چهارشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۸۳ - Sep 13, 2006
گفت و گوبا بن  افلك برنده جايزه بهترين بازيگر مرد جشنواره ونيز
تناقض در يك ماجراي واقعي
كيكاوس زياري
016446.jpg
فيلم تازه بن افلك(هاليوودلند) يك درام افشاگرانه اجتماعي است كه بر اساس يك ماجراي واقعي ساخته شده است. بن  افلك در فيلم، نقش جرج ريوز- اولين سوپرمن فيلم هاي سينمايي- را بازي مي كند. قصه فيلم  كه در دهه پنجاه ميلادي رخ مي دهد، نگاهي به پشت پرده هاليوود دارد.
ريوز اصيل ترين و قديمي ترين سوپرمن دنياي سينماست كه نقش اين مرد پرنده اي را در مجموعه موفق تلويزيوني دهه پنجاه بازي كرد. وي اين نقش را به اين دليل قبول كرد كه جاي كار زيادي برايش فراهم مي كرد. او يك بازيگر واقعي بود كه هيچ وقت نتوانست به آنچه كه شايسته اش بود، دست يابد. ريوز روز شانزده ژوئن 1959 به زندگي خود خاتمه داد و يا به عبارت بهتر جانش را از دست داد. گزارش اداره پليس حكايت از خودكشي او مي كند اما گزارش ها و تحقيقات ديگري هم وجود داشت كه چيز ديگري مي گفت. شايد با كنار هم قراردادن تمام اين گزارش ها مي شد علت واقعي مرگ جورج ريوز را كشف كرد اما تا به امروز مرگ او همچنان در هاله اي از ابهام قرار دارد و معماي مرگ او حل نشده باقي مانده است.
بن افلك - كه هفته قبل جايزه بهترين بازيگر مرد جشنواره ونيز را براي بازي در هاليوود لند گرفت- بازي در نقش جرج ريوز را در شرايطي قبول كرد كه مي دانست بايد نقش يك بازيگر خاطره انگيز را روي پرده سينما بازي كند. به گفته او جرج ريوز حكم يك آدم بسيار مهم و شمايل گونه را داشت زيرا در نقش يكي از افسانه اي  ترين كاراكترهاي سينمايي ظاهر شد. او با اين نقش يكي شد و مي توان گفت از برخي جهات، همين نقش بود كه پاياني تراژيك را براي او رقم زد. اين تراژدي در خودش نوعي پارادوكس داشت. از اين نظر مي گويم پارادوكس كه او توانست بالاخره به آن چيزي كه مي خواهد دست پيدا كند و همين چيز بود كه باعث نابودي اش شد. به همين دليل بود كه مي خواستم نقش او را روي پرده بازي كنم. قصه او قصه اي خوب و جذاب بود و كاراكتري كه بايد نقش او را بازي مي كردم، به شدت خوب بود.
نه فقط من بلكه كارگردان و فيلمنامه نويس فيلم هم مي خواستيم بدانيم كه اين آدم كيست تا بتوانيم او را به خوبي روي پرده سينما به تصوير بكشيم. نوعي مسئوليت خاص در اين ارتباط وجود داشت. احساس مي كردم قصه زندگي او بايد به شكلي خوب و صادقانه تعريف شود زيرا هم شايعات زيادي پيرامون او وجود داشت و هم هيچ وقت درباره او صحبت درستي نشده بود. به همين دليل فكر مي كردم توليد اين فيلم مي تواند بالاخره كمك كند تا تصويري خوب و درست از وي روي پرده خلق شود و حق مطلب نسبت به او ادا شود. تا قبل از اين، چنين كاري درباره او صورت نگرفته بود و پس از مرگش كسي توجهي به اين موضوع نداشت .
طبيعي است كه بازي در فيلمي مثل هاليوودلند كار ساده اي نيست و افلك بايد تحقيق زيادي در مورد جرج ريوز و آن دوران مي كرد. او فرصت و امكان خوبي براي اين كار داشت و در همين رابطه مي گويد: امكانات زيادي پيرامون ما وجود داشت. فيلمنامه خيلي خوبي در اين ارتباط نوشته شده بود و كار تهيه كنندگان، بي عيب و نقص بود. من كليدهاي لازم را براي ورود به درون اين كاراكتر داشتم. مي دانستم كه نگاهم بايد به كجا باشد و با چه كساني بايد صحبت كنم. مي خواستم نقش ريوز را تا حد امكان، طبيعي و غريزي بازي كنم. خوشبختانه او مجموعه خوبي از كارهايش را باقي گذاشته بود كه من مي توانستم به تماشاي آنها بنشينم و با نگاه كردن به آنها به ظاهر و درون جرج، پي ببرم. من تمام 104 قسمت مجموعه تلويزيوني سوپرمن را نگاه كردم. پنجاه و دوتاي آن رنگي و پنجاه و دوتاي ديگر سياه و سفيد بود. ديدن اين فيلم ها كمك خيلي زيادي به من كرد. همچنين موفق به تماشاي فيلم او با كلودت كوبرت به نام با افتخار به استقبال رفتيم شدم. او در شروع بر باد رفته هم حضور داشت. حتي اين فيلم هم كمك بزرگي به من كرد. صادقانه بگويم؛ مي خواستم او را به صورت يك آدم خوب به نمايش بگذارم و تماشاي اين فيلم ها كمك مي كرد تا اين كار را به شكل بهتري انجام دهم. در اين شرايط اگر نقشم را بد بازي مي كردم، هيچ عذر و بهانه اي نداشتم .
جرج ريوز بازيگر بود و بن افلك هم بازيگر. او درباره كارنامه كاري خودش و ريوز صحبت مي كند و با مقايسه بين اين دو، نگاهي به زندگي خودش مي اندازد. به گفته افلك همه مسأله درباره شرايط انساني است. هر آدمي با خود تصورات و احساساتي دارد. اين تصورات و اميال است كه آدم را وادار به كارهاي مختلف مي كند و باعث مي شود تا آنها دست به اكتشافات تازه بزنند و ماشين هاي عظيم ساخته و صنعت را رونق بدهند. با اين حال، هنوز همه ما به نوعي احساس عدم رضايت مي كنيم. همه زندگي ما صرف كنارآمدن با اين تناقض مي شود. آدم ها تلاش مي كنند تا مسائل مختلف را درك كنند و آنچه غم انگيز است، همين كنارنيامدن با شرايط است. براي مثال من از خودم مي پرسم چرا زندگي من اين گونه است كه نمي توانم روياهايم را برآورده كنم؟ هميشه ما به خودمان مي گوييم اگر اين يكي را هم به دست بياورم، خوشحال خواهم شد و ديگر چيزي نمي خواهم اما وقتي آن چيز را به دست آورديم، متوجه مي شويم كه كافي نيست و هنوز چيز ديگري مي خواهيم. وضعيت در هاليوود هم به همين شكل است .
آنچه كه در طول پنجاه سال قبل براي هاليوود رخ داده، هميشه مورد توجه رسانه هاي گروهي بوده است. در هاليوودلند آدريان برودي نقش يك كارآگاه خصوصي را بازي مي كند كه سرگرم تحقيق پيرامون مرگ جرج ريوز است. درآن زمان او براي پيداكردن واقعيت ها بايد تلاش زيادي به خرج مي داد و خيلي چيزها هيچ وقت سر از روزنامه ها در نمي آورد اما به گفته بن افلك اينك وضعيت فرق كرده و مردم مي توانند جزئي ترين مسائل را - چه راست و چه دروغ- خيلي زود از طريق رسانه هاي مختلف كشف كنند.
افلك با اشاره به تفاوت هاي آن دوران با زمان حال، چنين ادامه مي دهد: مهم ترين تفاوت اين است كه در حال حاضر شما مي توانيد كوچك ترين مسائل زندگي چهره هاي سرشناس- حتي امثال بيل كلينتون و جك كندي- را بدانيد.
زندگي خصوصي آدم هاي مهم و سرشناس، اين روزها به واسطه كار رسانه هاي گروهي به صورت اخبار روز درآمده و از جانب عموم مردم هم اين مسأله به عنوان يك نكته معمولي مورد پذيرش قرار گرفته است. حالا بحث اين است كه رسانه هاي گروهي تا چه اندازه اي مي توانند در اين رابطه حكمراني كنند. رسانه ها مي گويند استانداردهايي براي كارشان دارند و با اين حال، نبايد فراموش كنيم كه نوع فعاليت هاي آنها انعكاسي از اعمال و كارهاي خود ما نيز هست. خود ما تلاش داريم خودمان را چگونه به نمايش بگذاريم؟ آنها هم ما را همين گونه نمايش مي دهند. در اين رابطه من حقيقتاً  نمي دانم قضاوت چيست و چگونه بايد قضاوت كرد .
بن افلك همين نكته را در مورد مرگ مشكوك جرج ريوز مطرح مي كند و اظهار اميدواري مي كند كه هاليوودلند بتواند در اين رابطه به برخي پرسش هاي مطرح شده پاسخ بدهد.
كوتاه شده از مووي وب، 5سپتامبر

كارنامه پر فراز و نشيب يك بازيگر
بن افلك كارنامه اي پرفرازونشيب دارد. او براي ويل هانتينگ خوب اسكار بهترين فيلمنامه نويس را به صورت مشترك با مت ديمون گرفت. تا به امروز در فيلم هاي زيادي ظاهر شده است كه برخي از آنها پرفروش بوده اند و برخي ديگر شكست سخت تجاري خورده اند.
افلك كه با بازي در فيلم هاي كم خرج كارش را شروع كرد، خيلي زود توانست در فيلم هاي پرهزينه صنعت سينما در نقش هاي اصلي ظاهر شود. با اين حال اين روزها كسي از او به عنوان يك بازيگر مطرح فيلم هاي پرفروش ياد نمي كند.
اين طور به نظر مي رسد كه خود او هم علاقه چنداني ندارد كه لقب يك بازيگر پولساز را بگيرد.

كارخانه روياپردازي در ژانرعلمي -تخيلي سياست هاي دولت آمريكا را اعمال مي كند
فرجام هاليوودي جهان
016443.jpg
فرجام جهان از ديدگاه هاليوود اصولاً بر اساس دو اصل دنبال شده است: يكي آنكه بشر به دليل پرداختن به انرژي هسته اي و در نهايت بمب اتمي باعث نابودي حيات در كرة زمين خواهد شد، و ديگر آنكه يك برخورد نهايي بين نيروهاي شرّ و كافر (اعراب و مسلمانان) عليه مسيح موعود و كشور بزرگ اسرائيل به نابودي و تخريب اكثر شهرهاي جهان مي انجامد و اين همان جنگ آرمگدون است كه حاوي بخشي از اعتقادات بنيادگرايان انجيلي امريكا است كه يك پنجم آمريكا را تشكيل
مي دهند. آنها ضمن در آميختن مسيحيت با صهيونيسم، منتظر آن واقعه- حضور مسيح(ع)- برپايي مملكت بزرگ اسرائيل و ساخت معبد هيكل سليمان بر خرابه هاي مسجدالاقصي هستند.
فيلم سازي در سينماي هاليوود يكي از مهم ترين روش هاي ممكن است كه توسط دنياي غرب براي به اصطلاح جا انداختن فرهنگ و ايدئولوژي غربي در زمينه پايان دنيا با وسعت و با كليه امكانات مورد استفاده قرار گرفته است. در اين نوع فيلم سازي با استفاده از ژانر يا گونه علمي- تخيلي همواره تصويري از آينده به شكلي داستاني و گيرا ترسيم گرديده و سعي شده تا با استفاده از عناصر تحليل و هيجان و شگفتي به بينندة اين گونه فيلم ها بقبولاند كه آينده جهان آن گونه خواهد بود كه آنها تصوير مي كنند. اين مسئلة تصويري ريشه در ادبيات دارد و كتب علمي ـ افسانه اي نويسندگاني چون ژول ورن ، ري برادبري ، هربرت جرج ولز آرتورسي كلارك و تعدادي از نويسندگان رمان هاي علمي-تخيلي را در بر مي گيرد.
در تمام اين آثار تنها به اين نكته اشاره شده كه غرب سفيدپوست با دسترسي به علم و فن آوري به پيشرفت هاي حيرت انگيز بر همه چيز مسلط شده و بر همه اركان عالم هستي، چنگ بيندازد. در واقع در انديشه سلطه جوي غربي و به ويژه در آينده نگري آنها به خوبي مي توان نداي فرعونيت و انا ربّكم الأعلي را شنيد. از ديدگاه آنها معارضه و مبارزه با انسان ها در آينده همواره مسئله اي حل شده است.
غربي ها جهان را همواره شامل دو قطب پيشرفته و عقب افتاده دانسته اند. معيار چنين پيشرفت و پس رفتي، ترقي علمي و صنعتي و انباشت ثروت و قدرت هاي سياسي و نظامي و اقتصادي است، در حالي كه ديگر براي همگان اين حقيقت افشا گرديده كه اختلاف شرق و غرب از ابتدا به ويژه در سال هاي جنگ سرد (1991ـ۱۹۴۶) يك بازي سياسي بود براي تحميق مردم تا آنان را با انتخاب يكي از دو ابرقدرت به عنوان قيّم و سرپرست و پشتيبان داشته باشند؛ حال آنكه حقيقت ماجرا چيز ديگري بود. هر دو ابرقدرت يك ماهيت داشتند كه آن هم استكبار و سلطه جويي بود. حتي بعداً افشا شد كه شرق ماركسيست خود زاييده و آلت فعل غرب مال اندوز بوده است.
هاليوود همواره دربارة جنگ جهاني آينده، خطر بمباران هسته اي، انفجار جمعيت و فاجعة گرسنگي،آلودگي محيط زيست و بيماري هاي همه گير و مهلك و غيره تبليغات فراواني از طريق فيلم، نوار ويديويي و سي دي و دي وي دي به سرتاسر جهان داشته است. هدف اصلي و پشت پردة سياست گزاران سينمايي آمريكا ترساندن مردم دنيا، تحميل راه حل هاي از پيش ساخته شده و محكم كردن بند هاي بردگي و اسارت آنها است، نه آنكه بخواهند توجه انسان ها را به خطراتي كه بشر در پيش رو دارد، جلب كنند. بايد توجه كرد كه در واقع تصوير حقيقي جهان، تصوير يك جنگ و مبارزة اساسي بين دو نيرو است: يكي قدرت هاي استكباري با همة ترفندهاي اقتصادي و سياسي و فرهنگي و مجهز به يك شبكة تبليغاتي وسيع شامل وسائل ارتباط جمعي و دوم توده هاي عظيم و بيكاران چندميلياردي انسان ها كه در سرتاسر جهان، حتي در همان كشورهاي به اصطلاح متمدن و ابرقدرت و قلدر حضور دارند.
سينماي هاليوود بين سال هاي 1930 تا 1949
كشور ايالات متحده در فاصله سال هاي 1930 و 1945 ابتدا يك ركود اقتصادي حاد و سپس در سال هاي جنگ جهاني دوم بهبود اقتصادي درخشاني را از سر گذراند كه به همان اندازه بزرگ بود. در سال هاي اوليه دهه 1930 درآمد اكثريت مردم به حدي بود كه تنها به هزينه ضروري ترين مايحتاج زندگي شان مي رسيد. قيمت ها در بورس سهام به پايين ترين سطح خود رسيدند.
فرانكلين روزولت در انتخابات رياست جمهوري فاجعه بحران اقتصادي را به گردن رئيس جمهور قبلي يعني هربرت هوور انداخت و پيروز شد. دولت روزولت گام هايي براي رونق دادن به اقتصاد كشور برداشت دولت بهبودي ملي كه در سال 1933 تشكيل شد به فعاليت هاي شركت هاي بزرگ مانند تشكيل تراست ها و اليگوپولي كه هر دو در اختيار يهوديان بودند به ديده اغماض نگريسته و در عين حال با اتحاديه هاي كارگري هم با مداراي بيشتري رفتار كرد. هر دو سياست بر هاليوود تأثير جدي داشت. اين بهبود اقتصادي ناموزون بود و بحران ديگري را در سال هاي 38-1937 به وجود آورد. با دخالت دولت در امور اقتصادي ركود اقتصادي پايان يافت جنگ جهاني دوم در اروپا آغاز شد ولي امريكا تا حمله ژاپن به پرل هارپر در تاريخ 7 دسامبر 1941 بي طرف ماند. از نوامبر 1939 شركت هاي تسليحاتي اجازه يافتند كه محصولات خود را در خارج از كشور بفروشند. امريكا در سال 1941 وارد جنگ شد ولي در آن زمان 3 ميليون بيكار در كشور وجود داشت.
منتقدان سينمايي در دوران پس از پايان جنگ جهاني دوم در پي يافتن نشانه هايي از بلوغ و كمال هنري و اجتماعي در هاليوود بودند. بعضي از آنها به اين نتيجه رسيدند كه طي سال هاي 1946 و 1947 توليد فيلم هاي ژورناليستي نيمه مستند و اجتماعي در هاليوود افزايش چشمگيري يافته بود. واردات غله از كشورهاي اروپايي به ويژه برآثار نئورئاليسم ايتاليا تأثيري بسيار داشت.
استفاده از بازيگران آماتور كه كارشان را به اندازة حرفه اي ها خوب ارائه كردند و در لوكيشن هاي واقعي و نه در مكان هاي مصنوعي ساخته شده بودند در سينماي امريكا كه تا آن زمان تابع سيستم استوديويي بود، بسيار تأثير گذاشت. در غالب فيلم هاي داستاني از تمهيدات مستند، مانند فيلمبرداري در لوكيشن (مكان واقعي وقوع داستان) و ارجاعات به گنجينة غني موضوعات واقعي، استفاده مي شد.
هاليوود در همين دوران يعني بين سال هاي 1945 تا 1949 اقدام به توليد مجموعه اي از فيلم هاي مسئله دار موفقيت آميز از حيث تجاري نمود كه با مسائل حساسي چون تبعيض نژادي و اجتماعي عليه سياهان و يهوديان سروكار داشتند. البته انتظار نبود كه اين گرايش ها و سمت گيري ها به حد كمال رسيده و در نهايت قادر به تأثيرگذاري بر فرهنگ سينمايي امريكايي باشند.
در سال 1945 نشانه هاي فراواني كه از تغييرات سياسي حكايت مي كردند، مشاهده شده بود. دو سال پيش از اين تاريخ هنگامي كه اتحاديه هاي هاليوود براي برگزاري كنگرة نويسندگان به منظور كمك به امور جنگي به دانشگاه كاليفرنيا ملحق شدند، تماس هاي آنها از جانب مطبوعات و از جانب يكي از كميته هاي كنگره به عنوان يك توطئه كمونيستي مورد حمله قرار گرفت و هنگامي كه چارلي چاپلين در يك سخنراني در نيويورك خواستار گشايش جبهة دوم در اروپا شد، از طريق هاليوود و در سراسر كشور مورد نكوهش قرار گرفت.
از سال 1944 تا آخر اين دهه بيش از نيمي از كل محصولات هاليوود مستقيماً با جنگ ارتباط نداشت. با ادامه جنگ در توليد فيلم هاي جنايي كه به نمايش جنايت، سكس و نوشخواري مي پرداختند، نوعي افزايش پديد آمد. ساخت فيلم هاي مذهبي نيز رو به گسترش بود. در سال 1946 هر هفته در امريكا حدود نودميليون بليط سينما فروخته مي شد، به طوري كه هاليوود موفق ترين سال خود را سپري كرد. در سال 1947 نيز كميته فعاليت هاي غيرامريكايي براي بررسي نفوذ كمونيست ها در هاليوود تشكيل شد و فهرست سياهي از افراد مظنون تهيه گرديد. و بالاخره در سال 1948 تلويزيون به عنوان يك تهديد جدي براي صنعت سينما رو به گسترش نهاده بود.
هاليوود و مسئلة انرژي هسته اي
چنانچه اشاره شد هاليوود در اين سال ها به مضامين مسئله دار و از جهت تجاري موفقيت آميز مي پرداخت. سينماي علمي-تخيلي يكي از گونه هاي معروف آن زمان بود كه با صرف هزينه اندك مي توانست محمل مناسبي براي تبيين مسئله انرژي هسته اي باشد. سوژه اي كه در عصر اتم مطرح بود جنبه هاي منفي استفاده از انرژي اتمي يعني بمب اتم بود. هاليوود از همان آغاز قصد داشت به همه بگويد كه وارد اين گونه آزمايشات نشوند زيرا در نهايت موجب نابودي خود و كره زمين خواهند شد. به اين ترتيب تخريب و نابودي به واسطه انرژي اتمي و بمب اتم در رأس برنامه هاي توليدي هاليوود قرار گرفت و از طريق درون مايه هاي مناسب با فيلم هاي علمي- تخيلي به تماشاگران ارائه شد. كار به نحوي ارائه مي شد كه تماشاگر از طريق فيلم تهديد بزرگ و خطرناكي را از سوي دانش و دانشمندان احساس كند.
در ميان فيلم هايي كه از سال 1945 به بعد در اين مورد توليد شد كمتر فيلمي در خصوص جنبه هاي صلح آميز انرژي هسته اي و بمب اتم، ساخته شد. سينماي علمي- تخيلي طبق ديدگاه و نظريه انديشه پردازان سياسي هاليوود كه غالباً يهودي بودند و با برنامه ريزي هاي درازمدت مسائل سياسي- اجتماعي را تحت نظر داشتند، عمل مي كرد. در غالب اين گونه فيلم ها همواره خطر نابودي ناشي از پرداختن به اين دانش و فناوري مطرح مي شد.
از طرفي ديگر سوژه بمب اتمي و عواقب انساني آن براي فيلمسازان هاليوود همواره هم جذاب و افسون كننده و هم تحريك كننده بوده است و البته پرداختن به چنين سوژه اي نيز همواره با اصول شادي برانگيز و ملودرام هاي خوش فرجام سينماي هاليوود تضاد كامل داشته است. علاوه بر اين اينكه طي سه دهه بعد از آن و حتي تا سال هاي اخير فيلم هاي بسيار كمي در خصوص موارد نابودكننده بمب اتم ساخته شده است، ممكن است به اين سبب باشد كه نويسندگان، كارگردانان و تهيه كنندگان هاليوود، شخصاً همچون تماشاگران سينما نسبت به پرداختن به مفاهيم بمب اتم تمايلي از خود نشان نداده اند. فيلم آغاز يا پايان (1946) به كارگرداني نورمن تاروگ نخستين تلاشي است كه از سوي هاليوود در اين مورد به عمل آمد.فيلم آغاز يا پايان، تحت نظارت دقيق دولت امريكا ساخته شد و هدف از آن اين بود كه اصل و اساس بمب اتمي و اينكه چرا تصميم گرفته شده بود كه آن را بر شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي فرو بريزند را نشان دهد. چهارچوب داستان فيلم، تخيلي بود؛ هرچند براساس يك ماجراي واقعي ساخته شده بود. در كنار داستان اصلي يك روايت عاشقانه بين يك دانشمند فيزيك و همسر جوانش نيز مطرح بود.
اين فيلم بازسازي ماجراي پروژه مانهاتان بود. در اين فيلم جوزف كاليا به نقش فرمي دانشمند و فيزيكدان ايتاليايي ظاهر مي شد و ساير شخصيت هاي فيلم بازيگران معروفي بودند كه نقش فيزيكدان ها و سياستمداران درگير در ماجرا را ايفا مي كردند. اين فيلم اطلاعات اندكي در خصوص بمب اتمي و يا افرادي كه آن را ساخته بودند به تماشاگر مي داد. براين دانلوي در اين فيلم، ضمن اشاره به تأسيسات ناشناخته و نيز نقش نمادين افسران ارشدي كه پروژه منطقه مانهاتان را سازماندهي كرده بودند، مي گويد: دستگاه اتم شكن سيكلوترون را در آنجا قرار دهيد ولي اين صحنه بعدها به دلايل امنيتي سانسور شد. تام درك در نقش يك نابغه جوان كه دچار شك و ترديد شده است، ظاهر مي گردد. او به استفاده از اتم براي صلح مي انديشد ولي ديگران نسبت به وي بي توجه هستند.
فيلم آغاز يا پايان از جهت جنجال و بحثي كه در مورد انداختن بمب اتمي به دنبال دارد، موضع خاصي را انتخاب نمي كند. و پيام فيلم برگرفته از عنوان آن است، يعني بشر بايد به خاطر بهتر شدن و پيشرفت زندگي انساني انرژي هسته اي را مهار كرده و تحت كنترل درآورد و يا در غير اين صورت امكان نابودي كامل كره زمين در پيش خواهد بود. البته منظور آن است كه اين مهار كردن و تحت نظر گرفتن انرژي تنها از عهده ما امريكاييان برمي آيد. وگرنه چنانچه در فيلم هاي ديگر هاليوود ديده ايم افراد قدرتمند شده و همواره با در دست داشتن اسلحه اتمي جهان را در معرض خطر قرار داده اند و قهرمان امريكايي يا انگليسي در نهايت شر آنها را پس از طي ماجراهايي كم كرده و جهان را نجات داده اند و البته بهترين نمونه آن فيلم ها، فيلم هاي جيمز باند مأمور دو صفر هفت است.
پرداختن به بمب اتم در مجموعه هاي سينمايي آن زمان كه با عنوان سريال سينمايي معروف بود نيز ديده مي شود در اين فيلم ها كه نخستين سريال هاي سينمايي عصر اتم محسوب مي شوند دستگاه هاي ضد اتم مورد استفاده قرار مي گيرند. مثلاً در فيلم شهر گمشده جنگل (1946) هنرپيشه معروف آن زمان لايونل اتويل را مي بينيم كه از بالاي كوه هاي هيماليا جنگ سوم جهاني را به راه انداخته است.
در فيلم شبح سرخ پوش (1944) از همين سريال ها، ماده سيكلوترودايكس كشف مي شود كه تشعشعات قدرتمند ناشي از آن يك مدار كوتاه ايجاد مي كند كه قادر است سلاح هاي اتمي را ناكار سازد. و بالاخره آنكه افراد شرور در فيلم هاي بيوه سياه پوش (1947) و مرد اتمي بر عليه سوپرمن (1950) كه هر دو سريال هستند، از نيروي اتمي براي رسيدن به اهداف خود استفاده مي كنند، توليد اين نوع فيلم هاي دنباله دار از سال 1912 آغاز و تا سال 1956 ادامه داشت.
اينها غالباً فيلم هاي پرحادثه، سراسر هيجان و زد و خوردي بودند كه بيشتر مخصوص تماشاگران نوجوان و جوان ساخته مي شدند. در اين فيلم ها به نحو مبالغه آميزي به شرح قهرماني هاي يك شخصيت زورمند و افسانه اي كه ضمناً مدافع عدالت و خوبي نيز بود و در ماجراهاي خطرناك به مبارزه با دشمنان متعدد و زورمند مشغول بود، پرداخته مي شد كه در واقع تصويري از اهداف سياسي هاليوود را در قالب يك كار صرفاً سرگرم كننده و سطحي به تماشاگر ارائه مي كرد و با فريبكاري در رؤياي تماشاگر، جهاني تخيلي و دور از واقعيت را ايجاد مي كرد كه تأثيرات سوء سياسي و اجتماعي آن تا سال ها در ذهن و فكر او باقي مي ماند.
ابوالحسن علوي طباطبايي- خبرگزاري فارس

بازي
Reservoir Doge
سيستم: PC/PS2
سبك: اكشن
016449.jpg
تارانتينو كه معرف حضور هست؟ بازي سگداني، جديدترين اثر اين كارگردان معروف سينماست كه در واقع اولين تجربه بازي سازي او به حساب مي آيد. سگداني كه عنوان يكي از كارهاي اوليه اين كارگردان معروف هم هست، از روي سناريوي همين فيلم ساخته شده و به خوبي الحان  هاي مورد علاقه تارانتينو در آن ديده مي شود.
سبك بازي به طور كلي شبيه سري بازي هاي GTA است. باز هم عده اي مزدور و گانگستر كه در لواي يك شبكه بزرگ اقدام به اعمال خلاف مي كنند، اما سبك بازي تا حد زيادي منحصر به فرد طراحي شده از جمله حركاتي كه شما مي توانيد با سلاح خود انجام دهيد و دستوراتي كه مي توانيد با آن به افراد دشمن بدهيد. شما در واقع مي توانيد از اين طريق آنها را كنترل كنيد. اكشن بازي پر است از صحنه هاي هيجان انگيز و خاص. اين بازي بيشتر براي افراد بزرگسال توصيه مي شود.
Siren2
سيستم: PS2
سبك: اكشن
016452.jpg
بعد از مدت ها كسادي بازار بازي هاي ترسناك و جالب، اين بار نوبت به شاهكار ساخت شركت سوني يعني نسخه دوم آژير ممنوعه (Forbidden Siren) شد. نسخه اول اين بازي الحق جزو ترسناك ترين و جالب ترين بازي هاي حال حاضر دنياي بازي هاست.
دومين نسخه از حدود يك سال و نيم پيش با تلاش شبانه روزي تيم سازنده براي گرفتن مجوز ورود به چندين و چند منطقه ممنوعه و تهيه بيش از صدها عكس واقعي از مناطق عجيب و ماجراهاي عجيب و غريب آغاز شد. در نسخه دوم باز هم ماجراي يكسري موجود عجيب و غريب به نام ياميبيتوها روايت مي شود. اين موجودات با شنيدن صداي آژير ممنوعه به راه مي افتند و...
سبك گرافيك بازي مانند نسخه اول با تركيبي از عكس و طراحي سه بعدي بيشتر حالت فيلم دارد حال آنكه گرافيك پر از جزئيات صحنه هاي بازي بيشتر شبيه سري بازي هاي Silent Hill است هر چند بازي Siren سبك خاص خود را در هر جنبه داشته و تنها با نسخه قبلي قابل مقايسه است.
Dirge of Cerberus Final Fantasy VII
سيستم: PS2
سبك: اكشن
016455.jpg
نسخه جديد سري معروف فاينال فانتزي با توجه به تغييرات سبك جالب آن، موافقين و مخالفين زيادي پيدا كرده است. البته اكثر فاينال فانتزي بازها موافق اين تغيير رويه ناگهاني نيستند و بيشتر سبك قديمي بازي (مبارزه نوبتي يا Turn base) را ترجيح مي دهند، اما اين قسمت كه در واقع داستاني با حضور شخصيت هاي فاينال فانتزي 7 است، روايت پس از ماجرايAdvent Children است و نقش آن را وينسنت برعهده دارد.قهرمان ما به سبك و سياق دانته در سري DMC يك قهرمان تك و بي همتاست. او علاوه بر حركات رزمي با اسلحه قوي خود به خوبي از پس دشمنان برمي آيد (لباس قرمز رنگ او به همراه پرش هاي دوبل شباهت او را به دانته تكميل كرده است). سبك تيراندازي بازي هم منحصر به فرد است. هدف روي مركز صفحه قفل شده و دوربين با كنترل شما پشت آن تاب مي خورد. اين بازي باب دل كساني است كه هميشه دوست داشتند يك نسخه اكشن در دنياي فاينال فانتزي بازي كنند.

چشم انداز
الن دي جنرز
مجري مراسم اسكار 2007 شد
آكادمي علوم و هنرهاي سينمايي امريكا الن دي جنرز را به عنوان مجري هفتاد و نهمين مراسم اسكار در سال 2007 انتخاب و معرفي كرد.خبرگزاري فرانسه اعلام كرد اين براي نخستين بار است كه كمدين و مجري تلويزيوني 48 ساله مجري مهم ترين و معتبرترين مراسم سينمايي جهان مي شود.دي جنرز دو بار به تنهايي و يك بار به صورت مشترك مجري مراسم اعطاء جوايز تلويزيوني امي و دو بار هم مجري مراسم اعطاء جوايز موسيقايي گرمي بوده است.اين بازيگر امريكايي كه اجدادش فرانسوي بوده اند، امسال براي دومين بار جايزه امي را به عنوان بهترين مجري تلويزيوني از آن خود كرد و برنامه تلويزيوني خودش هم براي سومين بار به عنوان بهترين برنامه انتخاب شد.دي جنرز پس از تماس لورا زيسكين به عنوان كننده مراسم اسكار 2007 و شنيدن خبر انتخابش براي اجراي اين مراسم گفت: وقتي زيسكين زنگ زد شوكه شده بودم. دو كار است كه همواره دوست داشته ام در زندگي ام انجام بدهم؛ يكي اجراي مراسم اسكار و ديگري اينكه زيسكين با من تماس بگيرد.زيسكين در بخشي از بيانيه معرفي دي جنرز به عنوان مجري اسكار 2007 آورده است: الن دي جنرز براي اجراي اسكار به دنيا آمده است.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |