها نميتوانيم بپردازيم، ولي يك نكته را بگوييم، و آن اينكه با انقلاب و تحركات آن و جابه جا شدن حكومت، سقوط سلطنت 2500 ساله، و مبارزه با غرب كه به دنبال آن پيش آمد ادبيات و هنر ايران به صورت عام صاحب يك وقوف زماني با انواع روايات مربوط به آن وقوف شد.
براهني بزرگترين و بارزترين ويژگي حركات انقلابي را ايجاد بحران و ناموزوني مي داند و مي نويسد: از يك طرف سنت مي خواهد گذشته را به عنوان زمان حال بنويسد، از سوي ديگر كشش انقلاب ادبي چيز ديگري را پيشنهاد مي كند: تجربه با همه شكل هاي نگارش روايي، اين تجربه آن بخش از سنت را دروني خود مي كند كه با زبان، زمان و رمان و روايت امروز سر سازگاري نشان دهد. به همين دليل گاهي در آثار بسيار متجدد حتي نوعي آركائيسم هم ديده مي شود، از نوعي كه مثلاً در قصه كوتاه پست مدرن بورخس در ارتباط با قصص الانبياها و شهادت نامه هاي مختلف ديده مي شود. مسئله اين است: انتخاب ادبي با نويسنده جديد است. اما بخشي از سنت قديم را به بخش ديگري از سنت قديم هبه كرده بودند. انقلاب در ابتدا آن را معكوس ميكند، اما نويسنده هوشيار هر دو را به سوي جهان معاصر مي راند.
سرشار: اسلامي نويس نداريم
محمدرضا سرشار يا همان رضا رهگذر قصه هاي ظهر جمعه، مي گويد فرماليسم در ابتداي پيروزي انقلاب به حاشيه رانده شد، چون فرماليسم متعلق به كشورهايي است كه رژيم هاي با ثبات دارند، يعني هيچ تغيير و تحول اجتماعي شديدي در آنها ايجاد نمي شود. انقلاب كه شد همه وجوه، وجوه اجتماعي بود. يعني خيلي مسخره بود در مرحله اي كه همه به صحنه آمده اند و مي جنگند و حرف سياسي مي زنند، نويسنده اي از چيزهايي بنويسد كه ربطي به اين جريان مهم ندارد.
سرشار معتقد است در كنار جريان هاي اصلي ادبي در آن سال ها، مكتب تازه اي پا گرفت كه آن را واقعيت گرايي الهي يا واقعيت گرايي اسلامي مي نامد: گروهي از جوانان نسل انقلاب كه شروع به نوشتن كرده بودند، آمدند و اصولي را براي خودشان استخراج كردند. به عنوان مثال گفتند رئاليسم انتقادي بلوك شرق براساس اصول ماترياليسم استوار است. ما اين اصول را گسترش مي دهيم و مسايل ما بعدالطبيعه را نيز در داخل اين واقعيت گرايي قرار مي دهيم. سردمداران اين جريان جديد، بچه هاي حوزه انديشه اسلامي آن زمان و حوزه هنري كنوني بودند.
اما او كه يكي از چهره هاي اصلي همين جريان محسوب مي شود، از اوضاع كنوني راضي به نظر نمي رسد و احساس تنهايي مي كند: الآن اگر به من بگوييد 5 نفر نويسنده اسلامي نويس نام ببر، نمي توانم. اگر بپرسيد ده تا رمان دهه 80 را كه مشخصات رمان اسلامي (به آن معني كه جريان جديد تعريف كرده بود) نام ببر، واقعاً من نمي دانم چه بايد بگويم. ما هم اكنون ادبيات مسلماني داريم ولي ادبيات اسلامي نداريم. ادبيات مسلماني يعني ادبياتي كه نويسندگان مسلمان با اعتقادات ديني و با برداشت خودشان مي نويسند، ولي اينكه اصولي براي آن استخراج شده باشد و بر طبق آن اصول مثل مكاتب ديگر ادبي نوشته بشود، جرياني به اين معني نيست.
009804.jpg
سپانلو:
پيشرفت هاي بسياري كرده ايم
محمدعلي سپانلو، شاعر و منتقد با سرشار موافق به نظر مي رسد. هرچند كه سپانلو بيش از اجتماعي شدن، به سياسي شدن ادبيات پس از انقلاب اشاره دارد، اما ظاهرا مراد وي نيز همان است: اولين تأثير انقلاب بر ادبيات فارسي، سياسي شدن آن است. در دوره اي ادبيات ما به شدت سياسي شد، اما پس از آن رنگ سياسي ادبيات تا حدودي از ميان رفت.
سپانلو درباره مميزي نيز ديدگاه جالبي دارد. مي گويد: در بعضي از انقلاب ها مميزي به حدي بوده كه ادبيات آن كشورها از بين رفته است. خوشبختانه انقلاب اسلامي ايران در مورد مميزي اصلا به گونه اي عمل نكرد كه ادبيات فارسي از بين برود. هرچند كه كساني به مميزي كتاب معترضند، اما اين مميزي اصلا به معناي ريشه كن كردن ادبيات نيست. حتي در مواردي شاهد پيشرفت هاي بسياري هستيم. به هر حال هر حكومتي براي خود محرماتي دارد كه اين محرمات باعث مي شود يك عده از شعر و شاعري بيفتند. اما در ايران بعد از انقلاب بيش از آنكه كسي از شعر سر باز بزند، شاعراني تازه وارد عرصه شعر شدند.
پورمقدم: داستان كوتاه شكوفا شد
يارعلي پورمقدم، داستان نويس بي حاشيه اين روزها نيز ديدگاه مثبتي درباره تاثير انقلاب بر ادبيات دارد. به اعتقاد پورمقدم، پس از انقلاب، شاهد شكوفايي عجيب و غريب داستان كوتاه در ادبيات فارسي بوده ايم. او مي گويد: داستان كوتاه مخصوصا در دهه شصت و هفتاد پيشرفت هاي قابل ملاحظه اي كرد و خودش را به سطح داستان كوتاه جهان رساند. اما رمان نويسي ما هنوز تجربه هاي قرن نوزده اروپا را مي گذراند و در زمينه شعر نيز طبق معمول بايد منتظر پختگي آن بمانيم.
پورمقدم ادامه ادامه مي دهد: دوران پس از انقلاب دستاوردهاي خوبي براي ادبيات ما داشت. انقلاب 57 و دفاع مقدس حادثه اي بودند كه بستر مناسبي را براي پديد آوردن موضوعات ادبي ايجاد كردند و باعث شدند داستان از نظر مضمون غني تر و متنوع تر شوند.
تقي زاده: هنوز منتظرم
صفدر تقي زاده، مترجم و منتقد ادبيات داستاني اعتقاد ديگري دارد: هنوز توقعات من در ادبيات انقلاب و دفاع مقدس برآورده نشده، اما نااميد هم نيستم و همچنان منتظر شكوفايي بيشتر ادبيات انقلاب و دفاع مقدس مي مانم.
او معتقد است بايد مدت بيشتري بگذرد تا بتوان درباره ادبيات بعد از انقلاب قضاوت دقيقي كرد.
با اين حال تقي زاده هم تاييد مي كند كه پس از انقلاب در زمينه داستان كوتاه پيشرفت هاي بسياري حاصل شده است و در زمينه رمان پيشرفت چنداني نداشته ايم.
خسروي:
دموكراسي ادبي ايجاد شد
دموكراسي ادبي در مقابل تك صدايي و يكدست شدن متن ها از ديگر نكاتي است كه معمولا مورد توجه اهالي ادبيات قرار مي گيرد. ابوتراب خسروي در اين باره مي گويد: پس از انقلاب اسلامي در جامعه ادبي ايران دموكراسي ادبي به وجود آمد كه در اين دموكراسي، ادبيات براي ادبيات نوشته مي شد و ديگر نويسنده اي در اثرش، منتقد روش هاي سياسي نبود. وقتي انقلاب شد، سياست هاي فرهنگي و اجتماعي تغيير كرد و به نوعي متفاوت از سياست هاي حكومت قبل شد.
خسروي در اظهار نظري كم و بيش متفاوت با سپانلو مي گويد: طبيعتاً نگاه نويسندگان نسبت به ادبيات، از سياست فاصله گرفت. به نظر من قبل از انقلاب، نويسنده ها بيشتر سياسي بودند، ولي بعد از انقلاب، نويسنده ها به اين نتيجه رسيدند كه از طريق ادبيات دنبال كردن مسائل سياسي كار تاثيرگذاري نيست و بايد به اصل ادبيات بپردازند. در نتيجه تنوعي از صداهاي مختلف در ادبيات ايجاد شد. قبل از انقلاب اگر كسي در داستانش واژه گل سرخ را به كار مي برد، يا واژه شب را در اثرش استفاده مي كرد، بلافاصله معناهاي سياسي از آن استنباط مي شد. ولي بعد از انقلاب ديگر نويسنده ها از اين تمهيدات سطحي فاصله گرفتند و كارهايشان بيشتر خصلت ادبي پيدا كرد.
خرمشاهي: شور انقلابي
به شعور تبديل شد
بهاء الدين خرمشاهي، نيز با خسروي در زمينه نحوه برخورد داستان نويسان و شاعران موافق است. او معتقد است: در اين بيست وهفت سال، شاهد تحولات بسياري در حوزه ادبيات بوده ايم، اما چيزي كه در ادبيات انقلاب بسيار واضح است، اين است كه شور انقلابي به شعور انقلابي تبديل شده است. پس از انقلاب نحوه برخورد داستان نويسان و شاعران با ادبيات بسيار عوض شد كه در اين مورد نيازمنديم كه جامعه شناسان ادبيات نظرات خود را بيان كنند.
خرمشاهي ادامه مي دهد: ادبيات پس از انقلاب داراي سبك ها و مكتب هاي متفاوتي است كه ادبيات دفاع مقدس مهمترين مكتب و در واقع مهمترين محصول ادبيات بعد از انقلاب اسلامي است كه تا كنون نظير آن را در ادبيات فارسي نداشتيم.
با اين حال مي گويد: هنوز ادبيات انقلاب به تكامل خود نرسيده است. همانطور كه ديگر جنبه هاي تحقيقي انقلاب به حد خود نرسيده است.
مثلا ما هنوز تاريخ مدوني از انقلاب اسلامي نداريم كه جامع باشد. روز شمار وقايع را داريم اما تاريخي كه با معيارهاي استاندارد تاريخ نويسي منطبق باشد، نداريم.

ديدگاه
چشم انداز داستان پس از انقلاب
كامران محمدي
اين را همه مي گويند، چه آنها كه معتقدند ادبيات داستاني پس از انقلاب، رشدي چشمگير داشته است و چه آنها كه هنوز منتظرند تا در آينده، با فاصله گرفتن از حوادث انقلاب و جنگ، اتفاق بزرگي در ادبيات پس از انقلاب رخ دهد، اين را همه مي دانند كه داستان كوتاه، در چشم انداز مرتفعي ايستاده است.
اما اين را هم كسي نمي تواند انكار كند كه هنوز بزرگان داستان كوتاه ايران در نسل اول و دست بالا، دوم نشسته اند، موقعيتي متناقض نما كه تدقيق در آ ن، واقعيت سرورانگيزي را بروز مي دهد: اگرچه بزرگان داستان كوتاه ايراني، حدود نيم قرن پيش چنان نوشته اند كه امروز هنوز با بسياري از داستان هاي كوتاه برابري مي كنند، اما چشم انداز داستان كوتاه پيش از انقلاب، به چند ستون بلند دور از هم مي مانست كه با فاصله بسيار از دشت باير پيرامونشان، بيشتر به فوران چشمه هايي در كوير مي مانستند.
اما پس از انقلاب و اكنون، پس از حدود سه دهه، چشم انداز ديگري پيش روي مان است. حالا اگرچه فواره هاي مان توان زيادي براي صعود ندارند و قدشان به زحمت با گذشتگان برابر مي كند، اما سراسر دشت را سبزي و درخت و گل فرا  گرفته است و مي توان هر لحظه جوشش چشمه اي را انتظار داشت. حالا انگار، دشت به صورتي يكدست بالا آمده است و داستان كوتاه ايران، از تك جرقه ها و يك چهره هاي بزرگ، به جرياني عظيم از نويسنده هايي قدرتمند بدل شده است.
با اين حال، حالا در آستانه برگزاري مراسم بيست و چهارمين دوره كتاب سال جمهوري اسلامي ايران، شگفت انگيز است كه با تمام اينها داستان كوتاه ايران، هيچ نماينده اي ندارد و تمام نامزدهاي دريافت اين جايزه در حوزه ادبيات داستاني، رمان هستند...
اما رمان، اگرچه پيش از انقلاب اسلامي نيز همچون داستان كوتاه به چهره هايي اندك و آثاري معدود، محدود مي شد و حالا هم سطح تفكر حاكم بر رمان هاي امروز ايران، به هيچ وجه با آن چه در دنياي قرن بيست و يكمي در حال جريان است، قابل مقايسه نيست.
انسان، موضوع اصلي رمان، از هر نوعي كه باشد، چنان پس از انقلاب، هيجان زده است كه تامل را برنمي تابد و رمان، بي شيرجه زدن در اعماق روح انسان زمان خود، به ماهيت خويش نزديك نشده است.

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |