سه شنبه ۲۱ شهريور ۱۳۸۵
يك سال بعد از انفجار معدن باب نيزو
راه گريزي نبود
محمد سرابي
003882.jpg
كارگر ايمني در نور چراغ روي كلاهش به صفحه دستگاه سنجش گاز خيره شده بود. دستگاه، غلظت گاز متان را در حد انفجار نشان مي داد. براي يك لحظه تصوير دو كودكش را در مقابل چشم ديد. معدنچيان ديگر به او خيره شده بودند. هزار متر تا بالابر معدن فاصله داشتند و از آنجا پانصد و پنجاه متر تا سطح زمين. هيچ راه گريزي نبود و معدن زغالسنگ در انفجاري قابل پيشگيري 9 نفر از كارگران خود را به كام مرگ فرو برد.
۲۲ شهريور سال 84، حسين 19 ساله، سعيد 22 ساله، مهدي 23 ساله، رضا 25 ساله، عباس 26 ساله، علي 27 ساله، حميد 28 ساله، هادي 32 و علي 33 ساله در جريان انفجار انتهاي معدن باب نيزو واقع در 30 كيلومتري شهر زرند و 75 كيلومتري كرمان كشته شدند. ارديبهشت ماه سال 85 جلسه دادگاه جانباختگان اين حادثه برگزار شد كه در آن وكيل خانواده هاي قربانيان نظريه قتل شبه عمد را مطرح ساخت. بنابر نظر وي صاحبان معدن با اطلاع از وضعيت ايمني تونل ها مي توانستند مانع وقوع اين فاجعه شوند.
كار و زندگي
معدن زغالسنگ باب نيزو در استان كرمان و نزديك به حاشيه كويرلوت قرار گرفته است. كارگران اين معدن نيز در شهرها و روستاهاي اطراف آن مانند حوتكن و ريگ آباد زندگي مي كنند كه اين زندگي چهره واضحي به رنگ فقر و محنت دارد. دستمزد معدنچيان ناچيز است. كارگران براي تأمين مخارج خود چاره اي جز كار در ساعات طولاني و شيفت هاي پشت سر هم ندارند. كاري كه گاه تا 16 ساعت و بيشتر هم ادامه پيدا مي كند. براي رسيدن به محل كار بايد از يك چاه عمودي پايين رفت و وارد تونل هاي افقي شد. در انتهاي اين تونل هاي سياه، محل كار قرار گرفته است.
فرزندان كارگران نيز از سنين كم در معدن مشغول به كار مي شوند. در كنار پدران و برادران خود هر روز به اعماق سياه زمين مي روند و با عوارض تنگي نفس و گاز گرفتگي به خانه برمي گردند. در اين منطقه پيدا كردن شغل ديگري دشوار است و صاحبان معدن نيز كارگران را به اخراج كردن تهديد مي كنند. بيرون از معدن سياه، باندهاي قاچاق و تجارت اسلحه و مواد مخدر در اين مناطق آماده هستند تا هر جوان بيكاري را به سوي خود بكشانند. از ميان 9 نفر معدنچي كشته شده سه نفر مجرد، دو نفر متاهل و چهار نفر صاحب يك يا دو فرزند بوده اند. گفته مي شود اين معدن به دليل وضعيت ناگوار كاري از مدت ها پيش مجوز بهره برداري خود را از دست داده بود ولي پيمانكار سابق و صاحب فعلي معدن در هيچ حالتي برنامه استخراج را تعطيل نكرد، آنچنان كه پس از كشته شدن معدنچيان تا امروز معدن به كار خود ادامه مي دهد و هر روز كارگران ديگري را به درون تونل هاي مملو از گاز مي فرستد.
شاهدي نيست
با توجه به اينكه هيچ يك از كارگراني كه به درون معدن رفتند زنده باز نگشته اند، تنها مي توان با استفاده از مشاهدات بازرسان و مدارك به دست آمده صحنه اين حادثه را بازسازي كرد. در انتهاي يكي از تونل هاي افقي و در فاصله يك كيلومتري از چاه فرعي معدن، كارگران شيفت صبح كار خود را به پايان مي رسانند. برنامه كاري هر دو شيفت عبارت است از استخراج زغالسنگ از انتهاي تونل هاي فرعي (گزنك) و حمل آن به وسيله واگن هاي مخصوص به محل تخليه. كارگران شيفت صبح در ساعت 12 ظهر به سمت بالابر حركت مي كنند و در همين لحظه هواكش هاي انتهاي معدن خاموش مي شوند تا برق كمتري مصرف شود. گويا كارگران صبح تراكم متان را در هواي معدن احساس مي كنند و مسئول ايمني اين شيفت نيز تقاضا مي كند تا تهويه كامل هواي معدن، كار متوقف شود كه مورد قبول قرار نمي گيرد و معدنچيان شيفت عصر به داخل تونل فرستاده مي شوند. با توجه به زمان ثبت شده روي كارت هاي كارگران، آنها حوالي ساعت 17 به محل گزنك مي رسند. اگر اظهارات كارگران صبح را در مورد وضعيت هواي تونل قبول كنيم در طول اين مدت، تراكم گاز متان در انتهاي تونل كه فضاي بسته اي را مي سازد بسيار زياد مي شود. معدنچياني كه به سمت گزنك مي رفتند نمي دانستند كه انتهاي تونل آماده انفجار است.
دو تن از كارگرها دستور داشتند تا ريل ها را تعمير كنند. راننده لوكوموتيو و كارگران واگن برگردان بايد واگن هاي باقيمانده را حمل مي كردند. حجم گاز لحظه به لحظه افزايش مي يابد و صداي سوت مانند انتشار گاز از ميان لايه هاي ذغالسنگ شنيده مي شود. معدنچيان به انتهاي تونل مي رسند. تراكم گاز متان به 5درصد رسيده است. يك جرقه براي انفجار كافي است. برخورد ابزارآلات با يكديگر، حركت واگن ها روي ريل، ريزش سنگ از سقف يا بدتر از همه اختلال عملكرد هواكش ها مي تواند اين جرقه را ايجاد كند و همين اتفاق نيز مي افتد.
كساني كه چند روز پس از انفجار موفق شدند وارد تونل شوند، محل حادثه را اينگونه ديدند:
راننده لوكوموتيو و كارگران واگن برگردان در اطراف واگن ها قرار گرفته بودند. پشت واگن ها جسد دو كارگر ريل بند و در جلوي واگن ها مأمور ايمني در كنار دستگاه سنجش گاز افتاده بود. انفجار در يك لحظه تمامي آنها را سوزانده بود و كسي فرصت نيافته بود حركتي كند.
نااميدي و استيصال
فرحناز فهيمي و خليل بهراميان وكيل خانواده هاي قربانيان مي گويند: در تحقيقات، سهل انگاري مالكان معدن مشخص بود. اين كارگران غير از كار در تونل هاي زغالسنگ قادر به اختيار شغل ديگري نيستند و از آنجا كه نيروي كار زياد و ارزان است، كارفرما نياز چنداني نمي بيند كه شرايط مطلوب كاري را فراهم كند. فقر، عاملي است كه اين رابطه استثمارگرانه را ايجاد مي كند. ما حتي با خبر شديم كه تعدادي از خانواده هاي كشته شدگان اين حادثه براي تأمين هزينه دفن، از كارفرماي معدن كمك خواسته اند. همين مسئله عمق استيصال و نااميدي اين خانواده ها را نشان مي دهند. به عبارت ديگر كارگران كاملاً در اختيار كارفرما قرار دارند. پس از حادثه تا مدتي پيگيري قضايي مؤثري انجام نشد و پس از تشكيل پرونده نيز مراحل كار مرتباً به تأخير افتاد. كساني كه با چنين محيط هاي كارگري در تماس باشند هميشه با اين مسئله مواجه مي شوند كه در صورت بروز يك حادثه، بازماندگان با نااميدي به روند بازيابي حقوق خود مي نگرند. مخصوصاً كساني كه در نهايت امر بايد مجدداً به درون همان تونل هاي سياه برگردند.
وكيل قربانيان، اين حادثه را بيشتر قتل شبه عمد مي داند تا سانحه و وكيل صاحبان معدن در دفاع معتقد است گزارش پرونده به صورت جانبدارانه نوشته شده است. او شركت مالك معدن را در اين مورد مقصر نمي داند ولي مستندات پرونده قضايي براساس گزارش كارشناسان اداره كار دلايلي را براساس موارد آيين نامه ايمني معادن نشان مي دهد كه نمي توان از آنها چشم پوشي كرد.
غلظت گاز متان در هواي برگشتي از معدن بايد يك در صد يا كمتر باشد. با توجه به گزارشات ايمني و گفته هاي كارگر ايمني، غلظت بسيار بالاتر از اين حد و گاهي نزديك به 5درصد نيز اندازه گيري شده است. اين ميزان گاز براي انفجار كافي است. در اين مواقع بايد كارگاه تعطيل شده و هواي موجود كاملاً تهويه گردد كه اين امر صورت نگرفته و كارگران وادار به ادامه كار شده اند. تكنيسين هاي تهويه موظف هستند قبل از شروع هر نوبت كاري، ميزان گاز را اندازه گيري نمايند. گويا مسئول ايمني كه خود نيز در اين حادثه كشته شد، غلظت بالاي گاز را گزارش كرده است. ولي مسئولين معدن فعاليت كاري را ادامه داده و اجازه نمي دهند كارگران از كار خودداري كنند. براي تهويه هواي داخل يك سري هواكش (ونتيلاتور) در داخل تونل ها نصب مي شوند كه شيوه قرار گرفتن و تعداد آنها كامل نبوده و هواي آلوده را به درستي از معدن خارج نمي كرده است. نكته خطرناك اينجاست كه براي صرفه جويي در مصرف برق در فواصل طولاني و بين شيفت هاي كاري هواكش ها خاموش مي شدند كه در اثر آن تراكم گاز در تونل ها بالا مي رفت. گاز متان در غلظت 5/1 درصد سمي است و از 5درصد به بالا منفجر مي شود.
ناايمني معدن
معدن باب نيزو به دليل شرايط خاص استخراج، گازخيز بودن و عدم آماده سازي در سال هاي قبل به صورت نيمه تعطيل در آمده بود. بنا به اظهارات وكلاي خانواده كارگران قرارداد واگذاري معدن هنوز به طور قطعي اجرا نشده و پروانه بهره برداري از سازمان صنايع و معادن كرمان صادر نگرديده است. البته هيچ كدام از اين مسائل و حتي اعتراض كارگران باعث نشده است كه معدن فعاليت خود را تعطيل كند و حتي پس از كشته شدن معدنچيان، فعاليت معدن با همان وضعيت سابق ادامه دارد.
بازرساني كه 6 روز بعد به محل حادثه مراجعه كردند، چندين مورد تخلف و سهل انگاري را در اداره معدن شناسايي نمودند
دفاعيه شركت
دفاعيات وكيل صاحبان معدن– شركت د - اتهام سهل انگاري را به طور كامل رد مي كند و اين انفجار را نتيجه بي مبالاتي و بي احتياطي كارگران يا يك حادثه اتفاقي و غيرقابل پيش بيني مي داند كه در اين زمينه نمي توان كسي را مقصر قلمداد نمود. همچنين بازرسان اداره كار متهم به حمايت افراطي از طبقه كارگر هستند و گزارش آنها مخدوش اعلام مي شود.
در قسمت ديگري از اين دفاعيه بيان مي شود كه مسائل ايمني – فني از قبيل تهويه، دستگاه هاي برقي، استخراج انفجاري،... جزءبه جزء رعايت شده است و كارگران شيفت صبح حاضر به اداي شهادت هستند تا استاندارد بودن شرايط معدن را تأييد كنند.
در انفجار باب نيزو مأمور ايمني كه همراه بقيه كارگران كشته شده است مي تواند كليه اتهام ها را بپذيرد. مسئول دانستن كسي كه در يك حادثه جان سپرده است مانند خلباناني كه در سوانح سقوط هواپيما كشته مي شوند روشي است كه پيشتر هم به كار گرفته شده است تا جريان تحقيق در مراحل اوليه به پايان برسد.
به هر صورت بنا به اظهارات وكيل شركت با جرأت و يقين مي توان اذعان نمود كه شركت موكل مرتكب هيچگونه تقصير جزايي اعم از فعل و يا ترك فعل نگرديده است. ولي به نظر مي آيد يك عامل اصلي در اين ميان وجود دارد كه آن را بايد مهم ترين دليل بروز اين حادثه دانست؛ بي توجهي به امنيت محيط كارگران معدن. نكته پاياني؛ وكلاي خانواده هاي قربانيان در مقام تنظيم اعتراضيه به فرمانداري زرند، استانداري كرمان و در نهايت رياست جمهوري هستند تا در مورد تعطيلي معدني كه قربانگاه كارگران خواهد بود، اقدام جدي به عمل آيد.
بازرسان
گزارش ده صفحه اي امامي پور و ميرزايي، بازرسان اداره كار و امور اجتماعي كار استان كرمان براساس بازديد آنها در تاريخ 28/6/84 تنظيم شده است. در ابتداي گزارش مشخصات علمي كار در معدن زغال سنگ بيان شده و پس از آن حادثه از ديدگاه فني مورد بررسي قرار مي گيرد. از آنجا كه كسي از تونل مرگ زنده بازنگشته است بازرسان براساس مشاهدات از آثار حادثه، كليه وقايع را بازسازي كرده و شرايط معدن در روز حادثه را غيراستاندارد دانستند.
در پايان گزارش علل وقوع حادثه در 9بند به شرح زير توضيح داده مي شود:
۱ – گاز متان بيشتر از حد ايمني و استاندارد غلظت داشته است.
۲ – علي رغم تقاضاي مسئول ايمني، مديريت معدن در تعطيلي كارگاه كوتاهي كرده است.
۳ – با توجه به بالا بودن غلظت گاز نبايد از روش انفجاري براي استخراج استفاده شود.
۴ – بعد از توقف هواكش (اونتيلاتور) بايد غلظت گاز اندازه گيري شده و سپس هواكش به كار بيفتد كه در اين مورد ابتدا هواكش روشن شده است.
۵ – دستگاه هاي به كار گرفته شده داراي شرايط ضد جرقه نيستند.
۶ – در اين نوع معادن بايد قبل از استخراج گاز تخليه شود كه اين كار انجام نشده است.
۷ – دستگاه هاي سيستم اتوماتيك گازسنجي و ثبت ورودي هوا در معدن نصب نشده است.
۸ – گرد زغال كه مي تواند باعث انفجار شود در اين معدن جمع آوري نشده است.
۹ – هواكش ها در محل نامناسبي نصب شده اند كه هواي آلوده را دوباره به معدن برمي گردانند.

راه گنج
مولوي؛ شاعر روانشناس-10
معلم مهربان و جمعه هاي ذهن
003879.jpg
مهشيد سليماني
مثنوي معنوي، اثر مولوي، يكي از برجسته ترين آثار ادبيات تعليمي ايرانيان، از جنبه هاي متعدد و متفاوت قابل توجه و تعمق است. مجموعه مطالبي كه در ستون راه گنج ارائه مي شود، بخشي از تعاليم روانشناسانه مولوي را مورد توجه قرار مي دهد.
ابياتي از حكايت كنيز و پادشاه، در ادامه ابيات پيشين:
در ميان گريه خوابش در ربود
ديد در خواب او كه پيري رو نمود
گفت اي شه مژده حاجاتت رواست
گر غريبي آيدت فردا زماست
چونكه آيد او حكيم و حاذق است
صادقش دان كو امين و صادق است
(نيكلسون، د 1، ب۶۵ 63)
مولوي علاوه بر مفاهيم روانشناسانه اي كه در مثنوي به طور دقيق و موشكافانه مطرح مي كند، از روش هاي روانكاوانه بسيار پخته و موثر نيز براي تعليم بهره مي گيرد. يكي از اين روش ها، طراحي گفت وگو، در قالب داستان و حكايت است. مولوي دانش آموز كلاس اول ابتدايي را درك مي كند. بازيگوشي و سرخوشي و عدم تمركز و بي هدف بودن او را مي شناسد. خستگي زودرس او را مي فهمد. عاطفه مهرطلب و ذهن تسلط طلب شاگرد كوچولوي سر به هواي وابسته و ضعيف خود را مي شناسد. مولوي مي داند كه قرار است شاگرد نادانش، معلم را مال خودش بداند. تملك جاهلانه ذهن كودك طبيعي خود را مي شناسد. به همين دليل، داستان مي بافد، جذبه مي آفريند، مي نوازد، مي شوراند، به زبان كودكان مي گويد، از كودكش فاصله مي گيرد تا كشش ايجاد كند، به كودكش نزديك مي شود تا كوشش او را برانگيزد. نگاه كنيد در همين داستان كنيز و پادشاه، چقدر دقيق، ترتيب حالات رواني بشري را نوبت به نوبت پيش مي كشد، ببينيد چقدر زيبا و موزون حركات هوشيار و ناهوشيار را با هم تبادل مي كند و رقص نرم و سبك انديشه را با عاطفه، چقدر هماهنگ و بي نقص مجسم مي كند. همين چهار بيت 65 – 62 را مرور كنيد. منحني فراز به فرود را مي توان به نرمي درك كرد: داستان به اوج حسي و هيجاني پادشاه مي رسد: (برآورد از ميان جان خروش)؛ تاثير لغت خروش را بر خود ملاحظه كنيد و سپس؛ (آمد بحر بخشايش به جوش) حال، بحر بخشايش را تصور كنيد؛ خروش، حسي از ارتفاع و اوج گرفتن و يا چيزي از اين دست را تلقين مي كند، سپس بحر بخشايش جوشان، همان حس خروش را به سطح مي كشاند، سطح دريا، ولي همچنان در جوش. اين يعني او در بيان خود، يكباره هيجان را به آرامش نمي كشد بلكه همانگونه سطح به سطح فرود مي آيد كه بشر عادي هيجان هاي خود را تجربه مي كند؛ در اوج فرياد، از نا مي رويم، مي نشينيم ولي آرام نيستيم، مي جوشيم، مي سوزيم و دروني تر طلب مي كنيم.
در ميان گريه، خوابش در ربود...
تداعي معاني پي درپي و متصل و به هم پيوسته، در مثنوي، باعث شده است مراحل عواطف انساني، آنقدر طبيعي و به قاعده در نظر گرفته شود كه باورپذيري آن هم خودآگاه است و هم ناخودآگاه، آنقدر طبيعي و به قاعده ما را براي خود بيان مي كند كه اعتماد ما را يكپارچه در اختيار مي گيرد. توصيف و توضيح بيشتر اين تناسب ها در كلام و معاني مثنوي آنقدر مفصل، مشتاق و مجذوب كننده است كه خود به تنهايي زاويه اي متفاوت براي نگاه كردن به مولانا است و پرداختن به آن ما را از مسير خود دور مي كند. اما آگاه بودن به اين جنبه، مي تواند لذت مطالعه آن را بالا ببرد و موجب انگيزه استمرار مطالعه همراه با لذت و زيبايي و درك بهتر معاني شود.
به ابيات باز گرديم:
چون برآورد از ميان جان خروش
اندر آمد بحر بخشايش به جوش
مولوي در بيت مترادف بيت بالا مي گويد:
جان به حق پيوست چون بيهوش شد
موج رحمت آن زمان در جوش شد
گفتيم كه، براساس مثنوي، جان همان آگاهي است. آگاهي در مراحل متفاوت، آگاهي فردي، همان آگاهي جزئي است. آگاهي جزئي به حق مي پيوندد، يعني به عقل بي غبار،  عقل كل، حقيقت بي نقص، آگاهي جامع و فراگيري كه ما به همه آن واقف نيستيم ولي آن در كار است. جان جزئي وقتي به جان جانان، به عقل كل مي پيوندد، قطعاً از هوش مي رود. از هوش رفتن يعني خوابيدن ذهن. ذهني كه فقط گذشته محدود را مي تواند درك كند در اثر شدت و قدرت حضور، حضوري كه حاصل مراتب قبلي واقعيات بود، مي خوابد و منفعل مي شود. با خوابيدن ذهن نوبت تجلي حال، حقيقت نو و تجربه نشده اكنون با تمام امكانات تازه اش فرا مي رسد. دقت كنيد: ذهن، نماينده زنده ما آدميان نيست!
ادامه توضيح تناسب معني اين چند بيت را در شماره هاي بعد پي مي گيريم.

انتظارات كودكان طلاق
ليلا ميرصادقي
وقتي يك زوج تصميم به طلاق مي گيرند، يك سري مسائل و اختلاف نظرات باعث شده كه آنها يك چنين تصميمي بگيرند. واكنش كودكان به چنين تصميمي برمي گردد به رفتار والدين و تجربه كودكان. بسياري از والدين غالباً در حضور كودكان مجادله مي كنند در نتيجه كودكان متوجه اختلاف آنها مي شوند. برخي نيز گاهي در حضور كودكان مجادله مي كنند و گاهي خودشان را كنترل مي كنند و نمي گذارند كودكان متوجه شوند. قطع نظر از اينكه كدام روش بهتر است، زماني كه والدين تصميم به جدايي مي گيرند كودكان مي بايست كاملاً از تصميم آنان آگاهي داشته باشند. هدف از تدوين اين مقاله اين است كه ميزان درك و احساس كودكان هنگام جدايي والدينشان را بفهميد و همين طور نكات ريز و ظريفي را پيشنهاد كرده ايم كه چطور با كودكان راجع به طلاق صحبت كنيد.
واكنش كودكان به طلاق والدين به نحوه عنوان كردن والدين ارتباط دارد و به همين دليل والدين مي بايست خيلي مراقب باشند كه چه چيزي را و با چه روشي به آنها بگويند. بنابراين در زماني مقتضي مي بايست پدر و مادر هر دو بنشينند و با فرزندان صحبت كنند و به سؤالات آنها پاسخ دهند. اگر اين روش را به كار گيرند باعث مي شود كه هيچ يك از والدين تقصير را به گردن ديگري نيندازد. براي اين كار به نكات زير توجه كنيد:
* زماني را اختصاص دهيد كه همه اعضاي خانواده همديگر را ملاقات كنند.
* موقعي كه مي خواهيد چيزي به كودكان بگوييد زمان مناسبي را انتخاب كنيد.
* خونسردي خود را حفظ كنيد.
* براي ملاقات بعدي از قبل برنامه ريزي كنيد.
به خاطر داشته باشيد كه طلاق، كودكان را كاملاً گيج مي كند، بنابراين طي يك جلسه تصميم نهايي خود را نگوييد چون باعث مي شود كه كودكان گيج و سردرگم شوند. مي بايست به آنها اطمينان دهيد كه احتياجات ضروري آنها (از قبيل آماده كردن صبحانه، كمك و رسيدگي در انجام تكاليف و خواباندن آنها) برآورده خواهد شد و همين طور در صورت امكان ارتباط كودكان با پدر و مادر هر دو ادامه خواهد داشت. زماني كه كودكان با يك سري تغييرات مواجه مي شوند دوست دارند بدانند كه چه چيزهايي مثل قبل خواهد بود. والدين مي توانند از طريق رفتار و صحبت هايشان به فرزندانشان دلگرمي بدهند كه هميشه و در هر شرايطي آنها را دوست خواهند داشت. والدين مي بايست به فرزندانشان متذكر شوند كه زماني كه آنها از يكديگر جدا شوند ديگر هيچ اميدي به زندگي مشترك نداشته باشند كه روزي مثل قبل همه با هم زندگي كنند، زيرا رؤياي بازگشت والدين در كودكان هميشگي خواهد بود. بيشتر كودكان فكر مي كنند كه به خاطر اشتباهات آنها و يا به خاطر اينكه نمره درسي آنها پايين بوده پدر و مادرشان از يكديگر جدا شده اند آنها ممكن است از اين جدايي احساس گناه نمايند، بنابراين بايد با آنها صحبت كنيد و به آنها اجازه دهيد تا درباره طلاق و تغييراتي كه به وجود خواهد آمد فكر كنند و در ملاقات بعدي به سؤالات جديدشان جوابهاي منطقي بدهيد.
كودكان دوست دارند بدانند كه والدينشان از تأثير طلاق بر زندگي آنها مطلع هستند. به درد دل آنها گوش دهيد و به آنها نشان دهيد كه شما هم نگران و دلواپس آنها هستيد.
نمي توانيد احساسي كه فرزندتان دارد را تغيير دهيد اما بهتر است كه به آنها نشان دهيد آنها را درك مي كنيد، مثلاً اگر يك روز نمي تواند پدرش را ببيند و عصباني هست به آنها بگوييد : مي دانم كه خيلي ناراحت و عصباني هستي كه نمي تواني امروز پدرت را ببيني.
* پدر و مادر، من از شما انتظار دارم كه حتي اگر با من زندگي نمي كنيد ارتباط خودتان را با من قطع نكنيد مثلاً برايم نامه بنويسيد و به من تلفن بزنيد و نسبت به تفريحاتم و كارهايي كه انجام مي دهم اهميت قائل شويد، در غير اين صورت احساس پوچي و بي كسي مي كنم
* دست از جنگ و دعوا بكشيد و براي رقابت با يكديگر آنقدر سخت كار نكنيد. لطفاً سعي كنيد راجع به موضوعاتي كه مربوط به من مي شود با هم توافق كنيد. زماني كه با يكديگر بر سر من دعوا مي كنيد فكر مي كنم كه يك كار اشتباهي كرده ام و من مقصر هستم.
* من هر دو شما را دوست دارم و مي خواهم كه از لحظاتي كه با شما هستم لذت ببرم پس مرا در آن لحظات حمايت كنيد. زماني كه كنار هر كدام از شما هستم بدي يكديگر را نگوييد در اين صورت مرا مجبور مي كنيد كه طرف يكي از شما را بگيرم.
* لطفاً حرف هايتان را خودتان به يكديگر بگوييد من را واسطه قرار ندهيد كه پيغامهاي شما را برسانم.
* وقتي كه از يكديگر جلوي من صحبت مي كنيد يا فقط خوبي هاي يكديگر را بگوييد يا اينكه اصلاً راجع به هم صحبت نكنيد، اگر اين گونه رفتار نكنيد فكر مي كنم كه انتظار داريد طرف يكي از شما را بگيرم.
* فراموش نكنيد كه من به هر دو شما احتياج دارم و روي هر دو شما حساب مي كنم، به من ياد دهيد كه چه چيزهايي مهم هستند و همين طور زماني كه با مشكلي مواجه مي شوم به من كمك كنيد.
۱) هنگام توضيح دليل براي جدايي از علل اغواگرانه به كودكان خودداري كنيد، مثلاً پدرتان به دليل اعتياد يا... ما را ترك كرد.
۲) تصوير يكديگر را در برابر هم خراب نكنيد.
۳) اجازه دهيد كودك خودش تصميم به ماندن در كنار شما بگيرد؛ مثلاً  آخر هفته با پدر باشد يا مادر.
۴) كودك طلاق در معرض محدوديت هايي قرار مي گيرد مثلاً فقدان يك والد، پدر بزرگ و مادر بزرگ، دوستان، همسايه و غيره. تلاش نماييد اين محدوديت ها به حداقل برسد.
۵) گاهي كودك طلاق احساس ترك شدن و طرد شدن مي كند در اين مورد احساس اطمينان به كودكانتان بدهيد.
۶) بهتر است يكي از مسئولين مدرسه يا مهد كودك را كه اعتماد بيشتري به وي داريد، مطلع سازيد.

جدول اعداد (سودوكو)
003909.jpg
اعداد 1 تا 9 را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك 3 در 3 طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود. پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.
حل جدول شماره 162

اجتماعي
انديشه
سياست
موسيقي
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |